نویسنده
چکیده
بیان مسئله
قبر نورانی امیر مؤمنان7، به دستور آن حضرت، بیش از یک قرن مخفی بود. آشنایی با علت مخفی بودن مقطعی مزار که جلوهای از مظلومیت امام است و همچنین تلاش ائمه اطهار: برای زیارت مکرر آن محل و نشان دادن آن به معدودی از یاران خود، محورهای اصلی این نوشتار است تا تصویری دقیق از دوران مخفی بودن مزار آن حضرت ارائه دهد.
پیشینه نجف
نجف در لغت به معنای بلندی است و این سرزمین به سبب بلندی، همچون پشتهای است که آب از پیرامون آن دور شود و هنگام جاری شدن سیل، آب گرداگرد آن را میگیرد، اما از آن عبور نمیکند. یاقوت حموی مدعی است این ویژگی نجف مانع حرکت سیل به سمت کوفه و مقابر آن میشد (یاقوت حموی، 1408، ج5، ص271).
به نجف، غریّ و غریین، یعنی زیبارو یا بنای زیبا گفته میشد که به دلیل وجود دو بنای قدیمی در آن اشارت داشت (همان، 1408، ج4، ص197). در روایتی از امام صادق7 نقل شده که «غریّ»، بخشی از کوهی است که مسکن انبیای بزرگی الهی بوده است و خداوند در آنجا ابراهیم7 را خلیل ساخت، با حضرت موسی7 سخن گفت و عیسی7 را به قداست برگزید (حر عاملی، 1409، ج14، ص358). امیر مؤمنان7 بدین سرزمین نگاهی کرد و فرمود:
«مَا أَحْسَنَ ظَهْرَکِ وَ أَطْیَبَ قَعْرَکِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قَبْرِی بِهَا» (ابن طاووس، 1368، ص31و32)؛ «چقدر سیمای تو نیکوست و چقدر درونت خوشبوست. بارالها قبر مرا در اینجا قرار ده».
علت پنهان شدن قبر امیر مؤمنان7
امیر مؤمنان7، پس از مجروح شدن در محراب مسجد کوفه در سحرگاه نوزدهم رمضان سال چهل هجری، برای مخفی کردن محل دفن خود از دشمنان، به
امام حسن7 توصیه کرد که در چهار نقطه مختلف، از جمله همین مکان، قبر حفر کند. امام صادق7 میفرماید:
أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ7 أَمَرَ ابْنَهُ الْحَسَنَ أَنْ یَحْفِرَ لَهُ أَرْبَعَةَ قُبُورٍ فِی أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ فِی الْمَسْجِدِ وَ فِی الْغَرِیِّ وَ فِی دَارِ جَعْدَةَ بْنِ هُبَیْرَةَ وَ فِی الرَّحَبَةِ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا أَنْ لَا یَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ أَعْدَائِهِ مَوْضِعَ قَبْرِهِ (ابن طاووس، 1368، ص32).
حضرت امیرالمؤمنین7 به حضرت امام حسن7 وصیّت کرد که در چهار موضع برای آن حضرت قبر بکند: در مسجد، در رحبه کوفه، در غری و در خانه جعدة بن هبیره، و غرض آن حضرت این بود که دشمنانش به موضع قبر او آگاه نشوند.
جعدة بن هبیرة المخزومی که در دلاوری زبانزد بود، فرزند ام هانی و خواهرزاده امیر مؤمنان7 است (کشی، 1348ش، ص63). او در کوفه اقامت داشت و امام بعد از جنگ جمل مدتی در خانه وی اقامت گزید (نصر بن مزاحم، 1404ق، ص5). ازاینرو بود که حضرت خانه او را انتخاب کرد.
ابن طاووس در تبیین این حدیث معتقد است امیر مؤمنان7 سخن را مخفی کرد و اگر از آغاز این سخن ظاهر میشد، دشمنان برای یافتن قبر جستوجو میکردند (ابن طاووس، 1368ق، ص32).
