سید محمدجمال الهاشمی؛ شاعر قصائد و مقطّعات مشاهد مشرّفه

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

بارگاه‌های مطهر و نورانی ائمه اطهار از دیرباز محملی برای تجلی هنر اسلامی و جلوه‌گاه هنر شیعی بوده است. هنرمندان مسلمان و خصوصاً شاعران و صنعت‌گران ایرانی، همواره اهتمامی جدی در آراستن این مشاهد مشرفه به انواع فنون و صناعات هنری ظاهری و معنوی داشته‌اند. در این میان نقش شاعران در سرودن اشعار متناسب با حال و هوای زیارتی این اماکن مقدسه و تعظیم و تقدیس مقام معصومین مدفون در آن بقاع متبرکه و القای حس و حال روحانی و معنوی به زائران و مجاوران آستان مطهر ائمه، بسیار حائز توجه و اهمیت است.
این مقاله برآن است تا به برخی اشعار، قصائد و مقطّعات زینت‌بخش مشاهد مشرفه بپردازد که توسط شاعری ایرانی به نام سیدمحمدجمال الهاشمی و به زبان عربی سروده شده است.
 

کلیدواژه‌ها


مقدّمه

قدمت شعرای اهل بیت: به زمان پیامبر اکرم۹ بازمیگردد. از نخستین شعرایی که برای پیامبر۹ و دفاع از دین اسلام به شعر گفتن پرداختند، میتوان به شیخالأباطح حضرت ابوطالب۷، کعب بن زهیر بن أبیسُلمی و حَسَّان بن ثابت اشاره کرد. بعدها این سنت حسنه در اشعار شاعرانی همچون فرزدق، کمیت بن زید اسدی، سیدحِمیَری، أبوتمّام حبیب بن أوس طائی، دعبل خزاعی، ابوفراس حمدانی، شریف رضی، ابن ابیالحدید، کشاجم، ناشئ صغیر، شرفالدین بوصیری و ابن عرندس حلّی ادامه یافت. این شاعران اغلب شهرتشان به خاطر مراثی و مدایحی بود که در شأن اهل بیت: سروده بودند.

+در این میان دیوان مع النبی و آله: اثر آیتالله سیدمحمدجمال هاشمیگلپایگانی از حیث احتوا و اختصاص بر مدایح، مراثی و مناقب اهل بیت: از جایگاه ویژهای برخوردار است. آیتالله سیدمحمدجمال هاشمی گلپایگانی به دلیل سرودن قصیده زیبای «بنت الخلود» در نعت حضرت زهراء۳ بین شعرای عرب شهرتی عظیم دارد و اغلب اشعار وی، که در این دیوان مندرج است، مورد استفاده مداحان در موالید و مآتم ائمه اطهار: است. این مقاله بر آن است تا در راستای آشنایی بیشتر خوانندگان و علاقهمندان گرامی این دیوان و شاعر فقید آن قدمی چند بردارد.

شاعر

آیتالله سیدمحمدجمال هاشمیگلپایگانی عالم جلیل، فقیه و شاعر توانا، فرزند مرجع عالیقدر حضرت آیتالله سیدجمالالدین هاشمیگلپایگانی، از نوادگان سیدابراهیم مجاب،3 نوه امام موسای کاظم۷، در شب بیستم محرم الحرام سال ۱۳۳۲ هجری4 در بیت علم و ادب و فقاهت، در شهر نجف اشرف، دیده به جهان گشود. از دوران کودکی وارد حوزه علمیه نجف شد و ادبیات را نزد مرحوم شمس تبریزی و شیخمحمدتقی اصفهانی فراگرفت. مقدمات اصول را از شیخمحمدرضا مظفر، کفایه را نزد میرزامحمد عراقی و رسائل را نزد مرحوم آیتالله میرزاحسن بجنوردی آموخت. همچنین دروس سطح و خارج را، تا رسیدن به درجه اجتهاد، نزد اساتیدی همچون آقاضیای عراقی، آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و پدر مکرّمش فراگرفت و از ملازمان امام کاشف الغطاء، شیخمرتضی طالقانی و آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی۵ بود. ایشان از طرف پدر بزرگوارشان و مرحوم آقاضیای عراقی و مرحوم آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد داشتند. پس از کسب این علوم به جرگه مجتهدان و مدرسان و ادیبان نامی نجف اشرف پیوست و عهدهدار تدریس علوم مختلفی همچون فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و ادبیات در حوزه نجف شد.

همچنین ایشان از خواص اصحاب مرجع عالیقدر حضرت آیتالله سیدمحسن حکیم= به شمار میرفت. از دوران نوجوانی بارقه شعر در وجودش درخشید و به مناسبتهای اجتماعی، ادبی و مذهبی اشعاری را سرود. او به دلیل سرعت بدیههسرایی در نظم شعر توانست سرآمد شاعران زمان خود در عراق شود. وی در مجامع ادبی و مذهبی آن زمان نجف اشرف حضوری فعال داشت و با تدریس در مدارس «جمعیة منتدی النشر» و «جمعیة الرابطة الأدبیه» به تربیت شاگردان و فضلا در حوزههای دینی و ادبی میپرداخت؛ همچنین ارتباطی قوی با مجله «الهاتف» داشت و بیشتر اشعار و قصاید او در آن جریده منتشر میشد.

مرحوم آیتالله سیدمحمدجمال الهاشمی سالها بهجای پدرشان در ضلع شمال غربی صحن مطهر علوی اقامه نماز جماعت مغرب و عشا میکرد و سرپرستی کارها و شئون شرعیه متدیّنان و مقلدان پدر را هم عهدهدار بود. وی در هنگام ظهر نیز امام جماعت مسجد بالاسر مبارک واقع در داخل صحن مطهر علوی و همچنین عهدهدار منصب امامت جماعت نماز صبح در داخل روضه شریفه علویه در کنار مضجع نورانی أمیرالمؤمنین۷ بود.

برادران سیدمحمدجمال، آقایان سیداحمد، سیدعلی و سیدحسین، همگی از ایشان کوچکتر بودند و پسران ایشان بهترتیب عبارتند از: آقایان سیدحسن، سیدهاشم، سیدمحسن، سیدضیاء (شهید)، سیدجمال و سیدصالح هاشمیگلپایگانی. مرحوم سیدهاشم الهاشمی از استادان مبرز حوزه مقدسه قم بودند که اخیراً به رحمت خدا رفتهاند و جناب استاد علامه آیتالله سیدمحمدرضا حسینی جلالی دامظلّه در مورد وفات ایشان مینویسد: «وَ قَد تُوُفِّیَ السَّیِّدُ الفاضل الهاشم الهاشمیّ ابن سیدمحمدجمال صاحب هذا الدیوان فی یوم السبت أول شهر صفر سنة ۱۴۴۲ بعد مَرَضٍ صَعبٍ طَالَ بِهَاشِمٍ و دُفِنَ بِحَرَم السیدة المعصومة۳ جَنب شیخالمطهری (رحمة الله علیهما)». همچنین از برجستهترین شاگردان ایشان میتوان به حجج اسلام شیخباقر ناصری، سیدحسن شبّر و شیخعلی کورانی اشاره کرد.

ایشان علاقه شدیدی به شهر نجف اشرف داشت و جز برای چند بار سفر به ایران و البته سفرهای حج، هیچگاه از آن شهر خارج نشد و علیرغم جَوِّ خفقان و استبدادی که در زمان حکومت حزب بعث در عراق حکمفرما بود و بسیاری از علما را مجبور به تبعید و مهاجرت به کشورهای دیگر میکرد، ایشان ضمن قصیدهای موسوم به «نذیر الهجر» (الهاشمی، ۱۴۳۲، ص۳۳۰) از تعلق قلبی و روحی خود به نجف اشرف و أمیرالمؤمنین۷ صحبت کرد و دور شدن از آن خطه پاک را برابر با رانده شدن از بهشت میشمارد.

سرانجام ایشان در ماه ربیع الأول سال ۱۳۹۷ هجری،5 در سن ۶۵ سالگی، در شهر نجف اشرف، درحالیکه برای اقامه نماز جماعت عشا در راه حرم مطهر امیرالمؤمنین۷ بود، در پی سکته قلبی دار فانی را وداع کرد و به رحمت الهی پیوست و در قبرستان وادیالسّلام نجف، در جوار پدر بزرگوارشان به خاک سپرده شد. شعر زیر در ماده تاریخ سال وفات ایشان گفته شده است:

لَمَّا مَضَی أَرِّخْ «لَهُ اِخْتَارَ الإِلهُ مُحَمَّدَا»6

آثار علمی ایشان

به غیر از دیوان الهاشمیات یا مع النّبیّ و آله، که این مقاله قصد معرفی آن را دارد، سایر مؤَلَّفات ایشان به شرح ذیل از مقدمه دیوان فوق ذکر میشود:

الأدب الجدید، در چهار جلد که در اوایل جوانی در نجف چاپ کردهاند و سال چاپ ندارد و شاید مربوط به سال ۱۳۵۶ هجری باشد.

