کربلا در اندیشه و سیره امام خمینی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

کربلا در طول تاریخ، کانونی برای خیزشها و قیامهای مبارزان اسلام بوده و افزون بر آن، در طول قرون و اعصار، به کانون مهمی برای تدوین، نشر و گسترش علوم و معارف اهل بیت: تبدیل شده است. علما و فقهای شیعه برای پویایی و فروزندگی حوزه علمیه این شهر، اقدامات مفید و مؤثری انجام دادند و آن را به صورت پایگاه علم و معرفت درآوردند. امام خمینی معتقد است که اگر حضرت امام حسین در برابر منکرات و مفاسد بنی امیه به مقابله برنمی‌خاست و در مدینه به امور عبادی و ترویجی مشغول بود، دیگر نیازی نبود که به عراق برود و کربلا را به وجود آورد. نهضتی که به رهبری امام خمینی شکل گرفت، الهام گرفته از حماسه حسینی بود؛ چنانکه ایشان بر پیوستگی نیروهای مؤمن و انقلابی با عاشورائیان تأکید میکرد. امام هنگام اقامت در عراق، مقید بود در مناسبتهای خاص به زیارت آستان حسینی در کربلا برود.  این نوشتار، ضمن اشاره به جایگاه تاریخی و علمی کربلا، این شهر مقدس را در اندیشه و سیره امام خمینی بررسی میکند.

کلیدواژه‌ها


کربلا کانون فداکاری، حماسه و مقاومت، و نام و یادش برای طالبان حق و عدالت، جذاب و امیدوارکننده است. خون مطهر و زبده دو نور مقدس و سومین فروغ امامت، خاک این سرزمین را سرخفام، مقدس و متبرک کرده است. کانون اصلی این شهر، بارگاه مقدس حضرت امام حسین۷ و دیگر شهیدان نینواست. این آستان ملکوتی، ضمن توسعه و آراستهگردیدن به جلوههای گوناگون هنری و معماری باشکوه در اعصار گوناگون، در شکلگیری، رونق و گسترش کربلا تأثیر فزایندهای داشته و در ترکیب جمعیتی، فرهنگ و ساختار اجتماعی آن تحول ایجاد کرده است. حتی کربلا بر دیگر کانونهای شهری و مراکز فرهنگی عراق اثر گذاشته و در تکوین فرهنگ حماسه و شکلگیری خیزشهای سیاسی و فعالیتهای مبارزاتی این سرزمین، نقش بارزی داشته است.

علمای ساکن کربلا ضمن الهام گرفتن از قیام عاشورا برای مبارزه با جور و فساد و همچنین رویارویی با متجاوزان و مهاجمان، به منظور غنای علمی و فکری حوزه این شهر، اقدامات گستردهای انجام داده و در جوار آستان حسینی، مشعل معرفت و فضیلت را شعلهور ساختهاند. از همان قرون اولیه، که کربلا در جهان اسلام، شهری مقدس، زیارتی و یادآور مبارزه با ستم و بیعدالتی قلمداد گردید، کاروانهایی از محدثان، فقها، متکلمان و بزرگان شیعه به این شهر مهاجرت کردند و رفتهرفته این شهر را به صورت مرکزی دینی، علمی و فرهنگی درآوردند و با تربیت صدها شاگرد شایسته و لایق، بر فضای فکری و معرفتی دیگر مناطق دنیای اسلام اثر گذاشتند و علاوه بر نقشآفرینی در تکوین فرهنگ، دانش و اندیشه، در اصلاح فضای سیاسی ـ اجتماعی، رشد و نمو قیامها و حرکتهای تحولآفرین عراق و برخی نقاط مجاور، اثرگذار بودهاند.

عاشورای کربلا الهامبخش انقلاب مهمی است که با رهبری امام خمینی= اوج گرفت و به پیروزی رسید. امام خمینی= این نهضت را ادامه، تابع و ملهم از حماسه کربلا تلقی کرد و تأکید ورزید که این حرکت، به پیروی از قیام حسینی، چنان سازنده و رشددهنده بود که مردانی فداکار و مجاهد تحویل جامعه داد که همچون حماسهسازان عاشورا با ایثار خود، روزگار را بر ستمکاران و خائنان، سیاه و امت مسلمان ایران را بیدار کردند.

وقتی امام خمینی= از تبعیدگاه ترکیه به عراق رفت، میان استقبال باشکوه علما، فضلا، زائران و مجاوران آستان حسینی، به کربلا قدم نهاد و ضمن زیارت بارگاه مقدس سیدالشهدا۷ با شخصیتهای بزرگ حوزه این شهر و اقشار گوناگون دیدارهایی داشت. در ایامی که امام در نجف اشرف مقیم بود، هیچگاه ارتباطش را با حرم حسینی در کربلا قطع نکرد و مقید بود زیارت آن آستان آسمانی را با تمام آدابش انجام دهد.

جایگاه تاریخی و علمی کربلا

الفوجه تسمیه، جغرافیا و جامعه

لفظ کربلا، اعجمی و معرّب است. این واژه در اصل، کوره بابل، به معنای مرکز شهرستان و ناحیه در منطقه بینالنهرین و ساحل رودخانه فرات و کرسی دهکدههای قدیمی بابل شامل غاضریه، عقر بابل، کربله، نینوا، نواویس، حیر و حائر بوده است (هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۱۹و۲۰؛ دهخدا، ۱۳۷۷ش، ص۱۸۲۴۰ و ۱۸۷۰).

برخی گفتهاند این لفظ، در اصل کرب بلا بوده که باء اول حذف گردیده است و وقتی به امام حسین۷ عرض کردند این سرزمین طف [تف = بیابان گرم] نام دارد و نام دیگرش کربلاست، فرمود: «اللهم اعوذ بک من الکرب و البلاء»؛ «خدایا از اندوه و بلا به تو پناه میبرم» (دینوری، بیتا، ص۲۵۲؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۸۸؛ حویزی عروسی، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۲۲۱).

قلمرو کربلا و توابعش تا قبل از فتوحات اسلامی، تحت سلطه ایرانیان بود. سال شانزده هجری، تمام نقاط عراق و از آن میان کربلا تحت استیلای مسلمانان قرار گرفت (بلاذری، ۱۳۳۷ش، ص۴۵۶-۴۶۵).

از محرم سال ۶۱ هجری، که امام حسین۷ به کربلا آمد و در آنجا قیام عاشورا را پدید آورد، نامها و القاب کربلا در ارتباط با این حماسه مطرح گردید که عبارتاند از نوائح (کانون سوگ و ماتم)، موضعالابتلاء و محلالوفاء، مشهدالحسین، مدینةالحسین، بقعة مبارکه و حائر حسینی که مهمترین آنها عنوان اخیر است که قداست ویژه دارد و در منابع فقهی، شرعی و روایی، دارای احکام ویژهای است و در واقع، همان محدوده حرم حسینی است که به فرمایش امام صادق۷، از مکانهایی است که نماز در آن، کامل خوانده میشود (عبدالجواد کلیددار، ۱۳۸۶ق، ص۲۳؛ محمدحسن کلیددار، ۱۳۶۸ق، ج۱، ص۱۴؛ زهیر سلیمان، ۱۴۱۰ق، ص۲۳۶).

کربلا یکی از هجده ایالت عراق است که بین ایالات نجف در شرق و جنوب شرقی، بابل در شمال شرقی و شرق، و انبار در شمال و شمال غربی، محصور است و مساحت آن به شش هزار کیلومتر مربع میرسد. وقایع تاریخی، رقابت فرمانروایان، مسائل فرقهای و کلامی و چهار قرن رقابت میان دو امپراتوری صفوی و عثمانی، بر معماری، ساختار اجتماعی و فرهنگی کربلا اثر گذاشته است؛ ولی در این میان، کربلا هویت اساسی و مبارکش را مدیون بارگاه مقدس امام حسین۷ است و این شهر برخلاف دیگر نواحی عتبات عالیات، بیشتر حوزه استقرار شیعیان فارسیزبان و ایرانیانی بوده که در طول قرون و اعصار به آن مهاجرت کرده و در عمران و رونق آن کوشیدهاند. باغهای گوناگون، نخلها، مزارع سرسبز، محلات قدیمی با جلوههای هنری و ذوقی و بازارهای متعدد، غالباً محصول اهتمام این مهاجران بوده است. ساکنان دیگر مناطق عراق، تعلق خاطری به این دیار دارند و تحت تأثیر جامعه شیعی آن هستند و در مناسبتهای ویژهای، طی آداب و رسوم سنتی و بومی و در قالب کاروانهایی برای زیارت به کربلا میآیند. کربلا بر ویژگیهای شهری و مناسبات اجتماعی و فرهنگی دیگر کانونهای روستایی و شهری عراق اثر گذاشته است (دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۱۵، ص۱و۲؛ صحتی سردرودی، ۱۳۷۳ش، ص۲۷و۲۸).

