نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
عضو گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
برابر گزارشهای معتبر تاریخی، پیامبر اکرم۹ و اهل بیت طاهرین: همانند بقیه مردم و به روش مرسوم، تحصیل علم نکردهاند. با این وصف، آنان سرآمد همه دانشمندان در هر عصر بودهاند. این برتری علمی را هم در گفتار و سیره آن بزرگواران (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۸، ص۱۲۳-۱۲۵) و هم در اعترافات بزرگان و اندیشمندان زمان هر معصوم میبینیم. ابوحنیفه همواره درباره امام صادق۷ میگفت: «من دانشمندتر از جعفر بن محمد۸ ندیدهام» (اسد حیدر، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۱۵۳). از سخنان مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی، این است که «ندید چشمی، نشنید گوشی و نرسید به عقل کسی که بشری از جعفر بن محمد صادق۸، عالمتر، عابدتر و پرهیزکارتر باشد» (همان، ۱۴۲۲ق، ص۳۷۱). پیامبر اکرم۹، اُمی بودند (یعنی هرگز نزد استادی درس نخوانده، قلمی به دست نگرفته و خطی ننوشته بودند)؛ اما همه علوم را دارا بودند. معجزه جاویدان پیامبر اسلام۹، قرآن است که سطح علمی آن، همه اهل دانش و بینش را در طول تاریخ شگفتزده کرده است:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت |
به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد |
(دیوان حافظ، ۱۳۸۹ش، ص۱۱۹)
اهل بیت آن حضرت نیز درس نخوانده، به همه حقایق دانا بودند. درباره امام علی۷ نقل شده است که ایشان، عصاره فضایل همه انبیا و رسولان الهی بودند. ابن عباس گفته است:
پیامبر اکرم۹ بین گروهی از اصحاب خود نشسته بودند که فرمودند:
مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِی فَهْمِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ فِی خُلُقِهِ، وَ إِلَى مُوسَى فِی مُنَاجَاتِهِ، وَ إِلَى عِیسَى فِی سُنَّتِهِ، وَ إِلَى مُحَمَّدٍ فِی تَمَامِهِ وَ کَمَالِهِ، فَلْیَنْظُرْ إِلَى هَذَا الرَّجُلِ الْمُقْبِلِ فنظر الناس متطاولین فاذا هم بعلی بن ابیطالب۷... (خوارزمی، ۱۴۱۴ق، ص۴۹؛ ابن ابیالحدید، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۲۳۶؛ گنجی شافعی، ۱۳۶۲ش، ص۴۵).
هرکس میخواهد به آدم در علمش، و به نوح در فهمش، و ابراهیم در خُویش، و موسى در مناجاتش، و عیسى در سنتش، و محمد در کمالش بنگرد، به این شخصى که وارد مىشود، بنگرد... . مردم گردن کشیدند تا ببینند کیست که وارد میشود. ناگاه دیدند على بن ابیطالب7 است که وارد میشود.
امام علی۷ نیز شخصیت خود را چنین معرفی کرده است:
... إنَهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْر (شریف رضی، ۱۳۷۷ش، خطبه ۳).
همانا او (ابوبکر) مىدانست که جایگاه من در حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است در آسیاب. سیل علوم از دامن کوهسارِ من جارى است و مرغ دورپرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتواند پرواز کند.
علمای شیعه با درنظرگرفتن این روایات، درباره دانش اهل بیت:، دو دیدگاه را بیان کردهاند: گروهی، ایشان را عالم به همه احکام و معارف کلی میدانند؛ اما دانش به امور جزئی مانند دانستن زمان مرگ افراد را ضروری نمیدانند (شیخ مفید، ۱۳۹۳ق، ص۶۷؛ الشریف المرتضی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۳۹۴-۳۹۵). در برابر، دستهای دانش امام را شامل همه احکام و امور کلی و جزئی میدانند (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۲) و درباره دانش امام به همه احکام و معارف، اتفاق نظر دارند و منشأ آن را اموری چون فراگیری از پیامبر۹ (ابن شاذان، ۱۳۶۳ش، ص۴۵۹؛ شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸۶-۱۸۷)، الهام از کلام فرشته (شیخ مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۸۶)، رؤیای صادق و مانند آن (نوبختی، ۱۴۰۴ق، ص۸۹-۹۰) و برخی نیز منشأ آن را قیاس و استنباط معصومانه دانستهاند (همان، ۱۴۰۴ق، ص۹۰-۹۱). ضرورت وجود مفسری جامع برای قرآن را که در برخی روایتها به آن اشاره شده است (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۶۹؛ شیخ صدوق، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۱۹۲)، میتوان دستمایه علمای شیعه برای استدلال به دانش همهجانبه امامان به احکام دین دانست. گذشته از تاریخ و روایات، جایگاه علمی آن شخصیتهای بزرگ، در زیارتنامهها نیز به خوبی بازتاب داده شده است که بهاندازه مجال اندک این مقاله مورد اشاره قرار میگیرد.
