بررسی شخصیت ادریس نبی و حضور او در مسجد سهله

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

حضرت ادریس یکی از پیامبران بزرگی است که در عراق جایگاه ویژه‌ای دارد و مقامی در مسجد سهله به نام اوست. شناخت این شخصیت بزرگ و پیامبر الهی و توجه به شخصیت سازنده او اهمیت دارد.
در این مقاله، ابتدا زندگی و بیوگرافی شخصی او را مد نظر قرار داده‌ایم و در ادامه، به شخصیت او از نگاه قرآن و حدیث، و در بخش دیگر نیز به ارتباط این پیامبر با مسجد سهله و زندگی او در آنجا، سپس به صحف و معارف و علومی پرداخته‌ایم که خداوند متعال بر آن پیامبر بزرگوار نازل کرده است. همچنین به سخنان و سیره آن حضرت و دعاهایش اشاره‌ای کردهایم تا جنبه الگوگیری از آن حضرت در زندگی، به ویژه برای زائران محترم اولیای الهی، قویتر شود.
 

کلیدواژه‌ها


بخش قابل ملاحظه‌ای از قرآن کریم و احادیث اهل بیت درباره سرگذشت پیامبران الهی و سخنان و مبارزات آنان با گروههای مختلف و ستمگران تاریخ است و این، ازآنروست تا هم دلداری و تسلای خاطر برای مؤمنان باشد، به ویژه در زمان ظهور اسلام که سرانجام کار خویش را در صفحه تاریخ ببینند و هم اینکه علاوه بر سخنان گوهربار آنان، که همه از وحی سرچشمه گرفته است، رفتار و کردار آنان نیز برای ما حجت و قابل پیروی و الگوی عملی باشند؛ چنانکه خداوند میفرماید: {أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ} (انعام: ۹۰)؛ «آنها کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است؛ پس به هدایت [و راه] آنان اقتدا کن».

بنابراین، تمام پیامبران، مورد احترام همه مسلمانان هستند و به تعبیر قرآن، فرقی میان آنان نیست:

{آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ } (بقره: ۲۸۵).

پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و همه مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش ایمان آوردهاند [و میگویند] ما میان هیچیک از پیامبران فرق نمیگذاریم و گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا [انتظار] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت ما به سوی تو است.

همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم در عمل نیز الگوی خوبی برای ما هستند و گفتار و کردار آنان، برای ما حجت و قابل پیروی و مایه سعادت است.

ازاینرو، در این مقاله کوشیدهایم زندگی، سخنان و عملکرد حضرت ادریس۷ را تبیین کنیم تا زائران محترم عتبات عالیات، بتوانند از سخنان و عملکرد او الگو گرفته، راه سعادت را در پیش گیرند.

زندگینامه ادریس۷

ادریس۷ از پیامبران الهی است که خداوند در قرآن از او نام میبرد. ادریس، فرزند یارد (یرد)، فرزند مهلائیل، فرزند قینان، فرزند أنوش، فرزند شیث، فرزند آدم است و مادرش برّه نام دارد. او ۸۳۰ سال پس از هبوط حضرت آدم۷ متولد شد و طبق نقلی ۳۶۰ یا ۳۶۵ سال زندگی کرد و بعثتش در کوفه، و خانهاش در مسجد سهله بود و طبق نقلهایی به آسمان چهارم صعود کرد و میان آسمان چهارم و پنجم قبض روح شد. او دو فرزند پسر داشت.

برخی، محل ولادت او را سرزمین بابل (عراق)، و برخی شهر منف، که پایتخت مصر قدیم بود، ذکر کردهاند.

نام عبری آن حضرت، خنوخ و ترجمهاش اُخنوخ است. در بعضی نقلها آمده که حکمای یونان، نام آن حضرت را «هرمس الهرامسه» یا «هرمس حکیم» گذاردهاند. هرمس، لفظی عربی است و ترجمه یونانی آن، ارمیس بهمعنای عطارد است. برخی هم گفتهاند که نام یونانی او طرمیس بوده است. بنابر روایات، علت نامگذاری آن حضرت به ادریس، کثرت اشتغال وی به درس و کتاب بوده است.

طبق بعضی روایات و تاریخها، حضرت ادریس نخستین کسی است که خط نوشت، جامه دوخت و علم خیاطی را تعلیم داد؛ زیرا پیش از او مردم، خود را با پوست حیوانات و برگ درختان میپوشاندند (جزایری، ۱۴۲۷ق، ص۷۳).

آن حضرت، آموزگار و معلم بسیاری از علوم مانند: نجوم، حساب و هندسه بود. ادریس با همراهانش به مصر آمد و مردم را به امر به معروف و نهی از منکر و فرمانبرداری از خدای بزرگ و عزیز دعوت کرد.