کربلا در جنوب غربی رودخانه فرات و در منطقهای با اقلیم بیابانی واقع است و از گذشته، مزارع و باغاتش از نهرهایی سیراب میشده که از رودخانه مزبور سرچشمه میگرفته که معروفترین آنها نهر علقمه است که در قرن هفتم هجری، غازانخان مغول، آن را لایروبی و بازسازی کرد. این نهر به نهر سلیمانی یا حسینی هم شهرت دارد (هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۱۹-۲۱).

بکربلا در گذر تاریخ

بنیاسد در برجستهکردن مرقد امام حسین۷ و صیانت از آن در برابر امویان، پیشقدم بودند تا آنکه در سال ۶۶ هجری، مختار ثقفی، بنایی بر مزار امام۷ ساخت که شامل گنبدی از گچ و آجر بود (همان، ص۳۲و۳۳؛ محمدحسن کلیددار، ۱۳۶۸ق، ج۲، ص۷۲و۷۳).

هنگام زوال امویان و رویکارآمدن عباسیان، زمینههای مساعدتری برای آبادانی کربلا فراهم آمد؛ اما ازآنجاکه این بنای مقدس، الهامبخش قیامهایی علیه استبداد بنیعباس شد، خلفایی چون منصور دوانیقی، هارون عباسی و متوکل، به کربلا حمله بردند و به آستان حسینی آسیبهای جدی وارد ساختند و خلیفه اخیر، آن را در هجوم دوم و سوم، به طور کامل ویران کرد و از ورود زائران به کربلا جلوگیری به عمل آورد (مدرس، ۱۴۱۹ق، ص۲۸۷؛ مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۵۰، ص۲۳۴ و ج۱۰۱، ص۱۱۲).

در سال ۲۸۰ هجری، داعی صغیر، حاکم طبرستان، از نوادگان زید بن علی۸ به تجدید بنای حرم حسینی اقدام کرد و یکی از کارگزاران علویتبار، گنبدی بر مرقد ساخت و بر شکوه ظاهری آن افزود (دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ص۷۵؛ هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۳۵و۳۶).

عضدالدوله دیلمی، فرمانروای بااقتدار آلبویه، در سال ۳۷۱ هجری، که توقفی در کربلا داشت، فرمان داد تا بنایی با رواقهای متعدد بر مزار امام بسازند و بین حرم آن حضرت و حضرت ابوالفضل۷، بازار سرپوشیدهای تأسیس کنند. عمران بن شاهین، از امیران بطایح، کار وی را پی گرفت و مسجدی را به روضه حسینی ملحق کرد که تا زمان صفویه باقی بود (سید بن طاووس، ۱۳۶۸ق، ص۶۷؛ فقیهی، ۱۳۶۶ش، ص۴۴۸، ۴۶۱ و ۴۶۲؛ عبدالجواد کلیددار، ۱۳۸۶ق، ص۱۷۱).

در ربیعالاول ۴۰۷ هجری، بر اثر سقوط شمعهای روشنکننده مرقد، آتشسوزی بزرگی در حرم رخ داد که حسن رامهرمزی، وزیر آل بویه، خسارت ناشی از آن را جبران کرد و در اطراف کربلا بارویی محکم ساخت (ابن جوزی، ۱۴۱۲ق، ج۷، ص۲۸).

در سال ۴۷۹ هجری، ملکشاه سلجوقی، که به زیارت بارگاه حسینی رفته بود، دستور داد اماکن و دیوارهایی از این مکان را که دچار ضایعات و فرسودگی شده بود، ترمیم و بازسازی کنند (ستارزاده، ۱۳۸۶ش، ص۷۹؛ هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۴۰).

به دنبال سقوط بنیعباس در محرمالحرام ۶۵۶ هجری و استیلای مغولها بر عراق، با تلاش علمای شیعه، فعالیتهای عمرانی و امنیت عتبات عراق و از آن میان کربلا رو به فزونی رفت و فرمان سرپرستی اماکن زیارتی کربلا برای شیعیان صادر شد (اقبال آشتیانی، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۴و۱۸۵؛ هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۴۱).

غازانخان مغول در سال ۷۰۲ هجری، بارگاه حسینی را زیارت کرد و تأکید ورزید که در مرمت و آبادانی این بنا بکوشند و برای این کار، نهایت ذوقهنری و جلوههای معماری را به کار گیرند (پی.نن رشیدوو، ۱۳۶۸ش، ص۲۴۶؛ جعفریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۷).

سلطاناویس جلایری در سال ۷۳۶ هجری، تعمیرات این آستان را آغاز کرد و با مرگش، فرزندش احمد جلایری، کارهای او را ادامه داد و ایوان طلا را بنا کرد که حاکمان افراطی عراق در سال ۱۳۶۳ هجری، این بنا را تخریب و محو کردند (بیانی، ۱۳۸۶ش، ص۱۳۵؛ دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۷۴).

در سال ۸۵۸ هجری، علی بن محمد فلاح شعشعی، به حرم حسینی حمله، و آن را غارت کرد (مشکور، ۱۳۷۲ش، ص۴۱۲).

در جمادیالثانی ۹۱۴ هجری، شاهاسماعیل صفوی به کربلا رفت و یک شبانهروز در حرم حسینی معتکف شد و دستورهای لازم را درباره تعمیر، گسترش و زیباسازی این بنای مبارک صادر کرد. شاهصفی در سال ۱۰۴۲ هجری، اموال فراوانی را برای تعمیر مرقد حسینی اختصاص داد. در سال ۱۰۴۸ هجری، سلطانمراد عثمانی آستان حسینی را تعمیر کرد (منشی، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۷۷).

در ۱۸ ذیالحجه ۱۲۱۶، وهابیان به کربلا هجوم بردند و کشتار زیادی انجام دادند و آستان حسینی را ویران کردند و آثار ارزشمند این حرم را به غارت بردند. آنان این یورشها را در سالهای بعد نیز ادامه دادند (فقیهی، ۱۳۶۶ش، ص۲۶۳؛ میراث ماندگار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۹۶).

نیروهای مناخور سعیدپاشا، والی بغداد، در سال ۱۲۴۷ هجری و در هجده روزی که کربلا را محاصره کرده بودند، سه مرتبه به این شهر هجوم بردند (میراث ماندگار، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۹۷؛ محمدحسن کلیددار، ۱۳۶۸ق، ص۱۷۰).

در عصر قاجاریه، فرمانروایان و امیران این سلسله درباره طلاکاری، آینهکاری و دیگر تعمیرات حرم حسینی، تهیه ضریح و مرمت گلدستهها و توسعه حرم، اقدامات مفیدی انجام دادند (عبدالجواد کلیددار، ۱۳۸۶ق، ص۱۷۲).

در سال ۱۳۵۴ هجری، یاسین هاشمی، نخستوزیر وقت عراق، به بهانههای واهی گلدستههای حرم حسینی را که شش قرن قدمت داشت، ویران کرد؛ اما در سال بعد، سلطانطاهر سیفالدین اسماعیلی، که کربلا را زیارت کرد، دستور داد ضریح مقدس امام را با نقره خالص بازسازی کنند (صحتی سردرودی، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۱و۱۳۲).

با رویکارآمدن رژیم بعثی در عراق، کربلا دشواریها و سختیهای زیادی را تحمل کرد و شاهد کشتار، غارت و ویرانی و تهاجمهای شدیدی بود (ولید الحلّی، ۱۴۱۳ق، ص۲۷۵و۲۷۶؛ علی المؤمن، ۱۴۱۵ق، ص۴۹۵).

حرم حسینی در وضع کنونی، به شکل مستطیل با طول هفتاد و عرض ۵۵ متر است. اساس این بنا مربوط به عصر آل بویه است؛ ولی در اعصار گوناگون، تحولات اساسی در آن پدید آمده. این آستان، دارای ده در ورودی به سمت داخل صحن شریف است که در سالهای اخیر، بازسازی و تعمیرات اساسی شده (زهیر سلیمان، ۱۴۱۰ق، ص۲۴۲و۲۴۳؛ رفیعی، ۱۳۸۲ش، ص۱۶۹).

جشکلگیری قیامها در کربلا

قیام حسینی در عصر عاشورا پایان یافت؛ اما امواج حماسی و انقلابی آن هرگز خاموش نشد؛ طوریکه حرکتها و خروشهایی با الهام گرفتن از آن در گذر تاریخ اسلام پدید آمدند که برخی از آنها از سرزمین کربلا آغاز گردیدهاند.

عدهای از بزرگان شیعیان کوفه، به رهبری سلیمان بن صرد خزائی، قیام توابین را به وجود آوردند. آنان پیش از هرگونه اقدامی، به کربلا آمدند و بر مزار امام حسین۷ به سوگواری پرداختند و از خداوند خواستند ایشان را مورد مغفرت خویش قرار دهد. این تجمع، اولین تکریم مرقد حسینی در همایشی باشکوه به شمار میآید. آنان پس از این پیوند عاطفی با عاشورائیان و تحت تأثیر این حماسه بزرگ، برای نبرد با قوای ابن زیاد مصمم گردیدند و اگرچه بسیاری از آنان به شهادت رسیدند، حرکتشان صادقانه و خالصانه بود و در شکست ابُهت امویان مؤثر بودند (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق، ج۴، ص۱۷۸؛ ابن مسکویه، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۰۸).