۱. وسعت اندیشه
در برخی زیارتنامهها درباره اهل بیت: تعابیری هست که از ظرفیت اندیشه و نیروی فکری فوقالعاده آن بزرگواران حکایت دارد. در زیارت جامعه عرض میکنیم: سلام بر شما ای خاندان پیامبر که «ذَوِی النُّهَى...» هستید (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۰). بالاترین درجه از معرفت و شناخت عقلی را نُهی میگویند (صاحب بن عباد، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۶۹). تعبیر دیگر این است که خطاب به اهل بیت: میگوییم: سلام بر شما ای کسانی که: «أُولِی الْحِجَى...» (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۰)؛ یعنی صاحبان فطانت و هوشیاری هستید.
چنین قدرت فکری و نیروی عقلانی در وجود خاندان نبوت، موجب میشود سخن و نظر آن بزرگواران، در همه زمینهها فصلالخطاب باشد و نشان دهد که آنان توان پاسخگویی به همه نیازهای علمی بشر را دارند. دانش و اندیشه فوقالعاده معصومین:، مربوط به سن یا زمان خاصی نیست؛ چنانکه تاریخ گواهی میدهد آن بزرگواران، از دوران کودکی تا پایان عمرشان، عالِم به همه حقایق بودند. برای مثال، دانش حضرت امام جواد۷ باعث شگفتی همه کسانی است که سخنان، مناظرات و مباحثات علمی آن بزرگوار را دیده یا شنیدهاند.
نقل شده است که پس از شهادت حضرت امام رضا۷، امام جواد۷ را که کودکی بود، به مسجد پیامبر آوردند. آن حضرت، خود را این گونه معرفی کرد:
أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الرِّضَا أَنَا الْجَوَادُ أَنَا الْعَالِمُ بِأَنْسَابِ النَّاسِ فِی الْأَصْلَابِ أَنَا أَعْلَمُ بِسَرَائِرِکُمْ وَ ظَوَاهِرِکُمْ وَ مَا أَنْتُمْ صَائِرُونَ إِلَیْهِ عِلْمٌ مَنَحَنَا بِهِ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ الْخَلْقِ أَجْمَعِینَ... (رجب برسى، ص۱۵۳).
بدانید من محمد بن علیالرضا هستم. من به انساب همه مردم، که در صلبهایشان هست، دانا هستم. من باطنها و ظاهرهای شما را میدانم و میدانم سرانجام کار شما به کجا منتهی خواهد شد. عاقبت همهتان را میدانم (عاقبت کدامیک بد، و کدامیک خوب است). این علمی است که خداوند، پیش از آفریدن همه جهانیان، آن را به ما داده است... اگر اهل باطل تظاهر به باطل نمیکردند و اگر این دولتِ گمراه و اهل ضلال و این تردیدافکنان نبودند، چیزی میگفتم که اولین و آخرین تعجب کنند... .
همچنین از جلوههای علمی حضرت امام جواد۷ نحوه پاسخگویی به سؤال یحیی بن اکثم است که پرسید: یا اَباجَعفَر، چه میگویی درباره مُحرمی که در حال احرام شکار کرده است؟ امام جواد۷ با طرح انواع سؤالها درباره شکار، تعجب همگان را بر انگیخت (طبری، ۱۴۱۳ق، ص۳۹۲). امام در ادامه، با طرح این سؤال که چگونه میشود زنی در طی یک روز، چند نوبت حلال و سپس حرام گردد و دادن پاسخ به آن، همه علمای حاضر در جلسه را شگفتزده کردند (ابن حجر هیتمی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۵۹۷ ـ ۵۹۸). آنچه گفته شد، نشان میدهد حضرات معصومین: عقل کل هستند و اگر فاقد این نعمت الهی بودند، نمیتوانستند در جایگاه عصمت قرار گیرند؛ زیرا تنها کسانی شایستگی این مقام را دارند که به واسطه کمال عقل، از هرگونه خطا و اشتباه در امان باشند.
