نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
مقدمه
بخشی از توصیف قرآن درباره پیامبر اکرم9، به جایگاه اجتماعی ایشان اختصاص
دارد؛ چنانکه پیامبر اسلام9 فردی از میان خود مردم بوده: {رَسُولاً مِنْهُمْ...}[2]
(بقره: 129 و 151) و از جانب خداوند به سوی همه مردم فرستاده شده است: {قُلْ یٰا أَیُّهَا النّٰاسُ إِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً...}[3] (اعراف: 158). ایشان با مردم، بسیار مهربان بودند: {فَبِمٰا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ...}[4] (آلعمران: 159) و برای رشد و کمال مردم و رفع گرفتاریهایشان، بسیار دلسوزی میکردند: {لَقَدْ جٰاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ}[5] (توبه: 128) و در نهایت، آنان را به بهترین دین الهی و کاملترین سبک زندگی فردی و اجتماعی فرا میخواندند: {یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهٰاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبٰاتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبٰائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاٰلَ الَّتِی کٰانَتْ عَلَیْهِمْ}[6] (اعراف: 157).
تاریخ زندگی اهل بیت:، نشان میدهد آنان نیز از این ویژگی برخوردار بودند؛ آنان که با سادگی و متانت میان مردم میزیستند، همه تلاش خود را برای رشد و تعالی مردم به کار بردند و در عرصههای تلخ و شیرین زندگی مردم، همراه آنان بودند. این ویژگی اهل بیت: را افزون بر کتب تاریخ و سیره، از زیارتنامههای معصومین: نیز میتوان دریافت. متون زیارتنامهها، که دربردارنده بسیاری از معارف دینی است، فرازهایی دارد که از آنها میتوان کم و کیف ارتباطات اجتماعی پیامبر9 و اهل بیت گرامی ایشان و در نتیجه، جایگاه اجتماعی آنان را میان مردم به دست آورد. در این مقاله، کوشیدهایم تعامل و ارتباطات خاندان عصمت و طهارت: با عموم مردم را با عنوان «مناسبات اجتماعی اهل بیت: از منظر زیارتنامهها»، بررسی کنیم.
اهل بیت: الگوی مردم در همه فضیلتها
از نیازهای انسان برای پیشرفت در هر زمینهای، الگوست. بسیاری از عالمان عرصه تربیت، اسوهسازی برای متربی را روش مهم تربیتی دانستهاند (باقری، بیتا، ص106).
این روش تربیتی، برگرفته از آموزههای قرآن کریم است که انبیا را برای مردم الگوی شایسته معرفی میکند: {لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...}؛ «یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است» (احزاب: 21).
از موضوعات زیارتنامهها نیز همین مقوله است که نشان میدهد اهل بیت عصمت و طهارت:، الگوی مردم و میزان سنجش اخلاق و رفتار آنان در همه عرصههای زندگی هستند. شیعه راستین، کسی است که در همه شئون زندگی، به تمام معنا پیامبر9 و اهل بیت گرامیاش را الگوی خود برگزیند. در فرازی از زیارت امام علی7 عرض میکنیم:
وَ سَلَام عَلَى مِیزَانِ الْأَعْمَالِ وَ مُقَلِّبِ الْأَحْوَالِ وَ سَیْفِ ذِی الْجَلَالِ، وَ سَلَامٌ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِیِّینَ ... (ابن مشهدی، 1419ق، ص185).
سلام بر کسی که معیار سنجش عملها و دگرگونکننده حالات و شمشیر خدای صاحب شوکت است. سلام بر کسی که صالحترین اهل ایمان و ارثبرنده دانش پیامبران است... .
از دلایل اهمیت زیارت معصومین:، همین است که زائر با حضور در حرم معصومین: و خواندن زیارتنامه، با شخصیت و منزلت فردی و اجتماعی آنان آشنا میشود و ایشان را الگو قرار میدهد. در فرازی از زیارت جامعه، اهل بیت: مبدأ ایمان و توجه به خداوند در زندگی مسلمانان دانسته شدهاند:
مَنْ أَرَادَ اللهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ(شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص615).
هرکس خدا را بخواهد، از شما شروع میکند. هرکس خدا را یکی بداند (معتقد به یگانگی خدا باشد)، از شما میپذیرد و هرکس خدا را قصد کند، به شما رو میآورد.
زیرا فقط با پیروی از فرهنگ و مکتب اهل بیت: میتوان رضای خدا را به دست آورد و به بهشت رضایت خدا رهسپار شد: «بِکُمْ یُسْلَکُ إِلَى الرِّضْوَانِ ...». (همان، ص616). بر اساس برخی فرازهای زیارتنامهها، خاندان پیامبر9، ستون فقرات ارزشها و نیکیها در جامعه به شمار میآیند؛ چنانکه در زیارت جامعه میخوانیم: «... وَ عَنَاصِرَ الْأَبْرَارِ وَ دَعَائِمَ الْأَخْیَارِ وَ سَاسَةَ الْعِبَادِ وَ أَرْکَانَ الْبِلاَد...»؛ «(سلام بر شما ...) که اصول نیکان و استوانههای خوبان و زمامداران بندگان و پایه و ارکان شهرها هستید» (همان، ص610).
حضرات معصومین:، از سویی پایه و اساس هر خیر و شرافت و بزرگواری در عالم، و از سوی دیگر، پایه و تکیهگاهی مطمئن برای زندگی نیکان و خوبان عالماند. اگر فردی در معرفت به اهل بیت:، به مرحلهای برسد که وجود آنان را پایه و اساس ارزشها بداند و هر خیری که به واسطه او در عالم جاری شود، فضل و رحمتی از جانب حضرات معصومین: تلقی کند، بالاترین گام معرفتی را برداشته است. اهل بیت:، به عنوان حجتهای خداوند، هدایتگران مردم به راه حق و همه فضیلتها هستند، راه زندگی را بر همگان روشن میکنند و مردم را از هر نوع اشتباه و خطا نگه میدارند. در فرازی دیگر از زیارت جامعه میگوییم: «وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْیَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ وَ حُجَجُ الْجَبَّار...»؛ «شما اهل بیت: روشناییبخش زندگی خوبان و هدایتگران زندگی نیکان و حجتهای خداوند هستید» (همان، ص615).
به عبارت دیگر، اهل بیت: الگوی مردم در همه فضیلتها و واسطه و حلقه وصل خدا و خلقاند:
مَنْ وَالاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ أَنْتُمُ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ... (همان، ص613).
ای اهل بیت، شما مدار و میزان حق و فضیلتها هستید. ولایتِ شما همان ولایت خداست. هرکس با شما دوستی کند، با خداوند دوستی کرده است و هرکس با شما دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است. هرکس به شما چنگ زند و خود را به شما پیوند دهد، با خدا پیوند یافته است.
در فراز پایانی زیارت جامعه میگوییم:
وَ قَرَنَ طَاعَتَکُمْ بِطَاعَتِه ... إِنِّی لَکُمْ مُطِیع... مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ وَ مَنْ عَصَاکُمْ فَقَدْ عَصَى اللهَ ... (همان، ص617).