پنهان ساختن محل دفن امام به دلیل وجود دو خطر اساسی بود: خوارج نهروان و امویان. ابن طاووس به تهدید این دو گروه چنین اشاره میکند: ممکن بود آنان اراده نبش قبر کنند و بنیهاشم نیز در برابر این اهانت، واکنش نشان دهند و درگیری به وجود آید (همان، 1368ق، ص25). بلاذری نیز خطر خوارج و احتمال نبش قبر از سوی آنان را علت پنهان ساختن مرقد امیر مؤمنان7 میداند (بلاذری، 1394ق، ج2، ص 497).
خطر هتاکی مزدوران بنیامیه جدیتر بود. ابن ابیالحدید میگوید:
فرزندان علی7 قبر امام را به دلیل ترس از اقدامات هتاکانه بنیامیه، مخفی ساختند؛ زمانی که پیکر آن حضرت شبانه از کوفه بیرون برده شد، مردم از مقصد خبری نداشتند. برخی فکر میکردند که پیکر راهی مدینه میشود تا در جوار قبر فاطمه زهرا3 به خاک سپرده شود. در نقاط مختلف کوفه و اطراف آن نیز قبرهای متعددی آماده شده بود؛ اما در نهایت پیکر امام در سحرگاه 21 رمضان در نجف به خاک سپرده شد (ابن ابیالحدید، 1404ق، ج4، ص 82).
امام حسین7 ضمن اشاره به انتقال شبانه پیکر مطهر پدر، از دفن آن در ناحیه غری یاد میکند (ابن قولویه، 1356ق، ص39). بنا بر نقل امام باقر7، پیکر مطهر حضرت، قبل از طلوع فجر به دست امام حسن7، امام حسین7، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر به خاک سپرده شد و قبر او مخفی ماند (ابن طاووس، 1368ق، ص51 و 52).
شیخ مفید از سخن یکی از غلامان امیر مؤمنان7 یاد میکند که گفته است:
امام به حسن و حسین8 فرموده بود: آنگاه که من از دنیا رفتم، مرا بر تابوتى حمل کنید و از خانه بیرون ببرید و شما دنبال تابوت را بگیرید؛ زیرا جلوى آن برداشته شود، و رنج برداشتن جلوى آن را از گردن شما کفایت کنند. سپس جنازه مرا به غریین ببرید. در آنجا سنگ سفید درخشانى خواهید دید. همان جا را حفر کنید و در آنجا لوحى مىبینید. پس مرا در همان مکان به خاک بسپارید.
او در ادامه میگوید:
همین که آن حضرت از دنیا رفت، جنازهاش را برداشتیم و از خانه بیرون بردیم. ما دنبال تابوت را گرفته بودیم و جلوی آن خود برداشته شده بود، تا به غریین رسیدیم. در آنجا سنگ سفیدى دیدیم که میدرخشید. وقتی آنجا را کندیم، لوحى دیدیم که بر آن نوشته بود: «این جایى است که نوح براى على بن ابىطالب7 ذخیره کرده است». پس ما آن حضرت را در آن مکان دفن کردیم و برگشتیم. و از این اکرام خداوند در مورد أمیرالمؤمنین خرسند بودیم. این ماجرا را برای جمعى از شیعیان که به نماز بر جنازه آن حضرت نرسیده بودند، بازگو کردیم و آنها گفتند: «ما هم دوست داریم آنچه را شما درباره آن بزرگوار دیدهاید، به چشم خود ببینیم». به آنها گفتیم: «طبق سفارش و وصیت خود آن حضرت، جاى قبر پنهان است». اما آنها بدون توجه به این سخن، بدان سو رفتند و بازگشتند و گفتند: «ما آنجا را کندیم و چیزى نیافتیم»! (مفید، 1413ق، ج1، ص23 و 24).