قیام یحیی بن زید بن علی، در جوزجان از توابع خراسان بزرگ رخ داد؛ اما او پس از شهادت پدرش در کوفه، به کربلا رفت و زائران حرم دلاوران و جانبازان را گرد خویش فراخواند و با سخنانی حماسی کنار مرقد سیدالشهدا۷ شعلههای انقلاب جوزجان را در نهاد رزمآورانِ شیفتة عاشورا برافروخت (اصفهانی، ۱۴۱۴ق، ص۱۵۵و۱۵۶؛ ابن عنبة، ۱۴۱۷ق، ص۲۴۰؛ حسینی مدنی دشتکی شیرازی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۲۲).

ابوالسرایا، که در عینالنهر عراق علیه عباسیان شورید، با ابن طباطبا بیعت کرد، به نینوا رفت و در جوار مرقد حسینی فرود آمد و به زیارت، ذکر و دعا پرداخت و از مجاوران و زائران آن بارگاه، خواست که اگر تمایل دارند با ستمگران بجنگند، به وی ملحق شوند؛ پس عده زیادی به او پیوستند. ابوالسرایا به همراه قوایی که تدارک دیده بود، به ابن طباطبا پیوست و خیزش آنان به سال ۱۹۹ هجری در کوفه شکل گرفت (یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۶۲؛ ابن عنبة، ۱۴۱۷ق، ص۱۷۲؛ اصفهانی، ۱۴۱۴ق، ۴۷۵-۴۸۰؛ مدرسی، ۱۳۶۷ش، ص۱۲۵).

یحیی بن عمرو، از نوادگان امام سجاد۷، به کربلا آمد و با عدهای از علویان، سادات و شیعیان انقلابی که به کربلا آمده بودند، ارتباط برقرار کرد و آنان را برای قیام علیه خلیفة وقت عباسی بسیج نمود و در سال ۲۴۸ هجری قیامش را در کوفه آغاز کرد که با شهادتش این حرکت شکست خورد (یعقوبی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۵۲۹؛ شهرستانی، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۰۸؛ مدرسی، ۱۳۶۷ش، ص۱۲۶و۱۲۷).

امیر دبیس اسدی، فرزند سیفالدوله، که مدت هجده سال فرمانروای حله بود، در سال ۵۱۳ هجری پیاده به کربلا آمد و کنار بارگاه حسینی به زیارت، نیایش و دعا پرداخت و از خداوند خواست او را بر دشمنانش غلبه دهد. او وقتی دید در حرم حسینی، منبری نهادهاند و بر فرازش عدهای از خطبا خلیفه عباسی را دعا میکنند، رگ غیرتش به جوش آمد و فرمان داد آن را در هم بکوبند. وی به این اقدام انقلابی بسنده نکرد و در بخشهایی از عراق، به نبرد با دستنشاندگان بنیعباس پرداخت تا اینکه در سال ۵۲۹ هجری با نیرنگ سلجوقیان کشته شد (مؤسسة الدراسات الاسلامیة، بیتا، ص۷۹؛ کرکوش حلی، بیتا، ج۱، ص۳۵).

مرجع تقلید شیعیان جهان، میرزامحمدتقی شیرازی، برای مبارزهای اساسی و فراگیر با استعمار و عُمال بریتانیا به کربلا مهاجرت کرد و در این شهر اقامت گزید. با استقرار وی در این شهر، کربلا به کانون حرکتهای سیاسی و دینی تبدیل شد. هماهنگی علمای کربلا و نجف، ارتباط با عشایر و توجه به تلاشهای سازماندهیشدة مخفی و آمادگی برای مقابله با اشغالگران، از مهمترین نمودهای این حرکت جدید بود. تأسیس جمعیت ملی نیز اولین پیروزی در این عرصه به شمار میرود. فتوای تاریخی و حماسی میرزای دوم، که غیرت دینی و وطنی عراق را به جوش آورد، منشأ انقلابی اسلامی و خودجوش، معروف به ثورةالعشرین در سال ۱۳۳۸ هجری شد که این سرزمین را از سلطه بریتانیا نجات داد (رهیمی، ۱۳۷۵ش، ص۱۰۷ و ۱۸۹؛ فهد نفیسی، ۱۳۶۴ش، ص۱۰۷؛ اصغرینژاد، ۱۳۷۴ش، ص۷).

انتفاضة ۱۵ شعبان ۱۴۱۱ علیه بعثیها و رژیم صدامحسین، در کربلا شکل گرفت که مرجعیت شیعه و علما آن را هدایت کردند و خیلی زود به دیگر نقاط عراق سرایت کرد و به برکت آن، شیعیان چهارده استان عراق را در اختیار گرفتند؛ ولی در ۲۶ شعبان ۱۴۱۱، عوامل رژیم با توطئه کشورهای غربی و ارتجاع منطقه آن را در هم کوبیدند (ولید الحلی، ۱۴۱۳ق، ص۱۷۰، ۱۷۲ و ۲۶۷؛ ولوجردی، ۱۴۱۲ق، ص۲۲؛ صحتی سردرودی، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۴-۱۳۶).

دشکوفایی علمی و فرهنگی کربلا

نخسین سنگ بنای علمی و معرفتی کربلا زمانی گذاشته شد که امام حسین۷ در محرم سال ۶۱ هجری به این قلمرو گام نهادند و در قالب خطبهها، نامهها، مواعظ و احادیث فراوان، در چادرها، خیمهها، روی مرکب و زیر آسمان، به بیان معارف الهی و موازین شرعی و دینی برای اصحاب و دیگر مشتاقان پرداختند. این معارف را سیدمصطفی اعتماد، به پیروی از سبک نهج البلاغه، با نام بلاغة الحسین تدوین کرده است. امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم: هرگاه که به کربلا میآمدند، ضمن زیارت، دعا و ذکر، اصحاب و زائران را از پرتو معارف و مکارم خود بهرهمند میساختند. عدهای از سادات و امامزادگان در جوار آستان حسینی ساکن شدند و به نشر علوم و فرهنگ آل محمد۹ پرداختند که از آنها سیدابراهیم مجاب است که مرقدش در زاویه شمال غربی رواق حسینی قرار دارد (امین عاملی ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۴۰۱؛ هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۱۰۷و۱۰۸؛ دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۵، ص۵۶۳).

عبدالله بن جعفر حمیری، از محدثان قرن سوم هجری و صحابی و شاگرد امام هادی و امام حسن عسکری۸، از نخستین مدرسانی است که در کربلا حوزه درسی تشکیل داد. از هفده اثر او، کتاب قرب الاسناد وی باقی است. ابن بابویه قمی، ابن قولویه و سعد بن عبدالله اشعری از شاگردان اویند (آقابزرگ تهرانی، ۱۳۳۷ش، ص۲۴۷؛ دوانی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۱۲۲ و ۱۳۲).

حمید بن زیاد نینوی، از محدثان مورد وثوق و متوفی در سال ۳۱۰ هجری، در جوار بارگاه حسینی فرازهایی از میراث حدیث شیعه را به فراگیرانی چون کلینی و علی بن ابراهیم قمی انتقال داد. پس از وی شاگردانش نظیر جعفر حائری و شیخابوالفضائل محمد در حائر شریف، حوزه درسی به وجود آوردند و علمای بسیاری از محضرشان بهره بردند (طوسی، ۱۳۸۱ق، ص۴۷۰؛ نجاشی اسدی کوفی، ۱۴۳۲ق، ج۱، ص۲۳۷).

در زمان آل بویه، افکار افراطی مکتب حدیثی در کربلا رواج یافت. برای خنثی کردن این روند آفتزا، مدارسی شکل گرفت که بر پایه حکمت شیعی و مباحث کلامی فعالیت میکردند (دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۶، ص۵۶۳؛ حوزه (مجله)، ۱۳۷۵ش، ص۶۲).

پس از براندازی آل بویه در نیمه قرن پنجم به دست طغرل سلجوقی، بر اثر تهاجم سلجوقیان، حوزه کربلا آسیب دید؛ اما به دلیل ریشههای استواری که داشت و به همت دانشمندان این منطقه، حوزه کربلا در برابر نظامیة بغداد قد علم کرد و در عصر ابن حمزه طوسی به شکوفایی رسید؛ دانشوری که در کتاب الوسیله، با ابتکارش عبادات را از پنج باب به ده باب افزایش داد. در همین زمان، ابن مشهدی حائری کتاب المزار الکبیر را که حاوی ادعیه و زیارات است، تألیف کرد که مأخذ و مرجع بحار الانوار واقع شد و همچنین صحیفه سجادیه از محدثان کربلا روایت شد (فقیهی، ۱۳۸۹ش، ص۶۲؛ جی، آ، بویل، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۵۱-۵۳؛ حوزه (مجله)، ۱۳۷۵ش، ص۷۸، ۱۴۹ و ۱۶۴).