۲. اهل بیت: گنجینههای علوم الهی
تاریخ، گواهی میدهد دانشمندان هر عصری، به فوقالعادگی علمی ائمه معصومین: اعتراف کرده و آنان را گنجینه علوم دانستهاند.
از تعبیرهای زیارتنامههای حضرات معصومین:، این است که به آن بزرگواران عرض میکنیم: سلام بر شما که «خُزَّانَ الْعِلْم» یا «عَیْبَةِ عِلْمِهِ» (گنجینههای علم الهی) هستید (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۰ - ۶۱۱). اگر بر کسی «خزانهدار یا عَیبَه» اطلاق شود؛ یعنی سینه آن شخص جایگاه سِرّ است و او انسان امینی است (خلیل بن احمد، ج۲، ص۲۶۳). حضرات معصومین:، درواقع صندوق علوم الهی و محل ظهور علم خدای سبحان هستند. بر پایه آیات و روایات، علم پروردگار به چند دسته تقسیم میشود: بخشی از آن، علم عام است که خداوند متعال در اختیار عموم انسانها قرار میدهد. در بسیاری آیات قرآن، از این نوع علم سخن به میان آمده است: {یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون} (بقره: ۱۵۱؛ همچنین ر.ک: علق:۵)؛ «خدا به شما چیزهایی میآموزد که نمیدانستید». این آیه و دهها آیه مشابه، حکایت از این حقیقت دارد که تمام دانستنیهای بشر در عالم دنیا، جلوهای از علم خداوند است.
نوع دوم از علم پروردگار، آن دانشی است که خداوند آن را فقط به فرشتگان مقرب و برگزیدگان از انسانها عطا میکند؛ مانند انبیا و اولیای الهی.
اما علم دیگری وجود دارد که علم مکنون و مستور الهی است و خدای سبحان این نوع علم را در اختیار هیچ موجودی قرار نمیدهد و هیچکس از این علوم آگاه نیست.
سخن امام صادق۷ به دو نوع اخیر اشاره دارد که فرمود:
إِنَّ لِلّه عِلْمَیْنِ عِلْمٌ مَکْنُونٌ مَخْزُونٌ لَا یَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ مِنْ ذَلِکَ یَکُونُ الْبَدَاءُ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۴۷).
همانا خدا را دو علم است: ۱. علم نهفته و در خزانه الهی که جز او کسى آن را نمیداند و بدا از این علم است؛ ۲. علمى که به ملائکه و رسولان و پیغمبرانش تعلیم داده که ما آن را میدانیم.
چه بسا مراد از علم در عبارت «عَیْبَةِ عِلْمِهِ»، این باشد که اهل بیت اطهار: از همین علم خاص، که خداوند به فرشتگان و رسولانش میآموزد، برخوردار هستند. در زیارت
امیر المؤمنین علی۷ میخوانیم:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْعِلْمِ الْمَخْزُونِ وَ عَارِفَ الْغَیْبِ الْمَکْنُونِ وَ حَافِظَ السِّرِّ الْمَصُونِ وَ الْعَالِمَ بِمَا کَانَ وَ یَکُونُ (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۳۰۵).
سلام بر تو ای کسی که دانای امور پنهانی هستی! سلام بر تو ای صاحب دانش ذخیرهشده و آشنا به غیب و نگهبان راز نگهداشته شده و ای کسی که دانایی به آنچه واقع شده است و واقع خواهد شد.
از دیگر عبارتهای زیارتنامهها در خصوص مقام علمی اهل بیت:، عبارت «مَعَادِنِ حِکْمَةِ اللهِ» است. در تعریف حکمت میگویند: «الحکمة إصابة الحق بالعلم و العقل؛ حکمت به معنای رسیدن به حق است به سبب علم و عقل» (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۸، ص۲۶۷).
در بیان دیگر آمده است که حکمت، دانشی است همراه با عمل یا علم لدنی که خداوند بعد از عمل به قلب انسان افاضه میکند (همان، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۴۴).
با این معنا میتوان درباره عبارت زیارتنامه چنین گفت که شما اهل بیت: معادن حکمت پروردگار هستید. خداوند حکمت خویش را در وجود شما قرار داده است تا ثبات و ماندگاری کامل یابد و از هر آفتی درامان بماند.
از آنجا که حضرات معصومین: در اوج قله عبودیتاند، خداوند آنان را برای اعطای حکمت برگزیده و همه حکمتها را در اختیار آنان قرار داده است؛ چنانکه در زیارت جامعه، خطاب به معصومین: میگوییم: «اصْطَفَاکُمْ بِعِلْمِهِ» (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۱).2 این جمله، اشاره به آن است که حضرت محمد۹ و اهل بیت: شایستگی این دانش را داشتهاند؛ ازاینرو خداوند آنان را برگزیده و خزانهداران علم خود ساخته است (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۹۹، ص۱۳۷).
۳. اهل بیت: وارث علوم انبیا و اوصیا
از تعبیرهای پُرکاربرد در زیارتنامهها، که دلیلی دیگر بر مقام علمی و دانش بیپایان حضرات معصومین: شمرده میشود، این است که اهل بیت پیامبر۹، وارث پیامبراناند و دانش پیامبران را به ارث بردهاند. از دلایل فضیلت و برتری امام علی۷، که سرچشمه همه فضایل و میزان حق و فضیلت شناخته شده، این است که ایشان وارث علوم همه پیامبران است؛ چنانکه در زیارت ایشان میگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِیینَ... (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۳۰۳)؛ سلام بر تو ای امیر مؤمنان و ای کسی که دانش پیامبران را به ارث بردهای» و در فراز دیگر عرض میکنیم: «وَ مِیرَاثَ النُّبُوَّةِ عِنْدَکَ... (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۴، ص۵۷۰)؛ و سلام بر تو ای کسی که میراث نبوت نزد تو است».
در پارهای روایات، پیامبر اکرم۹ و اهل بیت:، نقطه جمع علوم همه پیامبران معرفی شدهاند؛ یعنی همه آنچه را انبیا میدانستند، دارند. امام باقر۷ فرمود: «همانا خدای عزوجل سنتهاى تمام پیغمبران را، از آدم تا برسد به خود محمد۹، براى او گرد آورد». عرض شد: آن سنتها چه بود؟ فرمود: «عِلْمُ النَّبِیینَ بِأَسْرِهِ؛ همه علوم پیغمبران». سپس فرمود: «وَ إِنَّ رَسُولَ اللهِ۹ صَیَّرَ ذَلِکَ کُلَّهُ عِنْدَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ... (همان، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۲۳)؛ و رسول خدا۹ نیز تمام آن را به امیر المؤمنین۷ تحویل داد».
البته همه خاندان نبوت: در این فضیلت، سهیم هستند؛ چنانکه مفضل بن عمر از
امام صادق۷ روایت کرد که فرمودند:
إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ... (همان، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۲۵).
همانا سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بردیم. علم تورات و انجیل و بیان آنچه در الواح (جناب موسى7) بود، نزد ماست.
از همینروست که در زیارت جامعه، عبارت «وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِیَاء...» (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۰) درباره همه اهل بیت: آمده است.
از عبداللَّه جندب روایت شده است که حضرت رضا۷ به او نوشت:
اما بعد؛ همانا محمد9 امین خدا بود میان خلقش و چون آن حضرت9 درگذشت، ما خانواده وارث او شدیم. پس ما هستیم امینهای خداوند در زمین. علم بلاها و مُردنها و نژاد عرب و تولد اسلام نزد ماست (یعنی نژاد صحیح و فاسد عرب را میشناسیم و از محل تولد اسلام که دل انسان است، آگاهیم) و چون هر مردی را ببینیم، میشناسیم که او حقیقتاً مؤمن است یا منافق و نام شیعیان ما و نام پدرانشان، نزد ما ثبت است... ماییم نجیب و رستگار و ماییم بازماندگان پیغمبران و ماییم فرزندان اوصیا:
وَ نَحْنُ الْمَخْصُوصُونَ فِی کِتَابِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِکِتَابِ اللّهِ وَ نَحْنُ أَوْلَى النَّاسِ بِرَسُولِ اللَّهِ۹... . (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۲۴)
و ما در کتاب خدای عزوجل خصوصیت داریم و ما به قرآن سزاوارتریم تا مردم دیگر و ما به پیغمبر نزدیکتریم تا مردم دیگر... .
۴. اهل بیت: مصداق اهل ذکر
تعبیر دیگری که در آیات و روایات و در زیارتنامهها هست و از علوم گسترده
اهل بیت: حکایت دارد، این است که آنان، اهل ذکرند و طبق دستور قرآن، مردم موظف هستند درباره نیازهای فکری خود از آنان بپرسند: {فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ} (نحل: ۴۳؛ انبیاء: ۷).
زراره درباره معنای این آیه از امام باقر۷ پرسید و گفت: «فَأَنْتُمُ الْمَسْئُولُون»؟ یعنی آیا شما حضرات معصومین: مسئول پاسخگویی به مردم هستید؟ حضرت فرمودند: «بله». زراره گفت: «پس وظیفه ما این است که از شما بپرسیم»؟ حضرت فرمودند: «بله...». سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: (هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِساب) (ص: ۳۹)؛ «این عطای ماست. به هرکس میخواهی (و صلاح میبینی)، ببخش و از هرکس میخواهی، امساک کن و حسابی بر تو نیست (تو امین هستی)» (قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۸).
لزوم مراجعه به اهل بیت: و سؤال از آنان، مطلبی است که در زیارتنامهها نیز
مطرح شده؛ چنانکه در زیارت جامعه آمده: «وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ...». (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۵۲۶).
اینکه میگوییم اهل بیت: اهل ذکرند (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۱۱-۲۱۲)؛ یعنی برای فهم حقایق دین و معارف قرآن، نزد دیگران نباید رفت و فقط اهل بیت رسول: هستند که به حقایق دین و قرآن دانایند؛ زیرا خورشید دین در آسمان پیامبر۹ و خاندان پاکش طلوع کرده و قرآن در خانه اینان نازل شده است و صاحبخانه بهتر میداند که در خانه چه [خبر] هست. مخاطبان اصلی قرآن نیز رسول خدا۹ و خاندان پاک ایشاناند: «اِنَّما یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۳۱۲)؛ «همانا قرآن را کسی میشناسد که مورد خطاب قرآن باشد».
ابان از سلیم بن قیس هلالی نقل میکند که گفت: در مسجد کوفه، خدمت امیر المؤمنین۷ نشسته بودم و مردم گرد آن حضرت بودند. حضرت فرمود:
سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی سَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللّهِ فَوَ اللهِ مَا نَزَلَتْ آیَةٌ مِنْ کِتَابِ اللّهِ إِلَّا وَ قَدْ أَقْرَأَنِیهَا رَسُولُ اللّهِ۹ وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا.. (سلیم بن قیس هلالی، ۱۴۰۵ق،
ج۲، ص۸۰۲)
از من بپرسید قبل از آنکه مرا نیابید. درباره کتاب خدا از من بپرسید. به خدا قسم! هیچ آیهاى از کتاب خدا نازل نشده است مگر آنکه پیامبر9 براى من خوانده تا من هم بخوانم، و تأویل آن را به من آموخته است.
امام رضا۷ در مجلس مأمون بودند که درباره آیه {فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ} سؤال به میان آمد. امام۷ فرمود: «فَنَحْنُ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ قَالَ اللهُ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)؛ «اهل ذکر ما هستیم که خداوند در کتابش فرموده است: اگر نمیدانید، از اهل ذکر بپرسید». علما گفتند: منظور از اهل ذکر، دانشمندان یهود و نصارا هستند. امام۷ فرمود: «اگر این حرف درست است، ما را به دین خود خوانند و گویند آن از اسلام افضل است»؟! مأمون گفت: ای ابوالحسن، شرح و بیانی بر رد گفتار اینان دارید؟ فرمود:
نَعَمْ الذِّکْرُ رَسُولُ اللّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ وَ ذَلِکَ بَیِّنٌ فِی کِتَابِ اللّهِ بِقَوْلِهِ فِی سُورَةِ الطَّلَاقِ {فَاتَّقُوا اللهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً رَسُولًا یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللهِ مُبَیِّناتٍ} (طلاق: ۹-۱۰) فَالذِّکْرُ رَسُولُ اللّهِ وَ نَحْنُ أَهْلُه... .
(ابن شعبه، ۱۴۰۴ق، ص۴۳۵).
بلی ذکر پیغمبر است و ما اهل ذکر هستیم و این را در کتاب خدا در سوره طلاق بیان نموده است که فرمود: ای خردمندان که ایمان آورده اید از خدا پروا کنید خداوند برای شما ذکری فرستاده پیامبری که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت کندپس ذکر رسول خداست و ما اهل او هستیم... .
۵. اهل بیت: دارای علم غیب
از موضوعات مطرح درباره پیامبر۹ و خاندان مطهر ایشان:، این است که آیا آن بزرگواران به غیب علم دارند؟ به عبارتی، آیا آنان از امور باطنی و پنهانی عالم مطلعاند یا خیر؟ اگر این علم را دارند، کم و کیف و شرایط و ویژگیهای آن چیست؟
برای روشنشدن چنین مطلبی، ناگزیر باید از قرآن و روایات بهره گرفت.
برای غیب چندین معنا ذکر کردهاند؛ از جمله علم به زمان قیامت، و علم به وقایع و اتفاقات گذشته و آینده (نجفی بلاغی، ۱۴۲۰ق، ج۱، ص۶۴؛ طیب، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۱۴۸). علی بن ابراهیم قمی میگوید:
سخن خدایتعالی که فرمود: (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أَحَداً...)، به این معناست که خداوند متعال، پیامبرش را که پسندیده است، با خبر میکند از وقایع و اتفاقات گذشته و از خبرهای آینده مانند اخبار مربوط به قائم آل محمد و رجعت ائمه و وقوع قیامت ... (قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۹۱).
بر اساس تصریح برخی آیات قرآن، خدایتعالی علم به غیب را منحصر در ذات اقدس خود دانسته و فرموده است: {وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیْبِ لاٰ یَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ} (انعام: ۵۹)؛ «کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او کسی آنها را نمیداند». {وَ مٰا مِنْ غٰائِبَةٍ فِی السَّمٰاءِ وَ الْأَرْضِ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ} (نمل: ۶۵)؛ «و هیچ موجود پنهانی در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه در کتاب مبین (در لوح محفوظ و علم بی پایان پروردگار) ثبت است»!
اما در آیاتی دیگر، این عموم تخصیص خورده و آمده است: {عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أحَداً إلاّ مَنِ ارْتَضـى مِنْ رَسُولٍ...} (جن ۲۶ و ۲۷؛ همچنین ر.ک: آل عمران: ۱۷۹)؛ «خدا عالم به غیب است و احدی را از غیب خود آگاه نمیسازد؛ مگر رسولی که مورد رضایت اوست و برای نبوّت برگزیده».
یعنی علم غیب، ذاتاً منحصر به خداست؛ ولی خداوند متعال، گروهی از بندگان مورد پسندش را بر علم غیب آگاه میکند؛ مانند پیامبران و اهل بیت حضرت محمد۹. ازاینرو بحث علم غیب، بهعنوان یکی از فضیلتهای اهل بیت: در زیارتنامهها به صورتهای مختلف وارد شده است. در زیارت جامعه آمده است: «ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِه» (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۶۱۱). این فراز از زیارت، به مفاد همان آیه اشاره دارد که به نصیب و بهره اهل بیت: از علوم غیبی پرداخته است.
امام باقر۷ در تفسیر آیه شریفه: {عٰالِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلىٰ غَیْبِهِ أَحَداً إِلاّٰ مَنِ ارْتَضىٰ مِنْ رَسُولٍ...} (جن: ۲۶ و ۲۷) فرمود: «وَ کَانَ وَ اللّهِ مُحَمَّدٌ مِمَّنِ ارْتَضَاه... به خدا قسم محمد۹ از کسانی بود که خداوند پسندیده بود» (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۵۶). از امام رضا۷ درباره این آیه آمده است:
فَرَسُولُ اللّهِ عِنْدَ اللّهِ مُرْتَضَى وَ نَحْنُ وَرَثَةُ ذَلِکَ الرَّسُولِ الَّذِی أَطْلَعَهُ اللّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَیْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة... (قطب راوندی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۴۳).
پس رسول خدا مورد رضایت خداوند است و ما وارثان آن پیامبریم که خداوند، وى را بر آنچه از غیب که مىخواست، آگاهانید. به همین خاطر، ما گذشتهها و آیندهها را تا روز قیامت دانستیم... .
عبارت «ارْتَضَاکُمْ لِغَیْبِهِ»، به این معناست که خداوند سبحان، اراده فرمود آنان را به طور کامل از غیب و پشت پردههای حکمتهای الهی باخبر سازد تا عظمت وجودی خود را به طور کامل در ذات آنان جلوهگر کند. اگر اذن خدای سبحان نبود، حتی حضرات معصومین: نیز از غیب مطلع نمیشدند و اخبار غیب در دست آنان قرار نمیگرفت.
برخی نمونهها از علم غیب معصومین:
وقایع و رخدادهای زیادی در زندگی ائمه معصومین: در منابع معتبر تاریخی و روایی نقل شده است که از علم و اطلاع آنان از امور غیبی حکایت دارد. راوی میگوید که در محضر امیر المؤمنین علی۷ بودم. شنیدم میفرمود: «لَوْ وَجَدْتُ رَجُلًا ثِقَةً لَبَعَثْتُ مَعَهُ هَذَا الْمَالَ إِلَى الْمَدَائِنِ إِلَى شِیعَةٍ؛ اگر آدمِ موثق و مورد اطمینان پیدا کنم، به مدائن میفرستم تا این مال را به یک شیعه برساند»! یکی از اصحاب گفت: «در قلب من چنین خطور کرد که چون امام به من اطمینان دارد، به امام میگویم آن مال را به من بده تا به مدائن ببرم؛ ولی در قلبم تصمیم داشتم وقتی از امام گرفتم، به کرخه ببرم و خودم استفاده کنم». رفتم خدمت امام و گفتم: من در خدمت شما هستم تا آن مال را به مدائن ببرم». امام سرش را بلند کرد و فرمود: «إِلَیْکَ عَنِّی خُذْ طَرِیقَ الْکَرْخَةِ؛ از من دور شو؛ برو همان کرخه که تصمیم داشتی» (صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۰).
از این رخداد به خوبی معلوم میشود که آن بزرگواران، از امور باطنی، حتی از خطورات قلبی انسانها نیز آگاهاند. از همینروست که در یکی از زیارتنامههای حضرت علی۷، درباره علم امام به خطورات قلبی، این جملات را عرضه میداریم:
بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ أَنَّکَ تَرَانِی وَ تُبْصِرُنِی، وَ تَعْرِفُ کَلَامِی وَ تُجِیبُنِی، وَ تَعْرِفُ مَا یُجِنُّهُ قَلْبِی وَ ضَمِیرِی، فَاشْهَدْ یَا مَوْلَایَ وَ اشْفَعْ لِی عِنْدَ رَبِّکَ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِی (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۳۱۰).
پدر و مادرم فدای تو باد ای امیر المؤمنین! گواهی میدهم که تو (ظاهر و باطن) مرا میبینی. سخنم را میشناسی (میدانی) و پاسخ میدهی. میشناسی (میدانی) آنچه را در سینه پنهان دارم. پس گواه باش ای مولای من، شفاعت کن از من نزد پروردگارت درباره برآوردهشدن حاجتهایم.
همچنین از فردی به نام ابراهیم بن ابومَهزَم نقل شده است که گفت: شبانگاه از نزد امام صادق۷ حرکت کردم و به خانهام در مدینه رسیدم و مادرم همراهم بود، و سخنی میان من و مادرم به میان آمد که من به مادرم درشت گفتم، بامداد پس از نماز، دوباره نزد آن حضرت رفتم. به محضی که نزد حضرت رسیدم، بیمقدمه به من فرمود:
یَا أَبَا مِهْزَمٍ مَا لَکَ وَ لِلْوَالِدَةِ أَغْلَظْتَ فِی کَلَامِهَا الْبَارِحَةَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ بَطْنَهَا مَنْزِلٌ قَدْ سَکَنْتَهُ وَ أَنَّ حِجْرَهَا مَهْدٌ قَدْ غَمَزْتَهُ وَ ثَدْیَهَا وِعَاءٌ قَدْ شَرِبْتَهُ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا تُغْلِظْ لَهَا (صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۴۳).
اى ابامهزم، تو را چه شده است که دیشب با مادر خود درشت سخن گفتى؟ آیا نمیدانى که شکمش، منزلى بوده است که در آن، جا گرفتى و دامنش، گهوارهاى بوده است که تو را در خود جای داده، و پستانش، ظرفى بوده که تو از آن شیر خوردى؟ گوید، گفتم: آری. فرمود: پس با او درشتى نکن.
همچنی« از شخصی به نام حسن بن علی وَشّاء، که اول واقفی بود و بعد مستبصر شد و به راه حقّ برگشت، نقل شده است که گفت:
من در امامت امام رضا7 تردید داشتم. برای اینکه مطلب برایم روشن شود، مسائل زیادی را جمع کردم و در طوماری نوشتم تا به ایشان بدهم و جواب بگیرم. طومار را در آستینم [جیبم] نهادم و به خانه امام رضا7 رفتم. دیدم انبوه جمعیت در رفت و آمدند. گوشهای ایستادم. مطمئن شدم که نوبت ملاقات به من نخواهد رسید. در همین حال، دیدم خادم امام از خانه بیرون آمد و میان جمعیت صدا زد: حسن بنعلی وشّاء کیست؟ گفتم: منم. دیدم به سمت من آمد. طوماری در دستش بود، آن رابه من داد و گفت: جواب مسائلی است که در آستین [جیب] خود داری. من از این حرف، غرق در تعجّب و حیرت شدم که یعنی چه؟! مسائل تحویلنداده، جوابش داده شده است. طومار را گرفتم، به گوشهای رفتم و نشستم و آن را باز کردم. دیدم به تمام مسائلی که در آستینم [جیبم] بوده، جوابهای کافی داده شده است. آنجا دست به آسمان برداشتم و گفتم: خدایا شاهد باش که من به امامت حضرت ابوالحسن امام رضا7 ایمان آوردم و معتقد شدم که او حجّت تو میان بندگان تو است (شیخ صدوق، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۲۹).
این موارد، که نمونهای از هزاران رخداد در زندگی حضرات معصومین: است، با روایات دیگری که علم اهل بیت: به موضوع عالم ذر و همچنین علم آنان به جفر و... را گزارش میکند، تقویت میشود.
در روایت آمده است که مردی خدمت امیرالمؤمنین۷ آمد و عرض کرد: «من به شما ارادت دارم». حضرت فرمودند: «دروغ میگویی»! آن مرد گفت: «سبحانالله! گویا شما درون قلب من را میبینی»؟ حضرت فرمودند:
إِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَیْنَا فَأَیْنَ کُنْتَ لَمْ أَرَکَ (صفار، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۸۷).
خداوند، روحها را دو هزار سال قبل از بدنها آفرید. سپس آن را بر ما عرضه کرد. شما کجا بودی، ندیدم؟ (یعنی تو را در شمار اصحاب و نزدیکانم نمیبینم).
همچنین نقل شده است که ابونواسِ شاعر، خدمت حضرت امام رضا۷ رسید و چند بیت شعری را که در مدح آن حضرت گفته بود، در حضور امام خواند. آنگاه امام۷ رُقْعهای (تکه کاغذ یا پارچهای که چیزی بر آن نوشته شود) درآورد و آن را به ابونواس نشان داد. او با کمال تعجّب دید، عین ابیاتش در آن رقعه به خط روشن نوشته شده است و حال آنکه او آن ابیات را دیشب گفته بود و احدی از آن آگاه نبود! با کمال تعجّب و حیرت گفت: «مولای من، به خدا قسم این شعر را جز من کسی نگفته و جز من نیز کسی از آن آگاه نبوده و از من نشنیده است؛ درحالیکه آن را در رقعه شما میبینم»! امام۷ فرمودند:
تو راست میگویی. شعر از آن تو است و کسی هم تا به حال از تو نشنیده است؛ اما در جفر و جامعهای که نزد من است، نوشته شده که تو مرا به این ابیات مدح خواهی کرد (شمسالدین آملی، ۱۳۸۱ش، ج۲، ص۹۴).
نتیجه گیری
در این مقاله دانش معصومین مورد بررسی قرار گرفت و با ذکر دلایلی از روایات و زیارتنامه ها که در متون معتبر شیعه وجود دارد روشن شد که آنان به دلیل برخورداری از اندیشه و نیروی فکری فوق العاده، دارای معرفت و دانش بالایی بودند که در پرتو آن
می توانستند پاسخگوی کلیه نیازهای علمی بشر باشند. به گواهی اندیشمندان، خصوصاً ائمه اربعه اهل سنت و علمای طراز اول در زمان هر کدام از معصومین:، سخن و نظر آن بزرگواران در همه زمینه ها فصل الخطاب بوده است. ظرفیت عظیم علمی و اندیشه فوق العاده حضرات معصومین: اکتسابی نبوده و مربوط به سن یا زمان خاصی نیست، آن بزرگواران از دوران کودکی تا پایان عمرشان عالِم به همه حقایق بودند! بر اساس روایات، اهل بیت: وارث علوم انبیاء و اوصیاء و مصداق اهل ذکر و آگاه به اسرار و امور باطنی عالم هستند که نمونه هایی از علوم غیبی معصومین: مورد اشاره واقع شد.