جایگاه اهل بیت نزد پروردگار از منظر زیارتنامه‌ها

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

عضو گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت

چکیده

موضوع ولایت پیامبر و اهل بیت اطهار در دو شاخه تکوینی و تشریعی، بحث‌های دامنه‌داری را میان علمای اسلام پدید آورده است. این مقاله، با روش توصیفی ـ تحلیلی، چگونگی انعکاس بحث ولایت اهل بیت در زیارتنامه‌ها را بررسی می‌کند. برآیند این بررسی نشان می‌دهد که خداوند ولایت تکوینی (قدرت تصرف در هستی) و ولایت تشریعی (قانونگذاری، مدیریت و سرپرستی جامعه) را به پیامبر و اهل بیت ایشان با شرایطی واگذار کرده است و آنان شایسته‌ترین انسان‌ها برای رهبری جامعه بشری معرفی شده‌اند.
 

کلیدواژه‌ها


برخی فضایل اهل بیت: و مقام و منزلت آن بزرگواران نزد پرورگار متعال، در دو نوشته گذشته، بررسی شد. موارد یاد شده در واقع بیانگر مقام و موقعیت ممتاز اهل بیت: نزد آفریدگار هستی است. در این مقاله، موضوع ولایت اهل بیت: در زیارتنامهها، که یکی از فضیلتهای آن بزرگواران است، بررسی میشود.

کلمه ولایت با کسر واو (و به نقلی هم کسر و هم فتح واو) به معنای سرپرستی کردن است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص۸۸۵). بر اساس آیه شریفه {اللهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا...} (بقره: ۲۵۷) و آیات مشابه آن، اراده خداوند متعال تنها اراده حاکم بر جهان، و تنها او آفریننده و سرپرست جهان هستی است. ولایت به این معنا به دو شاخه تکوینی و تشریعی تقسیم میشود:

۱. ولایت تکوینی

ولایت، آفرینش و هر نوع تصرف و تدبیر در عالم خلقت منحصر به خداى متعال است: {إِنَّما أَمْرُهُ إِذٰا أَرٰادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ} (یس: ۸۲)؛ «شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن میگوید: باش، پس بیدرنگ موجود میشود».

فرستادگان و اولیاى خداوند نیز میتوانند به اذن پروردگار و هنگام لزوم، در جهان خلقت تصرف کنند و حوادثى را به وجود آورند. خداوند درباره حضرت عیسی۷ میفرماید:

{وَ رَسُولاً إِلىٰ بَنِی إِسْرٰائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتىٰ بِإِذْنِ اللهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمٰا تَأْکُلُونَ وَ مٰا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین} (آل عمران: ۴۹).

و کسی را به رسالت و پیامبری به سوی بنیاسرائیل میفرستد که [به آنان گوید:] من از سوی پروردگارتان برای شما نشانهای [بر صدق رسالتم] آوردهام. من از گِل برای شما چیزی به شکل پرنده میسازم و در آن میدَمم که به اراده و مشیّت خدا پرندهای [زنده و قادر به پرواز] میشود و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را بهبود میبخشم و مردگان را به اِذن خدا زنده میکنم و شما را از آنچه میخورید و آنچه در خانههایتان ذخیره میکنید خبر میدهم. مسلماً اگر مؤمن باشید، این [معجزات] برای شما نشانهای [بر صدق رسالت من] است.

کلمه‏هاى أُبْرِئُ (بهبودى مى‏بخشم) و أُحْىِ الْمَوْتى (مردگان را زنده مى‏کنم)، دلیل صدور اینگونه کارها از خود پیامبران است، اما براى مردود دانستن هرگونه شرک و دوگانهپرستى در خلقت، بر روى کلمه {بِإِذْنِ اللهِ} تکیه شده است؛ یعنی پیامبران و اولیای الهی فقط با اذن خداوند میتوانند چنین کارهایی بکنند. منظور از ولایت تکوینى نیز همین است؛ یعنی چیزى برتر از ولایت تشریعى، سرپرستى مردم از نظر حکومت، نشر قوانین و دعوت و هدایت به راه راست (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۵۵۸).

بنابر دلایل موجود، پیامبر اسلام۹ و اهل بیت مطهر: با اذن خدای تعالی ولایت تکوینى دارند.