ابویعلی جعفری، از بزرگان شاگردان شیخ مفید و دامادش و همچنین عمادالدین محمد طوسی، که در فقه و حدیث و رجال مهارت داشتند، در کربلا به تدریس، فتوا و زعامت روی آوردند (نجاشی اسدی کوفی، ۱۴۳۲ق، ص۲۸۸؛ تفرشی، ۱۳۱۸ش، ص۳۰۰؛ حرّ عاملی، بیتا، ج۲، ص۴۰).

سیدشمسالدین ابیعلی فخار موسوی (م.۶۳۰ق.)، فرزند فرزانه سیدمعد (مدرس کربلا در فقه، اصول و حدیث)، در اوایل قرن هفتم هجری در کربلا خیزش فکری و علمیِ نویددهنده و پُرباری به وجود آورد؛ طوریکه کمتر اجازه و سند روایی وجود دارد که در سلسله اساتید به وی نرسد. شخصیتهایی چون شیخسعیدالدین یوسف حلی، صاحب شرایع الاسلام، و کارگزارانی چون ابن علقمی، که در دستگاه بنیعباس نفوذ کردند و به وزارت رسیدند، از شاگردان این دانشورند (سیدفخار بن معد موسوی، بیتا، ص۷-۹؛ محدث قمی، بیتا، ص۳۴۶؛ افندی اصفهانی تبریزی، ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۳۲۳؛ حرّ عاملی، بیتا، ج۲، ص۲۱۴؛ کحاله، بیتا، ج۸، ص۵۵؛ زرکلی، ۱۳۹۹ق، ج۵، ص۱۳۷؛ خوانساری، ۱۳۹۱ق، ج۲، ص۲۷۸).

ابن فهد حلی، در کربلا بر مسند فتوا و زعامت تکیه زد و به تدریس اقبال نشان داد. او در مناظرهای قوی با علمای اهل سنت در حضور والی بغداد (از امیران جلایری)، حقانیت اهل بیت: و تشیع را به اثبات رسانید و باعث شد که حاکم عراق، به نام دوازدهامام سکه بزند و مذهب شیعه را در حوزه امارت خود رسمی کند (خوانساری، ۱۳۹۱ق، ج۲، ص۷۱؛ مدرس تبریزی، ۱۳۷۴ش، ج۸، ص۱۴۵؛ گلشن ابرار، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۶۲).

شیخیوسف بحرانی، صاحب حدائق، که مشی اخباریگری معتدلی داشت، در کربلا اقامت گزید و به تدریس در ضلع غربی صحن حرم امام حسین۷ مشغول شد. او در مسیر فعالیتهای آموزشی و علمیاش، دریافت که بیان مبانی فقهی با شیوه اخباریگری، اِشکالهای اساسی دارد و ادامه و اوجگیری حدیثگرایی افراطی و هیاهوی حامیان این شیوه را خطرناک میدید؛ اما موفق نشد از این حرکتهای جاهلانه و آمیخته به اغراض فرقهای جلوگیری کند تا اینکه وحید بهبهانی در سال ۱۱۵۹ هجری به کربلا آمد و با طرح استدلالهای قوی و مبانی منطقی، این فضای غبارآلوده را در هم شکست و بدون هرگونه نزاع و درگیری فرقهای و سیاسی بر اخباریگری کربلا غلبه کرد و مکتب اصولی و اجتهادی را در آنجا استوار ساخت. البته بخش مهم و اساسی توفیق وی در فتح این میدان، خوشفکری و سعة صدر بحرانی بود؛ زیرا او میتوانست با نفوذ فوقالعادهای که داشت، در مقابل وحید مقاومت کند. شاگردان وحید بهبهانی مانند سیدعلی صاحب ریاض، فرزندش سیدمحمد مجاهد و شریفالعلمای مازندرانی برای رونق حوزه کربلا بر اساس مشی اجتهادی و اصولی، اهتمام وافری از خود بروز دادند (محدث قمی، بیتا، ص۷۱۳و۷۱۴؛ فسایی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۹۲۴؛ مدرس تبریزی، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۲۶۰؛ دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۷ و ۱۰۶ و ج۳، ص۱۰۷-۱۰۹؛ سپاهی ۱۳۷۳ش، ص۵۳و۵۴؛ جناتی، ۱۳۷۲ش، ص۲۷۳؛ دوانی، ۱۳۶۲ش، ص۱۹۱-۱۹۳).

در عصر قاجاریه، همزمان با تکاپوهای فکری و آموزشی، مدارس متعددی در جوار بارگاه امام حسین۷ ساخته شد (هادی الطعمة، ۱۴۰۳ق، ص۲۰۳-۲۰۸).

فاضل اردکانی (م. ۱۳۰۵ق)، از شاگردان شریفالعلمای مازندرانی، در کربلا حوزه درسی تشکیل داد و در مکتب فقهی و اصولیاش مجتهدان بزرگی را پروراند که در عرصههای علمی و حرکتهای سیاسی، خوش درخشیدند که از آنها میرزامحمدتقی شیرازی، رهبر انقلاب عراق و مرجع تقلید شیعیان جهان، است (گلی زواره، ۱۳۷۸ش، ص۳۳و۳۴؛ عقیقی بخشایشی، ۱۴۰۵ق، ص۳۸۷).

حاجشیخعبدالکریم حائری، کربلا را برای برنامههای آموزشی و ترویجیاش برگزید و از این زمان، به حائری معروف شد. وی احیاگر حوزه علمیه اراک و مؤسس حوزه علمیه قم است و امام خمینی= در این دو حوزه از محضرش بهره برده است (شریف رازی، ۱۳۵۲ش، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ نیکوبُرش، ۱۳۸۱ش، ص۵۳و۵۴).

آیتالله سیداسماعیل صدر (م. ۱۳۳۸ق) کربلا را به صورت پایگاه علم و معرفت درآورد. علمای اصلاحگر و پُرآوازهای چون میرزای نائینی و سیدعبدالحسین شرفالدین دانشآموخته حوزه پُربار این مرجع تقلید بلندپایهاند (حسینی حائری، ۱۳۷۵ش، ص۲۰و۲۱؛ مدرس تبریزی، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۲۴۲؛ گلشن ابرار، ۱۳۷۲ش، ج۳، ص۲۲۴).

حاجآقاحسین قمی (م. ۱۳۶۶ق.)، که بر اثر مبارزه با برنامههای ضد مذهبی رضاخان به عتبات عراق تبعید شد، در کربلا اسقرار یافت که با اقدامات پُربارش حوزه این شهر دچار تحولات اساسی شد و با فراخوانی آیات محترم میلانی، خویی، جزایری، بهبهانی و میرزامهدی شیرازی به این دیار برای تدریس، به این حوزه رونق و گرمی بخشید (حاجیان دشتی، ۱۳۷۲ش، ص۱۵و۱۶؛ پورامینی، ۱۳۷۳ش، ص۶۱و۶۲).

سیدمحمدرضا قزوینی (م.۱۳۴۸ق.)، سیدعبدالحسین طباطبایی حائری (م.۱۳۶۳ق.)، میرزامهدی شیرازی (م.۱۳۸۰ق.) و شیخمحمدعلی سیبویه یزدی (م.۱۳۹۱)، مدرسان برجسته خارج فقه و اصول در جوار بارگاه حسینی و حرم حضرت ابوالفضل۷ در قرن چهاردهم بودهاند و در سنوات اخیر، آیات محترم سیداسدالله اصفهانی، سیدکاظم مدرس، شیخمحمد شاهرودی، شیخمهدی قمی، شیخمرتضی آشتیانی، سیدمحسن جلالی، سیدنورالدین میلانی، سیدمحمد صدر و سیدزینالعابدین کاشانی چراغ دانش و فضیلت کربلا را روشن نگاه داشتهاند (سید کباری، ۱۳۷۸ش، ص۲۷۵و۲۷۶؛ دائرةالمعارف تشیع، ۱۳۸۳ش، ج۲، ص۶۸؛ آقابزرگ تهرانی، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۱۰۵۱؛ حوزه (مجله)،
ص۱۳۲ و ۲۲۵).

برکات کربلا از منظر امام خمینی=

به باور امام خمینی= اگر امام حسین۷ در برابر انحراف، بدعت و منکرات بنیامیه احساس تکلیف نمیکرد و از بیعت با یزید امتناع نمیورزید و در مدینه به عبادت و کارهای ارشادیاش مشغول میشد، دیگر نیازی نبود تا به عراق برود و کربلا را به وجود آورد (موسوی خمینی، ۱۳۷۳ش، ص۲۹و۳۰؛ همو، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۷۳ و ج۱۴، ص۵۲۱ و ج۱۹، ص۱۳۹-۱۴۴).