مردم آن زمان به ۷۲ زبان سخن میگفتند و خدای متعال، همۀ آن زبانها را به او آموخت. ادریس، سیاست، آداب تمدن و قوانین مملکتی و همچنین شیوه اداره شهرها و بنای آنها را به مردم آموخت؛ تا جایی که بر اثر تعلیمات حضرت، ۱۸۸ شهر در کره زمین بنا گردید که کوچکترین آنها «رها» بوده است (رسولی محلاتی، ۱۳۸۲، ص۵۵).

حضرت ادریس۷ همانند دیگر پیامبران الهی، مردم را به دین خدا، توحید و عبادت پروردگار متعال فرا میخواند. او مردم را به عمل صالح و زهد در دنیا و آزادی از آتش تشویق و ترغیب میکرد و آنان را طبق برنامه خاصی، به خواندن نماز و روزهگرفتن در روزهای معینی از هر ماه دعوت میکرد. همچنین حضرت، مردم را برای جهاد با دشمنان تشویق و ترغیب میکرد و دستور میداد که زکات مال را برای کمک به ضعیفان بپردازند.

یادکرد ادریس در قرآن

نام ادریس در دو آیه از آیات قرآن آمده است؛ یکی در سوره مریم و دیگری در سوره انبیا.

۱. {وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیًّا وَرَفَعْنَاهُ مَکَانًا عَلِیًّا} (مریم: ۵۶ و۵۷)؛ «و در این کتاب از ادریس یاد کن. او بسیار راستگو، و پیامبر بود و ما او را به مقام والایی رساندیم».

صدّیق، به معنای شخص بسیار راستگو، تصدیقکنندة آیات خداوند و تسلیم در برابر حق و حقیقت است. اما در مورد مقام بلند و والای او، که فرمود: «ما او را به مقام والایی رساندیم»، بحث است که منظور، مقام معنوی ادریس است یا بلندی مکان مادی و حسّی او؛ چنانکه بعضی مفسران، آن را اشارهای به مقام معنوی و درجات روحانی و عرفانی این پیامبر بزرگ میدانند و بعضی معتقدند خداوند، ادریس را همچون مسیح۷ به آسمان برد و تعبیر {مَکَانًا عَلِیًّا} در این آیه، اشاره به همین معناست. مرحوم علامه طباطبائی در این باره میفرماید:

ممکن است از سیاق داستانهایی که در این سوره به ردیف ذکر میشود و مواهب نبوّت و ولایت را که از مقامات معنوی و الهی است ذکر میکنند، استفاده کرد که مراد و منظور از {مَکَانًا عَلِیًّا}، که خدا وی را بدان مکان رفعت داده، یکی از درجات قرب باشد؛ زیرا رفعت مکانی و صعوددادن به جایی بلند، هرچند که بلندترین مکانهای متصور باشد، مزیتی به شمار نمیرود (طباطبایی، بیتا، ج۴، ص۶۴).

۲. {وَإِسْمَاعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَا الْکِفْلِ کُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِینَ وَ أَدْخَلْنَاهُمْ فِى رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِینَ} (انبیا: ۸۵ و۸۶)؛ «و اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را (به یاد آر) که همه از صابران بودند و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختیم، چراکه آنها از صالحان بودند».

خداوند در این آیات، پس از بیان سرگذشت آموزندة حضرت ایوب و صبر و شکیبایی او در برابر طوفان حوادث، به مقام شکیبایی سه نفر دیگر از پیامبران الهی اشاره میکند و میگوید آن سه نفر را یاد کن؛ زیرا همۀ آنان از شکیبایان بودند و هر یک از آنان در طول عمرشان، در برابر دشمنان یا مشکلات طاقتفرسای زندگی، صبر و مقاومت کردند و هرگز در برابر این حوادث تسلیم نشدند و هر یک، الگویی از استقامت و پایمردی بودند و ازاینرو، به بزرگترین موهبت الهی رسیدند؛ چنانکه در ادامه میفرماید: «ما آنها را در رحمت خود داخل کردیم؛ چون آنان از شایستگان در درگاه الهی بودند».

یادکرد ادریس در احادیث

۱. مرحوم صدوق چنین آورده است:

ادریس۷ دربارۀ عظمت خدا فکر میکرد و میگفت: برای این آسمانها و زمینها و برای این خلق بزرگ و آفتاب و ماه و ستارگان و ابر و باران و همة این اشیاء، پروردگاری است که مدبّر آنهاست و با قدرت خود آنها را اصلاح میکند. پس چرا من حق عبادت خدا را ادا نکنم؟ پس آنگاه با قومش ارتباط برقرار میکرد و آنان را پند میداد و میترساند و به عبادت خالق این اشیاء دعوت میکرد... (صدوق، ۱۴۲۶ق، ص۶۴، ح۱).

