ویژگی های شخصیتی امام حسین

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

امام حسین پیشوای عظیم‌الشأن مسلمانان و بزرگ‌پرچم‌دار آزادگی و آزادی است. قیام آن حضرت برابر یزید بن معاویه تأثیر زیادی بر جهان اسلام گذاشت. چنین قیام عظیمی از هر کس و هر شخصیتی ساخته نبود. تنها کسی که از صفات عالی شخصیتی برخوردار بود می‌توانست داعیه‌دار این قیام باشد و آن را به سرمنزل مقصود برساند؛ وگرنه نه تنها کاری از پیش نمی‌رود، بلکه آثار و پیامدهای منفی آن دامن جهان اسلام را می‌گیرد. در این مقاله نویسنده به ویژگی‌های شخصیتی امام حسین پرداخته و با استناد به سخنان و رفتارهای آن حضرت و نیز سخنان راویان درباره حالات و روحیات آن امام بزرگ، صفات و ویژگی‌های مهم ایشان (عزت نفس، شجاعت، صبر، غیرت، سخاوت، آرامش و پایداری هیجانی، اعتمادبه‌نفس، قوت قلب، همت بلند و... را بیان کرده است.
 

کلیدواژه‌ها


امام حسین پیشوای بزرگ شیعیان و سردار آزادی و آزادگی است. قیام و شهادت او درسی ابدی برای انسان هاست تا پای در رکاب سعادت نهند، در این راه مرگ را به سخره گیرند و در مسیر وصال دوست از هرچه غیر اوست دست بشویند و بی مهابا بدون توجه به زخارف دنیوی تلاش کنند. از رسول خدا۹ وارد شده که:

مَکتوبٌ عَن یمینِ العَرشِ: إنَّ الحُسَینَ مِصباحُ‏ الهُدى وَ سَفینَةُ النَجاةِ وَ العُروَةُ الوُثقى (ابن نما حلی، ۱۴۰۶ق، ص۴).

سمت راست عرش الهی نوشته شده است: همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات و پیمان محکم الهی است.

یکی از مباحث مهم در قیام امام حسین شخصیت ایشان است. می دانیم که رفتار آدمی از شخصیت او برمی خیزد. ازاین رو قیام اباعبدالله الحسین و عملکرد آن حضرت در این ماجرای عظیم، برخاسته از شخصیت بی بدیل ایشان است. هر یک از رخدادهای حادثه عاشورا و قیام اباعبدالله نشئت گرفته از یک یا چند خصیصه شخصیتی آن حضرت است. بدین ترتیب از هر یک از رفتارهای ایشان می توانیم به برخی از خصوصیت های شخصیتی ایشان پی ببریم.

یکی از بزرگان اهل سنت اهل بیت: را این گونه توصیف می کند:

اهل بیت جامع تمام فضایل بودند: علم، حلم، فصاحت، ذکا، بدیهه گویی، جود، شجاعت و... . دانش های آنها تحصیلی و از آموختن نبود، بلکه بخشش و موهبت الهی بود. هر کس بخواهد فضایلشان را بپوشاند، مثل کسی است که بخواهد آفتاب را بپوشاند. هیچ کس از آنها سؤالی نکرد که آنها در جواب عاجز شوند. هیچ کس با آنها در مقام معارضه و هم ترازی بر نیامد، مگر آنکه مغلوب شد. چه بسیار سختی ها و مصائب که هنگام جهاد و قتال به آنها رسید و با صبر جمیل آن را تحمل کردند و سستی و ناتوانی در آنها پیدا نشد. وقتی صدایشان به سخن بلند شود همه صداها خاموش می گردد و همه گوش ها برای شنیدن سخنانشان آماده می شود. فضایل و خصلت هایی است که خدای، ایشان را به آن مخصوص گردانیده است (به نقل از صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵ش، ص۱۸۱).

شبراوی (شیخ اسبق جامع الازهر) نیز در توصیف امام حسین می گوید:

امام حسین در اوج صفات عالیه قرار گرفت و علوّ مرتبه او به حدی است که ثریا از رسیدن به معنای آن فرومایه و حقیر است و در آن بازاری که غنیمت های مجد و بزرگی را قسمت کردند، سهم وافرتر و نصیب بیشتر مخصوص او گردید و جرثومه عزت بیت رسالت و خاندان نبوت در او و برادرش حسن انحصار یافته بود. خصال مجد و فضیلت آنها مورد اتفاق است و چرا چنین نباشد! و حال آنکه آن دو بزرگوار فرزندان فاطمه بتول و مقبول حضرت رسول بودند.

هُمَا شَمَّرَا لِلْمَجْدِ یَبْتَنِیَانِهِ
وَلَوْ لَمْ یَجِدَّا وَاسْتَراحَا وَأَقْلَعَا

 

کَأَن لَمْ یُؤَسِّسَ وَالِدٌ لَهُمَا مَجْداً
لَمَا نَظَرَا مِثْلاً وَلا وَجَدَا نِدّاً

آن دو دامن همت را به کمر زدند که بنای مجد [و عظمت] را خود برپا سازند، گویا پدری برای آنان تأسیس مجدی نکرده است و حال آنکه اگر در این جهت استراحت کرده و هیچ کوششی نمی کردند، باز هم برای آنها به واسطه مجد و عظمتی که داشتند، مثل و نظیری برای خویش نمی یافتند (همانجا).

در این نوشتار به بررسی برخی از مهم ترین ویژگی های شخصیتی امام حسین خواهیم پرداخت و با نگاهی به عملکرد ایشان تلاش خواهیم کرد تا خصلت های روانی و رفتاری آن امام همام را بررسی کنیم.

۱. عزت نفس

یکی از مفاهیم مهم مطرح در روان شناسی، «عزت نفس» یا «حرمت خود» است. این مفهوم ارزیابی مثبت یا منفی فرد از خویشتن را مد نظر قرار می دهد (سالاری فر و دیگران، ۱۳۹۳ش، ص۹۲). عزت نفس همان احساس ارزشمند بودن است. این حس از مجموع فکرها، احساس ها، عاطفه ها و تجربه ها در طول زندگی ناشی می شود؛ مثلاً می اندیشیم که فردی باهوش یا کودن هستیم! احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم! خود را دوست داریم یا نداریم! مجموعه هزاران برداشت، ارزیابی و تجربه ای که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایندِ ارزشمند بودن یا احساس ناخوشایندِ بی کفایتی داشته باشیم.

همه افراد - صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند - نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. در حقیقت بررسی های گوناگون روان شناسی حاکی است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضا نشود، نیازهای گسترده تر - نظیر نیاز به آفریدن، پیشرفت یا درک استعداد بالقوه - محدود می ماند. در مقابل افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند. آنها می توانند با اطمینان، با مشکلات و مسئولیت های زندگی مواجه شوند و از عهده آنها برآیند (کلمز و دیگران، ۱۳۷۵ش، ص۱۱-۱۲).

اعمال و رفتار امام حسین از سطح بالای عزت نفس آن وجود شریف حکایت می کند. عزت نفس آن حضرت به حدی بود که زندگی در فضایی را که در آن به حق عمل نشود و از باطل جلوگیری نشود، نمی پسندید و مرگ را بر چنین زندگانی ای ترجیح می داد. امام حسین در مسیر به سوی کوفه پس از شنیدن شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، خطبه ای ایراد کرد و فرمود:

أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یتَنَاهَى عَنْهُ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ‏ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً (ا بن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۷۹).

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟! [در این شرایط] مؤمن باید به لقای پروردگارش روی آورد. پس همانا من [در این شرایط] مرگ را جز سعادت، و زندگی با ظالمان را جز ملال و رنج نمی بینم.

هنگامی که امام حسین را بین مرگ یا تسلیم شدن مخیر ساخته بودند، ایشان مرگ را بر تسلیم و ذلیل شدن ترجیح داد و روز عاشورا در خطبه ای به لشکریان عمر بن سعد فرمود:

أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِی ابْنَ الدَّعِی قَدْ رَکزَ بَینَ اثْنَتَینِ بَینَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ یأْبَى اللهُ ذَلِک لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکرَامِ (سید بن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۹۷).

هان! این حرام زاده پسر حرام زاده مرا میان دو چیز مخیر کرده است: میان شمشیر و تن دادن به خواری و هیهات که ما تن به ذلت و خواری بدهیم. خدا و رسول او و مؤمنان و دامن های پاک و مطهر [ی که ما در آن پرورش یافته ایم] و دل های غیرتمند و جان های بزرگ منش، این را بر ما نمی پذیرند که فرمانبری از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم.

امام حسین حاضر شد خودش و عزیزترین کسانش به فجیع ترین وضع کشته شوند و خانواده اش را به اسارت ببرند، اما زیر بار ذلت نرود. از این فرمایش ها می توان به سطح بالای عزت نفس در آن حضرت پی برد.

مطلب دیگر آنکه انجام دادن کارهای بزرگ و تأثیرگذار بر سرنوشت بشریت جز از انسان های با عزت نفس بالا ساخته نیست. اشخاص بی عزت نفس بالا توان، همت و انگیزه آن را در خود نمی بینند که برای کارهای بزرگ اقدام کنند و اهداف بلند را دنبال کنند. ازاین رو می بینیم امام حسین در همان آغاز قیام، هنگام حرکت از مدینه به مکه، در نامه ای به برادرش محمد بن حنفیه چنین می نویسد:

وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ‏ فِی‏ أُمَّةِ جَدِّی‏۹ أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ۷ (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۴۴، ص۳۲۹).

و من از سر شادى و سرمستى و تباهکارى و ستمگرى قیام نکردم، بلکه در طلب اصلاح در امت جدم به پا خاستم. مى‏خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و بر روش جدم و پدرم على بن ابى طالب راه بروم.

امام حسین هدف از قیام خود را بالاترین امر (اصلاح دین جدش که با حاکمیت یزید به خطر افتاده بود و احیای اسلام واقعی) معرفی می کند. آن حضرت در خود این توان و اراده را می بیند که می تواند دین تحریف یافته اسلام را اصلاح کند و آب رفته این دین الهی را به جوی باز گرداند و این بزرگ ترین دلیل بر احساس عزت نفس بالای آن بزرگوار است.

