ریشه تاریخی داستان مُرّة بن قیس

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

عضو گروه تاریخ و سیره پژوهشکده حج و زیارت

چکیده

داستان مُرّة بن قیس روایت معجزه ای از امام علی است که آن حضرت از درون قبر، دشمن خود را، که قصد جسارت به ایشان داشت، به هلاکت رساند. این داستان در چند سده‌ی متأخّر، در متون فارسی و میراث شیعی بازتاب گسترده‌ای داشته و گاه در اشعار شاعران نیز به آن اشاره شده است. با این حال، در منابع تاریخی معتبر و کهن، از شخصی به نام مرّة بن قیس یاد نشده و حادثه‌ای مشابه داستان وی گزارش نشده است. این نوشتار با تحلیل عناصر تاریخی موجود در برخی از تحریرهای این داستان، نشان داده است که اصل داستان مرّة بن قیس از ریشه و بن مایه‌ی تاریخی برخوردار است و می‌تواند بازتابی از غارات و حملات طوایف و قبایل عرب، همچون قرامطه و بنی خفاجه به کوفه و نجف در سده چهارم هجری باشد.
 

کلیدواژه‌ها


مقدّمه

بر ضلع جنوبی صندوقچة روی قبر امام علی (داخل ضریح مطهّر)، مقابل محل صورت آن حضرت، نشانه ای به صورت یک دریچة کوچک، میان یک صفحة فلزی محرابی شکل وجود دارد که به نام «موضع الاصبعَین» (جایگاه دو انگشت) شناخته می شود. این جایگاه با داستان قتل یکی از دشمنان امام علی ۷ به نام «مُرَّة بن قیس» به دست آن حضرت، که به صورت معجزه آمیزی دست خود را از قبر بیرون آورده و آن شخص را به هلاکت رسانده، ارتباط یافته است.

این جایگاه نزد زائران و شیعیان از تقدّس برخوردار بوده و ـ دست کم ـ از سیصد سال گذشته، محل آن بر صندوقچة روی قبر شریف مشخص بوده است. تقدّس ویژة این جایگاه، حتی فقیه برجسته ای همچون صاحب جواهر (م ۱۲۶۶ق) را بر آن داشته است تا «موضع الاصبعین» را در ردیف جاهایی همچون صحن مسجدالحرام (میان رکن و مقام)، قبر رسول خدا۹ و صخره بیت المقدس به شمار آورد که «لَعان» در آنها شدیدتر می شود. (صاحب جواهر، بی تا، ج۳۴، ص۶۲).

داستان قتل مرّة بن قیس به دست امام۷ همچنین بازتاب گسترده ای در ادب فارسی و میراث شیعه داشته و شماری از مؤلفان عمدتاً متأخّر، چه از میان صوفیان اهل سنّت و چه از میان نویسندگان شیعه، تحریرهایی از آن را به اجمال یا به تفصیل و با اختلافاتی در برخی جزئیات، در آثار خود آورده اند.

این نوشتار با اشاره به پیشینة داستان مرّه در متون منظوم و منثور، کوشیده است تا با تحلیل برخی از تحریرهای داستان مرّة بن قیس و تطبیق آن بر گزارش های منابع متقدّم، نشان دهد که اصلِ این داستان و کلّیت آن می تواند ریشه در حوادث تاریخی سده های کهن داشته باشد.

داستان مرّة بن قیس در ادب فارسی و میراث شیعی

نام مرّة بن قیس، گاه تنها به صورت «مُرّه» از دورة زمانی متقدّم در اشعار سرایندگان پارسی گو دیده می شود و شماری از این سرایندگان به صورت گذرا و اشاره وار، به قتل این شخص به دست امام علی۷ اشاره کرده اند. از قدیمی ترین این شاعران، سنایی غزنوی (م ۵۴۵ق) است که در باب ستایش امیرمؤمنان علی در مثنوی حدیقة الحقیقه خود گفته است: (سنایی، بی تا، ص۲۴۵)