از دیدگاه امام خمینی=، سیدالشهدا۷ با عدهای کم و عُدهای اندک در کربلا به پا خاست و این رویداد، در ظاهر به شکست و شهادت او و یاران و اسارت خاندانش انجامید؛ اما در واقع، علیه دستگاه ستم قیام کرد و امویان را رسوا ساخت و زیر بار ذلت نرفت و مکتب اسلام را حفظ، و عالمی را زنده کرد (موسوی خمینی، ۱۳۷۹ش، ج۱۰، ص۳۱۴ و ۱۰۷ و ج۱۲، ص۳۵۰ و ج۲۰، ص۸۷).

امام خمینی= تأکید کرد که شعار «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، به این مفهوم است که هر روز و همه جا باید این نهضتِ مبارزه با ستم و خلاف استمرار یابد و معنای این عبارت، آن نیست که هر روز بنشینیم و گریه کنیم که در کربلا چه گذشت؛ بلکه باید بکوشیم نقشی را که کربلا عهدهدار بود، اجرا و آن فداکاریها و مقاومتها را احیا کنیم (همان، ج۱۰، ص۳۱۵ و ج۸، ص۱۲۲ و ۱۲۳).

ایشان در نهم خرداد ۱۳۴۲ در جمع بازاریان قم و تهران، بر کربلایی شدن و پیوستگی با عاشورائیان تأکید میکند و میافزاید که باید روز عاشورا را در قم کربلای حسین۷ قرار دهیم تا کربلایی ثانی درست کنیم (همان، ج۱، ص۲۴۰و۲۴۱).

امام۱ جنایاتی را که رژیم پهلوی در یورش به مدرسه فیضیه مرتکب شد، با حوادث کربلا در عاشورای سال ۶۱ هجری مقایسه میکند و خاطرنشان میسازد که این فاجعه، واقعه شهدای کربلا را در ذهنها تداعی میکند (همان، ج۱، ص۱۷۱ و ۱۷۴).

امام خمینی= تصریح میکند که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با الهام از وقایع کربلا در عاشورای ۱۳۸۳ هجری شکل گرفت و درست در همان لحظاتی که خون مطهر امام۷ و یارانش بر زمین گرم کربلا ریخت، این بذر پُربرکت به وجود آمد و به عنوان ریشه انقلاب اسلامی آبیاری گردید و به شکوفایی رسید (همان، ج۱۶، ص۲۹۰).

امام خمینی= پیوستگی حوادث نهضتش با کربلای حسینی را مورد توجه قرار داد و متذکّر شد که این حسّ شهادتطلبی و آرزوی جانبازی که میان جوانان به وجود آمد، رمزی بود که از کربلا منعکس گردید (همان، ج۱۰، ص۱۲۱).

امام۱ در دفاع مقدس، از موج عظیم راهیان کربلا یاد کرد که از قم آغاز، و در سراسر کشور گسترده شد و بارها از شور و شوق کاروانهای کربلا سخن گفت و از اینکه سپاه پاسداران سالروز سوم شعبان مصادف با میلاد امام حسین۷ را به انگیزه جانفشانی و فداکاریهای کربلا، روز پاسدار اعلام نمود، استقبال کرد و آن را انتخابی نیکو دانست و به مردم مژده داد که انشاءالله شهیدان ما در شمار شهیدان کربلا قرار گیرند و با آن عزیزان محشور شوند؛ زیرا کربلا کاخ ستمگری را با خون فرو کوبید و کربلای ایران، کاخ سلطنتی شیطانی را فرو ریخت و نوید داد که این برکات (حماسهآفرینیها و فداکاریها) از کربلا به ما میرسد. امام به جوانهای ایرانی که باعث تکرار صحنههای کربلا شدند، افتخار کرد و تصریح نمود که با وجود گذشت قرنها از حوادث کربلا، خون شهیدان ما در جوش، و ملت عزیزمان در خروش است (همان، ج۱، ص۳۸۵ و ج۱۰، ص۱۳، ۲۱ و ۱۹۲ و ج۱۱، ص۹۸، ۲۸۸ و ۳۲۱ و ج۱۴، ص۴۰۶-۴۰۷ و ج۱۵، ص۳۱۷ و ج۱۷، ص۵۰ و ۴۹۹ و ج۱۹، ص۴۷۷، ۴۸۴ و ۴۹۷).

امام خمینی= در کربلا

در پی تغییر محل تبعید امام خمینی= از ترکیه به عراق، ایشان سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۴۴ وارد بغداد شد. سپس به کاظمین رفت و آنگاه راهی سامرا گردید و بعد از زیارت مراقد ائمه: تصمیم گرفت که به کربلا برود. عدهای از یاران، شاگردان و علاقهمندان به رهبر نهضت اسلامی ایران، برای مهیا کردن استقبالی باشکوه از ایشان، زودتر به کربلا رفتند. بزرگانی که در کربلا دارای نفوذ معنوی و اجتماعی بودند، در تهیه و تدارک وسایل و امکانات برای استقبالکنندگان و تشویق مردم به این برنامه، نقش ارزندهای داشتند (یاد (فصلنامه)، ۱۳۷۲ش، ص۹۷و۹۸ و ۱۰۵؛ صحیفه دل، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۷۷؛ گلی زواره، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۴؛ همو، ۱۳۷۹ش، ص۵۲).

از آنجا که اطرافیان امام۱ معتقد بودند ورود ایشان به کاظمین غریبانه بوده و هنگام ورود به سامرا هم استقبال فراگیری از ایشان صورت نگرفته است و از سویی، اهالی کربلا که درصد قابل توجهی ایرانی در میانشان هست و آنان به رهبر نهضت علاقه دارند، در صدد برآمدند تا استقبال از امام خمینی= هنگام ورود به کربلا گسترده، شکوهمند و جدّی باشد و آنچنان بازتابی به وجود آورد که نجفیها را برای استقبال باشکوه از امام۱ در ورودی نجف اشرف امیدوار، مصمم و مهیا سازد و هرگونه هراسی را از دلهایشان بزداید (ستوده، ۱۳۸۰ش، ج۵، ص۱۶).

اما رژیم پهلوی به وسیله عُمالش، که میان اقشار گوناگون و حتی حوزه کربلا نفوذ کرده بودند، تمام نیرنگهایشان را توأم با نشر شایعات و اکاذیب به کار گرفتند تا اهالی، طلاب و علمای کربلا به ورود امام۱ بیاعتنا باشند و از این خبر آگاهی نیابند و آنهایی هم که مطلع بودند، چنان بیمناک شوند که برای شرکت در این مراسم رغبتی نداشته باشند. آنان مجاوران آستان حسینی و طلبهها را بیم میدادند که اگر به استقبال امام۱ بروید، عوامل ساواک از شما عکس و فیلم تهیه میکنند و با پروندهسازی، هنگام ورود به ایران و صدور گذرنامه برای شما مشکل میسازند. این تبلیغات منفی، اگرچه محدودیتها و موانعی برای برنامه استقبال به وجود آورد، نتوانست بر آن اثری منفی و قابل اعتنا بگذارد.

به رغم این بازدارندهها و تفرقهافکنیها حدود ششصد نفر اعم از مردم، علما و طلاب با انواع پلاکاردهای تبلیغی به شهر مُسیب واقع در کنار شط فرات و در ۲۴ کیلومتری کربلا آمدند. ذوق و شوق آنان برای دیدار با امام۱، هیجان و شور فوقالعادهای به این مراسم بخشیده بود. حتی برخی رؤسای ادارات دولتی و کارکنان آنان به این جمع پیوسته بودند و این برنامه، در رسانههای محلی انعکاس یافت (فراتی، ۱۳۸۴ش، ص۲۴؛ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سمامی حائری، ۱۳۸۴ش، ص۹۸).

روی برخی پارچههایی که مستقبلین با خود حمل میکردند، به زبان عربی نوشته بودند: «زنده باد امام خمینی، نابود باد رژیم شاه» و ورود ایشان را نیز تبریک گفته بودند. در این میان، یکی از بزرگان شیعة کربلا تشریففرمایی امام۱ را به عراق خیرمقدم گفت. امام از اتومبیل پیاده شد و مقداری با مردم احوالپرسی کرد و استقبالکنندگان ابراز احساسات کردند و جلوتر آمدند تا بر دستان ایشان بوسه زنند. امام۱ تا هنگام ورود به کربلا به آیتالله خمینی معروف بود و عنوان امام را مستقبلین کربلا برایشان تعیین کردند. یاران امام در برگزاری این مراسم مؤثر بودند (ستوده، ۱۳۸۰ش، ج۵، ص۱۶).