محقق اصفهانی می گوید: حقیقت ولایت این است که زمام امر چیزی در دست کسی باشد. پیامبر۹ و ائمه: ولایت معنوی و سلطنة باطنی بر جمیع امور تکوینی و تشریعی داشته و مجاری فیوضات تکوینی و تشریعی و وسایط تکوین و تشریع هستند. (اصفهانی، ج۲، ص۳۷۹) در توصیف پیامبر۹ آمده است: «المفوّض إلیه دین الله» (طوسی، ۱۴۱۱ق، ج۱ ص۴۰۶، مجلسی، ۱۴۰۳ق ، ج۵۲ ، ص۲۰) این ولایت، لازمه ذوات نوری پیامبر۹ و خاندان مطهر ایشان و نظیر ولایت خداوند است، این غیر از ولایت ظاهری است که از مناصب و امری قرار دادی است. آنچه مناسب این معنی است، آیه {النَّبِیُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ}. و نظایر آن مثل {إِنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ}. میباشد. در زمینه این آیات دو نظر وجود دارد: اول نظر برخی از مفسرین است و آن اینکه إراده پیامبر۹ در مورد مزاحمت با اراده دیگران، اولی است نه اینکه ابتدائا بر هر تصرفی ولایت داشته باشد. نظر دوم که مورد تایید محقق اصفهانی است این است که پیامبر۹ أولى به مؤمن از خود مؤمن است همانطور که وی به خودش سلطة دارد سلطه نبی۹ أقوى از سلطنت و سلطه خود مؤمن بر خودش هست. (اصفهانی، ۱۳۶۱ق ج۲، ص: ۳۷۹). شهید آیه الله مرتضی مطهری در کتاب ولائها و ولایتها، ولایت تکوینی را با عنوان ولاء تصرّف یا ولاء معنوی که بالاترین مراحل ولایت است، معرفی می کند. ایشان در مقام تشریح ولایت تصرف گوید: نظریّه ی ولایت تکوینی از یک طرف مربوط است به استعدادهای نهفته و کمالات بالقوه «انسان» که قابل به فعلیّت رسیدن است، و از طرف دیگر مربوط است به رابطه این موجود با خدا. مقصود از ولایت تکوینی این است که انسان در اثر پیمودن صراط عبودیّت به مقام قرب الهی نائل می گردد و با داشتن آن معنویّت، قافله سالار معنویّات، مسلّط بر ضمائر و شاهد بر اعمال و حجّت زمان می شود. زمین هیچ گاه از ولیّی که حامل چنین معنویتی باشد، و به عبارت دیگر، از «انسان کامل» خالی نیست. (مطهری، ۱۳۹۲ش، ج۳، ص۲۸۱ و۲۸۵). در زیارتنامههای معصومین به جملههایی چون: السَّلَامُ عَلَى أَوْلِیَاءِ الله (ابن قولویه، ۱۳۵۶ق، ص۳۰۲)، السَّلَامُ عَلَى وَلِیِ اللهِ وَ حَبِیبِه... (طوسی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۸۸) و السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَلِیَّ اللهِ (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۸۹؛ طوسی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۷۲۲) برمیخوریم و آن بزرگواران را ولی خدا میشناسیم. در برخی از زیارتنامهها فرازهایی وجود دارد که حاکی از ولایت تکوینی پیامبر۹ و اهل بیت طاهرین: میباشد در فرازی از زیارت جامعه کبیره، خطاب به خاندان مطهر رسول خدا۹ عرض میکنیم: بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ یَکْشِفُ الضُّـر (شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۵).

خداوند، [خلقت عالم را] به شما آغاز کرده و به شما پایان مى‏بخشد و به یمن وجود شما باران را فرو میبارد و به خاطر شما آسمان را از سقوط به زمین بازمیدارد، مگر اینکه خودش اذن دهد و به وسیله شما غبار اندوه را از دلها مىزداید و سختى زندگى و بدى حال را برطرف میسازد.

هر یک از این فرازها براى بیان شأنى از شئون پیامبر خدا۹ و اهل بیت پاک ایشان و بیانگر جایگاه ممتار آن بزرگواران در نظام هستی است.

گفتنی است روایات نیز این مضامین زیارتنامهها را تأیید میکنند. امام صادق۷ از پدرش امام محمد باقر۷ و ایشان نیز از پدرش على بن الحسین۸ نقل میکنند که فرمودند:

نَحْنُ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ وَ حُجَجُ اللهِ عَلَى الْعَالَمِینَ ...نَحْنُ الَّذِینَ بِنَا یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِنَا یُمْسِکُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا وَ بِنَا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَنْشُرُ الرَّحْمَةَ وَ تَخْرُجُ بَرَکَاتُ الْأَرْضِ وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا ... (طبرسی، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۱۷؛ کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۴۴).

ما رهبران مسلمین و حجتهای خداوند تعالى بر تمام جهانیان هستیم... ما کسانی هستیم که به سبب وجود ما آسمان را نگه میدارد تا به زمین سقوط نکند، مگر با اذن خدا و به وسیله ما زمین اهل خود را فرو نمیبرد و به دلیل وجود ما باران از آسمان جارى میگردد و به واسطه وجود ما نشر رحمت از آسمان به زمین شده و زمین برکاتش را در اختیار ساکنانش قرار میدهد و اگر از ما کسى در زمین باقى نماند، زمین اهل خود را فرو برد.