خداوند، طاعت شما را به اطاعت از خود قرین و نظیر ساخته است. من پیرو شما هستم...؛ زیرا هرکس از شما اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است و هرکس با شما مخالفت کند، با خداوند مخالفت کرده است.
اما درباره شیوه تعامل و ارتباطات اهل بیت: با مردم در متون زیارتنامهها، که از آن با عنوان مناسبات اجتماعی اهل بیت: یاد کردیم، نکات آموزندهای وجود دارد که به اندازه گنجایش این مقاله، برخی از آنها را بررسی میکنیم:
1. ارتباطات اخلاقی با مردم
پیامبر9 و اهل بیت طاهرینش: در دوران عمر شریفشان با رفتار و تعامل اخلاقی و مهربانانه، بذر محبت را در دل مردم میکاشتند و دوست و دشمن را به خود جذب میکردند. آن بزرگواران با محور قراردادن رفق، مدارا و گذشت، سنگ صبور مردم در همه مشکلات و گرفتاریها بودند. در حدیثی از پیامبر اکرم9 آمده است که فرمود: «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»؛ «پروردگارم، مرا به مدارا با مردم دستور داد؛ چنانکه به ادای واجبات مأمورم ساخت» (کلینی، 1389ق، ج2، ص117).
این ویژگی اهل بیت: در زیارتنامهها نیز به عنوان نماد و الگوی زندگی مطرح شده است؛ چنانکه در زیارت جامعه میخوانیم:
... وَ شَأْنُکُمُ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص616).
شأن شما اهل بیت، این است که با حق و راستگویی و درستکرداری همراه هستید و با مردم در امور مختلف مدارا میکنید.
از دلایل توصیف پیامبر9 به داشتن خُلق بزرگ: {وَ إِنَّکَ لَعَلىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ} (قلم: 4)،[7] همان مهرورزی ایشان به مردم، و گذشت از خطاهای آنان است. تاریخ، انواع اذیت و آزار مردم درباره پیامبر اسلام9 را ثبت کرده است. با وجود این، پیامبر9 از خطاهای آنها میگذشت و برای آنان دعا میکرد: «اللّهمَ اهدِ قَوْمی فَاِنَّهُمْ لا یَعْلَمُون»؛ «خدایا! قوم مرا هدایت کن. اینها جاهلاند و نمیدانند» (طبرسی، 1417ق، ص83). از همین رو، در زیارت جامعه، آن بزرگواران را دارای بالاترین درجه حلم و بردباری، توصیف و به محضرشان عرض میکنیم: «وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ»؛ «شما حضرات معصومین، در بالاترین افق حلم و بردباری جای گرفتهاید»
(شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص610؛ ابن مشهدی، 1419ق، ص59).
انس بن مالک میگوید در محضر پیامبر9 بودم. عبایی، که حاشیه زمختی داشت، بر دوشش بود. عرب بادیهنشینی نزد آن حضرت آمد و عبای ایشان را گرفت و محکم کشید؛ طوریکه حاشیه آن عبا، گردن حضرت را خراشید. سپس گستاخانه گفت: «ای محمد، از مال خدا که نزد تو هست، بر این دو شترم بار کن تا ببرم؛ زیرا این اموال، نه مال تو است
و نه پدرت». پیامبر9 اندکی سکوت کرد و سپس فرمود: «مال، مال خداست و من بنده
خدا هستم». آنگاه افزود: «ای اعرابی، آیا آسیبی که به من رساندی، به تو برسانم»؟ اعرابی گفت: «نه». پیامبر9 فرمود: «چرا»؟ اعرابی عرض کرد: «زیرا تو بدی را با بدی پاسخ نمیدهی؛ بلکه آن را با خوبی دفع میکنی». پیامبر 9 با شنیدن سخن او لبخند زد و دستور داد تا بر یکی از شتران او جو، و بر دیگری خرما بار کردند و به او دادند (شیخ صدوق، 1400، ص382).
چنین رفتارهایی از خاندان پیامبر9 نیز نقل شده است. پیامبر اکرم9، امام علی7 را حلیمترین مردم خواندند. سیره آن حضرت در رفتار با مروان، سعید بن عاص، عبدالله بن زبیر و دیگر دشمنانش در تاریخ ثبت است (محمدی ریشهری، 1421ق، ج9، ص149-152).
در روایتی آمده است که مردی از شام، با تحریک معاویه، به امام مجتبی7 ناسزا گفت. امام7 صبر کرد تا سخن او به پایان رسید. آنگاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام داد و فرمود: «گمان میکنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتادهای. اگر چیزی نیاز داری، برآورده کنیم. اگر راهنمایی میخواهی، راهنماییات کنیم و اگر گرسنهای، سیرت کنیم. اگر برهنهای، لباست دهیم و اگر نیازمندی، بینیازت کنیم. اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم و تا بازگشت به وطنت، میهمان ما باشی و...». مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: «أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللهِ فِی أَرْضِهِ اللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه»؛ «گواهی میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی. خدا بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد». سپس عرضه داشت: «تو و پدرت پیش من، مبغوضترین افراد بودید؛ ولی اکنون محبوبترین افراد نزدم هستید» (مجلسی، 1403ق، ج43، ص344).
عبدالرزاق گوید که کنیزکى، آب روی دستان امام چهارم7 مىریخت تا حضرت براى نماز، وضو بسازد. ظرف آب از دست آن کنیز روى حضرت افتاد و صورت ایشان را زخمی کرد. امام7 به سوی او سر بلند کرد. کنیزک گفت: «خدا میفرماید: {وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظ}؛ آنها که خشم خود را فرو میخورند». حضرت فرمود: «خشم خود را فرو خوردم». کنیزک گفت: «{وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاس}؛ و آنها که از مردم درگذرند». فرمود: «خدا از تو بگذرد». عرض کرد: «{وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِین} (آل عمران: 134)؛ خداوند محسنان را دوست دارد». فرمود: «برو که تو آزادى» (شیخ صدوق، 1400 ق، ص201).
مهر و عاطفه پیامبر9 به مردم، باعث شده بود که ایشان برای رشد و تعالی مردم، بسیار دلسوزی کنند و از گرفتاری و رنج مردم، غصهدار شوند:
{لَقَدْ جٰاءَکُمْرَسُولٌمِنْأَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مٰاعَنِتُّمْحَرِیصٌعَلَیْکُمْبِالْمُؤْمِنِینَرَؤُفٌرَحِیمٌ}(توبه: 128).
یقیناً پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقتافتادنتان بر او دشوار است. اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد و با مؤمنان، رئوف و مهربان است.
در زیارت حضرت رسول9 هم میخوانیم: «وَ انَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَ غَلُظْتَ عَلَى الْکافِرِینَ...»؛ «(ای پیامبر!) همانا تو به مؤمنان، رأفت (مهربانی) کردی و به کافران، درشتی نشان دادی» (کلینی، 1389ق، ج4، ص551؛ ابن طاووس، 1367ش، ج2، ص605).