خواب و آرام مرّه و عنتر

کرده در مغز، عقل زیر و زبر

لطف الله نیشابوری (م ۸۱۲ق) نیز در بیتی از دیوان خود، مرّه را در شمار کفّاری برشمرده که امام سر آنها را از بدن جدا کرده است: (نیشابوری، ۱۳۹۰، ص۲۶)

جدا کرد در رزم کفّار از تن

سر عنتر و مرّه و ذوالخمارش

در اشعار شماری از شاعران متأخّر شیعه نیز گاه از مُرّة بن قیس یاد و به هلاکت وی به دست امام۷ اشاره شده است. برای مثال، میرزا زکی مشهدی، متخلّص به «ندیم» (م ۱۱۶۳ق)، در یکی از ابیات مثنوی دُرّ نجف (سروده ۱۱۳۷ق) به داستان مرّه اشاره دارد (ر.ک. جعفریان، ۱۳۷۹، ج۳، ص۱۳۰۴).

همچنین شماری از نویسندگان متأخر، بیتی منسوب به فردوسی را نقل کرده اند که در آن به داستان مُرّة بن قیس اشاره دارد: (نوری، ۲۰۰۸، ج۲، ص۵۹؛ آغابزرگ طهرانی، ۱۳۷۸ق، ج۱۳، ص۲۰)

شهی که زد به دو انگشت مُرّه را به دو نیم

ز بهر قتل عدو ساخت ذوالفقار انگشت

گویا این بیت، بخشی از قصیده ای منسوب به فردوسی بوده که با بیت زیر به پایان می رسد: (همانجا)

غلام و چاکر و مدّاح توست فردوسی

همیشه با قلمش گشته دست یار انگشت22

شماری از قدیمی ترین متون منثور فارسی که داستان مرّه را نقل کرده اند تألیفات صوفیان اهل سنّت حوزة شبه قاره و آسیای میانه، پس از سدة ۱۰ هجری بوده اند؛ از آن جمله می توان به سِیر الاقطاب [در شرح حال مشایخ طریقت چشتیه]، اثر الله دیه بن عبدالرحیم چشتی (م ۱۰۳۶ق) اشاره کرد که داستان مرّة بن قیس را به اختصار، به شرح زیر آورده است:

آورده اند که بعد شهادت آن حضرت، کافری موسوم به مرّة بن قیس خواست که قبر شریف آن امیرالمؤمنین شکافته، استخوان برآرد. بدین کوته اندیشی، خود را به طریقی نزدیک مرقد مقدّسة آن حضرت رسانید و دست دراز نمود. آسیبی به قبر پاکش نرسیده بود که به یک مرتبه دو انگشت از آن تربت برآمد و بر فرق آن ملعون زد و سر پلیدش از تن کثیف وی جدا شد. (چشتی، ۱۳۸۶، ص۱۱)

متن دیگر مناقب مرتضوی، اثر محمدصالح بن عبدالله حسینی ترمذی، متخلّص به «کشفی» (م ۱۰۶۰ یا ۱۰۶۱ق) است که تحریر مفصّل تری از داستان مرّه را به شرح ذیل ارائه داده است:

به اسانید صحیحه به ثبوت پیوسته که مرّة بن قیس نام کافری بود صاحب مال و جاه، و جمعی کثیر از شجاعان کفّار ملازم داشت. روزی از حال آبا و اجداد خود استفسار نموده، بعضی از تاریخ دانان گفتند که علی بن ابی طالب چندین هزار کس از بزرگان ما کشته. گفت: او در کدام شهر مدفون است؟ گفتند: در نجف. پس آن لعین با دو هزار سوار و پنج هزار پیاده روان شد. بعد از قطع مسافت، چون به نواحی نجف رسید سادات و مجاوران و سایر مردم بر ارادة مذمومه اش واقف گشته، به قدر مقدور در محافظت شهر کوشیدند. بالاخره، پناه به روضة مقدّسه برده، درِ حصار روضه را به خشت و گل محکم ساخته، از اطراف و جوانب به سنگ و کلوخ و تیر تا شش روز جنگ کردند. آخر آن ملعون دیواری را شکسته با رفقای خود درونِ در آمد. مسلمانان از بیم جان رو به فرار نهادند. آن ملعون درون روضة مقدّسه درآمده، به این عبارت تکلّم نمود که: ای علی، تو آبا و اجداد مرا کشته ای؛ و می خواست که قبر مبارک را بشکافد. در این اثنا، دو انگشت حیدر کرّار بسان ذوالفقار از قبر برآمده، چنان بر کمرش زد که دو نیم شده، در ساعت سنگ سیاه گشت؛ و تا حال آن بت سیاه بر همان منوال بر دور حصار افتاده که هرکس به زیارت سلطان الاولیا، می رود، بر وی لگد زده داخل حصار فایز الانوار می شود. (کشفی، ۱۳۸۰، ص۳۳۲-۳۳۳)