الأدب القدیم که زندگینامه هفتصد شاعر با نمونههایی از اشعار آنها در آن گردآوری شده است.

الزهراء۳ من سلسلة حدیث الشهر، چاپ بغداد، ۱۳۶۹.

مشکلة الإمام الغائب، نجف، ۱۳۷۸.

المرأة و حقوق الإنسان، کربلا، ۱۳۸۰.

إسلام فی صلاته و زکاته، نجف، ۱۳۸۱.

أصول الدین الاسلامی، نجف، ۱۳۸۲.

هکذا عرفت نفسی، نجف، ۱۳۹۲ درباره آرای ایشان در خصوص اخلاق و زندگی است.

شیخ الشریعة؛ درباره احوال و آثار شیخطوسی، یادگار هزاره شیخطوسی، مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه مشهد، مشهد، بیتا (احتمالاً ۱۳۴۹شمسی)، چاپ شده بهمناسبت کنگره هزاره شیخطوسی.

حکایات و عبر من المثنوی: به توصیه مؤکّد حضرت آیتالله سیدمحسن حکیم (قاضی طباطبایی، ۱۳۸۳، ص۳۰۷ و ۳۶۴؛ ثبوت، ۱۳۹۷)، آیتالله سیدمحمدجمال الهاشمی بخشهایی از حکایات مثنوی معنوی مولانا را به عربی منظوم ترجمه کرد که پس از مرگش در سال ۱۴۱۶ هجری قمری (۱۹۹۵ میلادی) تحت عنوان «حکایات و عبر من المثنوی» در یک مجلد، انتشارات دارالحق بیروت در ۳۲۵ صفحه منتشر کرده است.

سیدمحمدحسن قاضی مینویسد: «این آقای هاشمی استاد ما بود و میگفت: هر وقت که آیتالله [سیدمحسن] حکیم را ملاقات میکردم، به این درخواست تأکید مینمود و من هم فعلاً شروع کردهام و ایشان به بخش اعظم آن گوش داده و در برخی موارد تصحیح و تغییراتی در سرودههای من انجام داده است...». (قاضی طباطبایی، ۱۳۸۳، ص۳۰۷) از ویژگیهای این کتاب آن است که مترجم کوشیده قافیه را در هر بیت بنا بر اصل شعر فارسی آن حفظ کند که این کار بیشک امر ترجمه منظوم را بسیار دشوار ساخته است. ابیاتی چند از آغاز مثنوی را با ترجمه ایشان میخوانیم:

بشنو از نی چون حکایت میکند

 

از جداییها شکایت میکند

إِصْغِ کَیْفَ النَّایُ یَرْوِی بِاشْتِیَاقْ

 

إِنَّهُ یَشْکُو تَبَارِیحَ الْفِرَاقْ

کز نیستان تا مرا ببریدهاند

 

در نفیرم مرد و زن نالیدهاند

ضَجَّ مُذْ أُبْعِدْتُ عَنْ غَابِی الحَبِیبْ

 

مِنْ أَنِینِی کُلُّ إِنْسَانٍ أَرِیبْ

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

 

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هَاتِ لِی قَلْبًا تَشَظَّی فِی الْفِرَاقْ

 

کَیْ لَهُ أُعْرِضُ دُنْیَا الإِشْتِیَاقْ

هــر کسی کو دور مانْد از اصل خویش

 

بازجوید روزگار وصل خویش

مُذْ تَنَاءَی نَازِحًا عَنْ أَهْلِهِ

 

لَمْ یَزَلْ یَرْجُو الْهَنَا فِی وَصْلِهِ

(شریفی، ۱۳۹۵، ص۱۲۸)

الأخلاق فی ضوء القرآن الکریم، چاپ نشده.

حاشیه بر منطق ملاعبدالله، چاپ نشده.

حاشیه بر مطوّل، چاپ نشده.

حاشیه بر کفایه آخوند خراسانی، چاپ نشده.

حاشیه بر رسائل شیخانصاری، چاپ نشده.

حاشیه بر مکاسب، چاپ نشده.

تقریرات بحث محقق عراقی، چاپ نشده.

تقریرات بحثهای پدر بزرگوارشان، چاپ نشده.

رسائلی در مهمترین مباحث اصولی، چاپ نشده.

تفسیر قرآن کریم که ایشان در جمع شاگردان و علاقهمندان خود در نجف اشرف گفتهاند و بعضـی قسمتهای آن در مجلات الأضواء و الإیمان و غیره به چاپ رسیده است.

الأدلة الشرعیة عند الإمامیة، چاپ نشده.

أصول فقه، چاپ نشده.

دستنوشتههای ادبی

از آنجا که مرحوم هاشمیگلپایگانی به خواندن اشعار کهن و جدید بسیار علاقهمند بود، دستنوشتههای بسیاری از منتخبات شعری ایشان باقی مانده است؛ زیرا در خلال مطالعات و تحقیقات خود هرگاه به شعری میرسید و آن را پسندیده مییافت، از یادداشت آن دریغ نمیکرد و بدینترتیب دفترچههای بسیاری از شاهکارهای شعری و قصاید درخشان شعرای قدیم و جدید، به همراه اشعار خود ایشان، که به مناسبتهای مختلف مذهبی و ادبی سروده شده، موجود است؛ در اینجا به هفت مورد از آنها اشاره میشود. همچنین نویسنده کتاب هکذا عرفتُهُم نقل میکند که وی صاحب اراجیز بسیار زیادی در علوم مختلف، مانند فلسفه و علم اخلاق و... بوده است که تعداد آنها بالغ بر صدها ارجوزه میشود و سپس ابیاتی چند از ارجوزه وی را، که در شرح سفر حج و مناسک آن سروده شده، میآورد. (الخلیلی، ۱۴۲۶، ج۷، ص۸۱)

۱. دیوان الهاشمیّ

ایشان در کتاب هکذا عرفت نفسی متذکر این دیوان شده و درباره آن نوشتهاند. دیوان الهاشمی شامل سه جزء است که شامل قصاید بسیار زیادی است و به مناسبتهای مختلف سروده شده است. دیوان حاضر مسمی به «الهاشمیّات» یا «مع النّبیّ و آله:» تنها یک جزء از آن دیوان بزرگ است که اشعار آن به اهل بیت: اختصاص دارد و باقی اجزاء در خصوص مناسبات مذهبی و اغراض ادبی و غیره سروده شده است.

۲. الأوتار

اوتار نوع خاصی از اوزان شعری است که خاقانی، صاحب کتاب شعراء الغری درباره آن اینچنین میگوید: «هاشمیدر سرایش اوتار خود ما را با نوع و سبک جدیدی از انواع ادب نجفی آشنا ساخت؛ بهطوریکه روح و طبع شاعری وی به جایی رسید که کمتر شاعر نجفی دیگری را بدان راه بود. او به تحقیق راه آن سبک و شیوه را با منتهای استادی و ظرافت و وسعت خیال طی کرد و آن را به نام خود به ثبت رساند و بر خواننده است تا به قطعه آغازین این دیوان جاودان با عنوان «فاتحه» بنگرد تا به عمق شاعری و استادی وی پی ببرد؛ شعری که مطلعش این است:

هَذِهِ الأَوْتَارُ قَدْ أَرْهَفَهَا لِلْفَنِّ حِسِّی

فَإِذَا وَقَّعْتُهَا تَسْمَعُ مِنْهَا لَحْنَ نَفْسِی

- این تارهای سازی است که احساس من آنها را برای ایراد شعر و نغمه کوک کرده و تیز گردانیده است. پس هرگاه که آنها را بنوازم یا به صدا درآورم، لحن و آواز روح مرا از آن خواهی شنید.

و سپس به ذکر سایر ابیات این قصیده میپردازد. (الخاقانی، ۱۴۰۸، ج۱۱، ص۹)

۳. الأنغام

مجموعهای است مشتمل بر مُوَشَّحات (وطواط، ۱۳۶۲، ص۶۰) گوناگون که شاعر به مناسبتهای مختلف آنها را به نظم کشیده و آن را انغام نامیده است؛ انغام به معنای سرود گفتن در غنا یا سخن آهسته است. (دهخدا، ۱۳۷۷، ذیل ماده نغم) همچنین موشحات صنعتی است در شعر که اگر یک حرف از سر هر مصرع یا هر بیت عیناً یا به تصحیف گرفته و با هم جمع کنند، اسم شخص یا مصـرعی حاصل شود.