پیامبر۹ و اهل بیت: (چنانکه در برخی روایات و زیارتنامهها از جمله زیارت جامعه وارد شده) ارکان و استوانههای جهان هستی و سبب خلقت و بقاء جهان آفرینش هستند؛ «وَأَرْکَانَ الْبِلَاد» (شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۰). کتب روایی از جمله کافی، در بابی ائمه: را ارکان زمین معرفی کردهاند. ارکان، جمع رکن، به امر عظیم و طرف قویتر یک چیز و به آنچه پادشاه و لشکر و غیره بدان قوى گردند گفته میشود (فراهیدی، بیتا، ج۵، ص۳۵۴؛ صاحب بن عباد، بیتا، ج۶، ص۲۴۸).

مفضل بن عمر از امام صادق۷ نقل میکند:

...کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ۷ بَابَ اللهِ الَّذِی لَا یُؤْتَى إِلَّا مِنْهُ وَ سَبِیلَهُ الَّذِی مَنْ سَلَکَ بِغَیْرِهِ هَلَکَ وَ کَذَلِکَ یَجْرِی الْأَئِمَّةُ الْهُدَى وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ جَعَلَهُمُ اللهُ أَرْکَانَ الْأَرْضِ أَنْ تَمِیدَ بِأَهْلِهَا... (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱ ص۱۹۶).

امیر المؤمنین7 آن باب الله است که جز او نمیتوان به سوی خدا راه سپرد و راه خدایی است که هر کس جز آن را بپوید، هلاک میشود و همچنین درباره ائمه هدى: یکى پس از دیگرى این حکم جاری است. خدا ایشان را ارکان زمین قرار داده تا اهلش را نجنباند (اختلال نظام و سرگردانى عمومى پیش نیاید).

از این جملهها چنین برمیآید که حضرت محمد۹ و اهل بیت طاهرین: بر همه آفریدههای خدا از آسمانها و زمین، فرشتگان و انس و جن و همه موجودات زمینی و آسمانی ولایت دارند. بنابراین، ایشان ارکان همه اشیا هستند و هرچه اراده کنند با اذن خداوند انجام میگردد.

امام علی۷ به سلمان و ابوذر فرمودند:

أَنَا الَّذِی حَمَلْتُ نُوحاً فِی السَّفِینَةِ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَخْرَجْتُ إِبْرَاهِیمَ مِنَ النَّارِ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا الَّذِی أَجْرَیْتُ أَنْهَارَهَا وَ فَجَّرْتُ عُیُونَهَا وَ غَرَسْتُ أَشْجَارَهَا بِإِذْنِ رَبِّی. (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۲۶ ص۵).

منم آن کسی که نوح پیامبر را در کشتی از طوفان عظیم عالمگیر به اذن خدایم نجات دادم. منم آن کسی که یونس پیامبر را از شکم ماهی به اذن خدایم بیرون آوردم. منم آن کس که موسی بن عمران را با فرمان پروردگارم از دریا به سلامت عبور دادم. منم آن کس که ابراهیم خلیل را از آتش [نمرود] به اذن پروردگارم نجات دادم. منم آن کس که نهرها جاری کردم و چشمهها جوشاندم و درختها رویاندم با اذن پروردگارم.

از امامهادی۷ چنین روایت شده است: إِنَّ اللهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللهُ شَیْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ {وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ} (تکویر: ۲۹).

«خداوند قلب امامان را مورد مشیّت خودش قرار داده است. هرگاه خداوند چیزی را خواست؛ آنها نیز آن را میخواهند و همین است معنای آیه شریفه {وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ}؛ شما چیزی را نمیخواهید مگر اینکه خداوند بخواهد» (قمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۰۹؛ صفار، ۳۸۹ق، ج۱، ص۵۱۷).

زیرا خدای تبارک و تعالی، پیامبر اکرم۹ و خاندان رسول: را امین خود میداند و مقام رحمانیّت خود را تکویناً و تشریعاً به آنها واگذار کرده است؛ یعنی آنها مظهر رحمانیّت خدا هستند. تجلیّات رحمت حضرت حقّ از آینه وجود آنها در عالم ظاهر میشود.

در روایتی میخوانیم:

حضرت امام حسن مجتبى۷ از مکه به سوی مدینه مى‏رفتند. در راه زیر درخت خرماى خشکى بار انداختند. یکی از همراهان ایشان عرض کرد: «خوب بود شما دعا مى‏کردید و این درخت میوه مى‏داد و ما استفاده مىکردیم». آن حضرت دعا کرد و درخت سبز شد و میوه داد. ساربانى که کنار ایستاده بود، گفت: «پسر پیغمبر سحر کرد». امام حسن۷ فرمود: «سحر نیست، بلکه دعاى مستجاب پسر پیغمبر است» (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۴۶۲).

اهل بیت: نهتنها باعث نگهداری و استقرار زمین و اهل آن در این دنیا هستند، بلکه در عالم آخرت نیز ولایتشان جاری است. امام صادق۷ فرمود: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ۷ کَثِیراً مَا یَقُولُ أَنَا قَسِیمُ اللهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّار...؛ امیر المؤمنین صلوات الله علیه بسیار میفرمود: من از طرف خدا قسمتکننده بهشت و دوزخم» (همان، ص۱۹۶).