۲. شجاعت

شجاعت حالتی نفسانی و روحی و حد وسط بین تهور و جُبن است. دارا بودن این صفت باعث می شود فرد دارای ضبط نفس خاصی باشد و ترس، جبن، کندی، سستی، فتور، تندی، بی باکی، گستاخی و جسارت بر او مسلط نشود. اگر زور بازو و قدرت جسمی و هر قوه و قدرت دیگر تحت رهبری این صفت باشد، آن قدرت مظهر شجاعت خواهد شد؛ در غیر این صورت سبب سرزنش و ملامت می شود.

شجاعت از شریف ترین صفات فاضله است و ظهور کمال استعداد بشر و فعلیت قوای کامله در او به این صفت وابسته است. ملتی که از شجاعت روحی و اخلاقی بهره مند نباشد، رهسپار دیار نیستی خواهد شد و به زودی تحت تسلط بیگانگان قرار خواهد گرفت. وجود و بقای امم و عزت و سربلندی آنها وابسته به میزان بهره ای است که از شجاعت داشته باشند.

محافظه کاری، احتیاط های بیجا، عوام فریبی، ترس از انتقاد، جلوگیری از آزادی دیگران، اختناق افکار، تندروی ها، جسارت های جنون آمیز، باختن روحیه و ناشکیبی، ستمگری و وطن فروشی، خیانت به ملت و پیشه کردن سیاست تستّر در امور و راضی شدن به بی شرفی و بی آبرویی، همه کاشف از نداشتن صفت شجاعت است. در مقابل ضبط نفس، خویشتن داری، صراحت لهجه، مقاومت برابر ناملایمات و سختی های روزگار، بیم نداشتن از انتقاد و احترام به آزادی دیگران، از ملکه شجاعت نشئت می گیرد.

تمام مظاهر شجاعت در امام حسین۷ وجود داشت؛ به گونه ای که روح و جسم او کانون نمایش عالی ترین مرتبه شجاعت بود؛ تا جایی که «الشجاعة الحسینیة» ضرب المثل شد.

شاید بعضی گمان کنند که شجاعت حسین۷ همان زور بازو، قدرت و قوت بدنی، علم آن حضرت به آیین جنگ و نبرد و به خاک انداختن دلیران و دلاوران بوده است و بزرگ ترین نمایش های شجاعت آن حضرت را حملات یک تنه به سپاه دشمن بدانند که آنها را مانند طومار به هم می پیچید و وقتی دیدند حریف آن دست و بازو نمی شوند از اطراف، پیکر پاکش را هدف سنگ و تیر قراردادند؛ اگرچه آن سید مظلومان را شهید کردند و سر نورانی اش را از تن جدا کردند، اما کسی ادعا نکرد که من به زور بازوی شخصی آن حضرت را کشتم. کثرت زخم و جراحات بسیار و تشنگی و خونریزی، آن امام مجاهد را از پا انداخت و در این حال دشمنان خدا به قتلش دلیر شدند؛ وگرنه کسی نبود که بتواند با نبرد و زور بازو آن یادگار حیدر کرار را به قتل برساند!

ابن حجر در شرح الهمزیه گفته است:

سپاهی که ابن زیاد برای نبرد حسین فرستاده بود، بیست هزار تن بودند. حسین با آن جمعیت کم، با آن لشکر بسیار کارزار نمود و در آن جایگاه مقاومت شگفت انگیزی نشان داد و اگر میان او و میان آب حائل نشده بودند، بر او غالب نمی گشتند؛ زیرا حسین شجاع بزرگی بود که در میدان نبرد مغلوب نمی شد (به نقل از: شبراوی، ۱۳۶۳ش، ص۵۰-۵۱).

شبراوی می گوید:

حسین با قوّت قلب در نبرد با دلیران اقدام کرد، صابرانه حمله می نمود و فرار از جهاد را پستی و عار می دانست. با نفسی مطمئن و دلی آرام به استقبال موقعیت های سخت می رفت، مصافحه با شمشیر و نیزه را در راه خدا غنیمت می دانست و جانبازی و ریخته شدن خون را در راه عزت، بهایی کم می شمرد. از پستی و دنائت ابا می کرد؛ اگرچه متضمن قتل و شهادت باشد.

یَرَی الْمَوْتَ أَحْلَی مِنْ رُکُوبِ دَنِیَّهٍ

 

وَلَیْسَ بِعَیْشٍ عَیْشُ مَنْ رَکِبَ الذُّلا

مرگ را از زندگی با پستی و دنائت شیرین تر می بیند؛ [زیرا] زندگی با ذلت و زبونی، زندگی نیست.

سپس گفته است:

وقتی حسین به قصد کوفه حرکت کرد، ابن زیاد از شنیدن این خبر ناراحت و نگران شد و بیست هزار نفر را برای نبرد آن حضرت فرستاد و به آنها امر کرد برای یزید از آن حضرت بیعت بگیرند و اگر بیعت نکرد او را بکشند.
وقتی به او پیشنهاد بیعت کردند، نپذیرفت و به جد و پدرش تأسی کرد و به تحمل ظلم و زور و ننگ و عار راضی نشد و بزرگواری و شجاعت هاشمی را آشکار کرد و با اینکه خود و اهل بیت و عزیزان و کسان و اصحابش را محاصره کرده و هدف نیزه و تیر قرار دادند، در جهاد ثابت قدم ماند و با شهامت عالی بدون اضطراب و با قوّت قلب در چنین موقع خطیر پایداری کرد.

و نیز شبراوی می گوید:

حسین شجاعانه می رزمید تا آنکه ۳۱ زخم نیزه و ۳۴ ضرب شمشیر بر آن پیکر نازنین وارد شد تا آن گاه که بر زمین افتاد... . پس به تحریک شمر از هر سو بر او حمله کردند و آن حضرت با آن حال برمی خاست و بر زمین می افتاد و با نیرومندی و قوّت و ثبات و شجاعت با آنها نبرد می نمود و با آن همه جراحات اعتنا نمی کرد. شهامت قرشی و عزّت هاشمی او استوار بود؛ مانند شیر جهنده که از گزند سگان بیم نداشته باشد (شبراوی، ۱۳۶۳ش، ص۵۱-۵۳).

ابن ابی الحدید می گوید:

کیست در شجاعت مانند حسین بن علی۸ که در میدان کربلا گفتند: ما شجاع تر از او کسی را ندیدیم. درحالی که انبوه مردم بر او حمله ور شده و از برادران و اهل و یاران جدا شده باشد، مانند شیر رزمنده سواران را درهم می شکست و چه گمان می بری به مردی که راضی به پستی نشد و دست در دست آنها نگذاشت تا کشته شد (ابن ابی الحدید، ۱۳۷۸ق، ج۱۵، ص۲۷۴-۲۷۵).

عقّاد می گوید:

وَشَجَاعَةُ الْحُسَیْنِ صِفَةٌ لَا تُسْتَغْرَبُ مِنْهُ لِأَنَّهَا الشَّیْءُ مِنْ مَعْدِنِهِ.

شجاعت حسین صفتی است که این صفت از او عجیب نیست؛ زیرا ظهور شجاعت از او ظهور چیزی از معدن خودش است.

شجاعت فضیلتی است که آن را از پدران و نیاکان به ارث برد و آن را به فرزندانش ارث داد تا اینکه می گوید:

وَلَیْسَ فِی بَنِی الْإِنْسَانِ مَنْ هُوَ أَشْجَعُ قَلْباً مِمَّنْ أَقْدَمَ عَلَی مَا أَقْدَمَ عَلَیْهِ الْحُسَیْنُ فِی یَوْمِ کَرْبَلَاءَ (عقاد، ۱۴۲۵ق، ص۱۴۴).

میان انسان ها کسی در شجاعت قلب و قوت روح شجاع تر از کسی که حسین در کربلا بر آن اقدام کرد نیست.

(برگرفته از: صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵ش، ص۱۷۹-۱۹۰).

۳. صبر

صبر از ویژگی های مهم انسانی است که نقش بسیار مهمی در سعادت دنیوی و اخروی آدمی ایفا می کند. ازاین رو در قرآن کریم و روایات بسیار به آن توصیه شده است.

صبر و توانایی تحمل مشکلات و مصائب، از مراحل مهم دینداری و از مقامات توحید است و به واسطه آن بنده در صف مقربان بارگاه الهی درمی آید. خداوند بیشتر درجات و خیرات را به صبر نسبت داده و آن را در هفتاد و چند جای قرآن یاد کرده و صابران را به اوصافی وصف نموده است (نراقی، ۱۳۷۲ش، ص۴۴۵)؛ چنان که می فرماید:

- (وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یوقِنُونَ) (سجده: ۲۴).

و چون شکیبایی کردند، از آنان پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت می کردند.

- (وَ لَنَجْزِینَّ الَّذینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یعْمَلُونَ) (نحل: ۹۶).

و به کسانى که صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالى که انجام مى‏دادند پاداش خواهیم داد.

- (إِنَّما یوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسابٍ) (زمر: ۱۰).

صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می کنند.

امام باقر۷ فرمود:

الْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَکارِهِ‏ وَ الصَّبْرِ، فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَکارِهِ فِی الدُّنْیا دَخَلَ الْجَنَّةَ (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۸۹).

بهشت میان ناگوارى‏ها و شکیبایى است. پس هر که در دنیا بر ناگوارى‏ها صبر کند، به بهشت داخل شود.

همچنین رسول خدا۹ فرمود: «الصَّبْرُ نِصْفُ‏ الْإِیمَان»‏؛ «صبر نصف ایمان است» (ورام بن ابی فراس، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۴۰).

بالاترین درجه صبر در امام حسین۷ تجلی یافت؛ چراکه در جریان قیام خود و به ویژه در روز عاشورا بالاترین مصیبت ها را تحمل کرد. آن حضرت در مقام صبر امتحانی داد که نه تنها دوست و دشمن، بلکه فرشتگان آسمان نیز از آن صبر و شکیبایی در تعجب ماندند؛ چنان که در یکی از زیارتنامه های آن حضرت می خوانیم: «وَ قَدْ عَجِبَتْ‏ مِنْ‏ صَبْرِک‏ مَلَائِکةُ السَّمَاوَاتِ»؛ «به تحقیق فرشتگان آسمان ها از صبر تو تعجب کردند» (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۵۰۴).