گویا با استمرار حاکمیت امویان، تهدید بیاحترامی به مزار امیر مؤمنان7 همچنان باقی بود و آنان مزدورانی را برای یافتن مدفن امام اجیر کرده بودند. مأموران حجاج بن یوسف ثقفی، محلی را در کنار مسجد کوفه حفر کردند و پیرمردی سپیدموی را یافتند و به حجاج گزارش دادند که پیکر علی بن ابیطالب7 را در فلانجا یافتهاند. حجاج به ایشان پیغام داد: «دروغ میگویید، آن میت را به قبرش بازگردانید؛ چون حسن بن علی پیکر پدرش را بهسوی مدینه برده است». ابن طاووس با نقل این گزارش، ضمن ناصواب دانستن قول حجاج و تأکید بر جایز نبودن نبش قبر بعد از دفن، به خبث نیت و زشتی عمل امویان اشاره کرده و گفته است که این خبر را نقل کردیم تا معلوم شود که ایشان چه مقدار از قبر آن حضرت تفحص مىکردند و اگر در خاطر حجاج ترجیح مىیافت که آن شخصى که از قبر بیرون آوردهاند، حضرت امیرالمؤمنین است، پاداش بزرگی به آنان مىداد؛ ولیکن آنچه او گفته است، اعتبارى ندارد (ابن طاووس، 1368ق، ص20 و 21).
حضور سه امام در نجف
برخی از ائمه معصومین: در دوران مخفی بودن قبر امیر مؤمنان7 به زیارت آن میرفتند. امام سجاد، امام باقر و امام صادق: از زائران مرقد حضرت علی7 هستند.
1. زیارت امام سجاد7
روزی ابوحمزه ثمالى، که به سلمان زمان خود مشهور بود (نجاشی، 1407، ص 115) و از جمله زهّاد و عبّاد و مشایخ اهل کوفه به شمار میرفت، در مسجد کوفه به دیدار امام سجاد7 شتافت. امام از او پرسید: «آیا مىخواهى زیارت جدّم علىّ بن ابى طالب را با من به جا آورى؟» او میگوید:
پاسخ مثبت دادم و آنگاه در رکاب حضرت به غری و زمین سفیدى که میدرخشید، رسیدیم و امام از شتر پیاده شدند و دو طرف روى مبارک خود را بر آن زمین سودند و فرمودند: «یَا أَبَا حَمْزَةَ هَذَا قَبْرُ جَدِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ7»؛ «ای اباحمزه، این قبر جدم على بن ابى طالب است». بعد از آن به زیارت مشغول شدند (ابن طاووس، 1368ق، ص46 و47).
2. زیارت امام باقر7
ابن أبی قُرَّةَ الْقُنَانِی از سفر زیارتی امام باقر7 به نجف یاد کرده و سیدعبدالکریم بن طاووس این نکته را از کتاب لُبَابِ الْمَسَرَّةِ سیدرضیالدین بن طاووس ـ که تلخیص کتاب المزار ابن ابیقره است ـ گزارش میکند (ابن طاووس، 1368ق، ص51). آقابزرگ تهرانی، از کتاب المزار الفرج محمد بن علی بن ابیقره یاد کرده و او را از مشایخ نجاشی میشمارد (آقابزرگ طهرانی، 1408ق، ج20، ص321). نجاشی نیز درباره ابن ابیقره مدعی است که او بسیار حدیث شنید و بسیار حدیث نوشت و در مجالس حدیثی با وی همراهی داشته است (نجاشی، 1407ق، ص399).
همچنین ابان بن تغلب از امام باقر7 چنین روایت میکند که پدرم برای زیارت امیر مؤمنان7 و حسین بن علی7 به عراق میرفت و کسى بر این سفر آگاه نمیشد. امام میفرمود:
در سفری همراه آن حضرت بودم و هیچ کس همراهمان نبود. چون آن حضرت به نجف کوفه رسیدند، در موضعى ایستادند و آنقدر گریستند که محاسن مبارکشان به آب دیده ایشان تر شد و آنگاه زیارت خواندند (ابن طاووس، 1368ق، ص44).