۲. امام باقر۷ از رسول خدا۹ چنین نقل کرده است که خداوند، فرشتهای از فرشتگان را که منزلت و مقامی داشت، از آسمان به زمین فرود آورد. آن فرشته نزد ادریس۷ آمد و به او گفت: «پیش پروردگارت برای من شفاعت کن». پیامبر۹ فرمود که حضرت ادریس سه شبِ پیدرپی نماز خواند و سه روز آن را بدون اینکه افطار کند، روزه گرفت. سپس در سحرگاه برای آن فرشته دعا کرد و خداوند به آن فرشته، اجازه صعود به آسمان را صادر کرد. فرشته به حضرت ادریس گفت: «دوست دارم تو را حاجتروا سازم. پس، از من حاجتی بخواه». حضرت ادریس گفت: «ملکالموت را به من نشان بده که او را ببینم. شاید با او مأنوس شوم؛ زیرا با یاد او [و ترس از او] چیزی برای من گوارا نیست». پس فرشته بالهایش را گشود و گفت: «سوار شو». سپس او را به سوی آسمان بالا برد و ملکالموت را در آسمان دنیا جستوجو کرد؛ اما به فرشته گفته شد که او (ملکالموت) بالاتر رفته است و آنها هم بالا رفتند و با او میان آسمان چهارم و پنجم روبهرو شدند. فرشته به ملکالموت گفت: «چرا گرفتهای»؟ او گفت: «در شگفتم. من زیر عرش الهی بودم که مأمور شدم روح حضرت ادریس را میان آسمان چهارم و پنجم بگیرم». ادریس سخن او را شنید و از روی بال آن فرشته پرید و ملکالموت، همانجا روح او را گرفت؛ چنانکه در فرموده خداوند چنین آمده است: «و یاد کن در این کتاب از ادریس. او بسیار راستگو، و پیامبر بود و ما او را به مقام والا و بلندی رساندیم» (ر.ک: راوندی، ۱۴۲۶ق، ص۵۸، ح۵۹).

مسجد سهله و ادریس۷

مسجد سهله، در دو کلیومتری شمال غرب مسجد کوفه است و از مساجدی است که قبایل عرب، آن را در قرن اول هجری بنا نهادهاند.

مسجد سهله پس از مسجد کوفه، از فضیلت بسیار بالایی برخوردار است و زائران قبر مطهر حضرت علی۷ به آنجا و مسجد کوفه نیز مشرف میشوند و به راز و نیاز و اقامة نماز و دعا میپردازند؛ زیرا فضائل بسیار زیادی در احادیث اهل بیت: برای آن ذکر شده است. در برخی از آن احادیث، به حضرت ادریس هم اشاره شده است که در ادامه برخی از آنها ذکر خواهد شد.

در گوشه و جنوب غربی مسجد سهله، خانه و مقام حضرت ادریس۷ است که زائران در آن مقام نیز به راز و نیاز میپردازند و برای روح آن پیامبر والامقام، دو رکعت نماز اقامه میکنند و حاجات خود را از خداوند میخواهند.

اسماعیل بن مهران گوید که امام صادق۷ به من فرمود:

اذا دخلت الکوفة فأت مسجد السهلة بیت ادریس۷ الذی کان یخیط فیه و یصلّی فیه، و من دعا الله فیه بما أحبّ قضى له حوائجه و رفعه یوم القیامة مکاناً علیاً الى درجة ادریس و أجیر من مکروه الدنیا و مکائد أعدائه (همان، ص۶، ح۶۴).

هرگاه به شهر کوفه رفتی، به مسجد سهله برو و در آنجا نماز بگزار و حاجتهای دینی و دنیایی خود را از خدا بخواه؛ زیرا مسجد سهله، خانة ادریسِ پیامبر بوده است که در آنجا خیاطی میکرد و نماز میگزارد و هرکس در آنجا خدا را به آنچه دوست دارد، بخواند و بخواهد، خداوند حاجتهای او را برآورده کند و او را در قیامت، به مقام والا و بلندی همانند ادریس بالا میبرد و از ناخوشیهای دنیا و مکر و حیله دشمنان، امان و پناه خواهد داد.