در اینجا به مصادیقی از صبر امام حسین۷ در روز عاشورا اشاره می کنیم:

الف) صبر بر آسیب های جسمی: امام حسین۷ به روایت ابن اثیر و مسعودی و نقل عقّاد ۳۳ طعن نیزه و ۳۴ زخم شمشیر و خنجر برداشت که این ۶۷ زخم به غیر از زخم تیرها بود. عقّاد نقل کرده که اثر ۱۲۰ جراحت بر لباس آن حضرت بوده است. از بعضی روایات نیز استفاده می شود که مجموع جراحات وارده بر آن بدن عزیز خدا، از شمشیر و تیر و نیزه و سنگ، بیش از ۳۱۰ جراحت بوده است و به اتفاق تمام این زخم ها از پیش رو و سینه مطهر بر آن حضرت رسید. اما با این کثرت جراحات ابتدا سواره و سپس پیاده می جنگید، رجز می خواند و مردانه حمله می کرد. حتی زمانی که زمین می افتاد با کمک شمشیر برمی خاست و کسانی را که ننگ عالم انسانیت شده بودند از خود دور می کرد. حضرت بر تمام این وقایع صبر داشت.

ب) صبر در مصیبت جوانان، برادران و اصحاب: این نوع صبر از صبر بر جراحات و آلام بدنی به مراتب دشوارتر و از پا درآورنده تر است. اما حسین۷، که صبر و شکیبایی اش از کوه های عالم بیشتر بود، در مصیبت جوانان، برادران و بهترین اصحاب و یارانش (که همه را با لب تشنه در پیش رویش به فجیع ترین شکل به شهادت رساندند و بدنشان را پاره پاره کردند) صبری کرد که از آغاز عالم تا به حال چنان صبری از کسی آشکار نشده است. به طفل شیرخوارش تیراندازی کردند و بعد از آنکه دست فرزند کوچک برادرش را با شمشیر قطع کردند، در آغوشش شهید کردند.

او در تمام این مصیبت های جانکاه صبر کرد. حتی به کودکی که شمشیر دشمن دستش را قطع کرده بود، مانند مردان دنیا دیده امر به صبر می کرد و می فرمود:

یا ابْنَ اَخی اِصْبِرْ عَلی ما نَزَلَ بِک و احْتَسِبْ فی ذلِک الخَیرَ (ابومخنف کوفی، ۱۴۱۷ق، ص۲۵۴).

ای فرزند برادرم! بر بلاها و مصیبت هایی که بر تو وارد می شود صبر کن و اینها را خیر حساب کن.

ج) اهل بیتش را در معرض اسیری می دید و با اینکه این مصیبت برای او، که مجسمه غیرت و مردانگی بود، بسیار سخت و جانگداز بود صبر کرد و آنها را به صبر، وقار، خاموشی و خویشتن داری سفارش می کرد و به رحمت خدا مژده می داد (گروهی از نویسندگان، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۶۳۷).

د) صبر در تشنگی: این شکیبایی سخت و دشوار است؛ به خصوص اگر تشنگی در نهایت شدت باشد. تسلیم نشدن به دشمن با زحمت تشنگی، علامت تصمیم و عزم راسخ است. شاید در تاریخ کسی را پیدا نکنیم که آب را بر او بسته باشند و او خودش را تسلیم نکرده باشد.

طبق کتاب های معتبر تاریخ و مقتل از روز هفتم محرم آب را روی آن حضرت و خاندان و اصحابش بستند. از آن روز تا عاشورا اگر هم یکی دو مرتبه به وسیله حفر چاه و کوشش حضرت عباس آبی تهیه می شد، سالمندان و بزرگان از آن استفاده نمی کردند و فقط اطفال، خردسالان و مرکب های زبان بسته را یکی دو وعده سیراب کردند؛ بنابراین داستان تشنگی امام۷ فوق العاده غم انگیز و شکیبایی آن حضرت بر رنج تشنگی تحیر آمیز است (صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵، ص۲۰۱-۲۰۵).

۴. غیرت ورزی

یکی از صفات برجسته انسانی که در اسلام نسبت به آن اهمیت بسیاری داده شده است، غیرت ورزی و غیور بودن است؛ امام صادق۷ فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى غَیورٌ یحِبُّ کلَّ غَیورٍ»؛ «خداوند تبارک و تعالی غیور است و هر فرد غیوری را دوست دارد» (کلینی، ۱۴۰۷، ج۵، ص۵۳۵).

مقتضای غیرت بر حرم و ناموس آن است که از موجبات انحراف اهل و ناموس خود غافل نشود، اهل خود را از مردان بیگانه محافظت کند و اجازه ندهد اهل و عیالش در معرض دید و هوسرانی مردان بیگانه قرار گیرند (نراقی، ۱۳۷۲ش، ص۱۲۸).

این صفت به بالاترین وجه در جریان کربلا و روز عاشورا از امام حسین۷ به منصه ظهور رسید. امام حسین۷ با وجود کمی یاران و انصار اجازه نداد زنان وارد صحنه کارزار شوند و به جز حضرت زینب۳ بقیه زنان حاضر در اردوگاه امام حسین۷ در خیمه ها حضور داشتند؛ زیرا برای آن حضرت قابل تحمل نبود که آنان در معرض دید دشمنان و نامحرمان قرار گیرند. برخوردها و سخنان آن حضرت به خوبی حکایت از سطح بالای غیرت در آن امام بزرگوار می کند.

آن حضرت پس از شهادت همه اصحابش درحالی که خود را میان انبوه لشکریان عمر سعد تنها دید، اصحاب خود را خطاب قرار داد و از آنان خواست برای دفاع از حرم رسول خدا برخیزند:

یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیرَ بْنَ الْقَینِ... وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیجاءِ، ما لی أُنادیکمْ فَلا تُجیبُون وَ أَدْعُوکمْ فَلا تَسْمَعُون؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکمْ تَنْتَبِهُونَ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکمْ عَنْ إِمامِکمْ فَلا تَنْصُرُوهُ؟ هذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ۹ لِفَقْدِکمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا عَنْ نَوْمَتِکمْ أَیهَا الْکرامُ وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ (گروهی از نویسندگان، ۱۳۷۸ش، ج۴، ص۲۷۶).

ای مسلم بن عقیل، و ای هانی بن عروه، و ای حبیب بن مظاهر، و ای یزید بن مظاهر، ... ای دلیران، و ای پا در رکابان روز کارزار، چرا شما را ندا می کنم، جواب مرا نمی دهید و شما را می خوانم، نمی شنوید؟! شما خفته اید و من امید دارم که بیدار شوید؛ آیا دوستی تان را از امامتان دریغ می دارید و او را یاری نمی کنید؟! این زنان خاندان رسول خدایند که بعد از شما یاوری ندارند. پس ای کریمان، از خواب برخیزید و سرکشان پست را از حرم پیامبر دفع کنید.

در بیانی دیگر آن حضرت پس از شهادت اصحاب و خاندانش و زمانی که غیر از زنان و کودکان کسی در حرم باقی نمانده بود، چنین ندا داد:

هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍّ‏ یذُّبُ‏ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یخَافُ اللَّهَ فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یرْجُو اللَّهَ فِی إِغَاثَتِنَا‏ (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۴۶).

آیا کسی هست که از حرم رسول خدا۹ دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که در یاری ما به خدا امید داشته باشد؟

همچنین هنگامی که لشکریان عمر سعد بین آن حضرت و خیام حرم فاصله انداختند، فریاد زد:

وَیلَکمْ یا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیانَ إِنْ‏ لَمْ‏ یکنْ‏ لَکمْ‏ دِینٌ‏ وَ کنْتُمْ‏ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاکمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِکمْ إِنْ کنْتُمْ عَرَباً کمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللهُ مَا تَقُولُ یا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکمْ وَ جُهَّالَکمْ وَ طُغَاتَکمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیاً (ابن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۱۲۰).

وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان، اگر دین ندارید و از روز جزا نمی ترسید در این دنیا آزاده باشید و اگر از نژاد عرب هستید، به حسب خود بازگردید. شمر ندا کرد: چه می گویی ای پسر فاطمه؟! امام۷ فرمود: من با شما مقاتله می کنم و شما با من جنگ دارید؛ زنان را گناهی نیست. به این گروه تجاوزگر خود سفارش کن تا زنده هستم متعرض حرم نشوند.

این فرمایش ها، که جگر هر دوست دار امام حسین۷ را می سوزاند و اشک را بر چهره افراد می نشاند، به بالاترین وجه این خصیصه مهم را در آن حضرت نمایان می سازد.

۵. سخاوت

جود و بخشش خاندان رسالت ضرب المثل است. یکی از فضایل علی۷ که موجب شد آیاتی از قرآن در شأنش نازل شود، انفاق و صدقات آن حضرت در راه خدا بود. علی و اهل بیتش در این صفت، شهره آفاق شدند. آنها ایثار کردند و تنها دِرهم و قرص نانی را که داشتند به فقرا دادند و دیگران را بر خود مقدم داشتند. این خصلت در وجود شریف امام حسین۷ به نیکوترین وجه هویدا بود.

ابن عساکر در تاریخ خود از ابی هشام قنّاد روایت کرده که او از بصره برای حسین۷ کالا می آورد و آن حضرت قبل از اینکه از جای برخیزد، همه را به مردم می بخشید (ابن عساکر، ۱۴۱۵ق، ج۱۴، ص۱۱۲).

همچنین ابن عساکر روایت کرده که فقیری میان کوچه های مدینه قدم برمی داشت و سؤال می کرد تا به در خانه حسین۷ رسید. در را کوبید و این دو شعر را انشا کرد:

لَمْ یَخَبِ الْیَوْمَ مَنْ رَجَاکَ وَمَنْ
أَنْتَ جَوَادٌ وَأَنْتَ مَعْدِنُهُ

 

حَرَّکَ مِنْ دُونِ بَابِکَ الْحَلَقَهَ
أَبُوکَ قَدْ کَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَهِ2

حسین۷ مشغول نماز بود. بعد از نماز بیرون آمد، در اعرابی اثر تنگدستی مشاهده کرد. قنبر را صدا زد و او جواب داد: «لَبَّیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ». فرمود: «از پول مخارج ما چقدر مانده است؟». عرض کرد: دویست درهم که فرمودی بین اهل بیت قسمت کنم. فرمود: «آن را بیاور! کسی آمده که به آن پول از آنها سزاوارتر است». حضرت پول را به اعرابی داد و این اشعار را انشا کرد:

خُذْهَا فَإِنِّی إِلَیْکَ مُعْتَذِرٌ
لَوْ کَانَ فِی سَیْرِنَا عَصاً تَمِدُّ إِذَنْ
لَکِنَّ رَیْبَ الزَّمَانِ ذُو غِیَرٍ

 

وَاعْلَمْ بِأَنِّی عَلَیْکَ ذُو شَفَقَهٍ
کَانَتْ سَمانَا عَلَیْکَ مُنْدَفِقَهً
وَالْکَفُّ مِنَّا قَلِیلَهُ النَّفَقَه3

در این اشعار از آن مرد عذرخواهی کرد. اعرابی پول ها را گرفت و در حال رفتن می گفت:

(اَللهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ)؛ «خدا بهتر می داند که رسالت خود را کجا قرار دهد» (انعام: ۱۲۴) (ابن شهرآشوب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۶۵-۶۶).