3. زیارت امام صادق7
امام صادق7 بارها به زیارت امیر مؤمنان7 در نجف رفتند. از جمله وقتی امام در حیره (شهری در نزدیکی نجف) مستقر شدند، به زیارت جدشان میرفتند. به گفته عمر بن یزید، وقتى که امام جعفر صادق7 در حیره بودند، مکرر در خدمت آن حضرت برای زیارت امیر مؤمنان7 به غری آمدیم (ابن طاووس، 1368، ص63). همچنین اسحاق بن جریر بجلی، حدیثی را از امام7 نقل میکند که فرمود:
إِنِّی لَمَّا کُنْتُ بِالْحِیرَةِ عِنْدَ أَبِی الْعَبَّاسِ کُنْتُ آتِی قَبْرَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ7 لَیْلًا وَ هُوَ بِنَاحِیَةِ النَّجَفِ إِلَى جَانِبِ الْغَرِیِّ النُّعْمَانِ فَأُصَلِّی عِنْدَهُ صَلَاةَ اللَّیْلِ وَ أَنْصَرِفُ قَبْلَ الْفَجْرِ (ابن قولویه، 1356ق، ص37).
هنگامى که در حیره نزد ابوالعباس بودم، شبها به زیارت قبر امیرالمؤمنین7 مىرفتم. قبر آن حضرت در ناحیه نجف به جانب غرىالنّعمان است. نماز شب را نزد قبر میخواندم و پیش از طلوع فجر از آنجا بر مىگشتم.
امام صادق7 در برخی از زیارتهای خویش، افراد مورد اعتماد را نیز با خود همراه میساخت. یزید بن عمر بن طلحه، ابان بن تغلب، ابوالفرج السندی، مبارک الخباز، معلی بن خنیس، عبدالله بن طلحة النهدی و صفوان بن مهران، چهرههایی هستند که هر یک جداگانه، امام را در این زیارت همراهی کردهاند (ابن طاووس، 1368، ص55-69).
یزید بن عمر بن طلحه روایت میکند:
زمانى که امام صادق7 در حیره بودند، تحقق وعده زیارت امیر مؤمنان7 را که پیشتر پیشنهاد فرموده بود، مژده داد و همراه امام و فرزندش اسماعیل حرکت کردیم و آنگاه امام، بین حیره و نجف، جنب ریگهاى سفید و روشن آنجا پیاده شد و اسماعیل نیز از مرکب به زیر آمد و من هم از مرکب پایین آمدم. حضرت نماز گزارد و اسماعیل نیز با آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم. (ابن قولویه، 1356ق، ص34).
ابان بن تغلب، که نزد ائمه اطهار: جایگاه ممتازی داشت (نجاشی، 1407، ص10)، با حضرت ابىعبدالله7 همراه شد. امام در نجف، که بدان ظهر کوفه میگفتند، از مرکب پیاده شد، دو رکعت نماز خواند و فرمود: «هَذَا مَوْضِعُ قَبْرِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ». (کلینی، 1365، ج4، ص572)؛ «اینجا قبر امیرالمؤمنین7 است».
صفوان بن مهران جمال، که از خواص و ملازمان امام صادق7 بود (مفید، 1413ق، ج2، ص216)، مىگوید:
با امام از سرزمین قادسیه به سمت نجف حرکت کردیم تا به غرىّ رسیدیم. امام بالاى قبرى توقف فرمود و سپس به یک یک انبیا سلام داد و از حضرت آدم7 آغاز کرد و نام هر کدام را جداگانه میبرد و به آنها سلام مىداد و من نیز به متابعت از آن حضرت، به هر یک از انبیا سلام مىدادم تا نوبت به سلام بر نبى اکرم9 رسید. ایشان پس از سلام به پیامبر اکرم9 صورت مبارک را بر قبر مطهر نهاد و بر صاحب قبر سلام کرد و پس از آن صدا به گریه بلند نمود و بعد از آن ایستاده و چهار رکعت نماز خواند و من نیز با آن حضرت نماز گزاردم و پس از پایان نماز، از محضر مبارک امام پرسیدم: «اى پسر رسول خدا9 این قبر کیست؟» حضرت فرمود: «این قبر جدم، على بن ابى طالب7 است» (ابن قولویه، 1356ق، ص35).