از همین دوره، این داستان در شماری از منابع شیعی نیز بازتاب یافته است. میرسید محمّداشرف حسینی علوی عاملی (م ۱۱۶۰ق)، در شرح فارسی تجرید الاعتقاد طوسی با اشاره به «حکایت مرّة بن قیس و کشته شدن او به دست حضرت امیر۷ بعد از حیات» نوشته است: «اثر ظهور دست و قدرت مبارکه، الحال در صندوق متبرّکه مضبوط است.» (علوی عاملی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۱۰۸۲-۱۰۸۳)

از میان علمای شیعه، محدّث نوری (م ۱۳۲۰ق) در دار السلام، با دو واسطه، از کتاب تبصرة المؤمنین نقل کرده است که این داستان را علمای متقدّم شیعه نقل کرده اند. با این حال، خود وی آن را از مناقب کشفی ترمذی نقل کرده و در پایان نیز افزوده است: «قصّة مرّه اگرچه در کتب معتبره ذکر نشده، لیکن نزد شیعه به مرتبه ای از شهرت رسیده که بر احدی مخفی نیست، بلکه کمتر معجزه ای در شیوع به این مرتبه رسیده است». (نوری، ۱۴۲۹، ج۲، ص۵۰)

آغابزرگ طهرانی (م ۱۳۸۹ق) کتابی را که محدّث نوری با واسطه به آن ارجاع داده، تبصرة المؤمنینِ حکیم مؤمن تنکابنی دانسته که نگارش آن در ۱۰۸۶ق به پایان رسیده است؛ (آغابزرگ طهرانی، ج۳، ص۳۲۵) اما نگارنده در جست وجوی خود، در نسخة چاپی و چند نسخة خطی این کتاب، هیچ اشاره ای به داستان مرّه را در آن نیافت.

از دیگر نویسندگان متأخر شیعه، که در آثار خود داستان مرّة بن قیس را نقل کرده اند، باید از شیخ محمّد سماوی (م ۱۳۷۰ق) در منظومة عنوان الشرف [در تاریخچة آستان علوی] (حکیم، ج۱، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۸)، شیخ جعفر آل محبوبه در کتاب ماضی النجف و حاضرها (آل محبوبه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۳۲۰) و محمّد شریف رازی (م ۱۳۷۹ش) در کتاب گنجینة دانشمندان (شریف رازی، ۱۳۵۲، ج۷، ص۲۳۶) یاد کرد.

تاریخ گذاری داستان مرّة بن قیس

در منابع تاریخی معتبر، هیچ شخصیتی به نام «مرّة بن قیس»، که چندین قرن پس از شهادت امیر مؤمنان علی ۷ به نجف حمله کرده و به مشهد آن حضرت تعرّض نموده باشد، شناخته شده نیست. البته در دورة پیش از اسلام و سدة نخست اسلامی، اشخاصی به این نام (یا ترکیب های مشابه آن) وجود داشته اند23 که قابل تطبیق بر شخصیت این داستان نیستند.

با توجه به ناشناختگی شخصیت مرّة بن قیس و نیز ساختار داستانی آن، ممکن است از منظر تاریخی چنین تصوّر شود که این داستان به کلی ساختگی و زاییدة ذهن قصّه گویان و شاعران منقبت سرا است. با این حال، به باور نگارنده، داستان مرّة بن قیس می تواند بن مایة تاریخی داشته باشد و بازتابی از حوادث واقعی مرتبط با شهر نجف در دورة زمانی متقدّم باشد.