روزی آن حضرت برای عیادت و احوالپرسی اسامة بن زید به منزل او رفت و فرمود: «برادر، چه غم داری؟» عرض کرد: قرضی که شصت هزار درهم است. حسین۷ فرمود: «آن به ذمّه من است». اسامه گفت: می ترسم ادا نشده بمیرم. حضرت فرمود: «نمی میری تا من آن را ادا کنم» و آن را پیش از مرگ او ادا کرد (علائلی، ۱۹۸۶م، ص۱۵۱-۱۵۲).

مهتدی بحرانی روایت کرده که حسین۷ بعد از وفات برادرش (امام حسن۷) در مسجد جدش رسول خدا۹ نشسته بود. عبدالله بن زبیر و عتبة بن ابی سفیان هم هر یک در ناحیه ای نشسته بودند. مردی اعرابی در مسجد زانوی ناقه اش را بست و وارد شد. نزد عتبه ایستاد، سلام کرد و جواب شنید. گفت: من پسر عمویم را کشته ام و از من دیه خواسته اند! آیا ممکن است چیزی به من بدهی؟ عتبه به غلامش گفت: صد درهم به او بده. اعرابی گفت: نمی خواهم مگر تمام دیه را. او را گذاشت و نزد عبدالله بن زبیر رفت. او دویست درهم به او داد. اعرابی از او هم نپذیرفت و به خدمت حسین۷ رفت و عرض کرد: یا ابن رسول الله! من پسر عمویم را کشته ام و از من دیه می خواهند. آیا ممکن است چیزی به من عطا کنی؟! حسین۷ دستور داد تا ده هزار درهم به او بدهند؛ سپس فرمود: این برای ادای دیون تو است و فرمان داد که ده هزار درهم دیگر به او بدهند. سپس فرمود: این برای رفع پریشانی و حسن حال و مخارج عائله تو. پس اعرابی این اشعار را انشا کرد:

طَرِبْتُ وَمَا هَاجَ لِی مَعْبَقٌ
وَلَکِنْ طَرِبْتُ لآلِ الرَّسُولِ
هُمُ الأَکْرَمُونَ هُمُ الأَنْجَبُونَ
سَبَقْتَ الأَنَامَ إِلَی الْمَکْرُمَاتِ
أَبُوکَ الَّذِی سَادَ بِالْمَکْرُمَاتِ
بِهِ فَتَحَ اللهُ بَابَ الرَّشَادِ

 

وَلا لِی مَقَامٌ وَلا مَعْشَقٌ
فَلَذَّ لِیَ الشِّعْرُ وَالْمَنْطِقُ
نُجُومُ السَّمَاءِ بِهِمْ تُشْرَقُ
وَأَنْتَ الْجَوَادُ فَلا تُلْحَقُ
فَقَصُرَ عَنْ سَبْقِهِ السُّبَّقُ
وَبَابُ الفَسَادِ بِکُمْ مُغْلَقٌ4

(مهتدی بحرانی، ۱۴۲۱ق، ص۱۴۱-۱۴۳).

۶. طمأنینه و آرامش

برخورداری از آرامش و عدم اضطراب از ویژگی های بسیار مهم انسان های سالم است. کنترل از کف ندادن و بی تابی نکردن - به گونه ای که آدمی نداند چه می کند و چه می گوید - در مواقع سخت و جانکاه کار هر کسی نیست. هر قدر موقعیت سخت تر باشد، آرام بودن و بی قراری نکردن نیز دشوارتر می شود. قرآن کریم از بعضی از اصحاب رسول خدا۹ این گونه تمجید می کند:

(الَّذینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ) (آل عمران: ۱۷۳).

همان کسانى که مردمِ [منافق و عوامل نفوذى دشمن‏] به آنان گفتند: لشکرى انبوه از مردم [مکه‏] براى جنگ با شما گرد آمده‏اند، از آنان بترسید. ولى [این تهدید] بر ایمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و او نیکو وکیل و کارگزارى است.

مشخص است که این آرام بودن و بی قراری نکردن از ایمان بالای آنان برخاسته بود و باعث شده بود در آن موقعیت هولناک (پس از جنگ احد)، دلی آرام و قلبی مطئمن به الطاف بی کران خداوند داشته باشند.

آنچه از امام حسین۷ در آن موقعیت بسیار دهشتناک کربلا و روز عاشورا مشاهده شد، چیزی جز آرامش و از کف ندادن اختیار احساسات و هیجانات نبود. امام حسین۷ با دعوت کوفیان به سوی این شهر حرکت کرده بود. اما پیش از رسیدن به کوفه خبردار شد که کوفیان به فرستاده او خیانت کرد ند، او را تنها گذاشتند و به شهادت رسانده اند. اما این خبر کوچک ترین بی قراری در وجود آن حضرت ایجاد نکرد. همچنین هنگامی که با سپاه حر، که از جانب عبیدالله بن زیاد به سوی او آمده بود، مواجه شد و خود را در چنگال او دید، اختیار از کف نداد. نیز در دهه محرم که در کربلا حضور داشت و روز به روز بر نیروهایی که به جنگ او می آمدند افزوده می شد و مشاهده می کرد که از سوی مدعیان یاری اش تنها گذاشته شده، آرامش او دچار تزلزل نشد. در نهایت در روز عاشورا که می دید اصحاب آن حضرت یکی یکی به شهادت می رسند تا اینکه نوبت به فرزندان و خویشانش رسید تا به میدان قتال بروند، آرامش خود را حفظ کرد. حتی آن هنگام که خود را میان انبوه دشمنان غدار تنها دید و می دانست که پس از شهادت او به خیام حرم حمله خواهند کرد، آرام بود. امام زین العابدین۷ حال پدر بزرگوارشان را در روز عاشورا این گونه توصیف می کنند:

لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ۷ نَظَرَ إِلَیهِ‏ مَنْ‏ کانَ‏ مَعَهُ‏ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ کلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَیرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ‏ قُلُوبُهُمْ وَ کانَ الْحُسَینُ۷ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْکنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا یبَالِی بِالْمَوْت‏ (شیخ صدوق، ۱۴۰۳ق، ص۲۸۸).

هنگامی که امر بر امام حسین۷ سخت شد، کسانی که همراه او بودند به آن حضرت می نگریستند. وضعیت او بر خلاف آنان بود؛ چون هر قدر وضع سخت تر می شد، رنگ آنان تغییر می کرد و بندبند وجود آنان می لرزید و دل های آنان فرومی ریخت. اما امام حسین۷ و بعضی از اصحاب نزدیکش با سخت شدن وضعیت، رنگ آنان برافروخته تر می شد. اعضای آنان آرام می شد و دل هایشان سکون می یافت پس بعضی از اصحاب به بعضی دیگر می گفتند: [به حسین۷] بنگرید که هیچ اهمیتی به مرگ نمی دهد.

همچنین هلال بن نافع (از راویان واقعه عاشورا در لشکر عمر سعد) می گوید:

فَخَرَجْتُ بَینَ الصَّفَّینِ فَوَقَفْتُ عَلَیهِ وَ إِنَّهُ۷ لَیجُودُ بِنَفْسِهِ، فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً وَ لَقَدْ شَغَلَنِی‏ نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیئَتِهِ عَنِ الْفِکرَةِ فِی قَتْلِهِ (سید بن طاووس، ۱۳۴۸ق، ص۱۲۸).

من میان دو صف آمدم و جان دادن امام را تماشا می کردم. به خدا قسم هیچ کشته به خون آغشته ای را نیکوتر و درخشنده روی تر از او ندیدم؛ نور چهره او و زیبایی هیئت او اندیشه قتل وی را از یاد من ببرد.

این طمأنینه و آرامش در آن هنگامه عظیم، از ایمان بسیار بالای امام حسین۷ برمی خاست که در همه جا و همه وقایع، خدا را حاضر و ناظر می دید و رضایت او را جست وجو
می کرد.

۷. اعتمادبه نفس

اعتمادبه نفس به معنای باور داشتن به توانایی ها و مهارت هایمان است. اینکه یک فرد بداند می تواند کنترل شرایط را در دست بگیرد و اجازه ندهد که شرایط بر او چیره شود. یک فرد با اعتمادبه نفس به خود و توانایی هایش باور دارد و نسبت به نتایج کارهایش خوش بین است و می داند که می تواند آنها را مدیریت کند؛ برای مثال یک سخنران با اعتمادبه نفس، می داند که به خوبی می تواند از پس یک سخنرانی بر آید و هر چقدر هم اوضاع سخت شود، می تواند آن را مدیریت کند.

اعتمادبه نفس (به معنای اطمینان داشتن به خود و توانایی هایمان)، یکی از پایه های اصلی سلامت روان محسوب می شود؛ به گونه ای که نبود این عامل مهم می تواند زمینه ساز مشکلات زیادی در زندگی شود و عملکرد انسان را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار دهد؛ چراکه دست یابی به هر موفقیت و پیشرفتی در زندگی مستلزم این است که ابتدا خودتان را باورداشته باشید و توانایی هایتان را دست کم نگیرید. در حقیقت اگر شما اعتمادبه نفس کافی نداشته باشید، دو اتفاق ممکن است رخ دهد:

۱. هیچ گاه کاری را شروع نخواهید کرد و از انجام دادن آن فرار می کنید.

۲. آن کار را با اشتباه و با کیفیت بسیار پایینی انجام خواهید داد و همین باعث می شود که اعتمادبه نفس شما همین طور کاهش پیدا کند و این یک چرخه معیوب را شکل می دهد.

اگر شما با اعتمادبه نفس پایین کاری را شروع بکنید، آن را با کیفیت خوبی انجام نخواهید داد؛ زیرا یا مهارت کافی ندارید یا تصور درستی از مهارت های خود ندارید و همین موضوع باعث می شود که یک تصویر ذهنی منفی دیگر در ذهن شما شکل بگیرد و باعث شود تا اعتمادبه نفس شما روزبه روز کمتر و ضعیف تر شود.