نشانی از مرقد و آگاهی برخی از شیعیان از آن
ائمه اطهار: بعضی از شیعیان خالص را به محل قبر حضرت علی بن ابیطالب7 آگاه میکردند و گاه این گروه آشنا به قبر امام نیز، به صورت مخفی، برخی از دوستداران اهل بیت: را برای زیارت به نجف میبردند. عبدالله بن سنان میگوید: «عمرو بن یزید، من و حفص کناسی را به غرى برد و قبر امیرالمؤمنین7 را نشانمان داد» (همان، 1368ق، ص63).
گویا از قبر امیر مؤمنان7 نشانی معین وجود داشت که همگان از آن آگاه نبودند. صفوان میگوید: «وقتی امام صادق7 از مرکب پیاده شد، در موضعی مشخص، خاک را کنار زد و پارهاى آهن منقش از آنجا بیرون آورد که علامت قبر آن حضرت بود» (ابن طاووس، 1368ق، ص69).
گفتنی است واقف کردن برخی از شیعیان به محل قبر امیر مؤمنان7 به اذن ائمه: بوده است. صفوان جمال که در زیارت امیر مؤمنان7 همراه امام صادق7 بود از حضرت پرسید: «آقای من، آیا اجازه میدهید که دوستان کوفی خودمان را از این محل آگاه کنم؟» امام اجازه فرمود و مبلغی را نیز برای اصلاح و تعمیر قبر به صفوان داد (ابن طاووس، 1368ق، ص95). پس از این زیارت، سیف بن عمیرة نخعی و جمعی از دوستان، همراه صفوان به غری رفتند و مرقد امیر مؤمنان7 را زیارت کردند (همان، 1368ق، ص97).
گاه برخی از یاران امام صادق7، نزد امام میرفتند و از مکان مرقد امیر مؤمنان7 میپرسیدند و حضرت نیز آنان را راهنمایی میفرمود. صفوان بن مهران درباره مکان قبر امیرالمؤمنین7 از حضرت صادق7 پرسید و امام وصف آن مکان را برایش بیان کرد و فرمود: «موضعى است که ریگها به روى هم انباشته شده و پشتهاى ساختهاند». صفوان به آن مکان رفت و زیارت کرد و نماز خواند و سپس به محضر مبارک امام بازگشت و زیارت خود را به ایشان اطلاع داد. امام صادق7 نیز فرمود: «عمل صحیحى انجام دادى» (همان، 1368ق، ص37).
عامر بن عبدالله بن جذاعه ازدی در محضر امام صادق7 از مرقد امیر مؤمنان7 جویا شد. امام نیز در پاسخ فرمود:
إِنَّهُ لَمَّا مَاتَ حَمَلَهُ الْحَسَنُ7 فَأَتَى بِهِ ظَهْرَ الْکُوفَةِ قَرِیباً مِنَ النَّجَفِ یَسْرَةً عَنِ الْغَرِیِّ یَمْنَةً عَنِ الْحِیرَةِ فَدُفِنَ بَیْنَ ذَکَوَاتٍ بِیضٍ.
وقتى امیرالمؤمنین7 از دنیا رفت، امام حسن7 ایشان را به پشت کوفه در مکانى که نزدیک نجف و در چپ غرى و راست حیره بود، انتقال داد و سپس آن حضرت را بین ریگهاى سفید و روشن دفن کرد.
عامر میگوید:
به مکانى رفته و پنداشتم آن مکان مدفن حضرت امیرالمؤمنین7 است و سپس که به محضر امام صادق7 بار یافتم، از پندار خود به آن جناب خبر دادم و از صحت آن جویا شدم. حضرت سه مرتبه فرمودند: «خداوند تو را رحمت کند، به صواب رفتى». (ابن قولویه، 1356ق، ص33).
آشناسازی همجواران امیر مؤمنان7
دو نقطه مهم و درخور توجه در جوار قبر امیر مؤمنان7 وجود دارد که پیشوایان معصوم در مقطع مخفی بودن مزار، به آن راهنمایی میکردند:
1. قبر حضرت آدم7 و نوح7
در کلام امام باقر7 به همجواری قبر امیر مؤمنان7 با حضرت نوح7 اشاره شده است (ابن طاووس، 1368ق، ص50). امام صادق7 افزون بر نوح7 از حضرت آدم7 نیز یاد کرده و به این نکته اشاره فرموده است که نوح پیامبر7 پیکر او را از مکه به غری آورد و در آنجا به خاک سپرد (ابن قولویه، 1356، ص38). امام به مفضل بن عمر فرمود:
فَإِذَا أَرَدْتَ جَانِبَ النَّجَفِ فَزُرْ عِظَامَ آدَمَ وَ بَدَنَ نُوحٍ وَ جِسْمَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ7 فَإِنَّکَ زَائِرٌ الْآبَاءَ الْأَوَّلِینَ وَ مُحَمَّداً9 خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیّاً سَیِّدَ الْوَصِیِّینَ فَإِنَّ زَائِرَهُ تُفْتَحُ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ فَلَا تَکُنْ عَنِ الْخَیْرِ نَوَّاماً (طوسی، 1365، ج 6، ص 23).
هرگاه راهی نجف شدی، پس پیکر آدم، نوح و علی بن ابیطالب: را زیارت کن که همانا تو زائر پدران پیشینیان، محمد، خاتمالنبیین9 و علی، سیدالوصیین7 هستی. هنگام زیارت و دعا درهاى آسمان برای زائر امام گشوده مىشود. بنابراین از این خیر عظیم غافل مباش.
2. محل استقرار سر امام حسین7:
سر مبارک و خونین امام حسین7 مدتی در جوار مرقد امیر مؤمنان7 بوده است. یزید بن عمر که در سفری همراه امام صادق7، توفیق زیارت قبر امیر مؤمنان7 را به دست آورد، میگوید: پس از زیارت، امام به فرزندش اسماعیل فرمود: «بایست و بر جدت، حسین بن على7، سلام ده». من عرض کردم: «فدایت شوم، آیا حضرت حسین7 در کربلا نیستند؟» فرمودند:
نَعَمْ وَ لَکِنْ لَمَّا حُمِلَ رَأْسُهُ إِلَى الشَّامِ سَرَقَهُ مَوْلًى لَنَا فَدَفَنَهُ بِجَنْبِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ابن قولویه، 1356، ص34).
بلى، ولى هنگامى که سر مطهر آن حضرت را به شام میبردند، یکى از دوستان ما آن را ربود و در جنب امیرالمؤمنین7 دفن کرد.
یونس بن ظبیان، که برخی او را ثقه میدانند (خوئی، 1413ق، ج21، ص208)، همراه امام صادق7 به نجف رفته بود. او از امام چنین نقل میکند:
سر امام حسین7 از شام به کوفه بازگردانده شد و عبیداللَّه بن زیاد ملعون از وجود سر مبارک حضرت در شهر هراسان بود و دستور داد آن را بیرون برند و بدین ترتیب خداوند متعال سر مبارک آن جناب را نزد امیرالمؤمنین7 قرار داد و سپس سر به جسد ملحق شد و بدن با سر متصل گردید (فَالرَّأْسُ مَعَ الْجَسَدِ وَ الْجَسَدُ مَعَ الرَّأْسِ) (ابن قولویه، 1356، ص37).