پیامبر9 و اهل بیت طاهرینش:، که پدر معنوی مردم شمرده میشوند، محبت خود را به شکلهای گوناگون نثار مردم میکردند؛ چنانکه گاه با هدیه دادن و کمک مالی و گاه با همراه شدن با فقیران و دردمندان، به آنان محبت میکردند و با رفع مشکلاتشان، آنان را خرسند میساختند. امام صادق7 فرمود: زمانی مردى خدمت رسول خدا9 رسید و وقتی جامه حضرت را کهنه دید، دوازده درهم به آن حضرت تقدیم کرد. حضرت رسول9 به همراه امام علی7 به بازار رفتند تا پیراهنى بخرند. کنار راه، کنیزى را دیدند که نشسته است و گریه میکند. رسول خدا9 به او فرمود: «تو را چه شده است»؟ عرض کرد: «یا رسول الله، خانوادهام چهار درهم به من دادند تا چیزى را که مورد نیازشان بود، برایشان بخرم؛ ولی پولم گم شد و دیگر جرئت بازگشت به خانه را ندارم». رسول خدا9 چهار درهم به کنیز داد و فرمود: «نزد خانوادهات برگرد». رسول خدا9 به بازار رفت و پیراهنى به چهار درهم خرید و آن را پوشید و خداى عزوجل را حمد گفت. پس مرد برهنهای را دید که میگوید: «هر کس مرا بپوشاند، خدا از جامههاى بهشتى به او بپوشاند». رسول خدا9 پیراهنى را که خریده بود، از تن درآورد و به آن سائل پوشانید. سپس به بازار بازگشت و با چهار درهم باقیمانده، پیراهن دیگرى خرید و آن را پوشید و خداى عزوجل را حمد گفت و به سوى خانهاش بازگشت. دوباره با همان کنیز روبهرو شد که کنار راه نشسته بود و گریه میکرد. فرمود: «تو را چه شد که نزد خانوادهات نمىروى»؟ عرض کرد: «یا رسول الله، من دیر کردم. میترسم مرا کتک بزنند». رسول خدا9 فرمود: «پیشاپیش من راه برو و مرا به خانوادهات راهنمایى کن». آن حضرت، به همراه کنیز آمدند تا بر در خانه آنان ایستاد. سپس فرمود: «سلام بر شما اى اهل خانه»! پاسخش ندادند. دوباره سلام داد. پاسخش ندادند. بار سوم، سلام کرد. گفتند: «سلام بر تو باد یا رسولالله»! حضرت فرمود: «چرا بار اول و دوم پاسخ مرا نگفتید»؟ عرض کردند: «یا رسولالله، سخن شما را شنیدیم؛ ولی دوست داشتیم بیشتر بشنویم». رسول خدا9 فرمود: «این کنیز، دیر کرده است. آزارش نکنید». عرض کردند: «یا رسول الله، به احترام تشریففرمایى شما آن کنیز را آزاد کردیم». رسول خدا9 فرمود: «حمد خدا را که هیچ دوازده درهمى، پُربرکتتر از این درهمها ندیدهام که خداوند دو برهنه را با آن پوشانید و یک بنده را آزاد کرد» (شیخ صدوق، 1362ش، ج2، ص491).
به دلیل همین بخشندگیها و مساعدتهای مالی، آنان را در زیارت جامعه با عنوان «اُصُولَ الْکَرَمِ» (پایهها و ریشههای بخشش و نیکی) یاد میکنیم و در فراز دیگر، میگوییم: «وَ عَادَتُکُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِیَّتُکُمُ الْکَرَم...»؛ «ای اهل بیت پیامبر، عادت شما نیکی و طبیعت شما بخشش است» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص616).
تمام مفسران شیعه و سنی (طیب، 1378ش، ج13، ص318؛ قرطبی، 1384ق، ج20، ص131-133؛ فخر رازی، 1420ق، ج30، ص746-747)، شأن نزول آیات 5 الی 22 سوره انسان را درباره ایثار و ازخودگذشتگی حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا8 میدانند که با وجود گرسنگی شدید، نان افطار خود را سه شب متوالی، به مسکین و یتیم و اسیر دادند و خود گرسنه خوابیدند.
تاریخ، نمونههای زیادی از این احسانهای ایثارگونه اهل بیت: را ثبت کرده؛ چنانکه نقل شده است پیامبر اسلام9 در عروسی حضرت زهرا3 یک دست پیراهن نو به ایشان داده بود تا در شب عروسی بپوشد. وقتی حضرت فاطمه3 به خانه زفاف رفت، بر سجادة عبادتش نشسته بود و با خدا مناجات میکرد، ناگاه مستمندی به در خانه حضرت فاطمه3 آمد و با صدای بلند گفت: «از درِ خانة نبوت، یک پیراهن کهنه میخواهم».
حضرت فاطمه3 در آنوقت، دو پیراهن داشت: یکی کهنه و دیگری نو. طبق تقاضای فقیر، خواست پیراهن کهنه را به او بدهد. ناگاه به یاد این آیه افتاد که میفرماید: {لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ...}؛ «هرگز به حقیقت نیکوکاری نمیرسید، مگر آنچه را دوست دارید، انفاق کنید» (آل عمران: 92). ازاینرو، تصمیم گرفت پیراهن نو را به فقیر بدهد و همین کار را هم کرد.
فردای آن شب، وقتی پیامبر9 پیراهن کهنه را بر تن دخترش دید. پرسید: «چرا پیراهن نو را نپوشیدهای»؟ حضرت زهرا3 عرض کرد: «آن را به فقیر دادم». پیامبر9 فرمود: «اگر پیراهن نو را برای شوهرت میپوشیدی، بهتر و مناسبتر بود». حضرت فاطمه3 عرض کرد: «این روش را از شما آموختهام. در آن هنگام که مادرم خدیجه، همسر شما گردید، همه اموالش را در راه شما به تهیدستان بخشید. کار به مرحلهای رسید که فقیری در خانه شما آمد و تقاضای لباس کرد. در خانه، لباسی وجود نداشت. شما پیراهن خود را از تن بیرون آوردید و به او دادید». پیامبر9 تحت تأثیر محبتها و خلوص دخترش زهرا3 قرار گرفت. اشک از چشمانش سرازیر شد و حضرت فاطمه را به نشانه محبت، به سینهاش چسبانید. فرشته وحی فرود آمد و گفت: «هان ای پیامبر خدا! پروردگارت سلام میرساند و به من فرمان داده است که سلام خدا را بر دخت گرانقدرت فاطمه ابلاغ کنم و آنگاه این جامة بینظیر را که از دیبای سبز بهشت است، به پاس انفاق خالصانه و سخاوت و بلندنظریاش در راه حق، به او تقدیم دارم» (صفوری شافعی، 1428ق، ج2، ص226؛ بحرانی، 1407ق، ج11، ص230).