ابوبصیر هم از امام صادق۷ چنین نقل کرده است که حضرت فرمود:

یا أبا محمد کأنّی أرى نزول القائم۷ فی مسجد السهله بأهله وعیاله، قلت یکون منزله جعلت فداک؟ قال: نعم فیه منزل ادریس، و کان منزل ابراهیم خلیل الرحمن و ما بعث الله نبیاً الا و قد صلّى فیه، و فیه مسکن الخضر و المقیم فیه کالمقیم فی فسطاط رسول الله۹... (مجلسی، بیتا، ج۱۰۰، ص۴۳۶، ح۷)

ای ابامحمد، مثل اینکه میبینم امام قائم۷ با اهل و عیالش در مسجد سهله در حال فرود آمدن است. عرض کردم: «فدای شما گردم، مسجد سهله منزل اوست»؟ حضرت فرمود: «بله و منزل حضرت ادریس هم در مسجد سهله است و منزل حضرت ابراهیم خلیلالرحمن هم آنجاست، و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده، مگر آنکه در آن مسجد نماز گزارده است و آنجا محل سکونت حضرت خضر۷ است و کسی که در آنجا مسکن گزیند، همانند کسی است که در خیمة رسول خدا۹ سکونت کرده است».

در حدیث دیگری، امام صادق۷ به عمّار یقظان میفرماید:

کان بیت ابراهیم صلوات الله علیه الذی خرج منه الى العمالقه، وکان بیت ادریس۷ الّذی کان یخیط فیه و فیه صخرة خضراء فیها صورة النّبیین، و فیها منهاج الراکب - یعنی الخضر۷ . . . (همان، ص۴۳۴، ح۲).

خانه حضرت ابراهیم، که درود خدا بر او باد، آنجاست و از آن مکان راهی نبرد با قوم عمالقه شد، و خانه ادریس۷ که در آن خیاطی میکرد هم آنجاست و در آن مسجد، سنگ بزرگ سبزی وجود دارد که صورت همه پیامبران بر آن نقش بسته است و ورود و مسکن حضرت خضر۷ نیز آنجاست... .

صحف ادریس۷

مسعودی در روایتی میگوید:

وجمع الله له علم الماضین وزاده ثلاثین صحیفة وهو قوله عزّوجلّ {إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولىصُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى} [اعلی: ۱۹ و ۱۸] یعنی الصحف التی انزلت على هبة الله وادریس؛ (مسعودی، ۱۳۸۴ش، ص۲۶)

خداوند، دانش گذشتگان را به ادریس داد و سی صحیفه هم بر دانش گذشتگان برای او افزود و خداوند هم که در قرآن فرمود: «این گفتار در کتب و صحیفههای پیشین ذکر شده؛ در صحیفههای ابراهیم و موسی»؛ یعنی صحیفههایی که بر حضرت هبةالله و حضرت ادریس۸ نازل گردید.

در حدیثی دیگر که ابوذر از پیامبر گرامی۹ نقل کرده، چنین آمده است:

ثم قال یا أباذر أربعة من الأنبیاء سریانیون: آدم و شیث و أخنوخ، و هو ادریس و هو أوّل من خطّ بالقلم - و نوح۷ و أربعة من الأنبیاء من العرب: هود و صالح و شعیب و نبیک محمد. و اوّل نبی من بنی اسرائیل موسى و آخر هم عیسى و ستّمأة نبی، قلت: یا رسول الله کم أنزل الله من کتاب؟ قال مأتة کتاب و اربعة کتب، أنزل الله على شیث خمسین صحیفة، و على ادریس ثلاثین صحیفة، و على ابراهیم عشرین صحیفة و أنزل التوراة والإنجیل والزبور والفرقان... (صدوق، ۱۴۲۶ق، ص۵۷۳، ح۱۳).

پیامبر اکرم۹ فرمود: «ای اباذر، چهار نفر از پیامبران، سریانی هستند که عبارتاند از: آدم، شیث، اُخنوخ که همان ادریس است و او نخستین کسی است که خط نوشت و حضرت نوح۷، و چهار نفر از پیامبران، عرب هستند که عبارتاند از: هود، صالح، شعیب و پیامبر تو محمد۹ و نخستین پیامبر از بنیاسرائیل، حضرت موسی و آخرین آنها حضرت عیسی است و ششصد پیامبر هم [میان آنها مبعوث] شدند». ابوذر گفت: «عرض کردم ای رسول خدا، خداوند چند کتاب نازل کرد»؟ حضرت فرمود: «۱۰۴ کتاب که خداوند، پنجاه صحیفه بر حضرت شیث نازل کرد و سی صحیفه بر حضرت ادریس نازل فرمود و بر حضرت ابراهیم هم بیست صحیفه نازل کرد [اینها به صورت صحیفه و کاغذ بودند] و تورات و انجیل و زبور و قرآن را هم نازل کرد [که اینها به صورت کتاب بودند]».

مرحوم علامه مجلسی هم در انتهای جلد ۹۵ از بحار الانوار، میفرماید که من نسخهای از صحیفة ادریس پیامبر۷ را که خداوند متعال بر او نازل کرده است، پیدا کردم که ابن متّویه از لغت سریانی به لغت عربی نقل کرده است. از آنجا که آن صحیفه، خالی از لطافت و زیبایی نبود، علاقهمند شدم که آن را در اینجا بیاورم. سپس علامه از ابن متّویه نقل میکند که او گفت: من این صحیفهها را پس از زحمات زیاد به عربی ترجمه کردم و هر یک از آنها نام جداگانهای دارد؛ مانند: صحیفه حمد، صحیفه خلق، صحیفه رزق، صحیفه معرفت و... . سپس مرحوم علامه ۲۹ صحیفه را با نامهایشان به زبان عربی نقل میکند که مطالبی بسیار مفید و مواعظی زیبا از معارف و علوم اسلامی را در بر دارد (ر.ک: مجلسی، بیتا، ج۹۵، ص۴۵۳).

امید است در فرصتی دیگر، این صحیفه به صورت کتابچهای مستقل، به زبان عربی و فارسی آماده و منتشر شود؛ چنانکه طبق گزارش دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، در کشورهای دیگر به زبانهایی مثل یونانی، لاتین و فرانسوی منتشر شده و مقالات زیادی درباره آن تنظیم، تدوین و چاپ گردیده است (ر.ک: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۳۳۶).

سید بن طاووس هم قسمتهای مختلف و پراکندهای از آن صحیفهها را نقل کرده و فرموده است که هفده دسته کاغذ از صحیفههای حضرت ادریس را در نسخهای عتیق پیدا کرده است که در خزانه کتابخانه حرم مولایمان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب۷ بود و ابتدا و انتهای آنها از بین رفته بود. سپس وی قسمتهایی از آنها را در کتابش در چند فصل ذکر میکند (ر.ک: سید بن طاووس، ۱۳۷۹ش، ص۶۳، فصل ۱۵). این صحیفه اینگونه آغاز میشود:

الحمدلله الذی ابتدأ خلقه بنعمته، و أسبغ علیهم ظلال رحمته، ثمّ فرض علیهم شکرما أدلّ الیهم، و وفّقهم بمنّه لأداء ما فرض علیهم، و نهج لهم من سبیل هدایته یستوجبون به واسع مغفرته، فبتوفیقه قام القائمون بطاعته و بعصمته إمتنع المؤمنون من معصیته و بنعمته أوّل الشاکرون حقّ نعمته و برحمته وصل المسلمون الى رحمته... . (مجلسی، بیتا، ج۸۹، ص۴۵۳)

حمد و سپاس برای خدایی است که خلقتش را با نعمتش آغاز کرد و بر مخلوقاتش سایه رحمتش را فراوان گردانید. سپس شکر آنچه را به آنها داده بود، واجب کرد و با خوبی و نعمت خود، آنان را موفق بر انجام آنچه برآنان واجب کرده بود، نمود و راه هدایتش را که باعث میشد سزاوار بخشش گسترده او گردند، برای آنان باز کرد. پس به واسطه توفیق او فرمانبرداران او به اطاعت او به پا خواستند و با عصمت و نگهداری او مؤمنان از معصیت او دوری جستند و به واسطه نعمت او شاکران حق نعمت او را ادا کردند و به واسطه رحمت او مسلمانان به رحمت او رسیدند... .

صیحفه دوم، صحیفه خلق و سومی صحیفه رزق، و چهارمی معرفت، و پنجمی عظمت، و ششمی قربت، و هفتمی جبابره است و بقیه هم عبارتاند از صحیفه حول، صحیفه انتقال، صحیفه توکل، بعدی بدون نام، و دوازدهمی صحیفه بعث و بعدیها هم عبارتاند از: سهم الجبابر، صحیضفة المن، صورت صحیفة المنّ، صحیفة النجاة، الافلاک، المعاصی، الانذار، الحق، المحبّة، المعاد، الدنیا، البقاء، الطریق، الظلمة، الویل، القرون و العیاذ که در مجموع، ۲۹ صحیفه میشوند که مطالب و معارف مختلف را در بر دارند و برای همگان مفید است.

سنن و مواعظ ادریس

از موضوعات مورد توجه درباره حضرت ادریس۷، سنن آن حضرت و پندهای اوست. ابن طاووس در سعد السعود میگوید که بر کتابی که دارای چهار دسته و بسته کاغذ بود و آنها را میان موقوفات حرم طاهر، که در پشت کوفه بود، دیدم، چنین نوشته بود: «سنن حضرت ادریس که به خط عیسی [عتیق] بود و نویسنده، آن را از زبان سریانی به عربی نقل کرده بود».

در قسمتی از آن چنین آمده بود:

اعلموا واستیقنوا أنّ تقوى الله هی الحکمة الکبرى والنعمة العظمى والسبب الداعی إلى الخیر والفاتح لأبواب الفهم والعقل، أنّ الله لمّا أحبّ عباده وهب لهم العقل واختصّ انبیاءه وأولیاءه بروح القدس، فکشفوا لهم عن سرائر الدیانة و حقایق الحکمة، لینتهوا عن الظلال و یتبعوا الرشاد، لیتقرّر فی نفوسهم أنّ الله أعظم من أن تحیط به الأفکار أو تدرکه الأبصار او تحصله الأوهام أو تحدّه الأحوال، و أنّه المحیط بکلّ شیء والمدبّر له کما شاء، لا یتعقّب أفعاله ولاتدرک غایاته ولا یقع علیه تحدید ولا تحصیل ولا مشار و لا اعتبار و لا نق و لا تفسیر ولا تنتهی استطاعة المخلوقین إلى معرفة ذاته ولا علم کنهه (ابن طاووس، ۱۳۷۹ش، ص۷۷).

بدانید و باور کنید که تقوای الهی، حکمت بزرگ و نعمت بسیار عظیم و سبب دعوت به خیر و کلید درهای فهم و عقل است؛ زیرا خداوند از آنجا که بندگانش را دوست دارد، عقل را به آنان هبه کرد و پیامبران و اولیای خود را به روحالقدس اختصاص داد؛ پس اسرار دیانت و حقایق حکمت را برای آنان آشکار کرد تا از گمراهی بپرهیزند، در پی رشد و هدایت باشند تا در نفْس آنان تثبیت شود که خداوند، بزرگتر از آن است که اندیشهها به او احاطه پیدا کنند یا چشمها او را درک نمایند و اوهام او را دریابند و حالات او را محدود کنند و اوست که بر همه چیز احاطه دارد و هر طور بخواهد، آنها را مدیریت میکند. کارهای او قابل تعقیب نیست و اهداف او درک نمیشود و محدودیت بر او راه ندارد و قابل دسترسی نیست و او مورد اشاره و عبرتگرفتن و سخن و تفسیر قرار نگیرد و مخلوقات، توان شناخت او و درک حقیقت او را ندارند.

در قسمتی از دسته دوم چنین آمده بود:

ادعو الله فی اکثر اوقاتکم متعاضدین متألهین فی دعائکم، فانّه ان یعلم منکم التظافر والتوازر یجب دعائکم و یقبض حاجتکم و یبلّغکم آمالکم و یقض عطایاه علیکم من خزائنته الّتی لا تفنى (همان).

خدا را در بیشتر وقتهای خود، با همدیگر و با نیت پرستش، در دعایتان بخوانید و دعا کنید؛ زیرا اگر همیاری و پشتیبانی از شما بروز کند، خداوند دعای شما را اجابت میکند و حاجت شما را برآورده میسازد و به آرزویتان میرساند و هدایایش را از خزانهاش، که فناناپذیر نیست، به شما میدهد.

در قسمتی دیگر از آن سنن چنین آمده است:

اذا دخلتم فی الصیام فطهّروا نفوسکم من کل دنس و نجس، و صوموا بقلوب خالصة صافیة منزّهة عن الأفطار السیئة والهواجس المنکرة فإنّ الله سیحبس القلوب اللطخة والنّیات المدخولة، و مع صیام افواهکم من المآکل فلتصم جوارحکم من المآثم، فانّ الله لا یرضى منکم أن تصوموا من المطاعم فقط، ولکن من المناکیر کلّها والفواهش بأسرها (همان).

آنگاه که در روزه وارد میشوید، پس نفْسهای خود را از ناپاکی و آلودگی پاک کنید و با قلبهای خالص و صاف و پاکیزه، از اندیشههای بد و زشت و خاطرات ناگوار روزه بگیرید؛ زیرا خداوند، قلبهای آلوده و آکنده از خودپسندی و ریا را زندانی میکند و شایسته است با روزهداری، دهانتان از خوردنیها، تمام اعضا و جوارح شما هم از گناهان روزهدار باشند؛ زیرا خداوند از اینکه فقط از خوردنیها روزه باشید، از شما راضی و خشنود نمیشود؛ بلکه از همۀ منکرات و زشتیها به طور تمام و کمال باید روزه باشید.

در بخش دیگری چنین میخوانیم:

اذا دخلتم فی الصلاة فاصرفوا لها خواطرکم و افکارکم وادعوا الله دعاءً طاهراً متفرغاً، وسلوه مصالحکم و منافعکم بخضوع و خشوع و طاعة واستکانة واذا رکعتم و سجدتم فابعدوا عن نفوسکم أفکار الدنیا وهواجس السوء و أفعال الشرّ واعتقاد المکر و مآکل السحت والعدوان والأحقاد واطرحوا بینکم ذلک کلّه (همان).

هنگامی که وارد نماز شدید، اندیشه و خاطره و حواسّ خود را متوجه نماز خود کنید و خدا را با نیت پاک و پاکیزه و باتوجه بخوانید و آنچه را که مصلحت و به سود شماست، با خضوع و خشوع و متواضعانه از خدا بخواهید و هنگامی که رکوع و سجود انجام دادید، خودتان را از اندیشه دنیا و خاطرات بد و کارهای شرّ و حیلهگری و غذاهای حرام و کینهها و دشمنی دور کنید و همۀ آنها را از میان خود بیرون بیندازید.

در آخرین قسمت سنن اینگونه آمده است:

أدّوا فرائض صلوات کلّ یو م، و هی ثلاث: الغذاة و عددها ثمان سور و کل سورتین ثلاث سجدات بثلاث تسبیحات و عند انتصاف النهار خمس سور، و عند غروب الشمس خمس سور بسجودهنّ، هذه المکتوبة علیکم، و من زاد علیها متنفّلا فله على الله المزید فی الثواب (همان).

واجبات نماز هر روز را که در سه وقت است، انجام دهید: ۱. صبح که عدد آنها هشت سوره است، و هر دو سوره دارای سه سجده است با سه تسبیح؛ ۲. در وسط روز هم پنج سوره دارد؛ ۳. و هنگام غروب خورشید هم پنج سوره با سجدههای آنها. اینها بر شما واجب است و هر کس به عنوان نافله بر آنها بیفزاید، خداوند بر پاداش و ثواب او میافزاید.

از این جملات استفاده میشود که در دین حضرت ادریس نیز نماز واجب بوده است؛ اگرچه کیفیت آن با نماز مسلمانان تفاوت داشته.

علاوه بر این سنن که برای حضرت ادریس نقل شده است و همه آنها مواعظ و پندهای بسیار آموزندهاند، سخنان و پندهای کوتاهی هم از ایشان نقل شده است که برخی از آنها از این قرارند:

۱. فرمود: «لن یستطیع أحد أن یشکر الله على نعمه بمثل الإنعام على خلقه» (عفیف عبدالفتاح طیارة، بیتا، ص۵۷)؛ «احدی نمیتواند شکر نعمتهای خدا را مانند اکرام و نعمتبخشی به خلق او ادا کند».

۲. فرمود: «اذا دعوتم الله سبحانه فاخلصوا النیة وکذا الصیام والصلوات فافعلوا» (همان)؛ «هنگامی که خدای سبحان را میخوانید، نیت خود را خالص و بیریا کنید. همچنین روزه و درودها را انجام دهید».

۳. فرمود: «لا تحدوا الناس على مؤاناة الحظّ فإنّ استمتاعهم به قلیل» (همان)؛ «به مردم بر آنچه از بهره داده شد، حسادت نورزید؛ زیرا بهرهبرداری آنان از آن بهره کم است».

۴. فرمود: «من تجاوز الکفاف لم یغنه شیء» (همان)؛ «کسی که قناعت نداشته باشد و از حدّ کفاف بگذرد، هیچ چیز او را بینیاز نخواهد کرد».

۵. فرمود: «حیاة النفس فی الحکمة» (همان)؛ «زندگی و حیات نفس و جان، به حکمت و فرزانگی است».

همچنین درباره ایشان نوشتهاند:

وکان اخنوخ اوّل من خطّ بالقلم، و هو إدریس النّبی، فاوصى ولده أن یخلصوا عبادة الله، ویستعملوا الصدق و الیقین، ثم رفعه الله بعد أتت له ثلاثمائة سنة (یعقوبی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۱).

اُخنوخ، نخستین کسی بود که با قلم نوشت و او همان ادریس پیامبر است. او به فرزندانش سفارش کرد که پرستش خدا را خالصانه انجام دهند و صداقت و یقین را در زندگی به کار برند. خداوند او را در سیصد سالگی به آسمانها برد.

دعای ادریس۷

سید بن طاووس از حسن بصری چنین نقل میکند که وقتی خداوند، ادریس۷ را به سوی قومش مبعوث کرد، این اسما را به او آموخت و به او وحی فرستاد که آنها را مخفیانه بگو و برای قوم خود فاش نکن تا مرا با آنها بخوانند و او با آن اسما خدا را خواند و خداوند او را به جایگاه و منزلتی والا برد. سپس خداوند آن اسما را به حضرت موسی۷ و سپس به حضرت محمد۹ آموخت. حضرت محمد۹ آن دعا را در جنگ احزاب خواند و پیروز شد.