آشکار شدن مرقد امیر مؤمنان7
مخفی بودن قبر امیر مؤمنان7، تا زمان هارونالرشید ادامه داشت و در آن زمان، محل قبر آن حضرت آشکار شد. به گفته عبداللَّه حازم، روزى هارونالرشید برای شکار از کوفه خارج شد و به منطقه غریین رسید. در آنجا چند آهو دید و بازها و سگها را به طرف آنها فرستاد. ساعتی طول کشید اما در نهایت، آهوها به یک بلندی پناه بردند و بازها و سگهاى شکارى بازگشتند. این ماجرا سه مرتبه تکرار شد و تعجب هارون را برانگیخت. ازاینرو او دستور داد یکی از افراد محلی را بیابند و درباره راز این مکان پرسوجو کنند. پیرمردى از قبیله بنىاسد را حاضر کردند و هارون درباره آن مکان از او پرسید. پیرمرد نیز نخست امان خواست و سپس چنین گفت: «پدرم از پدرانش نقل میکرده که در زیر این پشته، مرقد مطهر امیر المؤمنین7 قرار دارد و آن را خداى متعال حرم امن خود قرار داده است. ازاینرو هر کس به آنجا پناهنده شود، از هر آسیب و گزندى در امان است». هارون با شنیدن این حقیقت، از مرکب پیاده شد، وضویی ساخت و در کنار مرقد امام نماز گزارد و آنگاه بازگشت (مفید، 1413ق، ج1، ص26).
با پراکنده شدن خوارج و سقوط بنیامیه خطر اهانت به مزار امیر مؤمنان7 منتفی بود و هارون عباسی خود را در قامت دوستدار و علاقهمند به امام و مرقد او نشان میداد. لذا از آن تاریخ، ساخت بارگاه بر مزار امیر مؤمنان7، آغاز شد.
نتیجهگیری
مخفی بودن مقطعی مرقد امام علی بن ابیطالب7 نیز سندی برای مظلومیت آن حضرت است. ائمه: بر اهمیت و فضیلت زیارت امیر مؤمنان7 اصرار داشتند و حتی در دوران مخفی بودن مقطعی مرقد حضرت، با آمد و شد به آن محل نورانی و همراه بردن برخی از یاران خاص خود، و همچنین اجازه دادن برای آگاه کردن برخی شیعان از محل مزار امام، بر بهرهمندی دوستداران اهل بیت: از برکات فراوان زیارت علی بن ابیطالب7 تأکید میکردند؛ بهگونهای که میتوان اذعان داشت که بیشترین معارف ما در باب زیارت امیر مؤمنان7 از همین دوره و از آن سه امام به یادگار مانده است.
ابوالغنائم محمد بن علی (م.510ق) اذعان دارد که سیصد نفر از صحابه در کوفه فوت کردهاند که قبر کسی از آنان مشخص نیست، مگر مرقد امیرمؤمنان7؛ یعنی همین قبری که مردم آن را زیارت میکنند. او همچنین به نقش محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق8 اشاره دارد. آنان در زمانی به زیارت مرقد شریف آن حضرت میرفتند که هنوز قبر معروفی نداشت (ابن ابیالحدید، 1404ق، ج6، ص123).
فهرست منابع
* قرآن کریم .
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن (1405ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم، اسماعیلیان.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله (1404ق)، شرح نهج البلاغة، قم، مکتبة المرعشی.
ابن طاووس، سیدعبدالکریم (1368ق)، فرحة الغری بصرحة القری، نجف، حیدریه.
ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ق)، کامل الزیارات، نجف، مرتضوی.
بلاذری، احمد بن یحیی (1394ق)، انساب الأشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
حر عاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت:.
خوئی، سیدابوالقاسم (1413ق)، معجم رجال الحدیث، بیجا.
طوسی، محمد بن حسن (1365ش)، تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
کشی، محمد بن عمر (1348ش)، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد.
کلینی، محمد بن یعقوب (1365ق)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید.
نجاشی، احمد بن علی (1407ق)، رجال النجاشی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه.
نصر بن مزاحم (1404ق)، وقعة صفین، قم، مکتبة المرعشی.
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (1408ق)، معجم البلدان، بیروت، دار بیروت.