۴. دیوان الأراجیز

مشتمل بر ارجوزههای شعری در موضوعات مختلف است. ارجوزه شعری را گویند که در بحر رجز گفته شده باشد و معمولاً اشعار جنگی در این بحر گفته میشد. وزن بحر رجز شش بار مستفعلن است و این بحر به سبب نزدیکی اجزاء و کسر حروف آن بدین نام نامیده شده است. (دهخدا، ۱۳۷۷، ذیل ماده رجز)

۵. ملحمة الجیل

قصیدهای است مشتمل بر هفتصد بیت که همگی در یک وزن و قافیه و در خصوص مناقشه با مذاهب نوظهور و ردّ آنها سروده شده است.

۶. تاریخ الأدب العربیّ

شامل دروسی میشود که ایشان طی سالها در مدارس «جمعیة منتدی النشـر» به دانشجویان و دانشآموزان تدریس کرده است و تا آخر عـصر عباسی دوم را شامل میشود.

۷. مختاراته الشِّعریّة

مجموعهای است عظیم مشتمل بر منتخبات ایشان از قصاید شعرای قدیم و جدید که قسمت شعرای معاصر خود شامل پنج بخش است. ایشان در آنجا بهقدری از قصاید شعرای معاصر خود جمع نموده که بعضاً ادبا و محققانی که درصدد تدوین دیوان شعرای معاصر هستند، برای یافتن برخی قصاید شاعر، بینیاز از مراجعه به این یادداشتها نیستند؛ زیرا این پنج مجموعه شامل قصاید و اشعاری است که چهبسا نزد اصحاب خاص آن شاعر نیز یافت نمیشود!

علاقهمندان برای آشنایی بیشتر با زندگی و سایر جنبههای علمی، اجتماعی و ادبی مرحوم آیتالله سیدمحمدجمال هاشمیگلپایگانی میتوانند به کتابهای شُعَراءُ الغَریّ أَو النَّجَفیَّات (الخاقانی، ۱۴۰۸، ج۱۱، ص۳-۸۹)، هکذا عَرَفْتُهُم (الخلیلی، ۱۴۲۶، ج۷، ص۷۳-۹۴)، مستدرکات أعیان الشیعة (الأمین، ۱۴۰۸، ج۱، ص۱۵۵)، السید محمدجمالالهاشمی: حیاته و ادبه و مختارات من شعره (شریفی، ۱۳۹۵) و آیت الحق (قاضی طباطبایی، ۱۳۸۳، ص۳۶۱-۳۶۴) مراجعه فرمایند.

معرفی دیوان الهاشمیّات یا مع النبی و آله:

نام دیگر این دیوان «الهاشمیّات» است که بنا بر قول شاعر در مقدمه آن، که به تاریخ ۱۵ ذیقعده سال ۱۳۹۰ نگارش یافته، اختصاص به ذکر مناقب و مدایح و مراثی اهل بیت: دارد. دیوان وی نخستین بار توسط خود شاعر در اواخر عمر جمعبندی، تبویب و تنسیق شده است و شاعر پس از مرتب کردن قصاید و نوشتن تاریخ نظم و ذکر مناسبتها و عناوین هر کدام، آن را «الهاشمیّات» یا «مع النّبیّ و آله:» نامیده است. این دیوان نخستین بار در سال ۱۴۰۶ هجری (۱۳۶۴ شمسی) تحت عنوان «مع النّبیّ وآله:؛ دیوان السید محمدجمال الهاشمیّ»، در قطع رقعی، در دو جلد، در چاپخانه سپهر تهران به زیور طبع آراسته شده است و نسخهای که هماکنون در اختیار راقم این سطور قرار دارد و حضرت حجةالاسلام و المسلین سیدحسن هاشمیگلپایگانی، فرزند بزرگ شاعر به اینجانب اهدا فرمودهاند، چاپ دوم آن است که شامل اضافاتی بر چاپ اول است و در سال ۱۴۳۲ هجری (۱۳۹۰ شمسی) در مؤسسه آلالمرتضی در قم در ۳۶۵ صفحه و در یک مجلد در قطع وزیری با ذکر عبارت «طبعة مزیدة و منقحة» روی جلد به حلیه طبع آراسته شده است.

این دیوان مقدمهای به قلم مرحوم سیدهاشم الهاشمی، فرزند شاعر، دارد و بنا بر مقدمه فوق، اشعاری که پس از چاپ نخست آن یافت شده، بهصورت ملحقات به انتهای دیوان اضافه گشته و هیچ تغییری در ترتیب قصاید مرتبشده توسط شاعر داده نشده است. دیوان فعلی در هفت بخش اصلی تدوین شده است که هر بخش مربوط به یکی از اهل بیت: است و خود به بخشهای فرعی دیگری تقسیم شده است؛ فصول این دیوان عبارتند از:

مع النّبیّ۹: ۹ قصیده

مع الزهراء۳: ۲ قصیده

مع الإمام أمیرالمؤمنین۷: ۹ قصیده

الغدیریات: ۲۳ قصیده

مع الإمام الحسن۷: ۷ قصیده

مع الإمام الحسین۷: ۱۴ قصیده

فی رثاء الإمام الحسین۷ و شهداء کربلاء: ۲۰ قصیده

فی رثاء أبیالفضل العباس۷: ۷ قصیده

فی رثاء مسلم بن عقیل۷: ۲ قصیده

فی رثاء سیدتنا زینب۳: ۴ قصیده

فی رثاء علی الأکبر۷: ۱ قصیده

فی رثاء القاسم بن الحسن۸: ۱ قصیده

فی رثاء بنیهاشم فی کربلاء: ۲ قصیده

فی رثاء شهداء الطفوف: ۲ قصیده

فی رثاء الرضیع۷

فی السبایا: ۳ قصیده

مع سائر الأئمة الأطهار:: ۱۴ قصیده

ملحقات الدیوان: ۱۲ قصیده

در کل این دیوان نقل شده، ۱۳۵ قصیده است و قصیده مناجاتیه آغازین آن که از دیوان الأوتارِ شاعر به مطلع ذیل است:

مبدأ الکون، لک الکون و ما فیه یَعودُ

أَنتَ مَا أَنتَ وُجودٌ مِنهُ قَد فَاضَ الوُجُودُ

(الخاقانی، ۱۴۰۸، ج۱۱، ص۱۱)

ای مبدأ هستی، جهان آفرینش از آن توست و بهسوی تو بازمیگردد؛ تو کیستی؟ تو همان واجبالوجودی هستی که تمام وجودها از او نشئت گرفته است.

در دیوان الأوتار این قصیده تحت عنوان «الله» درج شده و قبل از مطلع آن شاعر انگیزه سرودن آن را چنین عنوان میکند: «قطرهای با آب دریا ممزوج میشود، سپس به ساحل میافتد و با یاد خاطرات پاک و مقدسش همواره با آهنگهای سوزناک و چشم گریان برای خود مرثیهسرایی میکند و میگوید...» و سپس متن قصیده را، که مناجاتی زیبا با حق تعالی است، میآورد. ر.ک: (قاضی طباطبایی، ۱۳۸۳: ص۳۶۲-۳۶۳).

در ادامه به برخی از مشهورترین قصاید این دیوان ـ مانند قصیده «بنت الخلود» و سایر قصایدی که در ابنیه مشاهد مشرفه بهکار رفته است، همچون قصیده «ضریحک» و «باب الخلود»، «حول ساعة الصحن الحیدری» و... ـ اشاره شده و همچنین به قصیده وی در رثای پروین اعتصامی و برخی اشعاری که به مناسبات اجتماعی اشاره دارد، پرداخته خواهد شد.

قصیده بِنتُ الخُلُود

ایشان قصیده رائیه ۲۴ بیتی بنت الخلود را به مناسبت میلاد حضرت زهرا۳ در جمادیالثانی سال ۱۳۶۲ هجری سروده است و در آن پس از ذکر عظمت و مقام قدسی حضرت زهراء۳، به مظلومیت آن حضرت نیز اشاره دارد. این قصیده مبارکه و ترجمه آن چنین است:

شَعَّتْ فَلَا الشَّمْسُ تَحْکِیهَا وَ لَا الْقَمَرُ

 

زَهْرَاءُ مِنْ نُورِهَا الْأَکْوَانُ تَزْدَهِرُ

بِنْتُ الْخُلُودِ، لَهَا الْأَجْیَالُ خَاشِعَةٌ

 

أُمُّ الزَّمَانِ، إلَیْهَا تَنْتَمِی الْعُصُـرُ

رُوحُ الْحَیاةِ، فَلَوْلَا لُطْفُ عُنْصُـرِهَا

 

لَمْ تَأْتَلِفْ بَیْنَنَا الْأَرْوَاحُ وَ الصُّوَرُ

سَمَتْ عَنِ الْأُفْقِ، لَا رُوحٌ وَ لا مَلَکٌ

 

وَ فَاقَتِ الْأَرْضَ، لَا جِنٌّ وَ لَا بَشَـرُ

مَجْبُولَةٌ مِنْ جَلَالِ اللهِ طِینَتُهَا

 

یَرِفُّ لُطْفًا عَلَیْهَا الصَّوْنُ وَ الْخَفَرُ

مَا عَابَ مَفْخَرَهَا التَّأْنِیثُ، إِنَّ بِهَا

 

عَلَى الرِّجَالِ نِسَاءُ الْأَرْضِ تَفتَخِرُ

خِصَالُهَا الْغُرُّ جَلَّتْ أَنْ تَلوکَ بِهَا

 

مِنَّا الْمَقَاوِلُ أَوْ تَدْنُو لَهَا الْفِکَرُ

مَعْنَى النُّبُوَّةِ، سِرُّ الْوَحْیِ، قَدْ نَزَلَتْ

 

فِی بَیْتِ عِصْمَتِهَا الْآیَاتُ وَ السُّوَرُ

حَوَتْ خِلَالَ رَسُولِ اللهِ أَجْمَعَهَا

 

لَوْلَا الرِّسَالَةُ سَاوَىٰ أَصْلَهُ الثَّمَرُ

تَدَرَّجَتْ فِی مَرَاقِی الْحَقِّ عَارِجَةً

 

لِمَشْـرِقِ النُّورِ حَیْثُ السِّـرُّ مُسْتَتِرُ

ثُمَّ انْثَنَتْ تَمْلَأُ الدُّنْیَا مَعَارِفُهَا

 

تَطْوِی الْقُرُونَ عَیَاءً وَ هْیَ تَنْـتَشِرُ

قُلْ لِلَّذِی رَاحَ یُخْفِی فَضْلَهَا حَسَدًا

 

وَجْهُ الْحَقِیقَةِ عَنَّا کَیْفَ یَنْسَتِرُ؟!

أَتَقْرِنُ النُّورَ بِالظَّلْمَاءِ مِنْ سَفَهٍ؟!

 

مَا أَنْتَ فِی الْقَوْلِ إِلَّا کاذِبٌ أَشِرُ!

بِنْتُ النَّبِیِّ الَّذِی لَوْلَا هِدَایَتُهُ

 

مَا کَانَ لِلْحَقِّ لَاعَیْنٌ وَ لا أَثَرُ

هِیَ الَّتِی وَرِثَتْ حَقًّا مَفَاخِرَهُ

 

وَ العِطْرُ فِیهِ الَّذِی فِی الْوَرْدِ مُدَّخَرُ

فِی عِیدِ مِیلادِهَا الْأَمْلَاکُ حَافِلَةٌ

 

وَ الْحُورُ فِی الْجَنَّةِ الْعُلْیَا لَهَا سَمَرُ

تَزَوَّجَتْ فِی السَّمَا بِالْمُرْتَـضَى شَرَفًا

 

وَ الشَّمْسُ یَقْرِنُهَا فِی الرُّتْبَةِ الْقَمَرُ

عَلَی النُّبُوَّةِ أَضْفَتْ فِی مَرَاتِبِهَا

 

فَضْلَ الْوِلایَةِ لا تُبْقِی وَ لا تَذَرُ

أُمُّ الْأَئِمَّةِ مَنْ طَوْعًا لِرَغْبَتِهِمْ

 

یَعْلُو الْقَضَاءُ بِنَا أَوْ یَنْزِلُ الْقَدَرُ

قِفْ یَا یرَاعِیَ عَنْ مَدْحِ الْبَتُولِ فَفِی

 

مَدِیحِهَا تَهْتِفُ الْأَلْوَاحُ وَ الزُّبُرُ

وَ ارْجِعْ لِنَسْتَخْبِرَ التَّارِیخَ عَنْ نَبَأٍ

 

قَدْ فَاجَأَتْنَا بِهِ الْأَنْبَاءُ وَ السِّیَرُ

هَلْ أَسْقَطَ الْقَوْمُ ضَرْبًا حَمْلَهَا فَهَوَتْ

 

تَئِنُّ مِمَّا بِهَا وَ الضِّلْعُ مُنْکَسِـرُ؟!

وَ هَلْ ـ کَمَا قِیلَ ـ قَادُوا بَعْلَهَا فَعَدَتْ

 

وَرَاهُ نَادِبَةً وَ الدَّمْعُ مُنْهَمِرُ؟!

إِنْ کَانَ حَقًّا فَإِنَّ الْقَوْمَ قَدْ مَرَقُوا

 

عَنْ دِینِهِمْ وَ بِشَـرْعِ الْمُصْطَفَى کَفَرُوا!

پرتو افکند، ولی نه خورشید و نه ماه را یارای آن است که با نور او برابری کنند؛ زهرایی که از نور او تمام کائنات درخشیدن گرفت.

او دختر جاودانگی است که نسلها برایش سر فرود میآورند و اوست مادر روزگار که [حیات] همه اعصار و قرون بدو وابسته است.

او روح زندگی است که اگر لطف جوهر وجودی وی نبود، هیچگاه ارواح و صورتهای ما بههم نمیپیوست. (و به عالم وجود پای نمیگذاشتیم).

از افق بالا گرفت، درحالیکه نه روح بود و نه فرشته و در زمین از همگان برتری داشت؛ درحالیکه نه جن بود و نه بشر!

گوهر وجودش از شکوه و جلال الهی سرشته شده است و پاکدامنی و حیا بر لطافت طبع و بزرگواری او میافزاید.

افتخار وی به زن بودن عیبی برایش نیست؛ چراکه زنان روی زمین بهخاطر او بر مردان فخر میفروشند و مباهات میکنند.

خصلتهای درخشان او برتر از آن است که بر زبانهای ما جاری شود یا اندیشههای بشری بدان نزدیک گردد.

او معنای نبوت و سرّ وحی است و کسی است که آیات و سورههای قرآن در خانه پاک او بر پیامبر9 نازل شده است.

تمام ویژگیهای پیامبر9 را داراست و اگر رسالت پیامبر9 نمیبود، میوه درخت با خود درخت [از نظر فضیلت و جایگاه] برابر میگشت.

به درجات بلند حق عروج کرده و تا مبدأ نور، جایی که سرّ نهانی در آن قرار دارد، بالا رفت.

سپس بازگشت و معارف او تمام جهان را پرکرد و درحالیکه جهان از درماندگی به خود میپیچد، معارف او در حال گسترش و انتشار است.

به کسی که از روی حسادت در پی مخفی کردن فضائل اوست؛ بگو: چگونه چهره حقیقت از ما پوشیده میماند؟

آیا از روی نادانی و سفاهت، نور و ظلمت را با هم برابر میگردانی؟! تو در این گفتارت جز دروغگویی سبکسر نیستی.

او دخت پیامبری است که اگر هدایت و رهبری او نبود، نه از اصل حق و حقیقت خبری بود و نه از آن نشانه و اثری باقی میماند.

بهراستی که تنها او وارث مفاخر پیامبر9 است و عطری که در وجود پیامبر9 بود، همانی است که در گُل [وجود حضرت زهرا3] ذخیره شده است.

فرشتگان مجلسآرای جشن سالروز تولد او بودند و حوریان بهشتی در بهشت برین برایش داستانها میگفتند.

از روی شرافت عقد ازدواج او با حضرت علی7 در آسمان بسته شد و خورشید و ماه در کنار همدیگر قرین یکدیگر شدند.

علاوه بر فضیلت دخت پیامبر9 بودن، دیگر فضائلش که همسر وصی پیامبر9 و مادر ائمه اطهار است، بر درجات او میافزاید؛ بهطوریکه نه چیزی را باقی میگذارد و نه رها میکند. (یعنی بر همهچیز احاطه دارد).

او مادر امامانی است که بهخاطر اطاعت از خواسته آنان، قضاء و قدر الهی برای ما تغییر میکند.

ای قلم آهستهتر باش و از نگارش مدح زهراء3 اندکی توقف کن؛ زیرا همه کتابها و دفترها زبان به مدح و ثنای او گشودهاند.

و بازگرد تا از تاریخ در مورد خبری پرسوجو کنیم که اخبار و سرگذشتهای رسیده از ناگواری آن به ما خبر دادهاند.

آیا واقعاً آن مردم بر اثر کتک زدن، کودک او را سقط کرده و [بر اثر فشاری که به او وارد شد] با پهلوی شکسته ناله سر میداد؟

و آیا همانطور که نقلشده آنها شوهرش را به زور کشاندند و او هم گریهکنان به دنبال همسرش میدوید و اشک میریخت؟

اگر این خبرها راست باشد، پس بهراستی که آن قوم از دین خدا خارج شده و به شریعت محمد مصطفی9 کافر گشتهاند.

قصاید و مقطعات شاعر در مشاهد مشرفه

همانطور که گفته شد قصاید و مقطعاتی از دیوان اهل بیت: زینتبخش مشاهد مشرفه شدهاند که در ادامه به معرفی و ذکر ابیاتی چند از هریک پرداخته میشود.

mjh (11)

قصیده باب الخلود روی درِ طلای صحن مطهر علوی۷

شاعر ابیات زیر را در ضمن قصیدهای تحت عنوان «باب الخلود» در ۱۴ بیت در جمادیالثانی سال ۱۳۷۲ هجری سروده است که هفت بیت آن زینتبخش درِ طلای ورودی صحن مطهر علوی۷ است و با خط زیبای ثلث پیرامون آن نگاشته شده است:

طَأْطِیءِ الرَّأسَ فَهْوَ بَابُ الخُلُودِ

 

وَ اخْشِعِ الطَّرْفَ فَهْوَ سِرُّ الوُجُودِ

وَ تَجَرَّدْ عَنِ العَلَائِقِ إِنْ رُمْتَ

 

عُرُوجًا لِعَالَمِ التَّجرِیدِ

وَ اعْتَکِفْ فی صَعِیدِهِ فَکُنُوزُ الْـ

 

ــوَحْیِ مَخْبُوءَةٌ بِهَذَا الصَّعِیدِ

مَدخَلُ الجَنَّةِ الَّتِی وَعَدَ اللهُ

 

بِهَا المُتَّقِینَ یَومَ الوُرُودِ

هُوَ بَابُ اللهِ العَلِیِّ وَ لَا تَعْرَجُ

 

رُوحٌ لَهُ بِغَیرِ السُّجُودِ

فَاتَّئِدْ فِی المَسِیرِ فَالْمَلَأُ الأرفَعُ

 

یَسْعَىٰ لَهُ بِسَیْرٍ وَئِیدِ

وَ وُفودُ الْأَملَاکِ مُذْ أَرَّخْتُهُ

 

«لَمْ تَزَلْ وُقَّفًا بِبَابِ الخُلُودِ»

(الهاشمی، ۱۴۳۲: ۱۰۰)

سر و چشمان خود را بهنشانه خشوع پایین بینداز، زیرا اینجا درِ حرمی است که باب جاودانگی است و سرِّ عالم وجود در آن قرار گرفته است.

و اگر خواهان عروج به عالم تجرد هستی، از علائق خود دست بشوی و آنها را رها کن.

در آستان این حرم معتکف شو؛ زیرا گنجهای نور در دل این خاک نهفته است.

این حرم دروازه ورود به بهشتی است که خداوند آن را در روز قیامت به متقیان وعده داده است.

همانا علی7 باب الطاف و نعمات الهی است و هیچ روحی جز از راه خشوع و سجود در برابر مقام او نمیتواند به بارگاه الهی عروج کند.

پس در مسیر تشرف به حرم او آرام و آهسته گام بردار؛ زیرا فرشتگان و ساکنان ملأ اعلی نیز در هنگام تشرف به آستانش به آهستگی و نرمی قدم برمیدارند.

و دستهدسته فرشتگان از زمانی که من تاریخ آن را ثبت کردم، پیوسته بر در آستان مطهر او ایستادهاند و خدمتگزاری میکنند.

mjh (6)

شاعر در مصراع آخر ماده تاریخ سرایش قصیده را در قالب همان نام قصیده آورده است؛ یعنی اگر حاصل جمع ابجد حروف مصراع آخر قصیده را حساب کنیم، مساوی با ۱۳۷۲ میشود که همان تاریخ سرایش قصیده است.

ابیات پیرامون ساعت صحن مطهر علوی۷

ابیات ذیل در سه بیت در ربیع الأول سال ۱۳۹۲ هجری سروده شده و در پیرامون ساعت بزرگ صحن مطهر علوی۷ بر دیواره مقابل ایوان طلا نوشته شده است:

سَاعَةٌ تَنْتَمَی لِصَحْنِ عَلِیٍّ

قَدْ سَمَتْ رَفْعَةً وَ طَالَتْ جَلَالَا

وَ إِذَا اللَّیْلُ صَاحِبُ الشَّمْسِ أَمْـسَى

یَتَلَأْلَأْ نُورًا وَ یَزْهُو جَمَالَا

وَ کَذَا حُبُّنَا لِآلِ عَلِیٍّ

سَیُزَکِّی بِلُطْفِهِ الأَعْمَالَا

(الهاشمی، ۱۴۳۲: ۳۳۳)

ساعتی که در صحن مطهر امیرالمؤمنین7 قرار دارد، بهدرستی که به سبب این انتساب بلندمرتبه و باشکوه گردیده است.

در هنگام شب که خورشید غروب میکند، آن ساعت از خود نورافشانی میکند و زیباییاش درخشیدن میگیرد.

و این چنین است عشق ما به آل علی7 که بهخاطر این حب، اعمال ما را به لطف خود پاک و پاکیزه خواهد کرد.

قصیده «ضریحک»

این قصیده در تاریخ ماه شعبان سال ۱۳۸۳ هجری در ۲۱ بیت سروده شده و روی ضریح جدید مرقد مطهر حضرت عباس۷ نوشته و نصب شده است. قابل توجه است که مصرع آخر قصیده ماده تاریخ سرایش قصیده (یعنی سال ۱۳۸۳ هجری) را نشان میدهد. این ابیات همگی به خط خوشنویس نامدار عراقی، آقای دکتر روضان البهیّه، روی ضریح حضرت ابوالفضل العباس۷ نوشته شده است:

mjh (12)

ضَرِیْحُکَ مَفْزَعُنَا الْأَمْنَعُ

 

بِهِ کُلُّ نَازِلَةٍ تُدْفَعُ

وَ بَابُکَ لِلْخَلْقِ بَابُ النَّجَاةِ

 

تَلُوذُ بِعُرْوَتِهِ الرُّوَّعُ

أَبَاالْفَضْلِ وَ الْفَضْلُ یُنْمَىٰ إلَیْکَ

 

فَأَنْتَ لِأَلْطَافِهِ مَنْبَعُ

وَ یَا بَطَلَ الطَّفِّ هَذَا لِوَاکَ

 

عَلَى کُلِّ شَاهِقَةٍ یُرْفَعُ

وَ هَذَا حُسَامُکَ أُنْشُودَةٌ

 

بِهَا یَنْتَـشِی البَطَلُ الأَرْوَعُ

وُجُودُکَ وَ السَّهْمُ قَدْ شُکَّ فِیه

 

شِعَارٌ لِعَلْیَائِهِ تَخْشَعُ

وَ کَفَّاکَ مَقْطُوعَتَا نَغْمَةٍ

 

بِهَا کُلُّ مَکْرُمَةٍ تُسْجَعُ

وَ رَأسُکَ یُرْفَعُ فَوْقَ الْقَنَاةِ

 

هُوَ الشَّمْسُ فِی أُفْقِهَا تَسْطَعُ

تَعَالَیْتَ مِنْ مَجْمَعٍ لِلْجَلال

 

غَوَالِی الجَمالِ بِهِ تُجمَعُ

وَ قَدَّسْتَ مِنْ شَاهدٍ لِلْإِخَاء

 

بِذِکرَاهُ أَدمَعُنَا تَهمَعُ

ضَرِیحُک کَعبَةُ وَفدِ الوِلَاءِ

 

إِلَیهِ قَوافِلُهُ تَسـرَعُ

لِشِیعَتِکم فِیهِ یَعلُو الأَنِین

 

لَکُم وَ تَسِیلُ بِهِ الأَدمَعُ

لَقَد حَاوَلَتْ أَن تَنَالَ الخُلُودَ

 

بِهِ هِمَمٌ فِی الوِلَاءْ وُضَّعُ

وَ أَن تَقرُنَ الشَّمسَ فِیمَجدِهَا

 

وَ طَالِعُهَا أَسنَعٌ أَسفَعُ

فَهَبَّ إِلیها وِلاءُ الحَکِیم

 

وَ ثَارَ کَمَا عَصَفَت زَعزَعُ

وَ سَفَّهَ أَحلَامَهَا، فَانجَلَیٰ

 

بِإِشعَاعِهِ جَوُّهَا المَفزَعُ

وَ رَدَّ إِلیٰ شِیعَةِ المُرتَـضَیٰ

 

کرَامَتها حُکمُه الأَرفَعُ

وَ دَامَ عَلَیٰ الدِّینِ وَ المُسلِمین

 

ظِلَالًا إِلیه المُنَیٰ تَفزَعُ

وَ حَازَ الخُلُودَ سَمِیُّ الخَلیلِ

 

بِمَجدٍ سَمَا أُفقُهُ الأَوسَعُ

أُضَافَ لِتَاریخِ أَجدَادِه

 

سُطُورَاً کشَمسِ الضُّحَیٰ تَلمَعُ

وَ قَد سَجَّلَ الوَحیُ تَاریخَه:

 

«ضَرِیحُک، إِن سَاءَهُ المَفزَعُ»

(الهاشمی، ۱۴۳۲، ص۲۴۵)

ضریح تو پناهگاه امن ماست که بهوسیله آن هر پیشامد ناگواری دفع میشود.

و بارگاه تو برای مردم باب نجات است که خائفان به دستگیره آن چنگ میزنند.

ای ابوالفضل، بهدرستی که فضل و بزرگواری به تو منسوب است و تو منبع الطاف آن هستی.

ای قهرمان کربلا این پرچم توست که روی هر قله بلندی برافراشته و در اهتزاز است.

و این شمشیر برکشیده توست که بسان سرودی است که قهرمان شجاع از آن بیهوش میشود.

وجود شریفت چنان است که تیر وارد آمده بر آن، گویی شعاری است که در برابر بزرگیات خشوع میکند.

و دو دست بریده تو همانند دو نغمهای است که مکارم و بزرگیها سرود
آن را میخوانند.

و سرت که بر نیزه بالا رفته است همچو خورشیدی است که در افق خود پرتوافشانی میکند.

چقدر والایی ای مجمع جمال که زیباییهای گرانبها در آن جمع شده است.

و تو بهعنوان شاهد و مثل اعلای برادری [در طول تاریخ] آنچنان نام مقدس و مطهری از خود به یادگار گذاشتی که از یادآوری آن اشکهای ما سرازیر میشود.

ضریح تو کعبه اهل وفا و محبت است که کاروان و قافلههای شوق بهسوی آن شتابان در حرکتاند.

شیعیان تو در حَرَمت صدای گریه و ناله خود را بلند و اشکهای خود را سرازیر میکنند.

بهدرستی که همتهای بلند در راه محبت قصد جاودانگی دارند؛ همتهایی که در ولای تو خاکسارند.

تا در رفعت و بزرگی همرتبه خورشید گردی و در طالع بلندمرتبه و درخشان او قرار گیری.

پس دوستی و محبت پروردگار همچو بادی سخت و عصیانگر بهسوی آن وزیدن گرفت.

و عقول آنها را زایل کرد و با انوار درخشانش فضای ترسناک آنجا را روشن و منور ساخت.

و حکم والای پرورگار، کرامت و بزرگواری را به شیعیان حضرت علی مرتضی7 بازگرداند.

و سایهای بر سر اسلام و مسلمین ادامه یافت که آرزوها در پرتو آن محقق میشوند.

و همنام ابراهیم خلیل به درجهای از جاودانگی و بلندمرتبگی رسید که از آسمان پهناور برتر و بالاتر بود.

من به تاریخ اجداد او سطرهایی را اضافه میکنم که مانند خورشید میدرخشند.

و بهتحقیق که الهام، تاریخ آن را اینگونه ثبت کرد که «ضریح تو پناه دردمندان است، اگر سایر پناهگاهها ناگوار باشد».

اشعار روی سنگ قبر مطهر حضرت ابوالفضل۷

اشعاری از قصیده ۱۹ بیتی شاعر تحت عنوان «أیها الصخرة» زینتبخش سنگی است که داخل ضریح مطهر حضرت عباس۷ و روی قبر شریفش قرار داده شده است. این قصیده در قافیه همزه است و در ربیع الأول سال ۱۳۸۴ هجری خطاب به این سنگ سروده شده است که ابیاتی از آن بهعنوان نمونه تقدیم میشود.

طَاوِلی قُبَّةَ السَّماءِ إِعتِلَاءَا

 

وَ اکسِفِی الشَّمسَ رَفعَةً وَ اجتِلاءَا

أَنتِ لِلخُلدِ صَخرَةٌ أَثْبَتَتْهَا

 

قُوَّةُ الحَقِّ فِی الحَیاةِ بِنَاءَا

فِیکَ کَنزُ الإِیمانِ طَلْسَمَهُ اللهُ

 

فَضَاعَتْ فیه القُرُونُ هَبَاءَا

بَطَلُ الطَّفِ فِیکَ وَ الطَّفُ أُفْقٌ

 

جَاوَزَ الأُفْقَ أَنْجُمًا وَ سَمَاءَا

هَاهُنَا قَد ثَوَیٰ أبُوالفَضلِ دُنیَا

 

تَسحَرُ الرُّوحَ رَوعَةً وَ صَفَاءَا

وَ الیَدَانِ المَقطُوعَتَانِ یُشِیرانِ

 

لِمَعْنٍ أَعْیَی الحُرُوفَ أَدَاءَا

أَیُّهَا الصَّخرَةُ العَظِیمَةُ بَاهِی

 

بِعُلاهِ الأَملَاکَ وَ الأَنبِیَاءَا

(الهاشمی، ۱۴۳۲: ۲۴۷)

با گنبد گردون در بلندی و رفعت رقابت کن و نور خورشید را از جهت رفعت و درخشندگی که داری بپوشان!

تو سنگی هستی که نیروی پروردگار برای جاودانگی در زندگی بنا نهاده است.

در تو گنج ایمانی نهفته است که خداوند آن را درون تو جای داده و روزگاران گرد و غبار تو را پخش کرده است.

ای سنگ! قهرمان کربلا زیر تو آرمیده است، درحالیکه کربلا مانند آسمانی است که ستارگان و آسمان آن از فلک هم برترند.

پدر فضل و بزرگواری دنیا در اینجا آرمیده است که از نظر لطافت و صفا، روح را مسحور خود میکند.

و دو دست بریدهاش به معنایی اشاره میکنند که حروف و کلمات از بیان و ادای آن عاجزند.

ای صخره بزرگ بهخاطر بلندی رتبه صاحب خود بر فرشتگان و پیامبران مباهات کن!

قصیده روی در حرم حضرت ابوالفضل العباس۷

قصیده بائیه «یا أباالفضل» در ۲۶ بیت در محرم الحرام سال ۱۳۸۵ هجری سروده شده و در آن به محل ساخت درِ طلای حرم مطهر، یعنی شهر اصفهان، اشاره شده است که ابیاتی از آن در اینجا ارائه و ترجمه میشود:

192044_2851795410_1000_559

یَا أَبَاالفَضلِ أَنتَ للهِ بَابٌ

 

رُفِعَت للسَّماءِ مِنکَ القِبَابُ

کَعبَةُ المُؤمِنِینَ حَجَّت إِلَیهَا

 

عَاطِفَاتٌ، فِیهَا الوِلَاءُ مُذَابُ

وَ وُفُودُ الأَملَاکِ تَهبِطُ شَوقًا

 

لِمَقَامٍ للهِ فِیهِ اقتِرَابُ

کَم صَلاةٍ للهِ تَعرُجُ فِیهِ

 

وَ دُعَاءٍ فِی ظِلِّهِ یُستَجَابُ

أَنتَ بَابُ الحُسَینِ دُنیَا وَ أُخرَیٰ

 

فَلَهُ مِنکَ جِیئَةٌ وَ ذَهَابُ

أَنتَ سِرُّ القَبولِ فِی العَمَلِ المَقبُولِ

 

لَا مَا قَامَت بِهِ الإِتعَابُ

فَتَحَتْ لِلْجِنانِ بِاسْمِکَ بَابًا

 

شِیعَةُ الحَقِّ، وَ الوَسِیلَةُ بَابُ

صَنَعَتْهُ بِإِصفِهَانَ فَأَمـسَی

 

تُحفَةً یَحتَفِی بِهَا الإِعجَابُ

(الهاشمی، ۱۴۳۲، ص۲۴۹)

ای ابوالفضل تو باب رسیدن به خدا هستی و گنبد و بارگاه تو سر به فلک کشیده است.

بارگاه تو کعبه مؤمنان است که دلهای عاشق بهسوی آن حج بهجا میآورند؛ دلهایی که ولایت و محبت اهل بیت: در آن ذوب شده و مجتمع است.

و گروههای فرشتگان مشتاقانه بهسوی حرم تو و مقامیکه در آن جایگاه قرب خداست، فرود میآیند.

چه بسیار نمازهایی که در حرم تو بهسوی آسمان بالا میرود و چهبسا دعاهایی که زیر گنبدت مستجاب میشود.

همانا تو در دنیا و آخرت باب ورود به بارگاه امام حسین7 هستی و آمدن و رفتن نزد او از طریق تو امکانپذیر است.

تو سرّ قبولی اعمال و عبادات مقبول هستی، نه عباداتی که با بهسختی افکندن انجام میشود.

بر شیعیان حق و راستی، به نام تو در بهشت دری باز کردهاند و آن را وسیله نجات و ورود به بهشت قرار دادهاند.

دری که آن را در شهر اصفهان ساختهاند و همانا تحفهای شده که شگفتی و اعجاب از آن تحفه در شعف و شادیاند.

ابیات روی ضریح حضرت مسلم بن عقیل۷

ابیاتی که روی ضریح مطهر حضرت مسلم بن عقیل۷ نوشته شده از قصیده میمیهای تحت همین عنوان است که شاعر آن را در جمادی الأولی سال ۱۳۸۹ هجری در چهارده بیت سروده و هماکنون زینتبخش ضریح مطهر شده است. برخی ابیات آن بهشرح ذیل است:

زُرْ مُسْلِماَ إِنْ کُنتَ حَقًّا مُسلِمًا

 

فَالدِّینُ وَ الإِیمَانُ فِیهِ تَجَسَّمَا

وَ الثِم ضَرِیحًا ضَمَّ أَقدَسَ هَیکَلٍ

 

لِلحَقِّ فِیهِ الأَرضُ طاَوَلَتِ السَّمَا

حَرَمٌ یُجَابُ بِهِ الدُّعَاءُ وَ تَنجَلِی

 

فِیهِ الکُرُوبُ وَ یَنمَحِی فِیهِ العَمَیٰ

تَتَنَزِّلُ الأَملَاکُ مِن مَلَکُوتِهَا

 

لِتَشُمَّ تُربَةَ سَاحَتَیهِ وَ تَلْثَمَا

حَرَمٌ لَهُ عِندَ الإِلهِ مَکَانَةٌ

 

أَضحَیٰ بِهَا مِن کُلِّ کَارِثَةٍ حِمَیٰ

کَم مِن سَقِیمٍ جَاءَهُ مُتِأَلِّمًا

 

وَ مَضَـیٰ مُعَافًا نَاعِمًا مُتِبَسِّمَا

هَذَا الضَّـرِیحُ وَ ذَاکَ رَمزُ وِلَائِنَا

 

لَکَ فَهوَ أَضحَیٰ لِلوِلَاءِ مُتَرجِمَا

(الهاشمی، ۱۴۳۲، ص۲۵۸)

اگر بهراستی مسلمان هستی ضریح حضرت مسلم بن عقیل7 را زیارت کن؛ زیرا دین و ایمان در آن مجسم شده است.

و ضریحی را ببوس که پیکری مقدس را در آغوش کشیده است و بهراستی که زمین بهخاطر حقی که در آن است، به آسمان مفاخرت میکند.

حرمیکه در آن دعا مستجاب میشود و غم و غصهها زائل میشوند و کوری
از بین میرود.

فرشتگان از جایگاه ملکوتی خود به سوی آن فرود میآیند تا بوی تربت آستانش را استشمام کنند و بر آن بوسه زنند.

حرمیکه نزد خدا جایگاه بلندی دارد و به همین دلیل پناهگاهی برای زدودن همه غم و اندوهها شده است.

چه بسیار بیمارانی که دردمندانه رو بهسوی این حرم آمدند و سالم و شفایافته و خندان بازگشتند.

این ضریح تو است که شاهد رمز محبت ما به تو و بهترین زبان گویا برای اظهار ولایت ماست.

ابیات روی درب حرم مطهر حضرت زینب کبری۳

شاعر قصیده رائیه خود را در نعت و بزرگداشت مقام والای حضرت زینب۳ در محرم سال ۱۳۸۷ هجری در شانزده بیت سروده است که هماکنون زینتبخش در ورودی حرم مطهر حضرت زینب کبری۳ در دمشق است. ابیاتی از آن بهشرح ذیل است:

بابُ البُطُولَاتِ فَالثَمْهُ وَ قِفْ وَ زُرْ

 

و اسْتَوحِ رُوحَ العُلَا مِن جَوِّهِ العِطَرِ

هُنَا القِداسَةُ فِی أَسْمیٰمراتبها

 

مَصُونَةٌ عَن یَدِ الأَحدَاثِ وَ الغِیَرِ

هُنَا لِزِینَبَ أُفْقٌ فِیهِ قَد أَلَقَتْ

 

آلَاؤُهَا کَائْتِلاقِ الأَنْجُمِ الزُّهَرِ

بِنتُ الوِلَایَةِ بَل بِنتُ النُّبُوَّةِ مَنْ

 

سَمَتْ بِأَمْجَادِهَا عَن عَالَمِ البَـشَرِ

أُختُ الحُسَینِ الَّتِی سَارَتْ مُتَابِعَةً

 

خُطَاةُ فِی کُلِّ دَرْبٍ لِلعُلَا خَطَرِ

مَضَـی الحُسَینُ شَهِیدَ البَغْیِ وَ هِیَ مَضَتْ

 

سَبِیَّةً کَسَابَایَا الرُّومِ و الخَزَرِ

صَلَّی الإِلهُ عَلَیهَا مِنْ مُجَاهِدَةٍ

 

لِلبَغْیِ بِالصَّبْرِ لَا بِالبِیضِ وَ السُّمَرِ

(الهاشمی، ۱۴۳۲، ص۲۶۴)

اینجا بارگاه قهرمانیهاست؛ پس بایست و این آستانه را ببوس و زیارت کن و روح بزرگواری را از آستان معطر وی بطلب.

اینجا قداست و پاکی در اعلامراتب خود قرار دارد که از دست حوادث زمان مصون و محفوظ مانده است.

اینجا همانند آسمانی برای حضرت زینب3 است که نعم و مواهب پروردگار در آن همچون ستارگانی فروزان میدرخشد.

او دختر ولایت، بلکه دختر نبوت است و کسی است که بهواسطه مجد و بزرگواریهایش بر عالم بشریت برتری دارد.

او خواهر امام حسین7 است که در هر گام و جایگاه بلندمرتبهای تابع برادر بود.

امام حسین7 شهید راه ظلم و ستم شد، ولی او اسیری شد مانند اسیران خارجی روم و خزر.

درود خدا بر او باد! آن زن مجاهدی که نه با شمشیر و نیزه، بلکه با صبر خویش به جهاد با دشمن پرداخت.

مناسبات اجتماعی شاعر

همانطور که قبلاً اشاره شد، شاعر در عرصه اجتماعی نیز دارای مناسبات و روابط بسیاری بوده و بخش اعظمیاز دیوان وی به قصایدی اختصاص دارد که به مناسبتهای اجتماعی یا برای دوستان و نزدیکانش سروده است. به همین مناسبت به چند مورد از این مناسبات اشاره میشود تا خوانندگان گرامی در کنار آشنایی با دیوان مع النّبیّ و آله:، با دیگر جنبههای اجتماعی و ادبی شاعر آشنایی بیشتری پیدا کنند؛ به همین منظور به ابیاتی چند از قصیده وی در رثای پروین اعتصامی و قصیدهای دیگر با مضمون شوق به ایران اشاره میشود.

در رثای پروین اعتصامی

پروین اعتصامی را میتوان یکی از بزرگترین زنان شاعر ایران نامید که در دوران معاصر کمتر کسی از طبقه زنان به پای مقام ادبی و شاعری او میرسد. در یکی از سفرهای آیتالله سیدمحمدجمال الهاشمی به ایران، وقتی ایشان در منزل یکی از تجار تهران اقامت داشتند، در یکی از شبها به ایشان خبر میدهند که خانمی پشت در آمده و تقاضا دارد تا اندکی فرصت به او داده شود تا سؤالات ادبی و شعری خود را بپرسد. این خانم کسی جز بانو پروین اعتصامی نبوده و طبق نقل فرزند ارشد آیتالله الهاشمی به راقم این سطور، این جلسات در تمام مدت اقامت شاعر در ایران ادامه داشته و زندهیاد پروین اعتصامی در این جلسات به حل مشکلات شعری و ادبی خود و فراگرفتن رموز و فنون شعری ادبی فارسی و عربی نزد این شاعر بزرگ اهتمام داشتهاند.

ازاینرو علاقه و رابطهای بین ایشان و آیتالله سیدمحمدجمال الهاشمی شکل میگیرد و پیرو همین ارتباط، پس از مرگ بانو پروین اعتصامی سیدمحمدجمال الهاشمی قصیدهای در رثای ایشان میسراید. این قصیده نخستین بار به مناسبت اولین سالگرد درگذشت پروین اعتصامی در مجله الثقافة مصر منتشر شد و میتوان گفت یکی از زیباترین و بهترین قصایدی است که در ستایش و رثای او به عربی گفته شده است. شاعر این قصیده را در هجده بیت سروده و «إلی حَمَامَةِ الفَنِّ» نامیده که ابیاتی چند از آن ذکر میشود.