 در مقابل هر قدر اعتمادبه نفس آدمی بالا باشد، جرئت و جسارت او برای کارهای بزرگ، بیشتر خواهد بود. انسان های بزرگ که برای بشریت کارهای مؤثر و سودمند کردند، از اعتمادبه نفس بالایی برخوردار بوده اند. مصلحان اجتماعی و صاحبان افکار جهانی که در صدد اصلاح مسیر نادرست تاریخ آدمی برآمده اند و در این راه به اقدامات عظیمی دست زده اند، از این قبیل اند. آنان به درک وضعیت نامناسب جامعه انسانی و لزوم تغییر و اصلاح آن کنار باور به توانمندی خود در این راه قدم به این وادی گذاشتند و تمام تلاش خود را در راه اصلاح جامعه بشری و دور کردن فساد و تباهی از آن به کار بردند.

میان این انسان های بزرگ نام اباعبدالله الحسین۷ همچون خورشید می درخشد. این اقدام امام حسین۷ اسلام را از ورطه نابودی و اضمحلال نجات داد و آب رفته اسلام را به جوی بازگرداند. آن حضرت می دانست که باید چه بکند و نسبت به توانمندی خود در این راه یقین کامل داشت. ازاین رو در راه خود ذره ای تردید نکرد و با یقین به درستی راه تا آخرین نفس پیش رفت.

بسیاری از فرمایش های امام حسین۷ در زمان قیام از مدینه تا مکه و سپس از مکه تا کربلا، اعتمادبه نفس ممتاز آن حضرت را به نمایش می گذارند. برخی از این فرمایش ها عبارتند از:

۱. امام حسین۷ هنگامی که ولید بن عتبه در مدینه از آن حضرت خواست که با یزید بیعت کند، فرمود:

أَیُّهَا الْأَمِیرُ إِنَّا أَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی‏ لَا یبَایعُ‏ مِثْلَهُ‏ (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۴۴، ص۳۲۵).

ای امیر، ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگانیم. خداوند کارها را با ما آغاز می کند و با ما تمام می کند. اما یزید مردی فاسق و شراب خوار و قاتل انسان های بی گناه است و آشکارا به گناه و فسق اقدام می کند. پس کسی مثل من با فردی مثل او بیعت نمی کند.

۲. امام حسین۷ روز قبل از حرکت از مکه به کوفه برای اطرافیان خود سخنرانی کرد و فرمود:

مَنْ کانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاء اللهِ نَفْسَهُ فَلْیرْحَلْ مَعَنا فَإِنِّی‏ رَاحِلٌ‏ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللهُ (سید بن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۶۱).

کسی که حاضر است خون قلبش را در راه ما فدا کند و خود را برای ملاقات با پروردگار آماده کرده است، با ما کوچ کند؛ چراکه من فردا صبح ان شاءالله حرکت خواهم کرد.

۳. امام حسین۷ پیش از حرکت از مدینه به مکه در نامه ای به برادرش محمد بن حنفیه چنین می نویسد:

وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی۹ أُرِیدُ أَنْ‏ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ أَنْهَى‏ عَنِ الْمُنْکرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِی بْنِ أَبِی طالِبٍ۷ (مجلسی، ۱۴۰۳، ج۴۴، ص۳۲۹).

من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم کردن از مدینه خارج نشدم. بلکه برای ایجاد اصلاح در امت جدم قیام می کنم. من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منکر کنم. من می خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا۹ و پدرم على بن ابى طالب۷ رفتار کنم.

اعتمادبه نفس و خودباوری امام حسین۷ از تک تک کلمات این سخنان به وضوح قابل مشاهده است.

تاریخ نیز گواهی می دهد که قیام حضرت ضد بنی امیه، تنها اقدامی بود که می توانست اسلام را از دست آن جرثومه فساد نجات دهد و راه را بر نابودی اسلام سد کند. آن حضرت با اینکه می دانست راهی که او انتخاب کرده به کشته شدن او و عزیزان و یارانش منتهی می شود، اما با علم به درستی راه خود و اعتمادبه نفس کامل در توانایی خود برای طی این مسیر، راه خود را ادامه داد و به نتیجه ای که دنبال آن بود (نابودی بنی امیه و زنده کردن اسلام) دست یافت. به تعبیر آیت الله محمدحسین کاشف الغطا «الاِسلامُ محمدیُّ الحُدوثِ وَ حُسَینِیُّ البَقاء»، اسلام را حضرت محمد۹ ایجاد کرد و امام حسین۷ به آن بقا بخشید.

۸. قوت قلب و عظمت روح

از ویژگی های بسیار مهم انسان های بزرگ، برخوردار بودن از قوت قلب و عظمت روحی و پایداری روانی است. تنها چنین افرادی هستند که می توانند در جامعه انسانی تحول بیافرینند و انقلابی بزرگ بر پا کنند. برخورداری از عزم و اراده پولادین برابر سختی ها و کوتاه نیامدن برابر مشکلاتی که سر راه رسیدن به هدف پیش می آید، ویژگی بارز چنین انسان هایی است. پیامبران بزرگ الهی چنین ویژگی ای داشتند؛ چنان که خداوند می فرماید: (فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ)؛ «پس صبر کن، همان گونه که پیامبران اولوالعزم [برخوردار از عزم و اراده قوی] صبر کردند» (احقاف: ۳۵).

این ویژگی مهم در جریان قیام و شهادت امام حسین۷، در بالاترین درجه آن از ایشان به منصه ظهور رسید. حُمَید بن مسلم آن حضرت را این گونه توصیف می کند:

فَوَ اللَّهِ مَا رَأَیتُ مَکثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَیتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَى جَنَاناً مِنْهُ؛ إِنْ کانَتِ الرَّجَّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیشُدُّ عَلَیهَا بِسَیفِهِ فَتَنْکشِفُ عَنْ یمِینِهِ وَ شِمَالِهِ انْکشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِیهَا الذِّئْبُ (مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱۱).

به خدا سوگند هیچ دل شکسته و مصیبت زده ای که فرزندان و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند، پابرجاتر و قوی دل تر از حسین ندیدم. هنگامی که لشکریان پست و فرومایه به او حمله می کردند، با شمشیر خود بر آنان حمله می کرد و آنان را مانند روباهان که شیر شرزه میانشان افتاده باشد، از راست و چپ متفرق می ساخت.

عباس محمود عقّاد (نویسنده مشهور) این ویژگی اباعبدالله الحسین۷ را به خوبی توصیف می کند:

حسین شیربچه علی۷ در شجاعت روحی و بدنی، آخرین و بالاترین درجه و رتبه را دارا بود و میان شجاعانِ درجه اول، شجاعتش ضرب المثل بود. بر عزم خود راسخ بود آن هنگام که هرچه پیرامونش بود، دل را سست می کرد و عزم آدمی را ضعیف می ساخت. بر عزم خود راسخ بود درحالی که بانوان و جوانان و کودکان و فرزندانش با قیافه های روشن و چهره های شاداب، گرسنه و تشنه بودند و دامنش را می گرفتند و می گریستند.

آن حضرت بر عزم خود راسخ بود، از روی بصیرت و وقار و حلم، نه مثل کسانی که ناگهان به جنبش می آیند و خشمناک می شوند و خود را در زحمات، ابتلائات و مهالک می اندازند؛ بلکه پیش از جنگ و نیز هنگام جهاد با قوّت و بینش بود و ضعف را از عزیمت های خود دور ساخت، آن چنان که شیر، گردهای سنگریزه ها را که بر او می افکنند از خود می تکاند. هرگز در آن موقف ترسناک و وحشتناک از برنامه ای که اجرا کرد و از نهضت و قیامی که نمود پشیمانی و تأسّفی بر او وارد نشد؛ هرچند از جهت مرگ دوستان و داغ نوجوانان و عزیزانش اندوهگین بود اما از کار و اقدامش متأسّف نبود.

در شب عاشورا حسین۷ در خیمه نشسته بود و «جون» (غلام ابوذر) شمشیر آن حضرت را اصلاح می کرد و این رجز را می خواند:

یَا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
مِنْ صَاحِبٍ وَمَاجِدٍ قَتِیلٌ
وَالأَمرُ فِی ذَاکَ إِلَی الْجَلِیلِ

 

کَمْ لَکَ بِالإِشْرَاقِ وَالأَصِیلِ
وَالدَّهرُ لا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ
وَکُلُّ حَیٍّ سَالِکُ سَبِیلٍ5

زینب۳ در خیمه امام زین العابدین۷ در حال پرستاری از او بود و سخنان امام حسین۷ را می شنید. امام سجاد۷ با شنیدن این سخنان، خود را از گریه بازداشت تا اَلَمی بر اَلَم پدر نیفزاید، اما زینب نتوانست خود را نگاه دارد، از خیمه اش بیرون آمد و صدا می زد:

وَا ثَکْلَاهُ الْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ، وَاُمِّی فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ، وَأَبِی عَلِیٌّ، وَأَخِی الْحَسَنُ، فَلَیْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِی الْحَیَاهَ، یَا حُسَیْنَا یَا بَقِیَّهَ الْمَاضیِنَ وَثُمَالَهَ الْبَاقِینَ.

وای بر این مصیبت ، امروز جدم پیغمبر، مادرم فاطمه زهرا و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند (یعنی در این مصیبت های جانکاه دل های ما به تو آرامش داشت). پس کاش مرگ فرا می رسید و حیات و این زندگی مرا می گرفت؛ ای حسین عزیز، ای یادگار گذشتگان و پناه و فریادرس باقی ماندگان.

امام حسین۷ از گریه او بگریست ولی عزمی که در آن شب داشت کاهش نیافت. زینب۳ را دلداری داد، اما در تصمیم خود ثابت و مانند کوه در نیتی که داشت پایدار بود که از مرگ و شهادت استقبال کند و تسلیم حکم پسر مرجانه نشود (طبرسی، ۱۳۹۰ق، ص۲۳۹).

عقاد در ادامه می نویسد:

حسین۷ با ثبات قلب و توجه و بصیرت، میان سختی ها و محنت هایی که صبر و شکیبایی را نابود و عقل و خرد را از سر می برد، پایدار بود. گوشت و خون و بنیه بدنی بشر را طاقت تحمل آن مصائب دلخراش نبود و کسی را تاب و توان برداشتن بار آن همه آلام و داغ ها نیست؛ مگر اولوالعزم از انسان ها، که در اولاد آدم و حوا بسیار نادر و کمیاب اند (عقاد، ۱۴۲۵ق، ص۲۴۷-۲۴۸).