حسن بصری گوید: «من از دید حجّاج مخفی شده بودم. خدای متعال را با آن نامها خواندم. خداوند مرا کفایت کرد و او را از دسترسی به من دور داشت. شش بار آنان بر من وارد شدند و من با آن نامها خدا را خواندم. لذا خدای متعال چشمهای آنان را از اینکه مرا ببینند، بست.

راوی گفت: برای آمرزش تمام گناهان، خدا را به آن نامها بخوان و سپس حاجتهای دنیوی و اخروی خود را از او بخواه؛ زیرا خداوند انشاءالله به تو خواهد داد. آن نامها چهل نام به تعداد روزهای توبه است و آن دعا این است:

۱. سبحانک لا إله إلّا أنت یا ربّ کلّ شیء و وارثه؛ تو منزه هستی، معبودی جز تو نیست. ای پروردگار همه چیز و وارث همه چیز.

۲. یا إله الآلهة الرفیع جلاله؛ ای معبود معبودها که جلالتت والاست.

۳. یا الله المحمود فی کل فعاله؛ ای الله که در تمام کارهایش پسندیده و ستوده است... (سید بن طاووس، ۱۴۱۴ق، ص۳۶۴).

جمعبندی

متأسفانه، درباره زندگی حضرت ادریس۷ موارد مبهم بسیار زیاد است؛ طوریکه باید گفت: با توجه به گذشت هزاران سال از زمان حیات آن بزرگوار، به افسانهها و مطالبی که درباره او در کتابها آمده است، خیلی نمیتوان اعتماد کرد و به تعبیر مرحوم علامه طباطبائی در المیزان و کتب دیگری که به زندگی او پرداختهاند، منقولات قابل اعتماد نیست و بعضی روایات هم که در مورد ایشان نقل شده، اسرائیلیات است (ر.ک: علامه طباطبائی، بیتا، ج۴، ص۷۱).

ازاینرو، میبینیم که دربارة محل تولد و زندگی، چگونگی زندگی، سالهای زندگی و حتی در خصوص پایان زندگی و بلکه در مورد شخصیت او هم اختلاف شده است؛ به طوری که در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی چنین آمده است:

گذرابودن اشارات قرآن و کمشناختهبودن این پیامبر، در کنار ساختار لغوی واژۀ ادریس، این احتمال را که این نام، لقبی برای پیامبری با نامی دیگر بود، به میان آورده و محققان را به سوی شخصیتپردازی و رفع کاستیهای داستان زندگی او با یاریجستن از منابع گوناگون و پیوند زدن آن با داستان زندگی برخی دیگر از شخصیتهای دینی چون اُخنوخ، الیاس و هرمس سوق داده است (دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۷ش، ج۷، ص۳۳۰).

ازاینرو، در این مقاله کوشیدیم تا بیشتر از قرآن، احادیث و کتب مورد اعتماد بهره گیریم و مواردی را که قابل اثبات است، ذکر کنیم و از موارد و مطالب زیادی که جنبه کاربردی ندارند، بپرهیزیم. در صورت نیاز و تحقیق، به منابع دیگر مثل دایرةالمعارفها و کتب تاریخی و حدیثی مراجعه شود.

  1. قرآن کریم.

    1. ابن طاووس، علی بن موسی (۱۳۷۹ش). سعد السعود للنفوس، قم، انتشارات دلیل.
    2. ـــــــــــــــــ (۱۴۱۴ق). مهج الدعوات، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات.
    3. جزائری، سیدنعمتالله (۱۴۲۷ق). النور المبین فی قصص الانبیاء، قم، ذوی القربی.
    4. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی (۱۳۷۷). زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، نشر مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
    5. رسولی محلاتی، سیدهاشم (۱۳۸۲). تاریخ انبیاء، قم، بوستان کتاب.
    6. شیخ صدوق، محمد بن علی(۱۴۲۶ق). الخصال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة.
    7. طباطبایی، سیدمحمدحسین (بیتا). المیزان فی تفسیر القرآن، قم المقدسة، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة.
    8. عفیف، عبدالفتاح طیاره (بیتا). مع الانبیاء فی القرآن، بیروت، مطبعة دار الکتب.
    9. قطب راوندی، سعید بن هبةالله (۱۴۲۶ق). قصص الانبیاء، قم، مؤسسه انتشارات محبین.
    10. مجلسی، محمدباقر (بیتا). بحار الانوار، دار الکتب الاسلامیة.
    11. مسعودی، علی بن الحسین (۱۳۸۴ش). اثبات الوصیة، قم، مؤسسه انصاریان.
    12. یعقوبی، احمد بن اسحاق (۱۳۸۳ش). تاریخ الیعقوبی، قم، انتشارات المکتبة الحیدریة.