شاهد بر این ادعا آن است که در تحریر این داستان، که صاحب گنجینة دانشمندان نقل کرده، اشاره شده که زمان وقوع آن، «در حدود هشتصد سال قبل، یعنی بین قرن پنجم و ششم، در عصر نقابت و کلیدداری سید زاهد عابد، جناب ابومسلمِ احولِ شهید، نقیب مشهد امیرالمؤمنین ۷ در زمان خلافت القادر بالله عباسی» تعیین شده است». (رازی، ج۷، ص۲۳۶؛ ج۳، ص۱۰۴)

هرچند گنجینة دانشمندان متن متأخری است و مشخص نیست داستان مرّة بن قیس را از کدام متن قدیمی تر نقل کرده، با این حال، برخی از عناصر موجود در این تحریر از داستان مرّه منطبق بر واقعیت های تاریخی است و تحریر مزبور، سرنخ راهگشا و مهمی دربارة بن مایة تاریخی آن به دست می دهد.

تفصیل بیشتر آنکه القادر بالله، خلیفة بیست و پنجم عباسی، در فاصلة سال های ۳۸۱ ـ۴۲۲ قمری بر مسند قدرت بود. «ابومسلم احول» یاد شده در اینجا نیز باید منطبق بر شخصیت شناخته شده ای به نام «ابوالعلاء مسلم بن محمّد علوی» باشد که در همة منابع انساب، از وی با لقب «احوَل» یاد شده؛ اما ظاهراً در اینجا نامش از مسلم به ابومسلم تصحیف شده است.

مسلم احول، از سادات علوی، از نسل حسین اصغر بن امام زین العابدین ۷ بوده که خاندان وی برای چندین نسل، در سدة چهارم و پنجم هجری و حتی در دوره های بعد، نقابت سادات کوفه و مشهد امام علی ۷ را عهده دار بودند. در منابع معتبر انساب، از وی با لقب «احول» یاد و به عنوان امیر الحاجّ و نقیب مشهد امام علی ۷ معرفی شده (ابن طقطقی، ۱۴۳۳ق، ۲۹۰-۲۹۵ ابن عنبه، ۱۴۲۵ق، ص۳۹۹-۴۰۲) و از قتل وی در سال ۳۸۹ قمری [گویا در مسیر حج] سخن به میان آمده است (ابن عنبه، ص۴۰۰).

تاریخ قتل مسلم احول علوی مصادف با دورة خلافت القادر عباسی است و بنابراین، از منظر تاریخی، این دو کاملاً هم عصر یکدیگر بوده اند. بر این اساس، می توان گفت: داستان مرّة بن قیس می تواند ریشه در واقعه ای تاریخی داشته باشد که در منابع تاریخی ثبت نشده؛ اما در حافظة شفاهی شیعیان باقی مانده و بعدها در قالب اشعار و روایت های داستانی ثبت شده در متون ادبی به دست ما رسیده است.

نجف در آن دوره، شهر بسیار کوچکی تابع کوفه بود که با ساخت مشهد امام علی ۷ به دست محمد بن زید داعی علوی (م ۲۸۷ق) در نیمة دوم سدة سوم هجری (ر.ک. صابئ، ۱۹۷۷م، ص۴۶-۴۷)، با محوریت این مشهد مقدّس شکل گرفت و با توسعة آن به دستور عضدالدوله دیلمی (حک. ۳۳۸-۳۷۲ق) و توجه وی و دیگر امرای آل بویه به آن، رونق و اهمیت بیشتری یافت.24

از سوی دیگر، کوفه در طول سده های سوم و چهارم، بارها در معرض تاخت وتاز قرامطه و قبایل عربی همچون بنی خفاجه، بنی مَزید و بنی عُقیل بود که در تلاش برای تأسیس امارت های محلی، با یکدیگر به صورت مستمر منازعه داشتند. آنها همچنین گاه به کاروان های حج ـ که کوفه نیز ایستگاه مهم و بلکه مبدئی برای آغاز سفر بسیاری از این کاروان ها بود ـ دستبرد می زدند و آنها را غارت و کشتار می کردند.

در منابع تاریخی، شماری از غارات و حملاتی که به ویژه قرامطه و قبایل عرب بادیه نشینی همچون بنی خفاجه در همین دوره زمانی به کوفه و به کاروان های حج داشته اند، گزارش شده است. قرامطه در نیمة نخست سدة چهارم، در سال ۳۱۷ قمری حجرالاسود را از مکّه ربودند و پس از ۲۲ سال، آن را به کعبه بازگرداندند. با این حال، بعدها نیز به غارات و حملات خود به مناطق دیگر و کاروان های حج ادامه دادند.25

قرامطه به فرمان دهی دو تن به نام های اسحاق و جعفر بحری، در سال ۳۷۵ قمری کوفه را تصرّف کردند و ترس و وحشت در دل مردم به وجود آوردند. اما پس از تحمّل دو شکست پی درپی از لشکر صمصام الدوله بویهی (حک. ۳۷۲-۳۷۵ق) در منطقة «جامعَین» (حلّة کنونی) که به اسارت و قتل شماری از رهبران آنها ـ همچون ابوقیس حسن بن منذر ـ منجر شد، بازماندگانشان کوفه را ترک کردند (ابن اثیر، ۱۹۷۹، ج۹، ص۴۲-۴۳).

بنی خفاجه از دیگر قبایل عربی بودند که منابع تاریخی اخبار متعدّدی از تاخت وتاز آنان در کوفه در این دوره و دوره های بعدی گزارش داده اند. آنها از سال ۳۷۴ق، موفق به تأسیس امارت محلی بنی ثمال در کوفه شدند که نخستین امیر آنان ابوطریف علیان بن ثمال خفاجی بود (همان، ۱۹۷۹، ج۹، ص۳۹). در سال ۳۹۱ قمری، قرواش بن مُقلّد عُقَیلی در هجوم خود به کوفه، خفاجه را به سختی شکست داد و آنها در پی این شکست، مدتی به شام پناه بردند. (همان، ۱۹۷۹، ج۹، ص۱۶۵).

در سال ۳۹۷ قمری، درگیری دیگری در کوفه میان قرواش بن مقلّد عقیلی و بنی خفاجه، به رهبری ابوعلی بن ثمال خفاجی رخ داد که به شکست قرواش انجامید و ابن ثمال موفق به بازپس گیری کوفه شد (همان، ۱۹۷۹، ج۹، ص۱۹۷). آنها همچنین در سال ۴۰۲ قمری، با حمله به یک کاروان حج، آنها را غارت و کشتار کردند و به دنبال آن، علی بن مَزَید اسدی به دستور فخرالملک وزیر، آنان را نزدیک بصره شکست داد و با قتل و اسارت جمعی از آنان، انتقام حجگزاران را گرفت. (همان، ۱۹۷۹، ج۹، ص۲۳۶)

همچنین از گزارش ابن بطوطه به دست می آید که تجاوزهای خفاجه به کوفه ـ دست کم ـ تا سدة هشتم هجری نیز ادامه داشته است. او در سفرنامة خود نوشته است که در زمان وی، به علت تجاوزهایی که همواره از عرب های خفاجه مجاور کوفه به آن می رسیده، خرابی و ویرانی بر این شهر غالب شده است؛ چراکه آنها همواره در آن فساد و راهزنی می کنند. (ابن بطوطه، ۱۴۱۲ق، ص۲۲۰)

جمع بندی و نتیجه

داستان مرّة بن قیس هرچند در منابع تاریخی متقدّم گزارش نشده است، با این حال، بازتاب آن، حتی در آثار شاعران و صوفیان فارسی زبان اهل سنّت از دوره ای زودهنگام، نشان از کهنگی و شهرت گستردة آن دارد. از سوی دیگر، عناصر تاریخی موجود در برخی از تحریرهای این داستان، نشان دهندة ریشة تاریخی آن و به طور مشخص، رخدادهایی است که در دورة خلافت القادر بالله عباسی و در سال های نقابت مسلم احول علوی بر کوفه، در نیمة دوم سده چهارم رخ داده است.