زَهرَةَ الفُرسِ لَیتَ شِعرِی أَیَبکِی

 

رَوضُ إیرانَ فَقْدَ أَذْکیٰ زُهُورِه

قَدْ تَمَـشَّی الذُّبولُ فِیکِ وَ أیا

 

رٌ طری فی حُسنِهِ و عَبیرِهِ

وَ صَحَوْنَا عَلیٰ نَعْیِکِ نَسْتَمْطِرُ

 

أَجْفَانَنَا بِشُؤمِ نَذِیرِه

فَودَاعاً قِیثَارَةَ الشِّعرِ فَالأَنْـ

 

ـغَامُ تَبْقِی فِی الدَّهْرِ طَیَّ عُصُورِه

(الخاقانی، ۱۴۰۸، ج۱۱، ص۵۱-۵۲)

ای شکوفه ایران! کاش میدانستم که آیا گلزار ایران، در اندوهِ افسردنِ خوبترین غنچههایش گریست یا نه؟

تو هنگامی پژمردی که بهار دلانگیز فرا رسیده و نسیم دلانگیز بهاری در همهجا عطرافشانی میکرد. (اشاره به درگذشت پروین در فروردین ماه).

خبر ناگوارِ مرگت بیدارمان کرد تا از این حادثه نافرخنده، باران اشک از دیده فروباریم.

بدرود ای ساز خوشآهنگ شعر! پس همانا که نغمات و سرودههای روحپرور تو جاودانه در فراخنای روزگاران بر صفحه گیتی پایدار خواهد ماند.

آیتالله هاشمیگلپایگانی قصیدهای برای ایران سروده است و در آن از عشق خود به این مرزوبوم سخن میگوید و بعضی کوهها را نام میبرد. قصیده وی تحت عنوان «إلی إیران» سیزده بیت دارد و مطلع و برخی ابیات آن برای نمونه ذکر میشود:

إِلیٰ إِیْرَانَ، سَارَ القَلْبُ یَصْطَافُ مَعَ الْحُبِّ

 

فَرِفْقَاً یَابْنَةَ التَّأْرِیخِ بِی، لَا تَسْحِقِی قَلْبِی!

إِلیٰ إِیْرَانَ، سَارَ القَلْبُ حَیْثُ الْعَالَمُ الْأَکْبَرْ

 

وَ حَیْثُ الْأَرْضُ، حَیْثُ الْأُفْقُ، کُلٌّ مِنْهُمَا یَسْحَرْ

تَحِیَّاتِی إِلیٰ أَلْوَنْدَ ذَاکَ الْجَبَلِ الْأَزْهَرْ

 

وَ مِنْ تَارِیخِهِ الْأَبْیَضْ وَ مِنْ مَنظَرِهِ أَنضَـرْ

(الخاقانی، ۱۴۰۸، ج۱۱: ۵۵-۵۴)

تقدیم به ایران که قلب [من] با عشق به میهمانی آن میرود؛ پس ای دختر [زیبای] تاریخ کمی با من مهربانتر باش و قلبم را نشکن!

به ایران! جایی که قلبم به سوی دنیایی بزرگتر سیر میکند، جایی که هم زمین و هم آسمانش سحرانگیز است و روح مرا شگفتزده میکند.

درود و تحیات من به کوه الوند، این کوه زیبا؛ و سلام و درود من به تاریخ درخشان و چشمانداز چشمنواز و سحرانگیزش!

نتیجهگیری

این مقاله در پی آن بود که به معرفی و ارائه اشعار شاعری ایرانی بپردازد که دیوانی حول محور اهل بیت: به زبان عربی سروده و اشعارش از چنان مرغوبیت و امتیاز و لطافت و حسنی برخوردار است که هماکنون زینتبخش بسیاری از مشاهد مشرفه گردیده است و بدین سبب شایسته است تا نام این شاعر و آثار جاودان هنری و شعری وی بیش از گذشته مورد توجه محققان، اندیشمندان، پژوهشگران و علاقهمندان به هنرهای شیعی قرار گیرد.

آیتالله سیدمحمدجمال الهاشمی از یک سو انتساب به مرجع بزرگ معاصر، یعنی آیت الله العظمی آقا سیدجمالالدین گلپایگانی= دارد و از سوی دیگر از خواص اصحاب آیت الله العظمی سیدمحسن حکیم= بوده است و از این رهگذر با تکیه بر قریحه ظریف شعری خود موفق به خلق اشعاری جاودان در نعت و منقبت و همچنین رثای ائمه اطهار: شده و آنها را تحت عنوان دیوانی با نام مع النبی و آله: گرد آورده است که خوشبختانه دست هنرمندان و صنعتگران، برخی از این اشعار را بر در و دیوار این اماکن زیارتی متبرکه و مقدس، مخلد و جاودان ساخته است.

همچنین در این مقاله ضمن معرفی دیوان مع النّبیّ و آله: و ذکر نمونههایی چند، به ابعاد ادبی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شخصیت شاعر آن، آیتالله سیدمحمد جمال الهاشمی نیز بهطور مختصر پرداخته شده است.

آنچه پس از بررسی اشعار وی بهدست میآید، قدرت بالای شعری و توانایی شاعر در بدیههسرایی است که در جایجای تذکرهها و زندگینامههای مربوط به وی مضبوط است. همچنین بنا بر نقل فرزند ارشد ایشان، حضرت حجةالاسلام سیدحسن هاشمیگلپایگانی برای نویسنده، تعداد دواوین شعری و مخطوطات باقیمانده از ایشان بسیار زیاد و پرشمار است؛ ولی متأسفانه تاکنون جز مواردی که در متن مقاله یاد شد، آثار دیگری از ایشان به چاپ نرسیده است.

میتوان گفت با عنایت به کثرت روابط و علاقات اجتماعی شاعر و سفرهای مکرر وی به ایران، اشعار و قصاید مناسبتی وی میتواند بازتاب بسیار گویایی از اوضاع اجتماعی، فرهنگی و جوّ مذهبی و عقیدتی حاکم بر آن زمان در دو کشور عراق و بعضاً ایران باشد. لذا اهتمام پژوهشگران به احیا و چاپ این اشعار و دواوین، نهتنها اقدامی در جهت احیای تراث اسلامی و شیعی است، بلکه تلاشی روشنگرانه برای فهم صحیح افکار و اندیشههای حاکم در جامعه شیعه عراق و ایران در زمان حیات شاعر و درک مناسبات بین روحانیون و مراجع با ادبا و دانشگاهیان و سایر طبقات مردم است. امید است آنچه در این مقاله گرد آمده است، مورد توجه ارباب ادب و فضیلت قرار گرفته باشد.

و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین.

  1. الأمین، سیدحسن (۱۴۰۸ق). مستدرکات اعیان الشیعة، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.
  2. الأمینی، شیخ عبدالحسین (۱۴۲۵ق). الغدیر فی الکتاب و السّنّة و الأدب، طهران، دارالکتب الإسلامیة، الطبعة السابعة.
  3. ثبوت، اکبر (۱۳۹۷ش). «ترجمان رنجهای محرومان»، روزنامه اطلاعات، ۲۶ فروردین.
  4. حر العاملی، محمّدبن الحسن (۱۳۹۱ق). وسائل الشّیعة الی تحصیل مسائل الشّـریعة، تحقیق عبدالرحیم الربانی الشیرازی، دارإحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ چهارم.
  5. الخاقانی، الشیخ علی (۱۴۰۸ق). شعراء الغریّ أو النجفیات، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، قم.
  6. الخلیلی، جعفر (۱۴۲۶ق). هکذا عرفتهم، انتشارات المکتبة الحیدریة، قم.
  7. دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷ش). لغتنامه، زیرنظر محمد معین، سیدجعفر شهیدی، [با نظارت] مؤسسه لغتنامه دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران، انتشارات روزنه‏
  8. شریفی، سیدعبدالهادی (۱۳۹۵ش). السید محمدجمال الهاشمی: حیاته و أدبه و مختارات من شعره، انتشارات ادبیات‏، قم.
  9. شوقی، أحمد (بیتا). دیوان أحمد شوقی، تصحیح رشید حبیب الأشقر، دارصادر، بیروت.
  10. قاضی طباطبایی، سیدمحمدحسن (۱۳۸۳ش). آیت الحق، شرح احوالات حاج سیدعلی قاضی، ترجمه سیدمحمدعلی قاضینیا، تهران، انتشارات حکمت.
  11. وطواط، رشیدالدین (۱۳۶۲ش). حدائق السِّحر فی دقائق الشِّعر، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، تهران، انتشارات کتابخانه سنایی، کتابخانه طهوری.
  12. الهاشمی، سیدمحمدجمال (۱۴۳۲ق). دیوان مع النّبیّ و آله:، انتشارات مؤسسه آلالمرتضی، الطبعة الثانیة، قم المقدسة.