عصر روز جمعه، ۱۶ مهرماه ۱۳۴۴ شمسی، امام= همراه فرزند ارشدش سیدمصطفی خمینی و شماری از علما و فضلا با ماشینی که اهالی کربلا آن را با گل پوشانیده بودند و درحالیکه چندین اتومبیل آن را همراهی میکرد، به سوی کربلا حرکت نمود. به محض اینکه امام= به کربلا گام نهاد، بلندگوهای گلدسته صحن امام حسین۷، که هنگام اذان و برخی مناسبتهای ویژه روشن میشد، به کار افتاد و با زبان عربی اعلام کرد: «ورود ذریّه فداکار ابیعبدالله۷ را به آستان مقدس جدّ بزرگوارش خیرمقدم میگوییم». امام= بلافاصله راهی بارگاه حسینی گردید. در قبله صحن حسینی پلاکاردی با این عبارت دیده میشد: «ترفرف رایة الاسلام بید آیتالله الخمینی (پرچم اسلام به دست آیتالله خمینی برافراشته شده است)». امام= در این چند روز، در صحن مطهر امام حسین۷ نماز جماعت اقامه میکرد. هر روز که میگذشت، بر صفوف نمازگزاران افزوده میشد. وقتی امام راهی حرم میگردید، صدها نفر پشت سرشان شعارهایی به حمایت ایشان میدادند و زمانیکه در معابر حرکت میکرد، شخصی مردم را به فرستادن صلوات فرا میخواند، شعارهای سیاسی هم داده میشد. در شب ورود امام به کربلا در اقامتگاه او صدها نفر اطعام گردیدند و جشن باشکوهی در کربلا برگزار شد (شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران، گفتوگو با سیدحمید روحانی، ۱۵ بهمن ۱۳۹۰).

امام= برای حفظ وحدت و جلوگیری از سوء استفاده ساواک ایران، اجازه نداد به بهانه حمایت از ایشان، احساسات علما و مراجع عراق تحریک شود و از آنجا که توزیع تصاویرشان حساسیتهایی به وجود میآورد و ممکن بود شعارهای سیاسی با نیرنگ ساواک صورت گرفته باشد تا بین او و علما تفرقه به وجود آورد، در این باره واکنش نشان داد و حتی فرمان داد که علیه رژیم پهلوی هم شعاری ندهند (روحانی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۷؛ خاطرات حجتالاسلام و المسلمین محتشمیپور، ۱۳۷۶ش، ص۵۷و۵۸؛ محتشمی پور، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۰۸).

شوق زیارت، درخواستهای عمومی و خواهشهای علما، امام= را به توقف چندروزه در کربلا متقاعد ساخته بود (فراتی، ۱۳۸۴ش، ص۲۵؛ بابایی، ۱۳۸۹ش، ص۸۹).

مهمترین برنامه معنوی امام= در کربلا زیارت آستان حسینی و دیگر مراکز مقدس این شهر بود. ایشان مقید بود از روی مفاتیح در حرم دعا بخواند (گلی زواره، ۱۳۷۸ش، ص۳۲).

گاه اتفاق میافتاد که به دلیل فشار و تراکم شدید زائران، امام= قادر نبود قدمی به جلو برود. در این حال برخی همراهان خواستند برای امام= راهی باز کنند که با مخالفت ایشان روبهرو شدند. همچنین امام= از اینکه عدهای پشت سر وی حرکت کنند، اکراه داشت. این در حالی بود که برای نمایش اقتدار در مقابل رژیم عراق و عوامل ساواک ایران، چنین برنامههایی ضرورت داشت؛ ولی امام= با روح توکل، خود را به دستگاه لایزال الهی متصل ساخته بود و نیازی به این نمایشهای ظاهری قدرت نداشت (وجدانی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۰۲و۱۰۳؛ رفیعیپور علویچه، ۱۳۷۸ش، ص۳۳).

یک بار به دلیل ازدحام جمعیت، پیرمردی ناتوان زیر دست و پای زائران، در حرم حسینی افتاد. امام= با مشاهده این وضع، ناراحت شد و بلافاصله خم گردید و زیر بازویش را گرفت و با احترام وی را از روی زمین بلند کرد و ایشان را مورد نوازش قرار داد (رجایی، ۱۳۷۸ش، ج۱، ص۱۶۸).

امام در بعدازظهر جمعه ۲۳/۷/۱۳۴۴ با بدرقه علما و اقشار مختلف مردم، کربلا را به قصد اقامت در نجف ترک کرد (خاطرات خلخالی، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۱۴۰؛ مراد حاصل، بیتا، ص۷۶).

سفرهای امام به کربلا هنگام سکونت در نجف

امام در ایام اقامت در نجف، ارتباطش را با بارگاه حسینی قطع نکرد و علاوه بر شبهای جمعة هر هفته، در ایام رجب، شعبان، عرفه، عاشورا و اربعین با اتومبیل سواری به کربلا میرفت و خانوادهاش، که با وسیلهای دیگر حرکت میکردند، در آنجا به امام ملحق میشدند. ایشان هنگام اقامت موقت در کربلا به منزلی که آیتالله سیدعباس مُهری در اختیارش نهاده بود، میرفت. این منزل در کوچه سادات، شارع صاحبالزمان بود (خاطرات عمید زنجانی، ۱۳۷۹ش، ص۹۶و۹۷؛ خاطرات محتشمی، ص۱۲۱).

امام نماز مغرب و عشا را در حسینیه آیتالله بروجردی، و نماز ظهر و عصر را در همان منزل اقامه میکرد. از آنجا که حیاط این خانه پنجاه متر مربع مساحت داشت و به اندازه کافی فرش نداشت، افراد عباهای خود را پهن میکردند و روی آن نماز میخواندند. امام= وقتی برای اقامه نماز میآمد، چه از پشت صفوف که کفشها را گذاشته بودند و چه در مسیری که عباها را پهن کرده بودند، با برداشتن گامهای مناسب و دقتی ویژه، میکوشید نه پای خود را روی آن عباها بگذارد و نه بر کفشها قدم نهد و به این شکل، رعایت دقیق حقوق شرعی مردم را عملاً به حامیانش آموزش میداد (رحیمیان، ۱۳۷۱ش، ص۵۰و۵۱).

سال ۱۳۴۸ شمسی که امام= برای زیارت به کربلا آمده بود، استاندار وقت کربلا برای ملاقات با ایشان به همین خانه آمد. رهبر انقلاب به احترام او از جا برنخاست و گفتههای این مقام بعثی را در انتقاد از دولت ایران گوش داد؛ ولی درباره آن اظهارات چیزی بر زبان نیاورد؛ زیرا این دو رژیم به باور امام= اگرچه در ظاهر با هم اختلاف داشتند، در دشمنی با مسلمانان و شیعیان با هم مشترک بودند (وجدانی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۸۸؛ صحیفه دل، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۵۷).

بار دیگر که امام= با وجود کسالت شدید، خود را به کربلا رسانیده بود، عدهای از مقامات امنیتی و انتظامی عراق به محل اقامت امام آمدند و گفتند: از آنجا که کسالت دارید، اجازه دهید تا شورای پزشکی مستقر در بغداد در اسرع وقت معاینات لازم را درباره شما انجام دهند و معالجات مقتضی صورت گیرد. آنها منتظر بودند امام= سخنی بر زبان آورد؛ ولی سکوت ایشان را دیدند و وقتی بار دیگر این موضوع را مطرح کردند، امام= با قاطعیت گفت: «به شورای پزشکی نیازی نیست». در این حال، آنان منزل را ترک کردند و از ایجاد ارتباط با ایشان برای مقاصد شومشان مأیوس شدند (وجدانی، ۱۳۶۶ش، ج۵، ص۱۴۸).

اگرچه امام= در بیشتر این سفرهای زیارتی، خانواده را با خود میبردند، در مواقعی که اعضای خانوادهاش در ایران بودند، با مکتوبات و پیغامهایی آنان را از وضع خود آگاه میکرد و خاطرنشان میساخت که برای زیارت به کربلا آمده است و در همه جا برایشان دعا، و از جانبشان زیارت میکند (موسوی خمینی، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۷۸، ۳۲۹، ۴۴۳، ۴۴۴، ۴۴۷ و ۴۵۶).

نتیجهگیری

از زمانی که حضرت اباعبدالله الحسین۷ به سرزمین کربلا قدم نهادند و حماسه باشکوه عاشورا را در این دیار رقم زدند و سرانجام این دیار، مشهد مقدس آن حضرت و یاران و اصحابش شد، خاک این قلمرو عطرآگین و معطّر گشت. کربلا پس از عاشورای سال ۶۱ هجری، نهفقط تولدی دوباره و بابرکت یافت؛ بلکه سرچشمه شکوفایی فرهنگ و فضیلت شد و جویبارهای معطرش اعصار و امصار را درنوردید و در عرصههای گوناگون فکری، فرهنگی، سیاسی و معرفتی رویش باشکوهی را به ارمغان آورد و به جوامع انسانی، حریّت، عزت، غیرت و کرامت تقدیم کرد. نخستین اجتماع مذهبی ـ سیاسی بعد از قیام طف در کربلا را توابین صورت دادند. از عصر ائمة هدی:، به موازات عمارت و احداث گنبد و بارگاه بر مزار منوّر امام حسین۷، درباره ترقی و توسعه کربلا در جنبههای اجتماعی، اقتصادی و ارتباطی و فراهم آوردن تسهیلات رفاهی و خدماتی برای زائران و مجاوران آن حرم مقدس، از سوی حاکمان، خیّران و واقفان اقدامات مفید و مؤثری صورت گرفت. با وجود این، در ایام سلطه امویان و بنیعباس، این شهر مورد بغض و کینه برخی خلفا و فرمانروایان این دو سلسله قرار گرفت؛ زیرا آن آستان مبارک منشأ قیامها و خیزشهایی بود که بساط این جفاکاران را مورد تهدید جدی قرار میداد. به رغم تنگناها و اختناقی که حکام ستمگر بر این سرزمین تحمیل میکردند، از قرن سوم هجری، حوزه علمیه کربلا به عنوان یکی از مهمترین کانونهای آموزشی و علمی آشکار گردید و در قرون و اعصار بعد، بر رونق و اعتبارش به لحاظ کیفی افزوده شد و در غنای علمی و معرفتی و فرهنگی جهان اسلام، نقش مؤثری ایفا کرد.

علمای شیعه که برای ترویج فرهنگ عترت نبی اکرم۹ به کربلا مهاجرت میکردند و در حوزه این شهر به پرورش شاگردانی شایسته اهتمام میورزیدند، ضمن استفاده از برکات معنوی آستان حسینی، در مصاف با ستمگران و ستیز با جرثومههای فساد و خلاف، از فرهنگ عاشورا الهام میگرفتند؛ چنانکه امام خمینی= در مبارزه با رژیم استبدادی پهلوی، از نهضت حسینی متأثر بود و پیروان و حامیانش را به پیوستگی با این خیزش جاوید فرا خواند. آن رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، هنگام اقامت در عتبات عراق، ضمن تقید ویژه به زیارت حرم امام حسین۷ و استفاده از برکات معنوی این آستان آسمانی و عرشی، پیگیر حرکتهای سیاسی و پیشبرد نهضت اسلامی بود؛ چنانکه در برابر عوامل نظام بعثی حاکم بر عراق، موضعگیری قاطع و باصلابت داشت. در واقع، این رژیم در صدد بود از موقعیتی که امام خمینی= دارد، به نفع تحکیم پایههای حکومت پوشالی خود سوء استفاده کند که آن روح قدسی، نیرنگ آنان را خنثی کرد و حتی کارنامه سیاه رژیم بعثی را درباره رفتار با شیعیان، زائران، علما و دستههای سوگواریهای محرم و عزاداران حسینی افشا ساخت.