محتمل و قابل تصوّر است که مبنای داستان مرّة بن قیس غارات و حملات قرامطه یا بنی خفاجه یا دیگر قبایل عرب به کوفه در سدة چهارم باشد که در این تاخت و تازها، به شهر کوچک و تازه تأسیس نجف نیز هجوم می بردند و با هدف غارت هدایای نفیس و ارزشمندی که حاکمان به بارگاه امام علی۷ اهدا می کردند، به این بارگاه مقدّس نیز تعرّض می کردند و خاطرة این هجوم و تعرّض به بارگاه آن حضرت در اذهان عامه مردم، در قالب داستان مرّة بن قیس به دست ما رسیده است.

همچنین ممکن است مرّة بن قیس نام یکی از فرماندهان یا امیران طوایف و قبایل غارتگر باشد که نامش در منابع تاریخی موجود ثبت نشده، یا اینکه به صورت تحریف یا تصحیف شده به دست ما رسیده است. به هر حال، شاید جست وجوی بیشتر در متون تاریخی و ادبی، ما را به ابعاد و جزئیات بیشتری از واقعیت تاریخی داستان مرّة بن قیس، که از دید ما پنهان مانده، رهنمون سازد.

  1. آقابزرگ طهرانی، محمّدمحسن (۱۳۷۸ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعة، نجف، مطبعة القضاء.
  2. آل محبوبه، جعفر (۱۴۰۶ق)، ماضی النجف وحاضرها، بیروت، دار الاضواء.
  3. ابن اثیر، علی بن محمد (۱۳۹۹ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
  4. ابن بطوطة، محمّد بن عبدالله (۱۴۱۲ق)، رحلة ابن بطوطة، بیروت، دار صادر.
  5. ابن حوقل (۱۹۳۸م)، صورة الارض، لیدن، بریل.
  6. ابن طقطقی، محمّد بن علی (۱۴۳۳ق)، الاصیلی فی انساب الطالبیین، ط. الثانیه، قم، مکتبة سماحة آیة الله العظمی المرعشی النجفی الکبری.
  7. ابن عنبه، احمد بن علی (۱۴۲۵ق)، عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب، قم، مکتبة سماحة آیة الله العظمی المرعشی النجفی الکبری.
  8. جعفریان، رسول (۱۳۷۹)، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
  9. چشتی، الله دیه بن عبدالرحیم (۱۳۸۶)، خواجگان چشت (سِیر الاقطاب)، تصحیح محمّد سرور مولایی، تهران، علم.
  10. حکیم، حسن عیسی (۱۴۲۷ق)، المفصّل فی تاریخ النجف الاشرف، قم، المکتبة الحیدریة.
  11. سنایی، مجدود بن آدم (بی تا)، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، تصحیح مدرّس رضوی، بی جا، چاپخانه سپهر.
  12. شریف رازی، محمّد (۱۳۵۲)، گنجینة دانشمندان، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
  13. صابئ، ابراهیم بن هلال (۱۹۷۷م)، المنتزَع من کتاب التاجی، تحقیق محمّدحسین زبیدی، عراق، وزارة الاعلام.
  14. صاحب جواهر، محمّدحسن، (بی تا)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق محمود قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  15. علوی عاملی، میرسید محمّداشرف (۱۳۸۱)، علاقة التجرید (شرح فارسی تجرید الاعتقاد)، تصحیح حامد ناجی اصفهانی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
  16. کشفی ترمذی، محمّدصالح بن عبدالله (۱۳۸۰)، مناقب مرتضوی، تصحیح کورش منصوری، تهران، روزنه.
  17. نوری، حسین (۱۴۲۹ق)، دار السلام فیما یتعلّق بالمنام والرؤیا، ط. الثانیه، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی.
  18. نیشابوری، لطف الله بن سلیمان شاه (۱۳۹۰)، دیوان لطف الله نیشابوری، به کوشش رسول جعفریان، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.