2. ایفای مسئولیت درباره مردم
بخش مهمی از زندگی پیامبر9 و خاندان مطهر ایشان، صرف خدمت به مردم شده است. تاریخ، جلوههای زیبایی از ایثار و فداکاری پیامبر9 و اهل بیت اطهار: را در زمینه رسیدگی به امور مردم و رفع گرفتاریهای آنان ثبت کرده است؛ مانند:
یک ـ هدایت مردم به سوی دین
مهمترین رسالت پیامبر اکرم9، تبیین معارف قرآن و هدایت مردم به سوی ارزشهای والای دینی است (نحل: 64). آن حضرت، وظیفه هدایتگری امت را پس از خود به خاندانش محول کرد و قرآن و اهل بیت: را (در حدیث ثقلین)، به عنوان دو یادگار ارزشمند، چراغ راه مردم قرار داد و فرمود: «اگر به رهنمودهای این دو پایبند باشید، به سعادت خواهید رسید و از گمراهی و سرگردانی نجات خواهید یافت» (سلیم بن قیس، هلالی، 1405ق، ج2، ص647).[8] پیامبر9 و خاندان مکرم ایشان، به دلیل برخورداری از دانش کافی و کامل، شایستگی و اهلیت اخلاقی، قدرت و توانایی برای هدایتگری، عالیترین و مطمئنترین راهنمایان بشر به سوی رستگاری و خوشبختی هستند. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی، بابی قرار داده است با عنوان: «أنَّ الْأئِمَّة هُمُ الْعَلامَاتُ»؛ «امامان نشانهها و علامتها هستند» (کلینی، 1389ق، ج1، ص206)؛ به این معنا که اگر مردم بخواهند با عبودیّت (به معنای حقیقی) و همچنین عقاید صحیح توحیدی آشنا شوند و آموزههای عالیه دین و ارزشهای اخلاقی را به طور کامل و متقن فرا بگیرند، میباید دست به دامان اهل بیت و امامان بزرگوار: شوند؛ زیرا فقط آنان در تمام فضائل انسانی، اعمّ از زهد، ورع و تقوا، صدق و عدل، امانتداری و... جلوههای کامل صفات الهی و اسوه و الگوی بیعیب برای همه امت هستند. ازاینرو، مردم فقط با راهنمایی و هدایت معصومین: میتوانند به قله معرفت الهی دست پیدا کنند و حقایق را دریابند. در زیارتنامهها به طور مکرر و با عبارتهای گوناگون، جایگاه ویژه و مسئولیت بالای اهل بیت نبوت: در این زمینه، بیان شده است؛ چنانکه در زیارت جامعه عرض میکنیم: «السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ الله...»؛ «سلام و تحیّت ما به آستان مقدس آن بزرگوارانی باد که دعوتکنندگان به سوی خدا و راهنمایان به موجبات رضای خدا هستند» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص610).
همچنین در فراز دیگری از زیارت جامعه میگوییم: ای اهل بیت گرامی، خداوند به شما چنین منزلت و جایگاهی داده است: «وَ أَعْلَاماً لِعِبَادِهِ وَ مَنَاراً فِی بِلَادِهِ وَ أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ...»؛ «شما را پرچمهای (هدایت) برای بندگانش، و محلهای نور در آبادیهایش، و راهنمایان بر راهش قرار داده است» (همان، ص611).
از دیدگاه شیعه، تا انسانی در کره خاکی هست، بدون راهنمای الهی نخواهد بود و آنها همان راهنمایان از اهل بیت:اند. این راه (هدایت)، افزون بر آنکه شاهراه و نزدیکترین مسیر است، مزین به پرچمهای مطمئن و نشانههای راستین هدایت (عَلَمُ المَنصُوب)، (ابن مشهدی، 1419ق، ص568) نیز هست که با تابش نور و هدایتگریهای مهربانانة خود، جهان را روشن میسازند تا بندگان خدا هرگاه سر بلند کنند، پرچم برافراشته حق را ببینند و از سردرگمی و حیرانی نجات یابند.
دوـ تربیت مردم
بنابر تصریح قرآن (جمعه: 2؛ آل عمران: 164)، از اهداف رسالت پیامبر اکرم9 «تربیت» انسان است. امیرالمؤمنین علی7 در بیان اهداف رسالت پیامبر9 فرمود:
از نشانههای لطف و کرم خداوند به این امت، که موجب فضیلت این امت شد، این است که پیامبر اسلام حضرت محمد9 را به سوی آنان فرستاد. پس پیامبر9 به آنان کتاب و حکمت، سنت و واجبات را آموخت و آنان را تربیت کرد تا راه هدایت پیش گیرند و یکیشان کرد تا متفرق و پراکنده نشوند و آنان را تزکیه نمود تا پاک شوند (دیلمی، 1412ق، ج2، ص322).
معصومین:، در هر زمان، به عنوان معلم و مربّی مردم در امور اخلاقی و تربیتی، نقش خود را ایفا میکردند. تاریخ نشان میدهد که هر یک از آن بزرگواران در طول حیاتشان، بزرگترین شخصیتهای علمی و اخلاقی را تربیت کردهاند. در زیارتنامهها به نقش تربیتی اهل بیت: نیز با عبارتهای مختلف اشاره شده است.
در فرازی از زیارت جامعه، خطاب به ائمه معصومین: عرض میکنیم: «کَلَامُکُمْ نُورٌ وَ أَمْرُکُمْ رُشْدٌ وَ وَصِیَّتُکُمُ التَّقْوَى...»؛ «سخن شما، سراسر نور، و امر (شأن و فرمان) شما رشدآور، و توصیه شما به تقواست» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص616).
در زیارت حضرت فاطمه زهرا3 آمده است:
السَّلَامُ عَلَى الطَّاهِرَةِ الْحَمِیدَةِ، وَ الْبَرَّةِ التَّقِیَّةِ الرَّشِیدَةِ، النَّقِیَّةِ مِنَ الْأَرْجَاسِ، الْمُبَرَّاةِ مِنَ الْأَدْنَاسِ... مُرَبِّیَةِ الْأَیْتَامِ، الْعَارِفَةِ بِالشَّـرَائِعِ وَ الْأَحْکَامِ، وَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ...
(ابن مشهدی، 1419ق، ص104).
سلام بر پاکیزة ستوده، نیکوی رشدیافته و پاکیزه از همه آلودگیها ... تربیتکننده یتیمان، دانای به حلال و حرام ... .
این بخش از زیارت، برگرفته از روایتی است که مرحوم علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش ذیل آیه شریفه: {وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِیمٰانٍ أَلْحَقْنٰا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ...}[9] (طور: 21) آورده است. این روایت را ابوبصیر از امام صادق7 نقل کرده که حضرت فرمودند: «إِنَّ أَطْفَالَ شِیعَتِنَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ تُرَبِّیهِمْ فَاطِمَةُ3»؛ «همانا نونهالان شیعیان از میان مؤمنان را فاطمه3 تربیت میکند» (قمی، 1404ق، ج2، ص332). یعنی حضرت فاطمه زهرا3 همچنانکه در زمان حیاتشان امام حسن و امام حسین8 و دیگر فرزندانشان را تربیت میکردند، روح مطهرشان در همهجا حضور دارد و نقش مادری را برای همه شیعه ایفا میکند.
مهمترین ویژگی تربیتی پیامبر9 و خاندان مطهر ایشان، این است که حضرات معصومین: در هدایت و تربیت مردم، مطیع فرمان الهی هستند و در مقابل نصایحی که برای هر نصیحتشوندهای دارند، هیچ تقاضا، مطالبه و انتظاری ندارند؛ بلکه نصیحت را فقط برای خدا انجام میدهند. خطاب به آن انوار تابناک میگوییم: «وَ نَصَحْتُمْ لَهُ»؛ شما معصومین در نصیحت کردنهایتان، خدا را میبینید و به عنوان وظیفه، مردم را نصیحت میکنید و از همین رو، هیچ انتظاری از مردم ندارید. وقتی ما به حضرات معصومین: عرض میکنیم: «نَصَحْتُمْ لَهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَة» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص612)؛ یعنی شما بزرگواران، ما را نزدیک به خود میبینید و ما را در شمار آشنایان خود میشمارید که نصایح خاص را به ما ابلاغ میکنید. این آشنایی، بر مبنای محبّتی است که بین ما و معصومین: حاکم میباشد.
سهـ پناهگاه مردم در گرفتاریها و مشکلات
پیامبر مکرم9 و اهل بیت و ائمّه دین:، ازآنجاکه جایگاه مردمی داشتند (آل عمران: 164)، همواره دغدغه دیگران را داشتند؛ طوریکه پناهگاه مردم و حلاّل مشکلات و برآورنده حاجات گرفتاران جامعه بودند. پیامبر بزرگوار9 به همه پیروانش اعلام کرد که باید دغدغه یکدیگر را داشته باشند و در اسلام بیاعتنایی به دردهای مردم امری نارواست:
مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ (کلینی، 1389ق، ج2، ص164).
هرکس صبح کند، درحالیکه به امور مسلمانان اهمیت نمیدهد، از آنان نیست و هرکس بشنود انسان دردمندی فریاد میزند ای مسلمانان! (به داد من برسید) و پاسخ او را ندهد، مسلمان نیست!
امام امیرالمؤمنین7 حتی زمانی که مسند خلافت را هم (که حقّ مسلّم او بود) از او غصب کردند، از مردم کناره نگرفت و از جامعة مسلمانان دوری نجست و آنها را به حال خود رها نساخت؛ بلکه میان مردم بود و از طرق گوناگون به یاری مردم میشتابید؛ حتی به حاکمان یاری میرساند و اشتباهاتشان را برطرف میساخت.
حضرت ولیّ عصر[ در نامه خود به شیخ مفید فرمودهاند:
إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ... (طبرسی، 1386ق، ج2، ص497).
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبردهایم و اگر جز این بود، از هرسو گرفتارى به شما رو مىآورد و دشمنانتان شما را از میان
مىبردند... .
آری، پناهندهشدن به کهف حصین ولایت، غمها را از دل میزداید و ذلت را به عزت تبدیل میکند. در ضمنِ حدیث الاربعماة، از امام امیرالمؤمنین7 نقل شده است که فرمودهاند:
بِنا یَفْتَحُ اللهُ وَ بِنا یَخْتِمُ اللهُ... وَ بِنا یَدْفَعُ اللهُ الزَّمانَ الْکَلَبَ... (ابن شعبه، 1404ق، ص115).
خداوند به وسیله ما [زندگی سعادتمندانه را] آغاز کرده و هم به وسیله ما ختم میکند و به وسیله ما دشواریهای زمانه را برطرف میسازد.
متون زیارتنامههای معصومین:، که بسیاری از معارف الهی را در خود جای داده، به این بُعد از شخصیت پیامبر9 و اهل بیت طاهرینش: نیز پرداخته است. مثلاً میبینیم در چند فراز از زیارت جامعه، به موضوع مشکلگشایی اهل بیت: پرداخته شده و آنان را برآورنده حوائج مردم و برطرفکننده مشکلاتشان قلمداد کرده است:
ـ «وَ کَهْفِ الْوَرَى...»؛ «ای اهل بیت، شما پناهگاه مردم هستید» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص610).
ـ «وَ الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ...»؛ «در خانة شما محل رفتوآمد مردم است» (همان، ص612).
ـ «وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّرّ»؛ «به وسیله شما غم و اندوه برطرف میگردد و ناراحتیها خاتمه مییابد» (همان، ص615).
ـ «وَ بِکُمْ أَخْرَجَنَا اللهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْکُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَکَاتِ وَ مِنَ النَّار...»؛ «به وسیله شما خداوند ما را از ذلت بیرون آورد و از شداید و ناراحتی برای ما گشایش قرار داد و از هلاکتها و آتش، رهاییمان بخشید» ( همان، ص616).
چهارـ نظارت بر جامعه
از مقامات و فضیلتهای پیامبر9 و اهل بیت طاهرینش:، که در قرآن (بقره: 143) و منابع معتبر روایی و زیارتنامهها مطرح شده، مقام نظارتی آنان است. آنان با تأیید و عنایت الهی، شاهد اَعمال مردم هستند. حضرت امام رضا7 ضمن بیان نشانههای امام، میفرماید:
اِنَّ الْاِمامَ مُؤیِّدٌ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ عَمُودٌ مِنْ نُورٍ یَرَى فِیهِ اَعْمالَ الْعِبادِ (شیخ صدوق، 1378ش، ج1، ص214).
امام، مؤیّد به روحالقدس است و بین او و خدا ستونی از نور قرار دارد که اعمال بندگان را در آن [ستون نوری] مشاهده میکند.
عبدالله بن زیّات به امام رضا7 عرض کرد: «برای من و خانوادهام دعایی بفرمایید».
امام7 فرمود: «اَوَ لَسْتُ افْعَلُ؟ وَ اللهِ إنَّ أعْمَالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَة»؛ «مگر من دعا نمیکنم؟ به خدا قسم، اعمال شما در هر شب و روز به من عرضه میشود» (کلینی، 1389ق، ج1، ص219).
دو جمله در زیارت جامعه هست که حاکی از این فضیلت مهم اهل بیت: است. خطاب به آن بزرگواران عرض میکنیم: «وَ شُهَدَاءُ دَارِ الْفَنَاءِ ... وَ شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ»؛«(شما اهل بیت:)
گواهان دار فنا (دنیا) و همچنین گواهان بر خلق خدا هستید» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2،
ص611 و 613).
آری، خداوند خاندان رسالت را شاهد بر خلق خود قرار داده است و آنان هماکنون از تمام افکار و نیّات و اعمال ما آگاهاند و روز قیامت هم به آن شهادت خواهند داد.
در زیارت بیشتر معصومین: میخوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ تَرَى مَقامی وَ تَسْمَعُ کَلامی وَ تَرُدُّ سَلامی»؛ «من شهادت میدهم که تو ای حجّت خدا میبینی که من کجا ایستادهام و میشنوی که چه میگویم و سلام مرا پاسخ میدهی» (ابن مشهدی، 1419ق، ص211).
بر این اساس، ما معتقدیم امام عصر[ هماکنون ما را میبیند و نهفقط ظاهر، بلکه باطن ما را هم مشاهده میکند و چیزی مانع دیدن او نیست. بنابراین، معصومین: شهدای دارالفنا هستند و در این دنیا شاهد بر تمام افکار و اعمال آدمیاناند و به همین دلیل، شفعای دارالبقا نیز خواهند بود و در روز جزا، بر اساس شهود و حضوری که در دنیا داشتهاند، به ادای شهادت و شفاعت خواهند پرداخت.
امام صادق7 ذیل آیه سوم سوره مبارکه بروج در تفسیر عبارت {وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ} میفرماید: «النَّبِیُّ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ «شاهد، پیامبر اکرم9 و حضرت امیرالمومنین7 هستند» (کلینی، 1389ق، ج1، ص425).
3. رفعت شأن و عظمت مقام اهل بیت:
آنچه تاکنون مطرح شد، برخی مناسبات اجتماعی اهل بیت اطهار: است که
باعث شده آنان از رفعت و منزلت والایی نزد مردم برخوردار باشند. از واقعیتهای زندگی اهل بیت:، این است که به رغم تبلیغات گمراهکنندة دشمنان، که در همه دورانها با تمام توان و با بهکارگیری همه امکانات و نیروهای انسانی و مادی علیه اهل بیت: انجام میدادند، آنان در دلهای مردم جا داشتند.
سیرهنویسان، نمونههای زیادی از محبوبیت حضرات معصومین: را نقل کردهاند که جز در زندگی آن نورهای پاک، در زندگی کسی دیده نمیشود:
ـ زُهَری و علی بن زید از سعید بن مسیب نقل کردند که وی گفت:
علی بن الحسین سیدالعابدین8، وقتی میخواست مکه برود، تا حرکت نمیکرد، قاریان قرآن نیز به سمت مکه حرکت نمیکردند. هنگامی هم که میخواست از مکه بیرون بیاید، مردم به احترام آن حضرت از مکه بیرون نمیرفتند. در یکی از سفرها وقتی امام علی بن الحسین8 خارج شد، من نیز از مکه بیرون آمدم. امام در بعضی منازل فرود آمدند. من نیز آنجا توقف کردم. دیدم آن حضرت دو رکعت نماز خواند و در سجدهاش تسبیح گفت. ناگهان شنیدیم که همه درختان و سنگ و کلوخ زمین با ایشان همصدا شده، تسبیح میگویند... (کشی، 1404ق، ج1، ص334-335).
ـ عروة بن مسعود ثقفی (همان کسی که از سوی قریش در صلح حدیبیه به عنوان پیامرسان نزد پیامبر9 آمد) وقتی از نزد پیامبر9 برگشت، به اصحابش گزارش عجیبی داد. وی گفت:
ای قوم، بدانید که من نزد ملوک و پادشاهان زیادی رفتهام مانند قیصر و کسرى و نجاشی و...؛ اما هیچ پادشاهی را ندیدم که اصحاب و یارانش، آنگونهکه یاران محمد9 وی را تکریم و تعظیم میکنند، تکریم کنند و بزرگ بدارند. اصحابِ محمد9 را دیدم که وقتی وی دستوری میداد، برای انجام آن از یکدیگر سبقت میگرفتند. هرگاه پیامبر9 وضو میگرفت، نزدیک بود مسلمانان (بر سر بهدستآوردن آب وضوی آن حضرت)، با هم بجنگند (اذاأمرهمابتدرواأمرهواذاتوضّأکانوایقتتلونعلىوضوئه...) (قمی، 1414ق، ج6، ص226).
ـ محمد طاهر مکی میگوید: «از ام ثابت روایت شده است که گفت: رسول خدا9 بر من وارد شد و از دهانه مشکی که آویزان بود، ایستاده آب نوشید و من برخاستم و دهانه مشک را (برای تبرک جستن) بریدم». سپس میافزاید:
این حدیث را ترمذی روایت کرده، میگوید: حدیث، صحیح و حسن است و شارح این حدیث در کتاب ریاض الصالحین میگوید: ام ثابت، دهانه مشک را برید تا جای دهان پیامبر را نگهداری کند و به آن تبرک جوید و همچنین صحابه میکوشیدند تا از جایی که رسول خدا9 از آن آب نوشیده بود، آب بنوشند (همان، ص691).
این محبوبیت، به دور از همه ظاهرسازیها و رفتارهای تصنعی بود؛ همان حقیقتی که در برخی زیارتنامهها نیز به آن پرداخته شده است. در فرازی از زیارت جامعه، آمیختگی زندگی پیامبر9 و خاندان مطهر ایشان با زندگی همه مردم، چنین بیان شده است:
بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ وَ أَوْفَى عَهْدَکُم (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص616).
پدرم و مادرم و جانم و خانوادهام و مالم به فدایتان! یادتان در یادکنندگان است (گویندگان از شما نیز چون دیگران سخن به میان مىآورند) و نامتان را میان نامهاى دیگر بر زبان میرانند و پیکرهاى شما میان پیکرها و ارواحتان میان ارواح، و جانهای شما میان جانهای مردم است و آثارتان میان آثار، و قبرهایتان میان دیگر قبور است؛ ولى چه شیرین و دلپذیر است نامهاى شما و چه باارزش است جانهای شما و چه بزرگ است شأن و منزلتتان و چه باجلالت است شرف و منزلتتان و چه توأم با وفاست عهدتان!
درک این جایگاه و منزلت رفیع اهل بیت:، منحصر به مسلمانان نبود؛ بلکه هر جا نور اهل بیت: میتابید، دلها را منقلب میکرد؛ هرچند غیر مسلمان باشد. در روایتی از
امام حسین7 آمده است که فرمود:
روزی غلامى را دیدم که با سگى غذا میخورد. به وى گفتم: «چرا این عمل را انجام میدهى»؟ گفت: «یا بن رسولالله! من غم زدهام. میخواهم این سگ را شاد کنم تا شاید من هم مسرور شوم. غم و اندوه من این است که مالک من، شخصى یهودى است و من در نظر دارم که از وى جدا شوم». امام حسین7، مبلغ دویست اشرفى نزد مالک آن غلام برد. یهودى وقتی امام را شناخت، گفت: «این غلام من، فداى قدم تو باد! این باغ و بستان را نیز به آن غلام بخشیدم و این مبلغ پول را هم که دادى، به شما تقدیم نمودم». امام حسین7 فرمود: «من نیز این پول را به تو بخشیدم». یهودى گفت: «من هم قبول کردم و این پول را به آن غلام بخشیدم». امام حسین7 فرمود: «من نیز آن غلام را آزاد کردم و این پول و باغ را به او بخشیدم». زن آن یهودى گفت: «من، الساعه اسلام اختیار کردم و مهریهام را به شوهرم بخشیدم». شوهرش گفت: «من نیز مسلمان شدم و این خانهام را به زنم بخشیدم» (مجلسی، 1403ق، ج44، ص194).
خاندان عصمت و طهارت، همانطور که با مردم فروتن و مهربان بودند، در برابر کافران و مشرکان و همچنین حاکمان و سلاطین، قاطع و باصلابت جلوه میکردند: {مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّٰاءُ عَلَى الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ}؛ «محمد، فرستاده خداست و کسانی که با وی هستند، بر کافران سرسخت و میان خودشان مهرباناند» (فتح: 29).
این صلابت، که همراه با معنویت بود، باعث شد حضرات معصومین: از جایگاه رفیع و منزلت والایی نزد خلفا و حاکمان جور برخوردار باشند. در فرازی از زیارت جامعه میخوانیم:
طَاطَاَ کُلُّ شَریفٍ لِشَرَفِکُم و بَخَعَ کُلُّ مُتَکَبِّرِ لِطاعَتِکُمْ وَ خَضَعَ کُلُّ جَبّارٍ لِفَضْلِکُمْ وَ ذَلَّ کُلُّ شَیءٍ لَکُمْ (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص616).
هر گردنفرازی، در مقابل شرف شما گردن نهاده و هر متکبّر خودبزرگبینی، خود را مطیع شما دیده و هر جبّاری در پیشگاه شما سر فرود آورده و هر چیزی رام شما شده است.
نقل شده است که وقتی ضرار بن ضمره نهشلى بر معاویة بن ابىسفیان وارد شد، معاویه به او گفت: «على [7] را برایم وصف کن». وی گفت: «مرا معاف میکنی»؟ معاویه گفت: «نه». ضرار گفت: «خدا على [7] را رحمت کند میان ما چون یکى از ما بود و وقتى نزد او مىرفتیم، ما را به خود نزدیک میکرد و چون از او پرسشى میکردیم، به ما جواب میداد و چون دیدنش میرفتیم، ما را به خود نزدیک میساخت. در به روى ما نمىبست و دربانى بر ما نمیگمارد و به خدا، با همه اینکه ما را به خود نزدیک میکرد و به ما نزدیک بود، از هیبتش یاراى سخنگفتن با او نداشتیم و از بزرگواریاش با او آغاز سخن نمیکردیم». معاویه گفت: «او را بیشتر از این توصیف کن». ضرار گفت: «رحم اللَّه علیا (رحمت خدا بر علی)! به خدا او بسیار بیدار بود و کمخواب. همهوقت شب و هر ساعت روز، قرآن میخواند و جان در راه خدا میداد و اشک به آستان او میریخت. پرده براى او افکنده نمیشد و کیسههاى زر از ما ذخیره نمیکرد. براى دوستان خود (بیش از دیگران) نرمش نداشت و بر جفاکاران بدخویى نمیکرد. وقتى شب، پرده ظلمت افکنده و اختران سرازیر افق شدند، او را میدیدى که در محراب عبادت در محضر خدا ایستاده و دست به ریش خود گرفته، چون مارگزیده بر خود میپیچید و چون غمدیده میگریست و میگفت: اى دنیا خود را به رخ من میکشى و مرا مشتاق خود میسازى؟ هیهات هیهات، من نیازى به تو ندارم و تو را سه طلاق دادم که رجوعى ندارد. سپس میفرمود: آه آه، از دورى راه و کمى توشه و سختى راه».
معاویه وقتی این مطالب را شنید، گریست و گفت: «اى ضرار تو را بس است. به خدا على چنین بود. خدا رحمت کند ابوالحسن را» (شیخ صدوق، 1400ق، ص625).
برای هر یک از ائمه: در رفتار با حاکمان ستمگر زمانشان، چنین رخدادهایی نقل شده است.
امام هادی7 با قرائت اشعار عرفانی (دیلمی، 1412ق، ج1 ص29)،[10] مجلس شراب متوکل را با همه حاضرانش تحت تأثیر قرار داد؛ تا جایی که حتی شخص متوکل از کثرت گریه منقلب شد و دستور داد که بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد که امام7 را با احترام به خانهاش بازگردانند.
درباره تأثیر شخصیت حضرت امام حسن عسکری7 نیز نقل شده است که احمد بن عبیدالله بن خاقان، که وزیر اول خلیفه عباسی بود و دشمنی زیادی با آل علی: داشت، روزی در حضور او از بنیهاشم و علویّین سخن به میان آمد و حضّار مجلس، به بدگویی از آل علی زبان گشودند. این مرد در آنموقع، فرماندار قم بود و گفت که من یک نفر از
آل علی را میشناسم که از او عظیمتر و بزرگوارتر در تمام مدت عمرم ندیدم و او ابنالرّضا حسن بن علی العسکری: است. من روزی کنار پدرم در مجلس رسمی نشسته بودم. دربان آمد و گفت: ابنالرّضا قصد ورود دارند. من این کلمه را نشنیده بودم. پدرم تا شنید، حالش منقلب شد و گفت: «با احترام واردش کنید». من خیال کردم او شخصی از بزرگان و اشراف دربار خلافت است. بعد دیدم جوانی وارد شد که آثار جلالت و عظمت و هیبت از سیمایش پیداست و قامتی رشید و اندامی موزون و صورتی زیبا دارد. با کمال وقار و متانت وارد شد و پدرم به محض اینکه چشمش به او افتاد، از جا برخاست؛ درحالیکه پدرم برای کسی جز خلیفه اینچنین احترام قائل نمیشد. به استقبال رفت و بغل باز کرد و او را در آغوش گرفت و پیشانیاش را بوسید و او را در جای خودش نشانید و خودش بسیار مؤدّب در مقابلش نشست و گفت: «بِأبی اَنتَ وَ اُمّی»؛ «پدر و مادرم فدای شما». من بعد از نماز عشا به حضور پدرم رفتم و نشستم. پدرم گفت: «کاری داری»؟ گفتم: «میخواستم بپرسم این آقایی که امروز نزد شما آمد و آنقدر احترامش کردید، کیست»؟ پدرم بعد از تأمّلی گفت: «فرزندم، او ابنالرّضاست؛ امام رافضیها. اگر مطلب راست را بخواهی بدانی، این است که حقّ خلافت رسول خدا9 امروز از آنِ اوست. تنها کسی که شایسته حکومت بر امّت اسلامی است، این مرد است. دیگران از راه دیگری وارد شدهاند». (کلینی، 1389ق، ج1، ص504).
نتیجهگیری
پیامبر اکرم9 به عنوان خاتم پیامبران، از سوی خداوند برای هدایت عموم مردم مبعوث شد و در طول عمر شریفشان، به ویژه در دوران نبوت، با اخلاق و رفتار شایسته و ارتباطات صمیمی با مردم، عالیترین خدمت را به مردم ارائه داد. بیشک، مسلمانان در پرتو هدایتها و خدمات رسول خدا9 از جهالت و ضلالت و عقبافتادگی رهایی یافتند و به مردمی متمدن و اهل دانش و کمالات تبدیل شدند. انوار تابناک رسالت، بعد از رسول خدا9، توسط اوصیای ایشان یعنی ائمه اطهار:، جهان را روشن نگه داشته است. یگانه راه مصونیت بشر از انحرافات و لغزشهای گوناگون و همچنین عامل محرک بشر به سوی قله کمالات، تداوم راه رسالت پیامبر9 و امامت اهل بیت: است. در این مقاله، روشن شد که پیامبر عالیقدر اسلام9 و اهل بیت گرامی ایشان: با برقراری روابط صمیمی و اخلاقی با همه اقشار جامعه، توانستند انسانهای بزرگی تربیت کنند و با کمترین امکانات تبلیغی، تعالیم انسانساز اسلام را به اقصا نقاط جهان گسترش دهند و جانهای تشنه مردم را سیراب سازند.
منابع
* قرآن کریم، ترجمه آیة الله مکارم.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (1404ق/1363ش). تحف العقول عن آل الرسول، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.
ابن طاووس، علی بن موسی (1367ش). إقبال الأعمال، تهران، دار الکتب الإسلامیة.
ابن عربی، محمد بن علی (1422ق). تفسیر ابن عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1419ق). المزار الکبیر، تحقیق جواد القیومی الأصفهانی، نشر قیوم، چاپ اول.
باقری، خسرو (بیتا). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، انتشارات مدرسه، چاپ دوم.
بحرانی، عبدالله بن نورالله (1407ق). عوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآیات والأخبار و الاقوال، قم، مدرسة الإمام المهدی.
دیلمی، حسن بن محمد (1412ق). ارشاد القلوب الی الصواب، قم المشرّفة، منشورات الشریف الرضی.
سلیم بن قیس، هلالی (1405ق). کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق و تصحیح محمد انصاری زنجانی خوئینی، قم، الهادی.
شیخ صدوق، محمد بن علی (1362ش). الخصال، تحقیق و تصحیح: علیاکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.
ــــــــــــــ (1378ش). عیون الأخبار الرضا7، تحقیق مهدی الحسینی اللاجوردی، طهران، منشورات جهان.
ــــــــــــــ (1400ق). الامالی، تحقیق و نشر، مؤسسة البعثة، الطبعة الاولی.
ــــــــــــــ (1413ق). من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.
صفوری، عبدالرحمن بن عبدالسلام (1328ق). نزهة المجالس و منتخب النفایس، طبع القاهرة.
طبرسی، احمد بن علی (1386ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر الخرسان، نجف، مطبعة النعمان، چاپ اول.
طبرسی، فضل بن حسن (1417ق). إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، طبع الحدیثه، مؤسسه آل البیت: .
طیب، سیدعبدالحسین (1378ش). اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
فخر رازی، محمد بن عمر (1420ق). مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
قرطبی، محمد بن احمد (1384ق/ 1964م). الجامع لأحکام القرآن، تحقیق أحمد البردونی و إبراهیم أطفیش، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ دوم.
قمی، عبّاس (1414ق). سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، قم، نشر اسوه، چاپ اول.
قمی، علی بن ابراهیم (1404ق). تفسیر القمی، تحقیق طیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب، چاپ سوم.
کشی، محمد بن عمر (1404ق)، رجال الکشی، تحقیق مهدی الرجائی، قم، مؤسّسة آلالبیت لإحیاء التراث.
کلینی، محمد بن یعقوب (1389ق). الکافی، تحقیق علیاکبر غفاری، طهران، دار الکتب الإسلامیّة، الطبعة الثانیة.
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (1403ق). بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم.
محمدی ریشهری، محمد (1421ق). موسوعة الامام علی بن ابیطالب، قم، دار الحدیث.
[1]. عضو گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت .
[2]. «فرستادهای از خودشان».
[3]. «بگو: ای مردم، یقیناً من فرستاده خدا به سوی همه شمایم».
[4]. «ای پیامبر، پس به مهر و رحمتی از سوی خدا با آنان نرمخو شدی...».
[5]. «یقیناً پیامبری از جنس خودتان به سویتان آمد که به رنج و مشقت افتادنتان بر او دشوار است. اشتیاق شدیدی به [هدایتِ] شما دارد و با مؤمنان رئوف و مهربان است».
[6]. «پیامبری که آنان را به کارهای شایسته فرمان میدهد و از اعمال زشت بازمیدارد و پاکیزهها را بر آنان حلال مینماید و ناپاکها را بر آنان حرام میکند و بارهای تکالیف سنگین و زنجیرهها [ی جهل، بیخبری و بدعت را] که بر دوش عقل و جان آنان است، برمیدارد».
[7]. «و یقیناً تو بر بلندای سجایای اخلاقی عظیمی قرار داری».
[8]. «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَتَمَسَّکُوا بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا...».
[9]. «کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق میکنیم».
[10] .
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ |
غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ |
وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ |
فَأُسْکِنُوا حُفَراً یَا بِئْسَ مَا نَزَلُوا |
نَادَاهُمُ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ مَا دُفِنُوا |
أَیْنَ الْأَسِرَّةُ وَ التِّیجَانُ وَ الْحُلَلُ |
أَیْنَ الْوُجُوهُ الَّتِی کَانَتْ مُحَجَّبَةً |
مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْکِلَلُ |
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِینَ سَاءَلَهُمْ |
تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْهَا الدُّودُ تَنْتَقِلُ |
قَدْ طَالَ مَا أَکَلُوا دَهْراً وَ مَا شَرِبُوا |
فَأَصْبَحُوا بَعْدَ طُولِ الْأَکْلِ قَدْ أُکِلُوا |
بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند؛ درحالیکه مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس میدادند؛ ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید.
از پناهگاههایشان پایین کشیده شدند و زیر خاک سیاه قرار گرفتند و چه بد جایی را برای رحل اقامت برگزیدند.
پس از آنکه در قبرهای خود قرار گرفتند، فریادزنی بر آنها بانک زد: کجا رفت آن بازوبندها، کو آن تاجها، و کجاست آن زر و زیورها.
کجا رفت آن چهرهها که با ناز و نعمت پرورش یافته و مقابل آنها پردههای گرانبهای نازک آویخته بودند.
هنگامی که این سؤال از آنها میشود، قبرهایشان از طرف آنها جواب میدهد: آن چهرهها هماکنون محل آمد و شد کرمهای لاشخوار شدهاند.
به درازا کشید زمانی که آنان (در دنیا) خوردند و نوشیدند، اما پس از این زمان طولانی خوردن، اکنون (در قبر) خورده شدند.