از یک سو شدت تشنگی و رنج و تعب گرسنگی و بی خوابی، از یک سو خون ریزی از جراحت ها، از دیگر سو زحمت جهاد و دفاع از خود و اصحاب و اهل بیت و بانوان و اطفال، از یک طرف خواهش آب و فریاد تشنگی کودکان، ازطرف دیگر اسارت قریب الوقوع عزیزترین و محترم ترین بانوان جهان اسلام. باران مصیبت ها پی درپی بر او شدیدتر می شد و صدای شهیدی از یاران باوفایش بر دلش داغ تازه می گذاشت. شخصاً به بالین آنها حاضر می شد و آن مردان بااخلاص و باوفا و باایمان را می دید که با پیکرهای مجروح و بدن های پاره پاره جان می دهند و نسبت به او عرض ادب می کنند. ولی حسین۷ با شهامت و استقامت و ایمان، این مصائب را تحمل می کرد و مثل شجاعی که دشمنان را از خود دفع می کند با این مصیبت ها، که هر یک برای از پا درآوردن بزرگ ترین شجاعان کافی بود، دست وپنجه نرم می کرد.

زنده باد خاندان محمد و اهل رسالت و دودمان نبوت که درس شرافت، استقامت، شکیبایی، فداکاری، قوّت قلب و ثبات قدم به جهانیان دادند!

زنده باد جامعه مسلمان! و افتخار بر ملت رشید شیعه که همه ساله سالگرد این فداکاری بی مانند و این تجلّی عظیم روح انسانیت را با عظمت و شکوه بسیار گرامی می دارد و در این مراسم، عالی ترین درس های اخلاقی را به جامعه بشریت می دهند (برگرفته از صافی گلپایگانی، ۱۳۹۵ش، ص۱۸۶-۱۸۹).

۹. همت بلند

جهان به گونه ای ساخته شده تا هر چیزی به سادگی به دست نیاید. همت بلند یا علو همت یکی از نشانه های عظمت روح و اندیشه بلند انسان است. برای دستیابی به اهداف عالی و آرمان های بلند نیاز به همتی بلند است؛ چراکه انسان با همت عالی می تواند مشکلات و موانع جدی را از پیش روی بردارد و با اراده قوی و علم و بصیرت نسبت به وصول به اهداف تلاش کند. در جهان هرکس به هر مقامی رسید، از نظر بلند و همت عالی رسید. امام علی۷ در این باره فرموده اند: «قَدْرُ الرَّجُلِ‏ عَلَى‏ قَدْرِ هِمَّتِهِ‏»؛ «ارزش انسان به اندازه همت اوست» (شریف رضی، ۱۴۱۴ق، ص۴۷۷). همچنین امام صادق۷ چنین فرموده اند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یحِبُ‏ مَعَالِی‏ الْأُمُورِ وَ یکرَهُ سَفْسَافَهَا»؛ «خداوند امور بلند و عالی را دوست دارد و از امور پست بیزار است» (حر عاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱۷، ص۷۳).

در قرآن مجید و روایات اسلامى به همت والا توجه ویژه اى شده است و ترقى و پیشرفت، حتى در امور مادى، از آنِ انسان هایى است که صاحب همتى بلند هستند؛ بدین جهت عبادالرحمان نیز داراى همتى بالا و والا هستند و ازاین رو به این قناعت نمی کنند که اشخاص متقى و پرهیزکارى باشند، بلکه اهل تلاش و کوشش اند و کنار آن از خداوند بزرگ نیز مى خواهند که امام و پیشواى متقین و پرهیزکاران باشند:

(وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ...* ... وَ الَّذینَ یقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّةَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً) (فرقان: ۶۳و۷۴).

بندگان [خاص خدای] رحمان کسانی هستند که... و کسانى که مى‏گویند: «پروردگارا، از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده و ما را امام و پیشوای پرهیزگاران قرار ده».

عملکرد امام حسین۷ در برپایی قیام عظیم عاشورا حاکی از علو همت آن حضرت در عالی ترین سطح آن است. آن حضرت می توانست در مدینه بماند و مانند هر کس دیگر با یزید بیعت کند. در آن صورت در کمال آسودگی و آسایش به زندگی خود ادامه می داد و هیچ خطری او، فرزندان و اهل و عیالش را تهدید نمی کرد. آن حضرت همچنین می توانست پس از بیعت نکردن با یزید، به جای آنکه به سمت کوفه حرکت کند، همان طور که برخی به او پیشنهاد کردند، به جای دیگری مثل یمن برود. در این صورت نیز جان او و اهل و عیالش به خطر نمی افتاد. اما آن امام بزرگوار برای نجات اسلام از دست بنی امیه قدم پیش نهاد و در این راه هر آنچه از دستش برمی آمد، انجام داد. همت آن حضرت صرفاً در حد حفظ جان خود و خانواده اش یا در حد بیعت نکردن با یزید نبود؛ بلکه دنبال نجات اسلام از دست بنی امیه و یزید بود. امام حسین۷ در دنیای اسلام به اموری توجه می کرد که دیگران سعی می کردند به آنها توجه نکنند یا علت آن را در امور ساده جست وجو کنند. اما آن حضرت مشکل اصلی را در انحراف خلافت اسلامی از مسیر اصلی خود می دید و برای اصلاح آن به پا خواست. آن حضرت در یکی از خطبه های خود در طول راه از مکه به عراق فرمود:

أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى‏ الْحَقِ‏ لَا یعْمَلُ‏ بِهِ‏ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یتَنَاهَى عَنْهُ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ مُحِقّاً (سید بن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۷۹).

آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی شود؟! در چنین وضعیتی انسان مؤمن باید از روی حق راغب به لقای پروردگارش شود.

مشاهده می شود که در این سخن، امام حسین۷ درست کردن وضعیت جامعه اسلامی را، ولو با فدا کردن جان، امری مطلوب و پسندیده می شمارد. حضرت دنبال تغییر سرنوشت امت اسلامی و برگرداندن اسلام واقعی به جامعه بود و این هدف بسیار بلندی است. در وضعیتی که بنی امیه بر همه سرزمین های اسلامی مسلط بودند و هیچ روزنه ای برای مقاومت برابر خود باقی نگذاشته بودند، چنین عزم و اقدامی حقیقتاً از همت بسیار والا برمی خاست. پذیرش دعوت کوفیان برای رهبری قیام و سرنگون کردن حکومت بنی امیه جز از یک همت والا امکان پذیر نیست.

مطلب بعد آنکه امام حسین۷ در صحرای کربلا رهبری گروهی از بهترین انسان ها را در مبارزه با طاغوت بر عهده گرفت و از این راه ذره ای منحرف نشد و هدف خود را گم نکرد و همین موجب بقای فکر و اندیشه او تا قیام قیامت شد. این نیز از همت و انگیزه والای آن حضرت و فدا نکردن هدف در امور دیگر، از قبیل عواطف و احساسات و هواهای نفسانی و دنیوی، نشئت می گیرد.

ممکن است کسی بگوید: امام حسین۷ پیشوای جامعه اسلامی از طرف خداوند بود و آنچه می فرمود یا انجام می داد از آن جایگاه و به دستور خداوند بود، پس اقدام آن امام بزرگوار در برپایی این قیام عظیم، نه از بلندهمتی، بلکه به دلیل دستور خداوند به ایشان بود! پاسخ این است که: پیشوای مسلمانان بودن و مأمور بودن امام حسین۷ در برپایی قیام ضد بنی امیه هیچ منافاتی با بلندهمتی به عنوان یک صفت شخصیتی ایشان ندارد. اتفاقاً برخوردار بودن ایشان از این صفت و صفات دیگر، آن حضرت را شایسته پیشوایی امت اسلامی ساخته بود.

۱۰. خوش بینی و مثبت اندیشی

یکی از نشانه های سلامت روان، رویکرد مثبت و سازنده به هستی است. چنین رویکردی زمینه ای برای گرایش و برخورد مثبت با جهان محسوب می شود؛ به عبارت دیگر مثبت اندیشی، مقدمه مثبت گرایی است. به باور مزلو (بنیان گذار مکتب انسان گرایی در روان شناسی) کسانی که از سلامتی کامل روحی و روانی برخوردارند، از موضوعات و اشخاص دنیای پیرامونشان شناخت عینی دارند؛ درحالی که شخصیت های ناسالم، جهان را با قالب ذهنی خویش ادراک می کنند و می خواهند به زور آن را به شکل ترس ها، نیازها و ارزش های خود درآورند (شولتز، ۱۳۶۹ش، ص۱۲۹).

بر این اساس انسان های مثبت اندیش و مثبت گرا از مرز سلامت و تعادل روان فراتر رفته، به تعالی روان دست می یابند و در برخورد با دیگران تمایل دارند به افکار، عملکردها و رفتارهای آنان از دریچه مثبت بنگرند. در حدیثی از امام علی۷ چنین آمده است: «حُسْنُ‏ الظَّنِ‏ مِنْ‏ أَفْضَلِ‏ السَّجَایا وَ أَجْزَلِ الْعَطَایا»؛ «خوش بینی از بهترین صفات نیکو و بزرگ ترین نعمت هاست» (تمیمی آمدی، ۱۳۶۶ش، ص۳۴۵).

حسن ظن امام حسین۷ را می توان در دو حوزه عمده مورد توجه قرار داد:

الف) حسن ظن به خدا

یکی از صفات پسندیده مؤمنان حسن ظن به خدا به معنای امید بستن به وعده های
الهی، اعم از رزق و روزی، یاری و پیروزی مجاهدان، آمرزش گناهان و مانند اینهاست.
پیامبر اکرم۹ فرمودند:

وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا أُعْطِی‏ مُؤْمِنٌ قَطُّ خَیرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ إِلَّا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ رَجَائِهِ لَهُ وَ... (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲، ص۷۱).

سوگند به خدایی که جز او شایسته پرستش نیست، به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت داده نشد جز به سبب خوش بینی اش به خدا و امیدواری اش به او و... .

با آنکه سنگین ترین مصیبت های عالم بر آن حضرت وارد شد،اما یک سخن که نشان دهنده نارضایتی ایشان از وضعیت پیش آمده باشد، از دهان آن حضرت خارج نشد. بلکه تمام فرمایش های ایشان حاکی از رضایت و خشنودی شان از خداوند متعال بود؛ چنان که در آخرین لحظات عمر شریفش با خدا رازونیاز کرد و این گونه مناجات می کرد:

صبراً عَلٰى قَضٰائِک یٰا رَبِّ لاٰ إِلٰهَ سِوٰاک ، یٰا غِیٰاثَ المُسْتَغیثینَ مٰا لِى رَبٌّ سِوٰاک وَلاٰ مَعْبُودَ غَیرُک ، صبراً عَلٰى حُکمِک یٰا غِیٰاثَ مَنْ لاٰ غِیٰاثَ لَهُ ، یا دائماً لاٰ نَفٰادَ لَهُ ، یٰا مُحْیىَ الْمَوتٰى، یٰا قٰائماً عَلٰى کلِّ نَفْسٍ بِمٰا کسَبَتْ احْکمْ بَینِى وَبَینَهُمْ وَأَنْتَ خَیرُ الْحٰاکمین (مقرم، ۱۴۲۶ق، ص۲۹۷).

بر قضا و حکم تو ای خدا صبر پیشه سازم، خدایی به جز تو نیست ای فریادرس استغاثه کنندگان! پروردگاری برای من غیر تو نیست و معبودی به جز تو ندارم؛ بر حکم تو صبر می کنم، ای فریادرسِ کسی که جز تو فریادرسی ندارد و ای کسی که ابدی و دائمی هستی و مردگان را زنده می کنی، ای آگاه و شاهد و ناظر بر تمام کردار و افعال مخلوق خود! تو میان من و این گروه حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی.

همچنین چون امر بر امام حسین۷ سخت شد سر به سوی آسمان برداشت و چنین با خدا گفتگو کرد:

اللَّهُمَ‏ مُتَعَالِی‏ الْمَکانِ‏ عَظِیمَ‏ الْجَبَرُوتِ‏ شَدِیدَ الْمِحَالِ غَنِی عَنِ الْخَلَائِقِ عَرِیضُ الْکبْرِیاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِیبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِیبٌ إِذَا دُعِیتَ مُحِیطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَیک قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِک مَا طَلَبْتَ وَ شَکورٌ إِذَا شُکرْتَ وَ ذَکورٌ إِذَا ذُکرْتَ... فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین (طوسی، ۱۴۱۱، ج۲، ص۸۲۷).

ای خدای بلندمرتبه و دارای قدرت و سلطنتی عظیم و تدبیر و عقابی شدید، بی نیاز از خلایق و دارای کبریایی پهناور و گسترده و بر هرچه خواهی قدرت داری. رحمت تو قریب و به وعده خود عمل خواهی کرد؛ نعمت تو تمام و بلای تو نیکو. چون خوانده شوی نزدیک و بر مخلوقات احاطه داشته و توبه تائب را می پذیری. بر هرچه اراده کنی نیرومند و بر آنچه خواهی کنی توانا. چون تو را سپاس گویند، سپاس جزا دهی و چون تو را یاد کنند یادشان کنی... . پس برای ما قرار ده از امر ما فرج و گشایشی، ای مهربان ترین مهربانان.

این مناجات ها به بالاترین وجه بر حسن ظن امام حسین۷ نسبت به خداوند دلالت می کند.

نشانه دیگر بر نهایت حسن ظن امام حسین۷ نسبت به خداوند، فرمایش ایشان آن هنگامی است که تیر سه شعبه، گلوی علی اصغر (طفل ۶ماهه آن حضرت) را شکافت. در آن موقعیت امام حسین۷ فرمود:

هَوَّنَ‏ عَلَیَّ‏ مَا نَزَلَ‏ بِی‏ أَنَّهُ‏ بِعَینِ اللَّهِ (سید بن طاووس، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۷).

آسان کرده است مصیبت هایی را که بر من نازل می گردد اینکه آنها برابر دید خداوند هستند.

ب) حسن ظن به دیگران

یکی از مصادیق مهم مثبت اندیشی، حسن ظن نسبت به دیگران است. انسان سالم تا دلیل قاطعی علیه دیگران نداشته باشد، نگاه مثبتی به آنان دارد و از بدبینی و برخورد منفی نسبت به آنان اجتناب می کند. خداوند نیز انسان ها را به حسن ظن نسبت به دیگران توصیه می فرماید:

(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ) (حجرات: ۱۲).

ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها[ی بد] نسبت به دیگران بپرهیزید؛ همانا برخی از گمان ها گناه اند.

از ویژگی های مهم هدایت گران امت ها در طول تاریخ، خوش بینی نسبت به دیگران است. اصولاً تنها با چنین نگاهی است که می توان آنان را هدایت کرد. انسان بدبینِ به دیگران، نمی تواند آنها را هدایت کند. امام حسین۷ نیز در این زمینه در بالاترین سطح قرار داشت و این مطلب را در جاهای متعدد نشان داد:

الف) تلاش های حضرت برای هدایت

آن حضرت در جریان قیام خود در مصادیق متعدد برای هدایت افراد اقدام کرد و آنان را به سوی راه راست راهبری کرد. برخی اندرز او را پذیرفتند (مانند زهیر بن قین) و در رکاب او به شهادت رسیدند و برخی دیگر هدایتگری های او را وقعی ننهادند و ننگ ابدی را برای خود خریدند (مانند عمر سعد، عبیدالله بن حر جعفی). این همه تلاش حضرت برای هدایت، ناشی از نگاه مثبت ایشان به دیگران است.

ب) خطبه ها و توصیه های امام حسین۷ در روز عاشورا برای لشکریان عمر سعد

امام حسین۷ در روز عاشورا به مناسبت های مختلف برای لشکریان عمر سعد خطبه خواند و راه راست را برای آنان نمایان ساخت. او تلاش بسیاری کرد تا آنان را در حد امکان هدایت کند و از شقاوت ابدی باز دارد. هر چند این عمل آن حضرت برای غالب آنان نتیجه نداد، اما به هر حال کار آن امام رئوف حاکی از خوش بینی و مثبت اندیشی ایشان بود و امید داشت که برخی، هر چند اندک از آنان را، از مسیر نادرست خود بازگرداند.

ج) گذشت از جرم و عمل ناشایست

یکی از مواردی که نگاه مثبت امام حسین۷ به انسان ها را نشان می دهد، عفو و گذشت ایشان از رفتارهای نادرست و انحرافی برخی افراد است که در رأس آنان، حر بن یزید ریاحی قرار دارد. حر بن یزید ریاحی با هزار سوار از سوی عبیدالله بن زیاد مأمور می شود تا راه امام حسین۷ را به سوی کوفه سد کند و ایشان را در بیابانی بی اب و علف فرود آورد و به این مأموریت خود نیز جامه عمل می پوشاند.

مشخص است که جرم و گناه حر کوچک نبود و اگر از کرده خود پشیمان نمی شد و توبه نمی کرد، به یقین جزء بزرگ ترین جنایتکاران ماجرای کربلا به شمار می رفت و امروزه به جای آنکه از او تجلیل شود، شامل لعن و نفرین ابدی خدا و بندگان شایسته خدا بود. اما با وجود ارتکاب آن عمل نادرست حر، امام حسین۷ به او نگاه منفی نداشت و هنگامی که حر پشیمانی خود را از عملکردش ابراز کرد، با آغوش باز از سوی آن حضرت پذیرفته شد و در زمره سعادتمندان و عاقبت به خیران کربلا قرار گرفت.

در این زمینه همچنین می توان از زهیر بن قین نام برد که پیش از مواجهه با امام حسین۷ از هواخواهان عثمان (خلیفه سوم) بود و هیچ میانه ای با امام علی۷ و اولاد طاهرینش نداشت. اما نگاه مثبت امام حسین۷ موجب شد تا با با زهیر درخواست ملاقات کند و او را در زمره شهدای بزرگ کربلا جای دهد.

مثبت اندیشی امام حسین۷ همچنین موجب شد با عبیدالله بن حر جعفی نیز گفتگو و از او درخواست همراهی کند. مطابق برخی نقل ها عبیدالله بن حر جعفی از هواخواهان عثمان بود که در جنگ صفین با معاویه همراهی کرد (ابن اثیر، ۱۳۷۱ش، ج۱۲، ص۱۶۹). با این حال امام حسین۷ از او خواست که با آن حضرت همراهی کند تا شاید خداوند از سر تقصیرات او درگذرد و گذشته او را نادیده بگیرد. اما عبیدالله از پذیرش خواسته امام خودداری کرد و از آن فوز عظیم محروم شد. به هر حال تلاش امام حسین۷ در هدایت او، از نگاه مثبت آن حضرت به انسان ها برمی خواست.

۱۱. احساس و علاقه اجتماعی

از ویژگی های شاخص انسان های رشدیافته، برقراری روابط اجتماعی با دیگران،
حضور در اجتماع و دوستی و ابراز عواطف نسبت به دیگران است. برخی از روان شناسان به این ویژگی برجسته انسانی پرداخته اند؛ از جمله آلفرد آدلر علاقه اجتماعی را برای تحقق ابعاد مختلف زندگی انسانی بسیار لازم می داند و آن را از صفات نیک انسان های سالم برمی شمارد (بشیری و حیدری، ۱۳۹۶ش، ص۲۲۴). به عقیده آدلر افراد فاقد احساس و علاقه اجتماعی دچار مشکلات و اختلال های روانی هستند و همه نشانه های روانی را می توان با نبود میزان مناسب احساس و علاقه اجتماعی مرتبط دانست (همان، ص۲۲۵). ابراز محبت نسبت به بستگان در روایات توصیه شده است. رسول خدا۹ در این باره فرمودند:

أَحْسَنُ‏ النَّاسِ‏ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ وَ أَنَا أَلْطَفُکمْ بِأَهْلِی (شیخ صدوق، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۳۸).

نیک ایمان ترین مردمان کسی است که خوش اخلاق ترین و با خانواده اش مهربان ترین باشد و من میان شما نسبت به خانواده ام مهربان ترینم.

همچنین امام علی۷ می فرمایند:

وَ أَکرِمْ‏ عَشِیرَتَک‏ فَإِنَّهُمْ‏ جَنَاحُک الَّذِی بِهِ تَطِیرُ وَ أَصْلُک الَّذِی إِلَیهِ تَصِیرُ وَ یدُک الَّتِی بِهَا تَصُول‏ (نهج البلاغه، ص۴۰۵).

و خویشانت را گرامى دار؛ زیرا آنان پر و بال تو هستند که با آن پرواز می کنى و اصل و ریشه تو هستند که به آنها باز می گردى‏.

امام حسین۷ در بالاترین سطح عشق و علاقه نسبت به همسر و فرزندان خود قرار داشتند. آن حضرت در بیان عشق و محبت خود نسبت به همسر (رباب) و دخترش (سکینه) چنین سروده است:

لَعَمرُک إنَّنی لَأُحِبُّ‏ داراً

 

تَکون بِها سُکینَةُ وَ الرُبابُ‏

أُحِبُّهُما وَ أبذِلُ جُلَّ مالی‏

 

وَ لَیسَ لِعاتِبٍ عِندی عِتابٌ6

     

(مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۴۷).

در صحنه کربلا بالاترین سطح محبت نسبت به همسر، فرزندان و بستگان از امام حسین۷ به منصه ظهور رسید. بی تابی امام حسین۷ در شهادت فرزندانش (علی اکبر و علی اصغر)، برادرش (ابوالفضل العباس)، فرزندان برادرش (قاسم و عبدالله)، محبت آن حضرت نسبت به حضرت زینب و... به خوبی نشان دهنده سطح محبت ایشان در این زمینه است.

امام حسین۷ همچنین اصحاب خود را بسیار دوست داشت و نسبت به آنان محبت می وزرید. هنگام شهادت برخی از اصحاب (مانند مسلم بن عوسجه، جون، سعید بن عبدالله حنفی، حر بن یزید ریاحی، غلام ترکی و...)، خود را بالای سرشان می رسانید، سر آنان را به دامن می گرفت و در لحظات آخر با آنان گفتگو می کرد... (ر.ک: نظری منفرد، ۱۳۸۱ش، فصل پنجم).

از ابعاد مهم احساس اجتماعی برخوردار بودن از احساس مسئولیت نسبت به جامعه و سرنوشت دیگران، دلسوزی نسبت به آنان و تلاش برای بهبود وضعیت جامعه است. در آیین اسلام توجه به سرنوشت دیگران توجه زیادی شده است. مؤمنان نسبت به وضعیت سایر مسلمانان و حتی غیرمسلمانان حساس اند و نمی توانند بی تفاوت باشند. در حدیثی از
رسول خدا۹ وارد شده است که فرمود:

مَنْ أَصْبَحَ لَا یهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ‏ سَمِعَ‏ رَجُلًا ینَادِی‏ یا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ (کلینی، ۱۴۰۷، ج۲، ص۱۶۴).

کسی که نسبت به امور مسلمانان اهتمام ندارد از آنان نیست و کسی که بشنود مردی فریاد می زند ای مسلمانان [مرا یاری دهید!] و او را اجابت نکند، مسلمان نیست.

این از ویژگی های بارز و بسیار مهم پیامبران و امامان معصوم: است. آنان به دلیل برخورداری از این روحیه و خصلت مهم انسانی، نهایت تلاش خود را برای هدایت دیگران به کار می گیرند، از سختی های کار خود خسته و دلزده نمی شوند و تا پای جان در راه اصلاح جامعه و افراد آن حرکت می کنند.

بالاترین حد این خصیصه مهم در اباعبدالله الحسین۷ بروز کرد. ایشان نسبت به انسان های دیگر بسیار دلسوز و حساس بود و همه تلاش خود را در این راه انجام داد. در زیارت اربعین می خوانیم:

فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیک لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ‏ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلَالَة (طوسی، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۱۱۳).

پس در دعوتش جای عذری باقی نگذاشت و از خیرخواهی دریغ نورزید و جانش را در راه تو بذل کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانی گمراهی برهاند.

مواردی از دلسوزی امام حسین۷ نسبت به دیگران

  • اصولا قیام آن حضرت برابر حکومت فاسد یزید برای هدایت انسان ها و جلوگیری از گمراهی آنان انجام گرفت.
  • در مسیر مکه به کوفه، امام۷ با افراد بسیاری (مانند عبیدالله بن حر جعفی و زهیر بن قین) صحبت کرد و از آنان خواست که با او همراه شوند. هدف اصلی آن حضرت آن بود که آنان را هدایت کند و از طی مسیر گمراهی باز دارد.
  • در کربلا و قبل از روز عاشورا امام حسین۷ بارها با عمر سعد گفتگو کرد بلکه او را هدایت کند و مانع از شقاوت ابدی او شود.
  • در روز عاشورا آن حضرت چندین بار برای لشکریان کوفه خطبه خواند تا آنان را هدایت کند. همین خطبه ها و صحبت ها موجب شد برخی از آنان به لشکر آن حضرت بپیوندند و در یاری او به شهادت برسند.

نتیجه گیری

هر اقدام اجتماعی بزرگ در صورتی به بار می نشیند و نتایج مطلوب را به دست می دهد که عاملان آن، صفات عالی مرتبط را داشته باشند؛ در غیر این صورت آن کار ابتر خواهد شد و نتیجه لازم را به بار نخواهد آورد.

این مقاله نشان داد امام حسین با برخورداری از صفات عالیه اخلاقی و شخصیتی توانست این قیام عظیم را به سرانجام برساند؛ به گونه ای که نقشی حیاتی در تداوم اسلام و نجات آن از دست بنی امیه ایفا کند. بدون وجود صفات بزرگ شخصیتی (مانند شجاعت، صبر، قوت قلب، اعتمادبه نفس، احساس و علاقه اجتماعی و...) امکان آنکه امام حسین بتواند تمام نقشه های شوم بنی امیه علیه خود را خنثا کند و نتیجه ای خلاف انتظار آنان بگیرد وجود نداشت.

آگاهی از چنین ویژگی هایی در آن امام بزرگوار آدمی را برابر آن وجود مقدس خاضع و کوچکی و حقارت آدمی را برابر امام حسین آشکار می کند، بر محبت قلبی انسان نسبت به ایشان می افزاید و آن حضرت را همچون نوری درخشان که مسیر حرکت آدمی را روشن می سازد و راه سعادت را به او نشان می دهد، برابر دیدگان ما قرار می دهد.

 

 

  1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی.

    شریف رضی، محمد بن حسین، (۱۴۱۴ق)، نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، قم، نشر هجرت، چاپ اول.

    1. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، (۱۳۷۸ق)، شرح نهج البلاغه، دار احیاء الکتب العربیه.
    2. ابن اثیر، علی بن محمد، (۱۳۷۱ش)، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران (ترجمه الکامل فی التاریخ)، ترجمه علی هاشمی حائری، ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، نشر داد.
    3. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، (۱۳۷۹ق)، مناقب آل ابی طالب:، قم، انتشارات علامه، چاپ اول.
    4. ابن طاووس، على ابن موسى، (۱۳۴۸ش)، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه احمد فهری، تهران، انتشارات جهان، چاپ اول.
    5. ابن عساکر، علی بن حسن، (۱۴۱۵ق)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر.
    6. ابن نما حلى، جعفر بن محمد، (۱۴۰۶ق)، مثیر الأحزان، قم، مدرسه امام مهدى، چاپ سوم.
    7. ابن مشهدى، محمد بن جعفر، (۱۴۱۹ق)، المزار الکبیر، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱جلد.
    8. ابومخنف کوفی، لوط بن یحیی، (۱۴۱۷ق)، وقعة الطف، تصحیح محمدهادی یوسفی غروی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ سوم.
    9. بشیری، ابوالقاسم، حیدری، مجتبی، (۱۳۹۶ش)، روان شناسی شخصیت (نظریه های شخصیت با نگرش به منابع دینی)، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی=.
    10. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، (۱۳۶۶ش)، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
    11. حر عاملى، محمد بن حسن، (۱۴۰۹ق)، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة، قم، مؤسسة آل البیت:، چاپ اول.
    12. سالاری فر، محمدرضا و دیگران، (۱۳۹۳ش)، روان شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی(ویراست دوم)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ پنجم.
    13. شبراوی، عبدالله بن محمد، (۱۳۶۳ش)، الاتحاف بحب الاشراف، قم، الشریف الرضی.
    14. شولتز، دوان، (۱۳۶۹ش)، روان شناسی کمال: الگوهای شخصیت سالم، ترجمه گیتی خوشدل، تهران، نشر نو.
    15. شیخ صدوق، محمد بن على، (۱۳۷۸ق)، عیون أخبار الرضا۷، تهران، نشر جهان، چاپ اول.
    16. ـــــــــــــــ ، (۱۴۰۳ق)، معانی الأخبار، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول.
    17. صافی گلپایگانی، لطف الله، (۱۳۹۵ش)، پرتوی از عظمت امام حسین۷ (ویراست سوم)، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ لطف الله صافی گلپایگانی=.
    18. طبرسی، فضل بن حسن، (۱۳۹۰ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، انتشارات اسلامیة، چاپ سوم.
    19. طوسى، محمد بن الحسن، (۱۴۰۷ق)، تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۰جلد.
    20. ـــــــــــــــ، (۱۴۱۱ق)، مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، ۱جلد.
    21. عقاد، عباس محمود، (۱۴۲۵ق)، ابوالشهداء الحسین بن علی، تهران، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه.
    22. علائلی، عبدالله، (۱۹۸۶م)، سمو المعنی فی سمو الذات، بیروت، دار مکتبة التربیة.
    23. کلمز، هریس و دیگران، (۱۳۷۵ش)، روش های تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین کدیور، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
    24. کلینى، محمد بن یعقوب، (۱۴۰۷ق)، الاصول من الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۸جلد.
    25. گروهی از نویسندگان، (۱۳۷۸ش)، تاریخ امام حسین۷ (موسوعة الإمام الحسین۷)، تهران، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، دفتر انتشارات کمک آموزشی.
    26. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى، (۱۴۰۳ق)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۱۱جلد.
    27. مفید، محمد بن محمد، (۱۴۱۳ق)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تصحیح مؤسسة آل البیت:، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول.
    28. المهتدی البحرانی، عبدالعظیم، (۱۴۲۱ق)، من اخلاق الامام الحسین۷ (دروس فی السلوک و التربیه و قیم الحیاه الطیبه)، قم، الشریف الرضی.
    29. نراقی، مولی مهدی، (۱۳۷۲ش)، علم اخلاق اسلامی (گزیده و ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ سوم.
    30. مقرم، عبدالرزاق، (۱۴۲۶ق)، مقتل الحسین۷، بیروت، مؤسسة الخرسان للمطبوعات.
    31. نظری منفرد، علی، (۱۳۸۱ش)، قصه کربلا، قم، انتشارات سرور.
    32. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، (۱۴۱۰ق)، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۲جلد.