در فرازی از زیارت جامعه خطاب به اهل بیت: میگوییم: «وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لَکُمْ؛ تمامی موجودات، رام و مطیع فرمان شما هستند». (شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۶) بر اساس روایتی از علی بن یقطین، زمانی یک مرد شعبدهباز به بغداد آمد. هارون خواست برای رسیدن به هدفش از او استفاده کند. به همین سبب، پنهانی به او وعده انعام فراوان داد تا در مجلسی عمومی امام موسی بن جعفر۸ را شرمنده سازد. او پذیرفت. در یک مهمانی وقتی مهمانان کنار سفره نشستند، امام کاظم۷ خواست لقمهای از سفره بردارد، با نیرنگ مرد شعبدهباز لقمه از دست امام پرید و حاضران مجلس خندیدند. امام کاظم۷ بردباری نشان داد، اما آن مرد، کار خود را تکرار کرد. امام کاظم۷ به پردهای که عکس شیر بر آن بود اشاره کرد و فرمود: «یا اَسَدَالله! خُذْ عَدُوَّ اللهِ؛ ای شیر خدا! بگیر دشمن خدا را». ناگهان آن نقش، شیرِ زنده شد و به آن مرد شعبدهباز حمله کرد و بدنش را از هم درید و تمام اجزای او را بلعید. مجلسنشینان وحشتزده شدند. جمعی گریختند و جمعی از هوش رفتند. هارون نیز بیهوش شد. وقتی به هوش آمد، دید هنوز شیر ایستاده است. امام به آن شیر اشاره کرد تا به حال اوّلش بازگردد. شیر دوباره نقش روی پرده شد. هارون از امام خواست آن شعبدهباز را بازگرداند. امام۷ فرمود: «لَوْ کانَتْ عَصا مُوسی رَدَّتْ مَا ابْتَلَعَتْهُ مِنْ حِبالِ الْقَومِ وَ عِصِیُّهُمْ فَاِنَّ هذِهِ الصُّورَهْ تَرُدُّ مَا ابْتَلَعَتْهُ؛ اگر عصای موسی آن مارها و عصاهای ساحران فرعون را که بلعیده بود برگردانید، این نقش شیر هم آنچه را که بلعیده است بیرون میافکند» (شیخ صدوق، ۱۴۱۷ق، ص۱۴۹).

دوم: ولایت تشریعی

ولایت تشریعى یعنی سرپرستی کردن، تدبیر امور و قانونگذارى (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص۸۸۵؛ زمخشری، ۱۹۷۹م، ص۶۸۹). ولایت تشریعی مانند ولایت تکوینی مختص خدای متعال است و تنها به اذن خداوند میتوان از آن بهرهای داشت. پس کسی حق سرپرستی، قانونگذاری، حاکمیت بر مردم و دستور دادن (ولایت) به آنها را ندارد، مگر خداوند متعال، اما برای اداره جامعه بشری لازم است حاکم و زمامداری امور زندگی مردم را سامان بدهد. از آنجا که شناخت انسان کاملی که به دور از همه کاستیها، شرایط رهبری و حاکمیت جامعه را داشته باشد برای مردم ممکن نیست، خداوند متعال، حاکمان صالحی تعیین کرده و تفسیر، اجرای قوانین الهی، سرپرستی کردن و تدبیر امور جامعه را به آنان واگذار کرده است.

قرآن بارها تأکید میکند که ولایت (به معنای سرپرستی و مدیریت جامعه) به جانشینان خداوند (انبیا۷) سپرده شده است: {أُولئِکَ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ...} (انعام: ۸۹)؛ «آنان (پیامبران) کسانی هستند که به ایشان کتاب ومنصب داوری ونبوّت دادیم». و در باره پیامبر اسلام۹ آمده است: (اَلنَّبِیُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ} (احزاب: ۶)؛ «پیامبر، نسبت به مؤمنان از خودشان اولی و سزاوارتر است».

ولایت در این کاربرد، هم صبغه فقهی دارد؛ زیرا ولی خدا، میتواند در اموال مردم تصرف کند، حق امر و نهی دارد و واجبالاطاعه است و هم صبغه اعتقادی؛ زیرا ولایت الله و ولایت الرسول و الائمة، از ارکان و اصول دین است. امام محمد باقر۷ فرمود: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَـیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ؛ دین اسلام بر پنج چیز بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت‏ اهل‏ بیت. و ندا داده نشد به چیزى از اینها، چنانچه ندا داده شد به ولایت» (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۱۸).

در باور شیعه امامیه که به پشتوانه قرآن و روایات معتبر از رسول خدا۹ قدرت یافته، این مقام (سرپرستی جامعه و اولویت بر مؤمنین)، پس از نبی اکرم۹ به ائمه معصومین: داده شده است. پیامبر خاتم۹ در حجةالوداع با نزول آیه {یٰا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ
مِنْ رَبِّکَ...} (مائده: ۶۷) از سوی خداوند مأمور شد، رهبری و سرپرستی جامعه را به امام
علی بن ابیطالب۷ واگذارد. آن حضرت در جریان غدیر خم، از حاضران پرسیدند: «ألست أولی بکم من انفسکم؟»؛ «آیا من به شما از خودتان اولی نیستم؟ [یعنی آیا من به شما حق رهبری و سرپرستی ندارم؟]» و حاضران پاسخ مثبت دادند. سپس فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِیٌ مَولاهُ»؛ «[اکنون که من حق رهبری و سرپرستی برای شما دارم] هر کس من مولی و سرپرست او هستم، این علی نیز مولی و رهبر اوست». با توجه به جمله پرسشی «ألست أولی بکم من انفسکم؟»، معنای مولی، متعین در ولایت و رهبری است که به دلیل آیه ولایت، در طول ولایت خدا و رسول خدا۹ قرار دارد و از آن سرچشمه میگیرد. آیه چنین است:

{إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ} (مائده: ۵۵).

همانا سرپرست و دوست شما فقط خدا و رسول او و مؤمنانی [مانند علی بن ابیطالباند] که همواره نماز را برپا میدارند و درحالیکه در رکوعند [به تهیدستان] زکات میدهند.

امام صادق۷ فرمود: «وَلَایَتُنَا وَلَایَةُ اللهِ الَّتِی لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً قَطُّ إِلَّا بِهَا؛ ولایت ما همان ولایت خداست که خدا هیچ پیغمبرى را جز به آن مبعوث نساخت» (همان، ج۱، ص۴۳۷).

قلمرو این ولایت، تدبیر امور جامعه به صورت بسیار گسترده (مطلقه)، همه مسائل اجتماعى، سیاسى و حکومتى را شامل میشود. فلسفه آن نیز مدیریت جامعه، برقرارى عدالت، امنیت، احقاق حقوق مردم، حفظ حدود الهی و قیام به وظیفه رهبرى اجتماعى، مبارزه با ناهنجاریهاى اجتماعى و هرج و مرج است.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه {النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...} (احزاب: ۶) فرمودند:

این اولویت، مطلق بوده و در تمام امور دین و دنیای انسانها جاری است و هیچ دلیلی بر انحصار آیه شریفه به امر خاصی نظیر تدبیر امور اجتماعی یا مسئله قضاوت و ...، وجود ندارد و این مطلب جای تعجب نیست؛ چراکه پیامبر۹ نماینده خداوند است و جُز خیر و صلاح فرد و جامعه را در نظر نمیگیرد. بنابراین، همین اولویت هم در مسیر منافع حقیقی بشر خواهد بود (طباطبایی، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۲۷۶).

ولایت پیغمبر۹ و امام۷ بر جامعه بشرى مانند ولایت بر سفیه و مجنون و محجور نیست؛ زیرا چنین تعبیری، اهانت به مردم و اولیای خداست. پیغمبر، امام و جانشین امام بر عاقلان و فرزانگان ولایت دارند و ولایت آنها به ولایت الله بازمى‏گردد؛ یعنى خود مکتب و دین، رهبرى، سرپرستى و هدایت جامعه را به عهده مى‏گیرد. ولایت در این کاربرد، شامل خود پیامبر و امام نیز میشود؛ یعنی دین بر شخصیت حقیقى پیامبر و دیگر معصومان: هم ولایت دارد. اگر پیغمبر حکم یا فتوایى را به عنوان امین وحى الهى از خدا تلقى و به مردم ابلاغ کرد، عمل به این فتوا بر همگان، حتى بر خود پیغمبر و امام نیز واجب است؛ زیرا این در حقیقت، ولایت خود خداوند است.

باید گفت مطرح شدن ولایت پیامبر۹ و ائمه اطهار: در زیارتنامهها در واقع به معنای آموزش اندیشه سیاسی به کلیه پیروان اهل بیت: است. مردم با حضور در حرمها و زیارت مضجع شریف پیامبر و اهل بیت: و خواندن زیارتنامههایی که چنین مضامین را در بر دارد، ارادت و محبت خود را با تفکر سیاسی میآمیزند. آنان تصمیم میگیرند آن بزرگواران را رهبران سیاسی، اجتماعی و الگوی زندگی خود قرار دهند و در همه امور دینی و دنیایی از آنان پیروی کنند. بنابراین، خاندان پیامبر از دیدگاه شیعه (که مستند به دلایل عقلی و نقلی است) پس از آن حضرت، جانشینان و حجتهای خداوند بر روی زمین هستند و ولایت بر مردم (به معنای رهبری جامعه و سرپرستی امور) از سوی خداوند به آنان واگذار شده است. در زیارت جامعه چنین آمده است:

السَّلَامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الدُّعَاةِ وَ الْقَادَةِ الهُدَاةِ وَ السَّادَةِ الْوُلَاةِ وَ الذَّادَةِ الحُمَاةِ وَ أَهْل‏الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ وَ بَقِیَّةِ اللهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ نُورِه‏... (شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۱).

سلام بر امامان بزرگواری که دعوتکنندگان به سوی خدا و رهبران هدایتگر و بزرگان دارای ولایت و حمایتکنندگان و اهل ذکر و صاحبان امر و ذخیره خدا، برگزیدگان، حزب، ظرف علم، حجت، راه و نور خداوند هستند.

امام علی۷ در خطبه دوم نهجالبلاغه، درباره بیان منزلت و جایگاه اهل بیت: مى‏فرماید:

هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِه... .

(اهل بیت:) جایگاه راز خداوند و پناهگاه امر او، ظرف علم او، مرجع دستور او، مخازن کتابهاى او، و کوههاى پشتوانه دین الهى‏اند. (خداوند) به وسیله آنان کژیهاى دین را راست، و لرزش بدنه آیین را آرام نمود.

آنگاه میفرماید:

لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ۹ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ‏ إِلَیْهِمْ یَفِی‏ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَة، (شریف رضی، ۱۳۶۹ش، خطبه ۲).

با آل محمّد ـ درود خدا بر او و آل او باد ـ احدى از این امت را نمى‏توان مقایسه کرد و هیچگاه آنان را که نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است نمى‏شود همپایه آنان دانست. آنان پایه دین و ستون یقین‏اند. افراطگرایان به آنان بازگردند، و عقبمانده‏ها به ایشان رسند (تا هدایت شوند)، ویژگیهاى حقّ ولایت مخصوص آنان و وصیت و ارث پیامبر۹ درباره ایشان است.

پس از آنکه ثابت شد ولایت مطلقه پیامبر و ائمه اطهار: همان ولایت خداوند است، زمینه برای بحث بعدی فراهم میشود و آن ضرورت اطاعت از اولیای خداست؛ زیرا برهان عقلى چنین اقتضا میکند که کمال انسان در اطاعت از کسی است که بر حقیقت و ارتباط متقابل انسان و جهان آگاه است و او کسى نیست جز خدا. پس قهراً، عبادت و ولایت منحصر به الله تعالی خواهد بود. خداوند عالم برگزیدگان خود را نیز شایسته ولایت بر مردم دانسته و مردم را به پیروی از آنان فرمان داده؛ زیرا پیروی از آنان در واقع فرمانبرداری از خداوند است؛

{مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطٰاعَ اللّٰهَ ...} (نساء: ۸۰).

«هرکه از پیامبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است...».

{وَ مٰا أَرْسَلْنٰا مِنْ رَسُولٍ إِلاّٰ لِیُطٰاعَ بِإِذْنِ اللّٰهِ...} (نساء: ۶۴).

و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق خدا از او اطاعت شود.

برابر دستور قرآن، همه باید زمام امور خود را به اولیای الهی بسپارند که نسبت به مردم در تصرف و جایگاه فرمانروایی اولویت دارند؛ سزاوار نیست کسی از اجرای امر خدا و رسولش سر باز زند.

{وَ مٰا کٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَى اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً مُبِیناً} (احزاب: ۳۶).

و هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد هنگامی که خدا و پیامبرش کاری را حکم کنند برای آنان در کار خودشان اختیار باشد؛ و هرکس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند، یقیناً به صورتی آشکار گمراه شده است.

بر اساس این نظریه، هنگامی که پیامبر اسلام۹ حاکم مسلمانان میشود، این ولایت و حاکمیت، از اذن خداوند متعال سرچشمه میگیرد و مظهر و جلوهای از حاکمیت خدای تبارک و تعالی به شمار میآید. از آنجا که پس از پیامبر اسلام۹، کاملترین انسانها، امامان معصوم: هستند، آنان مطابق آیات قرآن و روایات معتبر، پس از پیامبر اسلام۹ صاحب امر ولایت و مدیریت جامعه خواهند بود و پیروی از آنها بر همگان واجب است.

{یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ...} (نساء: ۵۹).

ای اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان (که امامان از اهل بیتاند و همچون پیامبر، دارای مقام عصمت هستند) اطاعت کنید.

ابوبصیر از امام صادق۷ روایت کرد که آن حضرت درباره آیه شریفه {أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ} (نساء: ۵۹) فرمودند: «نَزَلَتْ فِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ۸؛ این آیه درباره على بن ابىطالب و حسن و حسین۸ نازل شده است [زیرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند]». (کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۸۷)

عبدالرحیم بن روح قصیر میگوید: از امام باقر۷ درباره قول خداى عزوجل {النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...} (احزاب: ۶) پرسیدم، فرمود:

نَزَلَتْ فِی الْإِمْرَةِ إِنَّ هَذِهِ الْآیَةَ جَرَتْ فِی وُلْدِ الْحُسَیْنِ۷ مِنْ بَعْدِهِ فَنَحْنُ أَوْلَى بِالْأَمْرِ وَ بِرَسُولِ اللهِ۹ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَار... (همان، ص۲۸۸).

این آیه درباره سرپرستی جامعه نازل شده است، همانا این آیه پس از حسین۷ در میان اولادش جارى شد، پس ما نسبت به پیغمبر و امر امامت از مؤمنین و مهاجرین و انصار سزاوارتریم... .

همچنان که در آیه ولایت (مائده: ۵۵) میان خدا و اولیایش تفاوتی در ولایت نیست و در آیه اطاعت (نساء: ۵۹) نیز خداوند وجوب اطاعت از خود را در کنار اطاعت از رسول و ولی امر قرار داده، در زیارتنامه معصومین: نیز این موضوع معرفتی به چشم میخورد. در زیارت جامعه میگوییم:

مَنْ وَالاکُمْ فَقَدْ وَالَى اللهَ وَ مَنْ عَادَاکُمْ فَقَدْ عَادَى اللهَ وَ مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ وَ مَنْ أَبْغَضَکُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِالله‏...(شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۳).

هر کس ولایت شما را بپذیرد بیگمان ولایت خدا را پذیرفته است و هر کس که شما را دشمن بدارد (از ولایت شما سرباز زند) به یقین خدا را دشمن داشته و هر کس که محبت شما را در دل داشته باشد، محبت خدا را در دل داشته و هر کس که با شما کینه بورزد با خدا کینه ورزیده و هر کس که به دامن شما درآویزد به دامن لطف خدا درآویخته است.

ما با همین نگرش، به وجوب اطاعت از آن بزرگواران گواهی میدهیم: «وَ أَشْهَدُ أَنَّکُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أَنَّ طَاعَتَکُمْ مُفْتَرَضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَکُمُ الصِّدْق...؛ گواهی میدهم که شما امامان رشدیافته و هدایتشده هستید و اطاعت از شما بر مردم واجب گشته و سخنتان راست است» (شهید اول، ۱۴۱۰ق، ص۲۶).

منظور از وجوب اطاعت این است که اوامر و نواهی پیامبر اکرم۹ و ائمه اطهار: در همه امور و از جمله در امر حکومت را همگان باید بپذیرد.

امام صادق۷ درباره آیه ولایت {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ} (مائده: ۵۵) فرمود:

إِنَّمَا یَعْنِی أَوْلَى بِکُمْ أَیْ أَحَقُّ بِکُمْ وَ بِأُمُورِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَمْوَالِکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی عَلِیّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ: إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ...(کلینی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۸۹).

یعنى سزاوارترین فرد به شما و کارهاى شما و جان و مال شما خداوند و رسولش و کسانى هستند که ایمان آورده‏اند؛ یعنى على و اولادش که ائمه: هستند تا روز قیامت.

امام علی۷ در خطبه ۲۱۶ نهجالبلاغه، که در صفین ایراد کردند، فرمود:

فَقَدْ جَعَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ‏ حَقّاً بِوِلَایَةِ أَمْرِکُمْ‏ وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُم.

خداوند سبحان بر عهده من حقی بر شما قرار داده است و آن هم سرپرستی امور شماست، و شما را نیز بر من حقّى است مانند حقّى که مرا بر شماست.

در همان خطبه، در فرازهاى شش و هفت آمده است:

وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِیَّةِ عَلَى الْوَالِی فَرِیضَةٌ فَرَضَهَا اللهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّة. (نهجالبلاغه، ۱۳۶۹ ش، خطبه ۲۱۶)

و بزرگترین چیزى که از این حقوق واجب فرمود حقّ حاکم بر رعیت و حقّ رعیت بر حاکم است، این فریضه‏اى است که خداوند براى هر یک نسبت به دیگرى واجب نموده و این حقوق را موجب برقرارى الفت و ارجمندى دینشان قرار داد. رعیت اصلاح نشود مگر به صلاح حاکمان، و حاکمان اصلاح نگردند مگر به استقامت رعیت.

با نگاهی کوتاه به زیارتنامهها درمییابیم که توحید پایدار، فقط با اعتقاد به ولایت امامان معصوم: تحقق پیدا میکند و ائمه اطهار، رکن توحید به شمار آمدهاند. در زیارت
امام علی۷ این تعبیر وجود دارد که «فَصَیَّرَکَ نَاصِرَ دِینِهِ وَ رُکْنَ تَوْحِیدِهِ؛ خداوند تو را یاور دینش و رکنی (برای عقیده) توحیدی قرار داد». (ابن مشهدی، ۱۴۱۹ق، ص۳۰۶) در زیارت جامعه نیز به عبارت «وَ أَرْکَاناً لِتَوْحِیدِه‏...» (شیخ صدوق، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۶۱۱) برمیخوریم و ائمه اطهار: را پایههای توحید میشناسیم؛ زیرا اعتقاد به وحدانیّت خداوند و رسالت رسولان: از آدم تا خاتم باید با اعتقاد به ولایت و امامت علی و یازده فرزند معصومش: همراه باشد. تمام این باورها باید همانند حلقههای زنجیر به هم متصل باشند.

حدیث معروف سلسلةالذهب که حضرت امام رضا۷، در نیشابور بیان فرموده است، همین حقیقت را مطرح میکند:

کَلِمَة لااله الاّالله حِصْنِی فَمَن قالَها دَخَلَ حِصْنی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی.

کلمه لااله الاّ الله [کلمه توحید] قلعه محکم من است؛ هر که آن را بگوید [معتقد به آن باشد]، داخل قلعه من شده است و هر که داخل قلعه من بشود، از عذاب من ایمن شده است.

آنگاه امام۷فرمود: «بِشُرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها؛ کلمه توحید شروطی دارد و من [از آن نظر که امام معصوم منصوب از جانب خدا هستم] از جمله شروط آن هستم» (شیخ صدوق، ۱۴۱۷ق، ص۲۳۵).

نتیجه گیری

پیامبر اسلام و اهل بیت عصمت وطهارت ولایت تکوینی و تشریعی دارند، آنان با اذن خداوند میتوانند در اجزای عالم وجود تصرف و زندگی بشر را در عرصههای مختلف، مدیریت کنند. این موضوع که یک منزلتی والا و منقبتی فوقالعاده به شمار میرود، در زیارتنامههای خاندان عصمت و طهارت: نیز گنجانیده شده است تا درسی برای زندگی زائران آن بزرگواران باشد و بدانند که عقیده به ولایت اهل بیت:، آنان را از همه آلودگیها مصون میدارد. آنان با اعتقاد به ولایت اهل بیت: میتوانند به خداوند نزدیک شوند و به سعادت دست یابند. امور دینی و دنیایی آنان با حاکمیت پیامبر و خاندان مطهر ایشان اصلاح میشود و اعمال آنان فقط در پرتو باورداشت به ولایت اهل بیت: پذیرفته خواهد شد.

  1. قرآن کریم. ترجمه آیه الله مکارم شیرازی

    1. ابن قولویه، جعفربن محمد، (۱۳۵۶ق). کامل الزیارات، النجف الأشرف، انتشارات المرتضویة.
    2. ابن مشهدی، محمد بن جعفر (۱۴۱۹ق). المزار الکبیر (لابن المشهدی)، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
    3. اصفهانى، محمد حسین، (م۱۳۶۱ ه‍ ق) حاشیة کتاب المکاسب، محقق/ مصحح: عباس محمد آل سباع قطیفى، أنوار الهدى، ۱۴۱۸ ه‍ ق، چاپ: اول.
    4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲ق). مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
    5. زمخشری، محمود بن عمر (۱۹۷۹م). أساس البلاغة، دار صادر.
    6. سلیم بن قیس، هلالی(۱۴۰۵ق). کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تحقیق و تصحیح محمد انصاری زنجانی خوئینی، قم، الهادی.
    7. شریف رضی، محمد بن الحسین (۱۳۶۹ش). نهج البلاغة، من کلام الإمام أمیرالمؤمنین۷، تحقیق محمدکاظم المحمدی و محمد الدشتی، قم، منشورات الإمام علی۷، چاپ دوم.
    8. شهید اول، محمد بن مکی (۱۴۱۰ق). المزار، فی کیفیة زیارات النبی و الائمة: معروف به المزار، قم، مدرسه امام مهدی[.
    9. شیخ صدوق، محمد بن علی (۱۴۱۳ق). من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم.
    10. شیخ صدوق، محمد بن علی (۱۴۱۷ق). الأمالی، تحقیق و نشر: مؤسّسة البعثة، چاپ اول.
    11. صاحب بن عباد، اسماعیل (۱۴۱۴ق). المحیط فی اللغة، ناشر عالم الکتاب، بیروت.
    12. الصفار، محمد بن الحسن (۱۴۰۴ق) بصائر الدرجات، (معروف به ابن فروخ)، قم، مکتبة الله مرعشی.
    13. صفار، محمد بن الحسن (۱۴۰۴ق). بصائر الدرجات، قم، مکتبة آیةاللّه المرعشی، چاپ اول.
    14. طباطبایی، سیدمحمدحسین (۱۴۱۷ق). المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
    15. طبرسی، أحمد بن علی (۱۳۸۶ق). الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق محمدباقر الخرسان، نجف، مطبعة النعمان، چاپ اول.
    16. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۱ق). مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، تصحیح اسماعیل انصاری زنجانی، به کوشش علیاصغر مروارید، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة.
    17. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴ق). الأمالی، تحقیق مؤسسة البعثة و دار الثقافة، قم، چاپ اول.
    18. فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۴۱۴ق). کتاب العین (ترتیب کتاب العین)، تحقیق محمدحسن بکائی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول.
    19. قمی، علی بن إبراهیم (۱۴۰۴ق). تفسیر القمّی، قم، مؤسسة دار الکتاب.
    20. کلینی، محمد بن یعقوب (۱۳۸۹ق). الکافی، تحقیق علیأکبر الغفاری، طهران، دار الکتب الإسلامیّة، چاپ دوم.
    21. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۴۰۳ق). بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم.
    22. مطهری، مرتضی (۱۳۹۲ش)، مجموعه آثار، انتشارات صدرا.
    23. مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴ش). تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة.