ابوتمّام طائی شاعر مدافع اهل بیت

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

چکیده

ابوتمّام حبیب بن أوس طائی یکی از بزرگترین شعرای عرب و در کنار دو شاعر بزرگ دیگر هم عصر خود یعنی بحتری و متنبی جزو سرآمدان شعر عربی در عصر عباسی است. وی پرچمدار شاعری و یگانه عـصر خویش در استحکام استعمال الفاظ، زیبایی و فصاحت شعر و نیکویی اسلوب آن بود. بسیاری از ابیات دیوان ابوتمّام به مَثَل سائر تبدیل شده و در زبان مردم جاری گشته و به کتب مختلف راه یافته و جزو شواهد لغوی، صرفی، نحوی، بلاغی و شعری نویسندگان بزرگ شده است. آنچه در این مقاله بدان پرداخته شده است، مذهب ابوتمّام است که تاکنون محل بحث و اختلاف میان محققان بوده است. در اینجا با توجه به اشعاری که از ابوتمّام در کتاب سه چکامه ولائی از وی یافت شده درحالیکه بعضی از آنها قبلاً از دیوان وی حذف یا تحریف شده بود، میتوان به مذهب شیعه امامیه وی پی برد. در این مقاله ابتدا مقدمه ای در خصوص اهمیت شعر و جایگاه شاعران نزد پیامبر اکرم و
اهل بیت: گفته شده و بعد از ذکر نمونههایی از شعرای شیعی برجسته هم عصر ائمه: به زندگی و شعر ابوتمام حبیب بن اوس طائی پرداخته شده است.
 

کلیدواژه‌ها


شاعران شیعی همواره با زبان و قلم و هنر شاعری خود مدافع حریم امامت و ولایت بودهاند وتوانسته اند با ذکر فضایل و مناقب ائمه هدی: قلوب شیعیان را از اقصی نقاط قلمرو بلاد اسلامی متوجه آنها نموده و ضمن زنده نگهداشتن چراغ یاد و نام آنها در بین مسلمانان، موج ارادتمندان و شیفتگان آستان امامت و ولایت را به زیارت قبور منوره و حرمهای مقدس و مطهر آنها گسیل دارند. در این میان نقش و جایگاه شاعران به راهنمایانی میماند که نشان مقصد نورانی حرم اهل بیت: را به زبان شعر که زبانی جذاب و فراموش ناشدنی و ماندگار در تمدن اسلامی است، به آیندگان و روندگان میدهند و نام خویش را در زمره خادمان و مروجان فرهنگ معرفت و زیارت ائمه: جاودانه میسازند.

در این میان شاعر عصر عباسی ابوتمام حبیب بن اوس طائی جایگاهی ویژه دارد. تاکنون در کتب ادبی و مجامع شعری درخصوص ابعاد مختلف هنر شاعری و قدرت شعری ابوتمّام بسیار سخن گفته شده است، لیکن وجهی که درباره این شاعر بزرگ عصر عباسی، کمتر بدان پرداخته شده و تنها اشاراتی در بین کتب رجال امامیه و غیر آن بدان رفته است، مذهب اوست. ابوتمّام شاعری است بر مذهب امامیه که قصائدی غرّا در موضوع ولایت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب و اهلبیت: سروده که متأسفانه دست خیانت، سالیان دراز این قصائد را از دیوان وی حذف و تحریف نموده است. در کتاب سه چکامه ولائی از ابوتمام طائی نخستینبار پرده از سه قصیده جاودانه ابوتمّام که عبارتاند از «قصیده غدیریه»، «قصیده میمیه امامیه» و «قصیده در مدح بنیهاشم و قدح بنیامیه»، برگرفته شده است که مضامین عالی و بینظیر آن نمایانگر عقیده صریح شاعر است.

شعر به کلام منظوم و دارای قافیه گفته میشود که از ریشه «شعور» به معنای دانش و آگاهی و زیرکی گرفته شده است. و هرکس که کلام منظوم را نیکو بسراید، «شاعر» نامیده میشود و جمع آن «شعراء» است. و عادت اعراب بر این بود که با سرودن شعر درباره اهداف، اغراض، مناسبات، خواستهها و امیال خود افتخار میکردند و برخی از شعرای آنها در موضوعاتی نیکو همچون افتخارات، شادمانی و تکریم و برخی دیگر درباره شراب، جنگ، بدی، فحشا و حتی قتل و غارت! به سرودن شعر میپرداختند.

پیامبر اکرم۹ و اهلبیت: همواره مسلمانان و مؤمنان و عارفان بحق و صاحبان شرافت و کرامت و وجدان را به سرودن اشعاری که مایه مدح و تعظیم اسلام و مسلمانان بود، تشویق میکردند. از میان شاعران گروهی در پی خضوع برای پادشاهان و حاکمان ظالم مستولی بر امور، به خاطر طمع در اموال آنها بودند؛ لذا ایشان را مدح میگفتند و آن را منتشر میکردند و در این میان مدح و ثنای کسانی که استحقاق مدح داشتند را ترک میکردند، بلکه حتی از میان شعراء کسانی بودند که از راه حق و رعایت حقوق مؤمنان پاک و حتی اهلبیت نبوی و معصومین: تجاوز میکردند، درحالیکه اصحاب ائمه: و شعرای شیعه در مقابل آنها، دفاع صریح از حقّ را پیشه خود ساخته بودند و در این راه متحمّل انواع اذیت و آزار و اهانت و زندان و قتل و غارت، از سوی خلفا و امرا و معاندان حقّ و حقیقت میشدند. و چهبسا شعرایی که نامشان از دفتر تاریخ پاک شده، اشعارشان به دست فراموشی و غفلت سپرده شده و آثارشان از بین رفته است، مخصوصاً اینکه دست خیانت، آنچه شعرا در مدح و تعظیم اهلبیت نبوی۹ به نظم کشیده بودند، مورد حذف و تحریف قرار داده است.

شعرای مدافعان پیامبر۹ و اهلبیت: در مقابل شعرای معاند

بهتحقیق خداوند گروهی از مؤمنان را که اطاعت از خدا و پیامبر۹ و متابعت اوامر وی و تعظیم اهلبیت: را پیشه خود ساختند، موفق گردانید تا حرمت، تقدس و مقام والای اهلبیت: را در اشعار و قصائد فاخرشان به نظم بکشند. این امر مختصّ به شعرای شیعه نبوده است، بلکه حتی عدهای از شعرای مسیحی و برخی دیگر که به تقدس و عظمت شأن اهلبیت: ایمان داشتند، به سرودن اشعاری به زبان عربی روی آوردهاند که طنین رسای آن از صدر اسلام تاکنون در طول زمان در پهنه تاریخ منتشر شده است.

از زمان قدیم علمایی متصدی جمعآوری نام شعرایی گشتهاند که قصائدی بلند یا برخی اشعار دواوینشان را به ذکر مدایح و مناقب اهلبیت: اختصاص دادهاند، که از میان آنها میتوان به حافظ، محدّث، محقق و دانشمندی که ازجمله آفاق بهسوی او میآمدند، یعنی شیخ رشیدالدین محمدبنعلی سَرَوی مازندرانی مشهور به «ابنشهرآشوب» (۵۸۸-۴۸۹ھ.) اشاره کرد. او در کتاب معالمالعلماء فصلی تحت عنوان «بابٌ فی بعض شعراء أهلالبیت:» اضافه کرده و در آن شعرای اهلبیت: را در چهار گروه مُجاهِران (یا مجاهدان)، مُقتَصدان، مُتَّقیان و مُتَکلِّفان، طبقهبندی و معرفی نموده است. کسانی که خواستار تفصیل این مطلب هستند، میتوانند به نسخهای از کتاب معالم العلماء مراجعه کنند که با تحقیق صاحب این مقدمه، در سال ۱۴۳۳ھ. در بیروت منتشر شده است؛ و در اینجا مخصوصاً فقط از شعرایی یاد میشود که مدح ائمه: را گفتهاند و به سبب همین اشعار و همچنین به جرم تشیع، مورد ظلم و تجاوز قرار گرفتهاند:

۱. سید أبوهاشم اسماعیل بن محمد بن مزید بن محمد بن وداع بن مفرغ حِمیَری؛ از اصحاب امام صادق۷ که موفق به ملاقات با امام موسی کاظم۷ نیز گردید، وی در ابتدا خارجی، سپس کیسانی و در آخر جزو شیعیان امامی شد و امام صادق۷ به او فرمود: « مادرت تو را سید نام نهاد و تو در این امر موفق شدی، و اکنون تو آقای همه شاعران هستی». سید حمیری میگوید: طوری شعر میگویم که کوچک و بزرگ آن را بفهمند و نیازی به تفسیر نداشته باشد، سپس شعری سروده و میگوید:

أَیَا رَبِّ إِنّی لَمْ أُرِدْ بِالَّذِی بِهِ

 

مَدَحْتُ عَلِیًّا غَیْرَ وَجْهِکَ فَارْحَمِ

ای خدای بزرگ! من در مدح امیرالمؤمنین علی۷ غیر از جلب رضایت تو غرض و هدف دیگری ندارم، پس رحمت خود را شامل حال من بگردان. (السید الحمیری، ۱۴۳۲: ۳۸۸)

۲. أبوالحسین علی بن حماد بن عبید عبدی أخباری بصری؛ گفته شده که او هیچ بیت شعری نگفته است، مگر در شأن و مدح اهلبیت:. و از بعضی ائمه: مروی است که: «شعر عبدی را تعلیم دهید [یا فرابگیرید] که همانا مطابق دین خداست».

۳. ابومحمّد، طلحة بن عبدالله بن عبیدالله بن محمد بن أبیعون معروف به عونی؛ که اکثر مناقب اهلبیت: را به نظم کشیده است، لذا وی را رمی به غلوّ نمودهاند.

۴. علی بن محمّد بن عمارة برقی؛ دیوانش را آتش زدند و زبانش را بریدند.

۵. أبوالقاسم حسن بن هانی أزدی مغربی مصری؛ او را به غلوّ نسبت دادند.

۶. أبوالحسین علی [بن عبدالله] بن وصیف ناشئ متکلّم؛ از اهل بغداد و از محله باب الطاق بود که با آتش او را سوزاندند.

۷. ابوهریرة عجلی؛ از ابوبصیر نقل شده که امام صادق۷ فرمود: «چه کسی شعر ابوهریره را برای ما میخواند ... پس فرمود: خداوند او را رحمت کند، این از گناهانی است که خدا آن را میبخشد، اگر بنده بغض و دشمنی علی۷ را در دل نداشته باشد».

۸. ابن مُدلَّل حسینی؛ که نابینا بود و از موصل تبعید شد.

۹. دعبل بن علی الخزاعی؛ از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا۷ که در نماز عشا در شهر شوش ترور و کشته شد.

۱۰. کمیت بن زید اسدی؛ از اصحاب امام باقر۷ بود و روایت شده که امام۷ دستانش را بلند کرد و برای او دعا کرد و فرمود: «خدایا کمیت را بیامرز، خدایا کمیت را بیامرز».

۱۱. عبیدالله بن غالب اسدی؛ از اصحاب امام باقر۷ بود و امام صادق۷ به او فرمود: «فرشتهای را میبینیم که شعر را بر تو القا میکند و من آن فرشته را میشناسم».

۱۲. کُثَیَّر عَزَّة؛ از اصحاب امام باقر۷ بود و هنگامی که وفات کرد، امام۷ در تشییع وی شرکت و جنازهاش را بلند کردند، درحالیکه عرق مبارکشان جاری بود.

۱۳. منصور بن زبرقان نمری؛ که [به دستور هارون الرّشید] او را نبش قبر نمودند.

این شعراء ـ و سایر مؤمنانی که دین خود را برای خدا و پیامبر۹ و اهلبیت: خالص گردانیدند و آنها را اطاعت نمودند ـ همان کسانی هستند که قرآن را، همانگونه که پیامبر۹ در حدیث ثقلین سفارش فرموده بود، حفظ کردند، و هرآنچه از اذیت و آزار و اهانت و تبعید و حتی قتل، از مخالفان پیامبر۹ بر آنها تحمیل شد، تحمل نمودند.

باری، ملاحظه کردیم که چگونه ظالمان به کشتن، زندانی کردن و تبعید و... شاعران بسنده نکرده، بلکه دست تعدّی به میراث ادبی و شعری آنها دراز کرده و آن را دستخوش نابودی، سوزاندن و تحریف و ... قرار دادهاند. این سیره و روش منحرف از قدیم مرسوم بوده است، چنانکه به از بین بردن اشعار شعرای صدر اول، که درباره مناقب اهلبیت: اشعار و قصائدی سروده بودند، همت گماشتند؛ مانند حسّان بن ثابت، نابغه جَعدی و سایر شعرایی که به مدح امیرالمؤمنین۷ و بیان مظلومیت آن حضرت پرداخته بودند. از عجیبترین عجایب این است که دیوان فردی مانند یزید بن معاویه توسط شخصی به نام صلاحالدین المنجّد، که در مقدمه آن از یزید دفاع کرده است، جمعآوری، تحقیق و منتشر میشود، ولی اشعار و قصائد شاعری فحل مانند مالک اشتر و مانند او از شعرای شیعه در صدر اول اسلام، مورد غفلت و بیاعتنایی قرار میگیرد.

استاد شیخ قیس العطّار در مقدمه کتاب سه چکامه ولائی از ابوتمام طائی به مواردی از اشعار منتشر و چاپ شده از مدح اهلبیت: اشاره کرده است که قریحه شاعر به فیض سرودن آن نائل شده است، و لیکن دست خیانت، چشم جهل و نادانی و حماقت حاصل از دشمنی، دستپروردگان ظالمان را به حذف ابیات مدح و ثنای اهلبیت: در چاپهای جدیدِ دواوین اشعار واداشته است! درحالیکه شیخ، ابیات محذوفی را که در چاپ های قدیمی موجود بوده ثبت و ضبط نموده است.

از جمله فضل و عنایت خداوند به شیعیان گرانقدر و ارجمند، این است که شعرایی بزرگ از میان حکما و فضلای ایشان به سرودن اشعار و قصائدی دست یازیدهاند که حقیقت، صداقت و معرفت در آن جمع میشود و سبب رشد عقلی و شرح صدر خواننده میگردد و او را به سوی حق رهنمون میسازد. لذا مضامین دواوین و قصائد این گروه از شاعران همواره در معارضه با ظلم ظالمان و دشمنی با ظلم و جور حاکم بر روزگار بوده است. شاید بتوان گفت از جمله دواوینی که در میدان مبارزه با ظالمان به فریاد برخاسته است و خداوند چنین مقدّر فرموده که از شبیخون فرهنگی معاصر در امان بماند، دواوین و شاعرانی هستند که به عنوان نمونه ـ و نه منحصراً ـ در ادامه به آنها اشاره میشود:

۱. مهیار دیلمی بغدادی

نام او ابوالحسین مهیار بن مَرْزویه فارسی (در گذشته در پنجم جمادی الآخر سال ۴۲۸ھ.) است، شیخ ابنشهرآشوب پس از ذکر نام او میگوید: او از شاگردان شریفرضی بوده است. نخستین طبع دیوانش توسط بخش ادبی دارالکتب المصریة، با تحقیق استاد احمد نسیم و مشارکت شاعر حافظبک ابراهیم و استاد ادیب شیخ احمد زکی العدوی در سال ۱۳۴۴ھ. در مطبعة دارالکتب قاهره در چهار مجلد به چاپ رسیده است. سپس مرحوم استاد کتبی نجفی در سال ۱۴۱۳ھ. در انتشارات شریف رضی قم آن را بهصورت افست از روی نسخه چاپ نخست آن منتشر ساخت.

۲. ابن مقرَّب عیونی بحرانی (۵۷۲-۶۳۱هـ.)

نام او امیر جمالالدین، ابوعبدالله علی بن مقرّب بن منصور عیونی بحرانی است. دیوان وی توسط عبدالخالق عبدالجلیل الجَنَبی، علی بن سعید البیک و عبدالغنی بن أحمد العرفات، تحقیق شده و در مرکز فرهنگی نشر و توزیع در بیروت، در تابستان سال ۱۴۲۴ھ. در سه مجلد و با مقابله با بیش از بیست نسخه خطی به چاپ رسیده است.

۳. صالح بن عرندس حِلّی (قرن نهم هجری)

نام او شیخ صالح بن عبدالوهاب بن عرندس حلّی و از اعلام شیعه است، او دانشمندی متضلّع در علوم فقه و اصول و از جمله فحول شعراء به شمار میرفت، وی از نظر ادب، علم، سلوک، تیزهوشی، زیرکی، فهم و تقوا یگانه عصر و مایه افتخار سرزمینش بود و کتاب کشف اللآلی بدو منسوب است. برخی مؤرخان وفات او را در سال ۸۴۰ هـ . در حله، در محله «جیران» در خیابان «المُفْتی» ثبت کردهاند و قبرش داخل کوچهای درون اتاقک کوچکی قرار دارد که روی آن گنبدی سبز رنگ بنا نهادهاند.

همچنین دکتر سعد الحداد، چاپ سوم تحقیقشده و منقّح این دیوان را با مراجعه به دو نسخه خطی در مجموعهای تحت عنوان «سلسلة دواوین الشعر الحِلّی ـ جلد ۹» در سال ۱۴۴۰ھ. منتشر ساخت. یکی از نسخ خطی مذکور متعلق به شیخ عبدالوهاب طریحی نجفی حِلی (قرن ۱۱ھ.) و نسخه دیگر متعلق به مجموعه مخطوطات و مصادر مطبوع بوده است. همچنین این دیوان توسط دکتر عباس هانی الجراخ حِلّی تحت عنوان «شعر ابن العرندس الحِلّی» (درگذشته در حدود ۸۴۰ھ.) جمعآوری، تحقیق و تصحیح شده و یکبار در بابل (۲۰۱۱م. ط۲) و بار دیگر در نجف اشرف (۲۰۱۴م) به طبع رسیده است.

۴. ابوتمّام حبیب بن اوس طائی

از جمله کسانی که با دیوانش بسیار بازی شده و دست تحریف و حذف بدان رسیده است، دیوان ابوتمّام طائی، یکی از ارکان اصلی و استوانههای شعر عربی در کنار متنبّی و بُحتری است، لیکن خداوند از میان ایرانیان افرادی را توفیق و قدرت داد تا حقیقت اشعار او را آشکار کنند و تحریفات وارد شده توسط کینهتوزان در دیوانش را برملا کرده و گوهر شعر و اعتقاد وی را بر همگان نمایان سازند، پس حال باید دید که این ابوتمّام شاعر کیست؟

ابوتمّام در حدود سال ۱۹۰ھ. در روستای جاسم از نواحی اطراف دمشق به دنیا آمد. تا اینکه حدود سال ۱۹۵ھ. به دمشق یا مصر رفت و در مسجد جامع آن شهر به سقایی مشغول شد و مدت پنج سال در مصر بود و در این هنگام فرصت یافت تا به مطالعه شعر عربی و قواعد آن بپردازد. گفته شده که وی در ایام کودکی در کارگاه بافندگی کار میکرد. (ابن خلکان، ۱۳۹۷، ج۲، ص۱۷.)

ابوتمّام گندمگون، بلندقد، فصیح و شیرینکلام بود و در صحبتکردن کمی لکنت زبان داشت. برخی محققان بر این باورند که ابوتمّام از دمشق به حمص رفت و به دیکالجن، شاعر معروف و شیعی مذهب (درگذشته به سال ۲۳۵ھ.)، پیوست و احتمالاً نزد او هنر شعر و شاعری را آموخت و از او تأثیر بسیار پذیرفت و بعید نیست که گرایش او به مذهب امامیه نیز از همینجا سرچشمه گرفته باشد. (عمر فرّوخ، ۱۳۵۳، ص۲۲-۲۴.)

ابوتمّام بسیار حاضرجواب بود و به گفته صولی هرگاه کسی با وی سخن میگفت، قبل از اتمام کلامش پاسخ وی را میداد، گویی که از قبل میدانست فرد چه میخواهد بگوید. (ضیاءالدّین بن الأثیر، ۱۹۷۳، ج۱، ص۱۳-۱۴.)

بسیاری از بزرگان مؤرخان و محققان مانند ابنمعتز عباسی در طبقاتالشعراء(ابن معتز عباسی، ص۲۸۶.) و ابوالفرج اصفهانی در الأغانی (الاصفهانی، ۱۳۸۱، ج۱۶، ص۳۸۸.)ابوتمّام را مدح کردهاند. در اشعار ابوتمّام از حوادث تاریخی مهمی سخن رفته است که از آن جملهاند: واقعه غدیرخم، واقعه حَرّه، فتح عمّوریه، لشکرکشی معتصم علیه بابک خرمدین و اسارت و کشتن وی در بغداد، قتل افشین و همچنین حوادث بسیار دیگر.

مشهور آن است که ابوتمّام در سال ۲۳۱ھ. در موصل وفات یافت. صولی از پسر ابوتمّام نقل میکند که گفت: پدرش عهدهدار مسئولیت صحابت برید موصل بوده است و در جمادی الاولی سال ۲۳۱ھ. وفات کرده است. همچنین بُحتری که خود از شاگردان ابوتمّام بوده، نقل میکند: «ابونَهشَل بن حُمَید طوسی قبّهای بالای قبر او بنا کرد». ابنخلّکان نیز میگوید: «من قبر ابوتمّام را در موصل، بیرون دروازه میدان در کنار خندق دیدهام که مردم میگفتند اینجا قبر ابوتمّام شاعر است». (ابن خلکان، ۱۳۹۷، ج۲، ص۱۷.)

پس از مرگ ابوتمّام در موصل شعرای زیادی برای او مرثیه سرودند که یکی از بهترین آنها، دوبیتی است که حسن بن وهب حارثی، در رثای وی سروده است:

فُجِعَ الْقَرِیضُ بِخَاتِمِ الشُّعَراءِ

 

وَ غَدِیرِ رَوْضَتِهَا حَبِیبِ الطَّائِی

مَاتَا مَعًا فَتَجَاوَرَا فِی حُفْرَةٍ

 

وَ کَذَاکَ کَانَا قَبْلُ فِی الْأَحْیاءِ

- شعر با مرگ حبیب بن اوس طائی دچار فاجعه شد؛ همو که نهایت و کمال هنر شعر و شاعری در وی خلاصه شده بود و چون آبشخوری گوارا برای بوستان ادب، بود.

- [با مرگ وی] شعر و شاعری هر دو با هم فوت کرده و در یک قبر مجاور هم قرار گرفتند، همچنانکه قبل از آن نیز در ایام حیات، همواره قرین هم بودند و هیچگاه از هم جدا نمیشدند. (همان، ۱۳۹۷، ج۲، ص۱۸.)

و همچنین دو بیت زیر را محمدبن عبدالملک زَیات که در آن زمان وزیر معتصم عباسی بود، در رثای ابوتمّام سروده است:

نَبَأٌ أَتَی مِنْ أَعْظَمِ الْأَنْبَاءِ

 

لَمَّا أَلَمَّ مُقَلْقِلَ الْأَحْشَاءِ

قَالُواحَبِیبٌ قَدْ ثَوَیٰ، فَأَجَبْتُهُمْ:

 

نَاشَدْتُکُمْ، لا تَجْعَلُوُه الطَّائِی!

- خبری رسید که از بزرگترین خبرها بود و وقتی بر دل یاران و دوستان رسید، آنها را بیتاب و بیقرار ساخت!

- به من خبر دادند «حبیب» فوت کرده است! پس من به آنها جواب دادم: خدا نکند که او «ابوتمّام حبیب بن أوس الطائی» بوده باشد! (همان)

تشیع ابوتمّام

اقوال علمای شیعه مبنی بر تشیع ابوتمّام، مانند ابنغضائری و نجاشی و حتی مخالفینی مانند جاحظ او را در عداد رؤسای شیعیان شمرده است .

شیخ ابنشهرآشوب (رحمهالله) در کتاب معالمالعلماء نام او را جزو شعرای شیعه ذکر کرده است. همچنین شیخ احمد بن الحسین بن عبدالله واسطی بغدادی درکتاب الرّجال خود پس از ذکر نام او میگوید: «نسخهای کهن از دیوان ابوتمّام را دیدم که شاید در زمان حیات شاعر یا قریب به آن کتابت شده بوده و در آن قصیدهای بود که ابوتمّام نام تمام ائمه: را تا حضرت امام محمدتقی جواد۷ یکبهیک ذکر کرده بود؛ زیرا او در زمان آن حضرت وفات یافته است». این مطلب را در کتاب رجال ابنغضائری (رحمهالله) در بخش مستدرکات ملحق به نسخ قابل اعتماد، نقل کردهایم.

همچنین نجاشی نیز در کتاب رجال خود پس از نقل این مطلب میگوید: «احمد بن الحسین [یعنی ابنغضائری] گفته که او نسخهای از دیوان ابوتمّام را دیده که...» (رجال نجاشی: ۱۴۱/ شماره ۳۶۷.) الی آخر. و علّامة حلی نیز در کتاب خلاصة الأقوال همین مطلب را
نقل کرده است و اضافه میکند که: «جاحظ در کتاب الحیوان میگوید: ابوتمّام طائی ـ که یکی از رؤسای رافضیان [یعنی شیعیان امامیه] است ـ برای من نقل کرد». (علامه حلی، ۱۳۲/ شماره ۳)

همانا این عبارت جاحظ: «ابوتمّام یکی از رؤسای رافضیان [یعنی شیعیان امامیه] است!» دلالت آشکار و صریحی دارد بر آنچه دشمنان اهلبیت: به خاطر آن با این شاعر به دشمنی برخاستهاند، و همانطور که محقق ارجمند جناب شیخ قیس بهجت العطار نیز در مقدمه کتاب فوق اشاره کرده است: «این رفتاری است که مشابه آن را از پیشینیان اینها بهخوبی سراغ داریم و برایمان تازگی ندارد» زیرا متأسفانه دست تطاول با هدف سرقت و تحریف به بعضی قصائد ابوتمّام دراز شده و به قصائدی از شاهکارهای شعری وی رسیده و آنها را آماج حذف و تحریف خود نموده است، چنانکه هماکنون هیچ اثری از این قصائد در دیوانهای جدید ابوتمّام که بهصورتی شکیل با ظاهری آراسته و چشمنواز منتشر شدهاند، نیست. با اینکه بعضی از قصائد فاخره وی در چاپهای قدیمی دیوان وجود دارد، و برخی اشعار بهطور کامل از همه چاپهای دیوان حذف شدهاند، تمامی قصائد و اشعار فوق بهطور کامل در نسخههای خطی دیوان ابوتمّام موجود هستند و بعضی از این مخطوطات از روی نسخهای استنساخ شده که تاریخ کتابت آن در سال ۳۸۰ھ. بوده است.

همانا مدعیان و متعصّبان زبان و فرهنگ عربی(!)، اگرچه برخلاف وصیت و سفارش پیامبر۹ درخصوص ثقلین، بعد از وی کمر همت به از بین بردن حق، حرمت، کرامت و ولایت اهلبیت نبوی۹ بستند و ادعا کردند که «کتاب خدا برای ما کافی است!»، ولی مؤمنانی از میان مسلمانان از زمان وفات نبی اکرم۹ تاکنون، به آن حضرت ایمان راستین آورده و دستورات او را اطاعت کردهاند و و علیرغم همه سختیها و دشواریها، به تکریم و تعظیم نام اهلبیت: و زنده نگه داشتن یاد آنها اقدام نمودهاند.

گفتیم کسانی که ملتزم به رعایت سفارشها و دستورات پیامبر۹ و اهلبیت: هستند، فرقی بین زبان عربی و دیگر زبانها نمیگذارند، بلکه به یادگیری و تعلیم زبانی همت میگمارند که خداوند پیامبر خود را به آن زبان مبعوث ساخته و آن زبان عربی است که قرآن کریم به آن زبان نازل شده است، تا امت اسلامی در میان جامعه بشری به تفرقه نیفتند و مسلمانان از هر کسی که ایمان آورد و مسلمان شود، استقبال کنند و همانگونه که خداوند در قرآن کریم خواسته است، او را بهمنزله برادر خود بهشمار آورند.

از زمان ظهور اسلام تا عصر حاضر میتوان گروهی را از بین قوم عرب و غیرعرب دید که خداوند از میان امت مؤمن و مطیع خدا و رسول۹، آنها را برای تقدیس و تعظیم اهلبیت: انتخاب کرده و توفیق این عمل را به آنها عطا فرموده است.

در آنچه گفتیم ذکر مخالفان اوامر پیامبر اکرم۹ و تلاش آنها برای از بین بردن میراث شاعر شیعه یعنی ابوتمّام گذشت، اهتمام محققان شیعه باعث شده تا قصور ناقلان و راویان دیوان در نقل قصائد مربوط به اهلبیت:، جبران شود. به عنوان مثال سه قصیده زیر از اشعار ابوتمّام به تازگی کشف و با تصحیحی درخور در قالب کتاب سه چکامه ولائی از ابوتمام طائی تقدیم جامعه شیعه شده است:

۱. قصیده فاخره غدیریه، و آن قصیدهای است که دست خیانت افراد پست و خارجشدگان از ربقه ایمان و پیروان ظالمان از اصحاب پادشاهان بدان رسیده است.

۲. قصیده میمیه امامیه، که ابوتمّام در آن اسامی ائمه: را تا امام جواد۷ ذکر کرده است.

۳. قصیده در مدح بنیهاشم و ذمّ بنیامیه (راثی، ۱۴۴۲: ۶۵-۷۰)

از میان مجموعه افرادی از مصنّفان و مؤلفان و تصریحکنندگان به تشیع ابوتمّام و کسانی را که قصیده مشهور میمیه را به وی نسبت دادهاند، گرد آورده و اقوال و نظرات آنها را بیان کردهاند، میتوان به ابنشهرآشوب مازندرانی درگذشته به سال ۵۸۸ھ. در دو کتاب معالم العلماء و مناقب آلابیطالب:، عبدالجلیل قزوینی رازی (زنده در سال ۵۶۰ھ.) در کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض معروف به «النقض» و همچنین علّامه حلّی (درگذشته به سال ۷۲۶ ھ.) و ابنداوود حلی (درگذشته به سال ۷۴۰ ھ.) در کتب رجال خویش، اشاره کرد.

از علمای گذشته نیز شیخ حُرّ عاملی (درگذشته به سال ۱۱۰۳ھ.) در دو کتاب وسائل الشیعة و أَمَلالآمل، و همچنین علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار، دانشمند معاصر شیخ آقابزرگ تهرانی در کتاب الذریعة إلی تصانیف الشیعة و علّامه سید محسن امین عاملی در کتاب أعیان الشیعة، احوالات ابوتمّام را به تفصیل یاد کردهاند. همچنین دانشمند گرانقدر علامه امینی در کتاب الغدیر، و سید عبدالحسین شرفالدین در کتاب المراجعات و از متأخرین، خلیل مردمبک در کتاب شعراء الشام فی القرن الثالث، و دیگران همگی به تشیع ابوتمّام تصریح نمودهاند.

سپس مؤلفان کتاب تحریفات وارد شده بر دیوان اشعار مانند تحریف در کلمات، ابیات و یا حذف کلی قصائد را مشروحاً بیان کردهاند. همچنین به استعمال الفاظ غریب در شعر توسط ابوتمّام و اهتمام نویسندگان به این موضوع و این مطلب اشاره نمودهاند؛ کتبی مانند کتاب أخبار أبیتمّام تألیف ابوبکر محمّد بن یحیی الصّولی (درگذشته به سال ۲۳۵ھ.)، کتاب الموازنة ما بین أبیتمّام و البحتری تألیف ابوالقاسم حسن بن بشر بن یحیی آمدی (درگذشته به سال ۳۷۰ھ.) و کتاب هبة الأیام فیما یتعلق بأبیتمّام تألیف شیخ یوسف بدیعی دمشقی (درگذشته به سال ۱۰۷۳ھ.) پیرامون ابوتمّام تألیف شده اند.قوت ابوتمّام در استعمال لغات تا بهحدی است که او را در عِداد اصحاب معلقات سبع شمردهاند.

قصیده میمیه إمامیه

جهت آشنایی بیشتر با اشعار این شاعر بزرگ، به عنوان نمونه ابیاتی از قصیده میمیه ابوتمام در اینجا ذکر میشود. گفتنی است که این قصیده مبارکه که مُزین به نام پیامبر۹ و
ائمه هدی: تا امام جواد۷ است، در هیچیک از چاپهای دیوان ابوتمّام و در بسیاری
از نسخ خطی دیوان وجود نداشته و بسیاری از محققان تنها به نقل ابنغضائری و نجاشی
تکیه کرده و آن را از ابوتمّام و دلیل محکمی برای شیعه امامی بودن وی دانستهاند. این قصیده در بحر خفیف و در ۶۰ بیت سروده شده و مطلع آن با عنوان «وقَالَ یمْدَحُ أَهْلَالْبَیتِ:» چنین است:

حَصْحَصَ الْحَقُّ فَاسْهَرِی أَوْ فَنَامِی بِمَـــلَامِــی سَتَــجتَــوِینَ مَلَامِی

قصیده فوق در چند بخش است که در آن به مذمّت مردم شام و فساد حکومت اموی در آن دیار و برائت از دین و آیین آنها پرداخته شده است که در بیت زیر، صریحاً به شامیالأصل بودن شاعر و بیزاری وی از دین مردم شام، اشاره شده است؛

أَنَا مِنْ سَــاکنِی الشَّـآمِ ولکنْـ ـنِی بَرِیءٌ مِنْ دِینِ أَهْلِ الشَّآمِ

- من [ابوتمّام] از ساکنان و اهالی سرزمین شام هستم و لکن از دین و طریقت مردم سرزمین شام [که همانا قبول خلافت و حکومت بنیامیه و حُبِّ آنها است] بیزارم و برائت میجویم.

در ادامه به بیان وقایع تاریخی مصیبتباری چون جنگ صفین، واقعه جانسوز کربلا، واقعه حرّه، قیام توّابین و جانفشانیهای بنیهاشم در غزوات پیامبر۹ در مقابل سابقه برخی صحابه در جهاد و شرکت در غزوات، ماجرای قتل ناجوانمردانه مالک بن نویره توسط خالد بن ولید، خلافت یزید بن معاویه و فساد حاکم بر دستگاه خلافت امویان پرداخته شده است. ابیات پایانی، اصلیترین بخش این قصیده است که ابوتمّام در آن به صراحت عقیده خویش را اظهار کرده و با نام بردن از ائمهاطهار: و مدحی زیبا در حق هرکدام از آنها، با عباراتی روشن، راه هرگونه شک و تردید در خصوص مذهب امامیه خود را بر مشکِّکین مسدود نموده است. این ابیات چنین است:

سَوْفَ آوِی إِلَی ثَلَاثٍ لِمَنْ سُرْ
رَبِّی اللهُ والْأَمِینُ نَبِیی
ثُمَّ سِبْطَا مُحَمَّدٍ تَالِیاهُ
والتَّقِی النَّقِی جَعْفَرٌ الطَّیـ
ثُمَّ مُوسَىٰ ثُمَّ الرِّضَا عَلَمُ الْحَقـ
والْمُصَفَّىٰ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی
أَبْرَزَتْ مِنْهُ رَأْفَةُ اللهِ بِالنَّا
فَهْوَ مَاضٍ عَلَى الْبَدِیهَةِ بِالتَّفْـ
فَرْعُ صِدْقٍ نَمَیٰ إِلَىٰ الرُّتْبَةِالْقُصْـ
هَؤُلاءِ الْأُلَىٰ أَقَامَ بِهِمْ حُجْـ
عُصْبَةٌ لَسْتُ مُنْکِرًا أَنَّنِی مُفْـ
فَهْوَ خَلْفِی وعَنْ یمِینِی وعَنْ ذَا
فَعَزِیزٌ لِآلِ فَاطِمَةِ الزُّهْـ

 

بِلَهُنَّ الْإِشْوَاءُ مِنْ کُلِّ رَامِ
صَفْوَةُ اللهِ والْوَصِی إِمَامِی
وعَلِی وبَاقِرُ الْعِلْمِ حَامِ
ـیبُ مَأْوَى الْمُعْتَرِّ والْمُعْتَامِ
ـقِ الّذِی طَالَ سَائِرَ الْأَعْلَامِ
والْمُعَرَّىٰ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وذَامِ
سِ لِتَرْکِ الظَّلَامِ بَدْرَ التَّمَامِ
ـضِیلِ مِنْ رَأْی هِبْرِزِی هُمَامِ
ـوَىٰ وفَرْعُ النَّبِی لَا شَکَّ نَامِ
ـجَتَهَ ذُوالْجَلَالِ والْإِکْرَامِ
ـنٍ قُعُودِی بِحُبِّهِمْ وقِیامِی
تِ یسَارِی مُرَتَّبٌ وأَمَامِی
ـرِ عَزِیزٌ ـ لَوْ تَعْلَمِینَ ـ نِظَامِی

ـ [در روز قیامت] به سه وجود [مقدس] پناه خواهم برد که هرکس ملبّس به جامه [مصونیت] آنان گردد، از اصابت تیر هر تیراندازی در امان است.

ـ [این سه تن عبارتاند از] وجود منزه الله که پروردگارم است، پیامبرم [محمد امین۹]که بهترین و برگزیدهترین خلق خداست و وصی و جانشین او [علی بن ابیطالب۷] که امام [و پیشوای] من [پس از پیامبر۹] است.

ـ سپس دو نوه بزرگوار پیامبر۹ [یعنی امام حسن و امام حسین۷] که ادامهدهنده راه و سنت وی هستند، امامان مناند و پس از آنها حضرت علی [بن الحسین زین العابدین۷] و فرزندش محمد [بن علی۷] شکافنده علوم و پشت و پناه دین را امام خود میدانم.

ـ پس از آنها پیشوای پرهیزگار و پاک؛ حضرت جعفر [بن محمد الصادق۷] را امام خود میدانم که پناهگاه نیازمندان و سائلان است.

ـ سپس حضرت موسی [بن جعفر۷] امام بعدی من است و پس از وی فرزندش [حضرت علی بن موسی] الرضا۷ را امام خود میدانم، همو که همچو نشان حقی است که راه خدا را نشان میدهد و پرچم برافراشتهاش بر پرچم دیگر مدّعیان حقیقت، برتری دارد.

ـ و امام بعدی من حضرت محمد بن علی [الجواد۷] است که در پاکی سیرت و پاکیزگی صورت یگانه دوران و بری از هرگونه بدی و عیب و نقصی است.

ـ رأفت و مهربانی پروردگار چراغ هدایتش را همچون قرص کامل ماه از وجود مقدس او برای مردم آشکار کرد تا به واسطه او تاریکیها زدوده [و راه برای مردم مشخص] گردد.

ـ پس وی همواره مردی صاحبرأی است که بدون زحمت فکر و اندیشه، بهترین و نافذترین حکمها را بیان میکند؛ بهنحویکه فضیلت و برتری بسیاری بر رأی مردان کارآزموده و بلندهمت دارد.

ـ او شاخهای از شجره و طوبای راستی و پاکی است که تا بلندترین درجات و مراتب رشد کرده و رسیده است؛ بدون شک او [امام جواد۷ ] سُلاله پاک پیامبر۹ است که همواره در حال رشد و بالندگی است.

ـ اینان [یعنی اهلبیت پیامبر۹ و امامان معصوم:] کسانی هستند که خداوند صاحب شکوه و ارجمند حجت خود را برای مردم بهوسیله ایشان اقامه و تمام کرده است.

ـ بزرگوارانی که منکر آن نیستم که بگویم همانا نقد عمر خویش را همواره در راه محبت و سرسپردگی به آنان میبازم و روزگار میگذرانم درحالیکه دلم در گِرُوِ مِهرِ ایشان [اهلبیت پیامبر۹] است.

ـ پس محبت اهلبیت: همواره از راست و چپ و پس و پیش، همه ابعاد وجودی من را احاطه کرده و رفتار و اندیشهام در راه مهر و ولای خاندان پیامبر۹ ثابت و استوار گردیده است.

ـ پس [باید بدانی که] سرودن شعر برای فرزندان حضرت فاطمه۳ برای من عزّت است و ـ ایکاش میدانستی ـ که شعر و مدایح من درباره او و فرزندانش، همچو گوهری نادر و گرانقدر است و همانندی ندارد.

نتیجه گیری

از رهگذر مرور قصائد سهگانه ابوتمّام حبیب بن اوس طائی، دو مطلب مهم روشن میشود. نخست، سندی از جنس ادبیات منظوم، آنهم از یکی از نامدارترین شعرای عرب در حقّانیت واقعه غدیر و صحت انتساب این قصیده به ابوتمّام؛ زیرا متأسفانه دست تحریف این قصیده را در بسیاری از نسخ خطی و چاپهای اخیر دیوان، حذف کرده است؛ و دوم مذهب ابوتمّام است که تا حدودی در کتب تراجم و رجال محل مناقشه و بحث و امّا و اگر بوده است و بعد از تصحیح و شرح دو قصیده دیگر، مذهب شیعی امامی وی بهروشنی اثبات میشود و راه هرگونه تردید را بر محققان مسدود میکند.

 

۱. آقا بزرگ الطهرانی، محمد محسن، (۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م)، الذَّریعة إلی تصانیف الشیعة، دارالأضواء، بیروت، الطبعة الثالثة.
۲. ابن الأثیر، ضیاءالدین، (۱۹۷۳م)، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر، قدمه و حققه و علق علیه الدکتور أحمد الحوفی و الدکتور بدوی طبانة؛ دار نهضة مصر للطبع و النشر، الفجالة، القاهرة، الطبعة الثانیة.
۳. ابن خلکان، أحمد بن محمد ابن أبیبکر (۶۰۸-۶۸۱هـ)، (۱۳۹۷هـ/۱۹۷۷م)، وفیات الأعیان و أنباء أبناءِ الزّمان، تحقیق احسان عباس؛ دارصادر، بیروت.
۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعة و أسماء المصنفین منهم قدیمًا و حدیثاً؛ تحقیق علامه سید محمدصادق آل بحرالعلوم؛ دارالأضواء، بیروت.
۵. ـــــــــــ ،(۱۴۱۲هـ/۱۹۹۱م)، مناقب آل أبیطالب، تحقیق یوسف البقاعی؛ دارالأضواء، بیروت، الطبعة الثالثة.
۶. ابن غضائری، احمد بن حسین، (۱۴۲۲هـ)، الرجال لابنالغضائری، تحقیق السید محمدرضا الحسینی الجلالی؛ مؤسسة دارالحدیث، قم المقدسة.
۷. ابنمعتز عباسی، (۱۳۷۵هـ)، طبقات الشعراء، تحقیق عبدالستار أحمد فراج؛ دارالمعارف بمصر.
۸. أبوالفرج الإصفهانی، (۱۳۸۱هـ/۱۹۶۱م)، الأغانی، تحقیق مصطفی السقا؛ مطبعة دارالکتب المـصریة بالقاهرة. [۲۴ مجلدات].
۹. أبی تمام طائی، (۱۳۲۳هـ/۱۹۰۰م)، دیوان أبیتمام الطائی، تحقیق محییالدّین الخیاط؛ طبع بمناظرة و التزام محمد جمال، بیروت.
۱۰ـــــــــــ ، (۱۴۴۲هـ./ ۱۳۹۹ش)، سه چکامه ولائی از ابوتمام طائی، حبیب راثی تهرانی، عذرا یزدیمهر، انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد مقدس.
۱۱. الأمین، السید محسن، (۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م)، أعیان الشیعة، تحقیق حسن الأمین؛ دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
۱۲. الأمینی، عبدالحسین، (۱۴۲۵هـ/۲۰۰۴م)، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، طهران، دارالکتب الإسلامیة، الطبعة السابعة.
۱۳. الحرّ العاملی، محمد بن الحسن، (۱۳۹۱هـ)، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشـریعة، تحقیق عبدالرحیم الربانی الشیرازی؛ دارإحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الرابعة.
۱۴. حلی، حسن بن علی، (۱۳۹۲هـ)، رجال ابنداود، المطبعة الحیدریة، النجف الاشرف.
۱۵. حمیری، (۱۴۳۲ق)، دیوان السید الحمیری، تحقیق شاکر هادی شکر، منشورات مکتبة الحیدریة، قم.
۱۶. الصولی، محمد بن یحیی، (۱۴۰۰هـ/۱۹۸۰م)، أخبار أبیتمام، تحقیق خلیل محمود عساکر، محمد عبده عزام، نظیرالإسلام الهندی، قدم له أحمد أمین؛ منشورات دارالآفاق الجدیدة، بیروت، الطبعة الثالثة.
۱۷. العلامة الحلی، حسن بن یوسف، (۱۴۳۱هـ)، خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال، تحقیق الشیخ جواد القیومی؛ مؤسسة نشـر الفقاهة، قم المقدسة، الطبعة الرابعة.
۱۸. فروخ عمر، ابوتمام، (۱۳۵۳هـ/۱۹۳۵م)، مطبعة الکشاف، بیروت، الطبعة الأولیٰ.
۱۹. قزوینی رازی، عبدالجلیل، (۱۳۹۱ش)، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الرّوافض معروف به «نقض»؛ تصحیح میرجلالالدین محدث ارموی، به کوشش محمدحسین درایتی؛ قم، موسسه دارالحدیث با همکاری کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.
۲۰. المجلسی، محمدباقر، (۱۴۰۳هـ/۱۹۸۳م)، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار:؛ تحقیق لجنة من العلماء؛ الطبعة الثالثة المصححة، دار إحیاء التراث العربی، بیروت.
۲۱. نجاشی، احمد بن علی، (۱۴۱۸هـ)، رجال النجاشی (فهرست أسماء مصنفی الشیعة)؛ تحقیق الحجة السّید موسی الشبیری الزنجانی؛ مؤسسة النشـر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، الطبعة السادسة.