  1. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن (۱۳۳۷ش). مصفی المقال فی مصنّفی علم الرجال، تهران، بینا.
  2. ــــــــــــ (۱۴۰۴ق). طبقات اعلام الشیعة نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد، دار المرتضی، چاپ دوم.
  3. ــــــــــــ (بیتا الف). الانوار الساطعة فی المائة السابعة، قم، انتشارات اسماعیلیان.
  4. ــــــــــــ (بینا ب). نوابغ الرواة فی رابعة المأة، قم، اسماعیلیان.
  5. ابن اثیر جزری، علی بن محمد (۱۳۸۵ق). الکامل فی التاریخ، بیروت (لبنان). دار صادر للطباعة و النشیر.
  6. ابن الجوزی، یوسف بن قزاوغلی (۱۳۸۳ق). تذکرة الخواص، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریة، چاپ دوم.
  7. ابن تغری بُردی، یوسف (۳۸۲ق). النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة (مصر). المؤسسة المصریة العام.
  8. ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی (۱۴۱۲ق). المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، دراسة و تحقیقمحمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطا، راجعه و صححّهنعیم زر زور، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول.
  9. ابن طاووس، سیدعبدالکریم بن احمد (۱۳۶۸ق). فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین7، نجف اشرف، المطبعة الحیدریة.
  10. ابن عنبة، احمد بن علی (۱۴۱۷ق). عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، قم انصاریان، چاپ اول.
  11. ابن قولویه، جعفر بن محمد (۱۳۵۶ق). کامل الزیارات، تصحیح و حواشی علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی تبریزی، نجف اشرف، المطبعة المرتضویة، چاپ اول.
  12. ابن مسکویه، احمد بن محمد (۱۴۰۷ق). تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، دار سروش للطباعة و النشر، چاپ اول.
  13. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (۱۴۱۴ق). مقاتل الطالبیین، تحقیق احمد صفر، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول.
  14. اصغرینژاد، محمد (۱۳۷۴ش). میرزامحمدتقی شیرازی، سروش استقلال، تهران، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
  15. اصفهانی افندی، میرزاعبدالله (۱۳۶۹ش). ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، مشهد مقدس، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول.
  16. اظهارات سیدتقی موسوی درچهای، رادیو معارف، ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، ساعت ۸ صبح.
  17. اقبال آشتیانی، عباس (۱۳۷۶ش). تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، تهران، نامک، چاپ اول.
  18. امین، سیدمحسن (۱۴۰۳ق). اعیان الشیعة، حققه و اخرجه نجل المؤلف سیدحسن الامین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، چاپ سوم.
  19. بابایی، رضا (۱۳۸۹ش). امام خمینی از ولادت تا ولایت، تهران، عروج، چاپ اول.
  20. بصیرت منش، حمید و دیگران، صحیفه دل، مطالب و خاطراتی از شاگردان امام خمینی (۱۳۷۷ش). تهران، مؤسسه تنظیم نشر آثار امام خمینی، چاپ اول.
  21. بلاذری، احمد بن یحیی (۱۳۳۷ش). فتوح البلدان، تهران، نشر نقره.
  22. بویل، جی.آ (۱۳۷۱ش). تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
  23. بیانی، شیرین (۱۳۸۶ش). مغولان حکومت ایلخانی در ایران، تهران، سمت، چاپ پنجم.
  24. پورامینی، محمدباقر (۱۳۷۳ش). حاجآقاحسین طباطبایی قمی قامت قیام، تهران، معاونت پژوهش سازمان تبلیغات اسلامی.
  25. پی نن، رشیدوو (۱۳۶۸ش). سقوط بغداد، ترجمه سدالله آزاد، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول.
  26. تفرشی، سیدمصطفی (۱۳۱۸ش). نقد الرجال، تهران، بینا.
  27. جعفر الخلیلی (۱۴۰۷ق). موسوعة العتبات المقدسة (قسم کربلا). بیروت، بینا، چاپ دوم.
  28. جعفریان، رسول (۱۳۷۸ش). تاریخ ایران اسلامی، دفتر سوم، از یورش مغولان تا زوال ترکمانان، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
  29. جمعی از پژوهشگران و مؤلفان حوزه علمیه قم (۱۳۷۲ش). گلشن ابرار، نشر معروف، چاپ دوم.
  30. جناتی، محمدابراهیم (۱۳۷۲ش). ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، چاپ اول.
  31. حاجی بیگی کندری، محمدعلی، خاطرات حاج شیخ عباسعلی عمید زنجانی (۱۳۷۹ش). تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول.
  32. حاجیان دشتی، عباس (۱۳۷۲ش). عنصر فضیلت و تقوا، قم، مفید (محلاتی).
  33. حائری، عبدالهادی (۱۳۶۴ش). تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
  34. حرّ عاملی، محمد بن حسن (بیتا). اَمَل الآمل، تحقیق سیداحمد حسینی اشکوری، نجف اشرف، مطبعة الآداب.
  35. حسینی حائری، سیدکاظم (۱۳۷۵ش). زندگی و افکار شهید صدر، ترجمه و پاورقی حسن طارمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول.
  36. حسینی مدنی دشتکی شیرازی، سیدصدرالدین علیخان (۱۳۷۱ش). ریاض السالکین فی شرح صحیفه سیدالعابدین و امام الزاهدین، تهران، بینا.
  37. حوزه (۱۳۷۵ش). شماره ۷۸، بهمن و اسفند سال سیزدهم.
  38. حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین سیدعلیاکبر محتشمیپور (۱۳۷۶ش). تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
  39. حویزی عروسی، عبدعلی بن جمعه (۱۴۲۲ق). تفسیر نور الثقلین، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول.
  40. خاطرات آیتالله محمدصادق صادقی گیوی خلخالی (۱۳۷۹ش). تهران، نشر سایه، چاپ اول.
  41. خمینی، سیدروحالله (۱۳۷۳ش). تبیان، دفتر سوم، قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
  42. ــــــــــــ (۱۳۷۹ش). صحیفه امام (بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعی و نامههای امام خمینی). تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
  43. خوانساری، میرزامحمدباقر (۱۳۹۱ق). روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، قم، مکتبه اسماعیلیان.
  44. دائرةالمعارف تشیع (۱۳۸۳ش). زیر نظر احمد صدر حاج سیدجوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر سعید محبّی، چاپ پنجم.
  45. دوانی، علی (۱۳۶۲ش). وحید بهبهانی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
  46. ــــــــــــ (۱۳۶۳ش). مفاخر اسلام، تهران، امیرکبیر، چاپ اول.
  47. دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷ش). لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره جدید.
  48. دینوری، احمد (بیتا). الاخبار الطوال، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه.
  49. رجایی، غلامعلی (۱۳۷۸ش). برداشتهایی از سیره امام خمینی، تهران، مرکز چاپ و نشر عروج، چاپ چهارم.
  50. رحیمیان، محمدحسن (۱۳۷۱ش). در سایه آفتاب، قم، پاسدار اسلام.
  51. رفیعی، محسن (۱۳۸۲ش). عراق صدف شش گوهر، با همکاری معصومه شریفی، قم، نشر روح، چاپ اول.
  52. رفیعیپور علویچه، سیدعباس (۱۳۷۸ش). «امام خمینی در محضر معصومان»، فرهنگ کوثر، سال سوم، شماره۳۱، شهریورماه.
  53. روحانی صدر، حسن، خاطرات سیدتقی موسوی درچهای (سفیر هفتهزار روزه(۱۳۹۰ش). تهران، سوره مهر، چاپ اول.
  54. روحانی، سیدحمید (۱۳۷۸ش). نهضت امام خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول.
  55. رهیمی، عبدالحلیم (۱۳۷۵ش). تاریخ حرکت اسلامی در عراق، ترجمه محمدنبی ابراهیم، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
  56. زرکلی، خیرالدین (۱۳۹۹ق). الاعلام، بیروت، بینا، چاپ هشتم.
  57. زهیر سلیمان (۱۴۱۰ق). «کربلا مدینة الشهادة و التاریخ»، مجله الثقافة الاسلامیة، العدد السادس و العشرون، محرم و صفر.
  58. سپاهی، مجتبی (۱۳۷۳ش). صاحب حدائق باغبان فقه، تهران، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
  59. ستارزاده، ملیحه (۱۳۸۶ش). سلجوقیان، تهران، سمت، چاپ چهارم.
  60. ستوده، امیررضا (۱۳۸۰ش). پا به پای آفتاب، تهران، نشر پنجره، ویرایش دوم.
  61. سید کبادی، سیدعلیرضا (۱۳۷۸ش). حوزههای علمیه شیعه در گستره جهان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول.
  62. شاهرودی، نورالدین (۱۴۱۳ق). الحسین و الحسینیون، تهران، مؤلف.
  63. شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران (۱۳۹۰ش). گفتوگو با سیدحمید روحانی (زیارتی). ۱۵ بهمن، ساعت یازده و نیم صبح.
  64. شریف رازی، محمد (۱۳۵۲ش). گنجینه دانشمندان تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ اول.
  65. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (۱۳۷۳ش). توضیح الملل (ترجمه الملل و النحل). تحریر مصطفی خالقداد هاشمی، تصحیح و تحقیق سیدمحمدرضا جلالی نائینی، تهران، اقبال، چاپ چهارم.
  66. صحتی سردرودی، محمد (۱۳۷۳ش). سیمای کربلا، تهران، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم.
  67. طبری، محمد بن جریر (بیتا). تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار القاموس الحدیث.
  68. طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۱ق). رجال، تصحیح و تعلیق سیدمحمدصادق بحرالعلوم، نجف اشرف، المطبعة الحیدریة.
  69. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم (۱۴۰۵ق). فقهای نامدار شیعه، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول.
  70. علی المؤمن (۱۴۱۵ق). سنوات الجمر، لندن، دار المیسرة، چاپ اول.
  71. فراتی، عبدالوهاب (۱۳۸۴ش). تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، امام خمینی در تبعید، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  72. فسایی، حاج میرزاحسن (۱۳۷۸ش). فارسنامه ناصری، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
  73. فقیهی، علیاصغر (۱۳۶۶شالف). آل بویه و اوضاع زمان ایشان، چاپ سوم.
  74. ــــــــــــ (۱۳۶۶ش) ب). وهابیان، تهران، صبا، چاپ سوم.
  75. ــــــــــــ (۱۳۸۹ش). تاریخ آل بویه، تهران، سمت، چاپ هفتم.
  76. فهد نفیسی، عبدالله (۱۳۶۴ش). نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چایچیان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول.
  77. قمی، شیخعباس (بیتا). فوائد الرضویة، تهران، بینا.
  78. کحالة، عمررضا (بیتا). معجم المؤلفین، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  79. کرکوش حلّی، یوسف (بیتا). تاریخ الحلّة، قم، شریف رضی.
  80. کلیددار، عبدالجواد (۱۳۸۶ق). تاریخ کربلا، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة، چاپ اول.
  81. کلیددار، محمدحسن (۱۳۶۸ق). مدینة الحسین، تهران، بینا.
  82. گلی زواره، غلامرضا (۱۳۷۸ش). «امام خمینی شیدای اهل بیت:»، ماهنامه فرهنگ کوثر، سال سوم، شماره ۳۱، شهریورماه.
  83. ــــــــــــ (۱۳۷۹ش). فرازهای فروزان، قم، حضور.
  84. ــــــــــــ (۱۳۸۶ش). ناصح صالح (حاج میرزاعلیآقا شیرازی اصفهانی). با تقریظ علامه حسنزاده آملی، قم، حضور، چاپ اول.
  85. مجرفادقانی (۱۳۶۴ش). علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، قم، انتشارات معارف اسلامی، چاپ دوم.
  86. مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳ق). بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار:، بیروت (لبنان). دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم.
  87. محتشمیپور، سیدعلیاکبر (۱۳۸۴ش). از ایران به ایران، قم، کوثر النبی، چاپ دوم.
  88. مدرس، محمدباقر (۱۴۱۹ق). شهر حسین، تهران، کلینی، چاپ دوم.
  89. مدرسی تبریزی، میرزامحمدعلی (۱۳۷۴ش). ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة و اللقب، تهران، خیام، چاپ چهارم.
  90. مدرسی، محمدتقی (۱۳۶۷ش). امامان شیعه و جنبشهای مکتبی، ترجمه حمیدرضا آژیر، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول.
  91. مراد حاصل، مهدی (بیتا). عطر یار، از تولد تا رحلت امام خمینی، تهران، مؤسسه انتشاراتی بهگر.
  92. مرعشی نجفی، سیدمحمود، میرات ماندگار (۱۳۸۲ش۱۴۲۴ق). قم، کتابخانه حضرت آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، چاپ اول.
  93. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات آیتالله سیدعباس خاتم یزدی (۱۳۸۱ش). تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول.
  94. مسعودی، علی بن حسین (۱۳۷۰ش). مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
  95. مشکور، محمدجواد (۱۳۷۲ش). فرهنگ فِرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
  96. ــــــــــــ (۱۳۶۳ش). تاریخ ایرانزمین از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه، تهران، اشراقی، چاپ دوم.
  97. ملکی، علی، خاطرات حجتالاسلام والمسلمین محمد سمامی حائری (۱۳۸۴ش). تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول.
  98. منشی ترکمان، اسکندربیک (۱۳۸۷ش). تاریخ عالمآرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
  99. موسوی، سیدفخار بن مُعد (بیتا). الحجة علی الذاهب الی تکفیر ابیطالب، قم، نشر سیدالشهدا.
  100. مؤسسة الدراسات الاسلامیة (بیتا). العراق بین الماضی و الحاضر و المستقبل، بیروت، بیتا.
  101. نجاشی، احمد بن علی (۱۴۳۲ق). رجال النجاشی، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ دهم.
  102. نیکوبرش، فرزانه (۱۳۸۱ش)، بررسی عملکرد سیاسی آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر بینالملل، چاپ اول.
  103. وجدانی، مصطفی (۱۳۶۶ش). سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی به روایت جمعی از فضلاء، تهران، پیام آزادی، چاپ هفتم.
  104. ولوجردی، محمد (۱۴۱۲ق). مروری بر تاریخ سیاسی کربلا، تهران، معاونت اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی.
  105. ولید الحلّی (۱۴۱۳ق). العراق الواقع و آفاق المستقبل، لندن، بیجا، چاپ اول.
  106. هادی الطعمة، سلمان (۱۴۰۳ق). تراث کربلا، بیروت (لبنان). مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم.
  107. یاد، فصلنامه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی (۱۳۷۲ش). سال هشتم، شماره۳۱، ۳۲، تابستان و پاییز.
  108. یعقوبی، احمد بن ابییعقوب (۱۳۷۱ش). تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم.