نویسندگان
چکیده
عمده حلقههای تدریس و تعلم در شهر حله، عبارت بوده از خانه علما و اماکن زیارتی و مساجد و ما تا پایان قرن نهم هجری، در منابع تاریخی و علمی مربوط به حله سراغ نداریم که به وجود یک مدرسه رسمی و حوزه معمول در این شهر اشاره شده باشد؛ جز مدرسهای به نام «مدرسه زینبیه» که در بعضی یافتهها از آن یاد کردهاند. بنابراین مهمترین مراکز فکری و حوزوی حله، مواردی است که در ادامه به معرفی آنها میپردازیم:
خانه علما
منزلگاه عالمان در طول تاریخ اسلامی، همواره یکی از محلهای ثابت تدریس و مجمع حضور شیفتگان علم و دانش بوده است. این پدیده زاییده گذشت زمان و رسمی پیداشده در گذر تاریخ نیست؛ بلکه در همان آغاز نمونههایی از آن وجود داشته و گزارشهای تاریخی آن به ما رسیده است (طبری، بیتا، ج3، ص444). در زمان رسول خدا9 خانه ارقم بن ابی ارقم جایی بود که حضرت در آن اصول دین جدید را به مردم میآموخت. نشستهای علمی و معرفتی نیز در منازل اصحاب برگزار میشد (ابن شبه، 1404ق، ج2، ص659).
تشکیل جلسات درس در خانهها و اتاقها به طائفه خاصی از مسلمانان منحصر نبود؛ بلکه همه طوائف اسلامی در میان خود به چنین شیوهای عمل میکردند. شیعه امامیه که این روش تعلیم را میپسندید، آن را ادامه داد؛ چون احساس میکرد با چنین رویکردی میتواند افکار و عقاید خود را به بهترین شکل محافظت کند و آن را از دستبرد حاکمیت مسلط عصر خود، که میکوشید شیعیان را از جهت فکری و اعتقادی در تنگنا و تحت فشار بگذارد، دور نگه دارد (فیاض، 1392ق، ص86). این پایداری و استقامت، میطلبید که شیعیان فعالیتهای علمی خود را از دید نظام سلطه پنهان کنند تا به باورهای حقشان آسیبی نرسد و این معارف و حقایق دست به دست منتقل شود و در اختیار نسلهای آینده قرار گیرد.
نمونههایی که ذکر میکنیم، در شمار برجستهترین خانههای تعلیم و دانشگستری در حله بودهاند:
1. خانه شیخاحمد بن فهد احسائی حلی (م. 806ق): وی برای علمآموزی خود را از احسا به حله رساند و در خدمت علی بن متوج بحرانی کسب دانش کرد؛ ساکن حله شد و همانجا رخت از جهان بر بست و مدفون گردید (حرزالدین، 1391ق، ج1، ص79).
خانه شیخاحمد بن فهد در حله یکی از مراکز تفکر شیعی بود که حقیقتطلبانی از حله و بحرین به آن وارد میشدند و با کولهباری از معرفت و معنویت آن را ترک میگفتند. کسانی همچون شیخناصر بن احمد بن متوج بحرانی (859ق) و محمد بن ابیجمهور احسائی (898ق) و شیخحسن مشهور به ابن مطوع جروانی احسائی، از جمله شاگردان این عالم بزرگوار بودند که در خانه وی، از او کسب فیض میکردند (بحرانی، 1414ق، ص67؛ حر عاملی، 1962م، ج2، ص21).
2. خانه شیخاحمد بن متوج بحرانی (م.820ق): وی یکی از عالمان زبده حله به شمار میرفت و خانهاش محل دیدار و گردهمایی مردان فکر و اندیشه بود. بسیاری از دانشوران، تحت تعلیم او به مدارج بالای علمی رسیدند و به داشتن اجازه از او مفتخر شدند. در ادبیات عرب سرآمد بود و سفرهای علمی فراوان در کارنامه حیات فکری او ثبت و ضبط شده است و در رثای اهل بیت: نیز اشعاری دارد (افندی، 1403ق، ج1، ص45).
شیخاحمد بن فهد بن ادریس احسائی حلی (م.806ق) از جمله کسانی است که شیخ متوج در خانه خود به او اجازه داد که بخش نخست کتابش، تلخیص التذکره را نقل و روایت کند (بحرانی، بیتا، ص178). همین شیخاحمد بن فهد و نیز فرزند عالم مورد بحث، شیخناصر بن احمد متوج (م.859ق) و شیخحسن بن مطوع جروانی احسائی و شیخاحمد بن محمد سبعی (م. 860ق) از شاگردان خانگی شیخ احمد بن متوج بحرانی بودند.
3. خانه شیخعلی بن حسن بن علاله حلی (زنده در: 822ق): از فقیهان و مجتهدان حله و از علمایی بود که شیخمحمد بن ابیجمهور احسائی در خانهاش، نزد وی فقه و حدیث آموخت (بحرانی، بیتا، ص182؛ افندی، 1403ق، ج4، ص199).
4. خانه شیخمحمد بن شجاع قطان حلی (م.832ق) مجلسی4 درباره وی گفته است: «شیخ فاضل محقق» (مجلسی، بیتا، ج105، ص150). خانهاش مقصد علمی دانشجویانی بود که سیراب شدن از چشمه جوشان و زلال دانش وی، آنان را متوجه او میساخت (افندی، 1403ق، ج4، ص82).
5. خانه شیخعزالدین حسن بن محمد بن علی مهلبی (زنده در: 840ق): از خانهای اصیل و ریشهدار، و از فقیهان بود که دو فضیلت علم و ادب را با هم داشت و شعرهای نیکو میسرود (افندی، 1403ق، ج1، ص325؛ یعقوبی، 1951م، ج1، ص131). در خانهاش در حلة سیفیه، تدریس میکرد و کتاب مینوشت. کتاب الانوار البدریة فی رد شبهة القدریة از اوست که به گفته افندی، تألیف آن را در روز شنبه، ششم جمادیالآخر سال 340 قمری در خانه خود به انجام رساند (افندی، 1403ق، ج1، ص181).
6. خانه شیخحسن بن حسین بن مطر جزائری حلی (زنده در: 849ق): او که پژوهشگری برجسته، و از عالمان شهر حله در نیمه نخست قرن نهم هجری است، در خانهاش تدریس میکرد. شیخحسن بن عبدالکریم فتال حلی، در خانه این شیخ محقق، نزد وی دانش آموخت (همانجا).
حلقههای درسی
از جمله مراکز علمی در حله، مجالسی و حلقههای تعلیم فراوانی بود که اندیشمندان حلی، بیرون از خانه خود، در مکانهایی خاص تشکیل میدادند؛ مکانهایی به صورت صحنی وسیع با غرفههایی در اطراف. این حلقههای تدریس در حله به این صورت بود که استاد در جایی مخصوص مینشست و شاگردان پیرامون او حلقهوار قرار میگرفتند و اندک اندک، آن محل به «جلسه درس» فلان عالم شهرت مییافت (حرزالدین، 1391ق، ج1، ص64؛ وناس، 2006م، ص35).
برجستهترین مجالس و حلقههای درسی در حله عبارتاند از:
1. جلسه درس شیخعلی بن محمد بن عبدالحمید نیلی (زنده در: 800ق): وی یکی از چهرههای شاخص علمی بود که در اواخر قرن هشتم و اوائل قرن نهم در حله میزیسته و دو قرن را درک کرده است. شیخاحمد بن فهد حلی، کتاب شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام از محقق حلی را در جلسه درس وی بر او خوانده و در نهایت، اجازه روایت آن را از استاد خود دریافتکرده است (افندی، 1403ق، ج4، ص92). شیخحسن بن سلیمان بن خالد حلی (زنده در: 802ق) نیز از شاگردان حلقه درس شیخعلی بن محمد نیلی است (خوانساری، 1411ق، ج4، ص334).
2. جلسه درس زینالدین علی بن حسن بن حسین استرآبادی (م.837ق): او عالمی متقی و پارسا بود و مجلس درسش رونق ویژهای داشت. یکی از حاضران حلقه تدریس او، شیخحسن بن علی بن حسن حلی (زنده در: 833ق) است. شیخزینالدین برای یکی از طلاب درس خود، دو اجازه مرقوم داشته که یکی مربوط به نقل بخش نخست کتاب رجال ابن داود است و دیگری به فاصله دو سال، اجازه نقل نیمه دوم آن کتاب که نشان میدهد این شاگرد که نامش معلوم نیست، مدتی طولانی در مجلس درس وی حاضر میشده و از شاگردان ثابتقدم او بوده است (افندی، 1403ق، ج3، ص412؛ بحرالعلوم، 1363ق، ج3، ص278).
3. جلسه درس شیخعلی بن دقماق حسینی حلی (زنده در: 840ق): او هم عالم و فقیه بود و هم شاعر و ادیب، و این واقعیتی است که توصیف «کحالة» درباره او، آن را مسلم میگرداند: «شیخ علی بن دقماق، ادیب بود و کتاب نزهة العشاق فی الادب از آثار اوست» (کحالة، بیتا، ج7، ص196).
قوامالدین عبدالله بن سیفالدین بن تائب شغرائی کتاب تحریر الاحکام الشرعیة را در جلسه درس بر وی خواند و در تاریخ 806 قمری از استاد خود اجازه نقل آن را دریافت کرد (اللجنة العلمیة فی مدرسة الامام الصادق7، 1420ق، ج9، ص163).
4. جلسه درس شیخاحمد بن فهد حلی (م.841ق): مجلس درس شیخاحمد بن فهد، خود یک مدرسه جداگانه علمی بود و افراد بسیاری برای تحصیل معارف دینی و گرفتن اجازه به حلقه درسی وی میپیوستند و فارغالتحصیل میشدند. ابن فهد را به راستی باید یگانه پرچمدار حوزه علمیه حله در قرن نهم هجری دانست که شاگردان پرنشاطی را پیرامون خود گرد آورده بود و آنان را در پرتو چراغ پرنور دانش خود راه مینمود و به رشد و تعالی میرساند. از شاگردان حلقه علمی او، این نامها پرآوازهاند: سیدمحمد نوربخش (م.869ق)، سیدمحمد بن فلاح واسطی مشعشعی (م.870ق)، شیخعبدالسمیع بن فیاض اسدی حلی (م.876ق) و علی بن هلال جزائری حلی (زنده در: 900ق).
شیخناصر بن متوج بحرانی، به دلیل خواندن کتاب قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام در جلسه درس ابن فهد حلی، از وی اجازه نقل دریافت کرد. در پایان این اجازه آمده است:
این کتاب را ایشان ـ که خداوند سایهاش را مستدام، و امثال او را بسیار گرداند ـ در جلسات متعدد برای من خواند و بحث و ضبط آن را به انجام رساند و آخرین جلسه یازدهم جمادیالآخر سال 838 قمری بود. کاتب: اضعف بندگان خدا، احمد بن محمد بن فهد عفا الله عنه (افندی، 1427ق، ص460).
دو اجازة دیگر نیز از ایشان در منابع نقل شده که در مجلس درس برای شاگردان خود نوشته است (همان، 1427ق، ص482؛ طباطبائی، 1416ق، ج2، ص84).
5. جلسه درس عبدالملک بن اسحاق قمی کاشانی (م.851ق): او در کاشان متولد شد و حله را مسکن و مأوای خویش ساخت و در زمره زبدهترین عالمان آن دیار در آمد. در پایان اجازهنامهای که برای شاگرد خود، زینالدین علی بن حسین بن حسن استرآبادی در سال 891 قمری نوشته، چنین آورده است:
زینت ملت و آیین علی ـ که خداوند عمر او و پدرش را طولانی گرداند ـ این کتاب را به قرائت و بحث و شرح و با کمال فهم و دقت، در چند جلسه نزد من آموخت و در 24 ماه محرمالحرام از سال 851 قمری آن را به پایان برد. کاتب: اضعف بندگان خدا، عبدالملک بن اسحاق (افندی، 1403ق، ج3، ص398).
6. جلسه درس سیدعلی بن حسن بن حسین سرابشنوی حلی (زنده در: 851ق): وی از بزرگان فقهای عصر خود بود. در مجلس تدریس او کتابهای متعددی خوانده و شرح و تحقیق میشده است. این را میتوان از متن اجازهای که برای شیخفخرالدین علی بن نصرالله بهاءالدین طبری در سال 806 قمری پس از اتمام کتاب قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام نوشته است، به دست آورد؛ آنجا که مینویسد:
و اجازه دادم که وی این کتاب و دیگر تألیفات مؤلف و نیز مصنفات علمای گذشته ـ رضوان الله علیهم اجمعین ـ را که نزد من خوانده، برای هر که بخواهد، روایت و بازخوانی کند؛ چراکه وی شایستگی این کار را دارد (طباطبائی، 1416ق، ج2، ص142).
7. جلسه درس سیدمحمد بن جعفر ملحوس حسنی حلی (م.879ق): او از گرانارجترین علمای امامیه و از خانوادهای اصیل و اهل علم و فضل است که به سادات حسنی ساکن در حله نسب میرساند. محفل تدریس او، یک مرکز پرنشاط علمی بود. طالبان علم به او روی میآوردند و روزها و سالها خوشهچین خرمن فکر و اندیشه پربار او بودند و در این جلسات، پس از اتمام کتابهای فقهی و روایی، از او اجازة نقل دریافت میکردند (همان، 1416ق، ج2، ص85).
8. جلسه درس سیداحمد بن علی حسینی جزائری حلی (م.883ق): او از استادان اجازه حله بود و شیخ اجل، یوسف بن حسین بن أبیقطیفی در خلال نیمه دوم قرن نهم هجری (م. 890ق) کتاب الدروس الشرعیة شهید اول را نزد وی به اتمام رساند و مجاز به نقل و روایت آن شد (افندی، 1427ق، ص468).
9. جلسه درس شیخیوسف بن حسن بن ابیقطیفی (زنده در: 891ق): او یکی از مشایخ اجازه بود و نامش در سلسله اجازات جای داشت و از تحصیلکردگان مکتب فاضل مقداد سیوری حلی به شمار میرفت (همان، 1427ق، ص467).
10. جلسه درس محمد بن ابیجمهور احسائی (ت 898ق): محفل گرم درس و بحث او شماری بسیار از طلاب علم را پیرامون وی گرد آورده بود؛ چندان که تعداد فراوانی از علما به دست او پرورش یافتند و در زمرة محدثان و ناقلان میراث اهل بیت: درآمدند. شیخمحمد بن صالح، مشهور به غروی حلی (م.890ق) از کسانی است که توانست از محمد بن ابیجمهور احسائی اجازه نقل بگیرد و استادش در آخرین جلسه درس کتاب ارشاد الاذهان الی احکام الایمان برای وی نوشت:
بنده امیدوار به خداوند یکتا و بلندمرتبه، محمد بن صالح مشهور به غروی حلی، کتاب ارشاد الاذهان الی احکام الایمان را نزد من خوانده و بنده از آغاز تا پایان آن را از او شنیدهام و این خواندن و شنیدن، عالی و استوار بوده است. وی درخواست کرده اجازه دهم کتاب را از من روایت نماید. من خواستهاش را اجابت کردم و در نیمه ماه جمادیالاولی سال 898 قمری این اجازه را به رشته تحریر در آوردم. کاتب: فقیر درگاه الهی، محمد بن علی بن ابیجمهور احسائی (مجلسی، بیتا، ج105، ص5).
مساجد و زیارتگاهها
مساجد از پرجلوهترین جاهایی هستند که همواره در طول تاریخ تفکر اسلامی پیوند عمیق آنها با علم و جنبشهای فکری، رشد و تعالی مسلمانان را در پی داشته است. در آغازین سالهای اسلام، از مساجد برای گسترش تعالیم دین بهرهبرداری میشد؛ همچنان که اساسیترین محل برای عبادت و اجتماعات عبادی نیز بود. رسول خدا9 اصحاب خود را در مسجد تعلیم میداد. از اُبی بن کعب نقل شده است که گفت: «روزی وارد مسجدالنبی شدم. دیدم مردی در حال قرآن خواندن است. گفتم: چه کسی به تو قرآن آموخته؟ گفت: رسول خدا9» (محمود، 1976م، ص32؛ ابن حنبل، 1414ق، ج1، ص419). همچنین از یکی دیگر از اصحاب نقل شده است: «در مسجد خدمت پیامبر9 رسیدم و گفتم: ای رسول خدا، آمدهام علم بیاموزم. فرمود: آفرین به تو که طالب علمی» (شهید ثانی، 1409ق، ص107).
این نمونهها نشان میدهد که مسجد در تلقی مسلمانان، نخستین مدرسه و محل یادگیری معارف اسلامی بوده است. مسجد را معمولاً در مناسبترین جای شهر و در وسط و دسترس عموم میساختند و به عنوان مرکز عبادت و علمآموزی مورد استفاده قرار میدادند (خزعل، 2002م، ص229) و این از باب امتثال امر الهی بود که میفرماید:
(إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّکَاةَ)(توبه: 18)
مساجد خدا را تنها کسی حق تعمیر و آبادانی دارد که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و نماز به پا دارد و زکات بدهد.
مساجد و اماکن مقدس و زیارتگاهها در شهر حله از جهت تلاشهای فکری و علمی، نسبت به دیگر مراکز کماهمیتتر نبود. در منابع تاریخی، از بعضی از این مساجد، همچون «مسجد جامع» و «مسجد مشهدالشمس» حله که هر کدام جزو آثار بزرگ تمدنی و عمرانی شهر محسوب میشوند، نام برده شده است (هروی، 2002م، ص68) و نیز «مقام صاحبالزمان» و «جامع عبدالسمیع اسدی حلی» (طباطبائی، 1416ق، ج2، ص99). گفتنی است که دربارة «مقام صاحبالزمان» و «جامع عبدالسمیع بن فیاض» در منابع تاریخی مطالبی وجود دارد که از خلال آنها میتوان به اهمیت این دو مکان شریف در مرکزیت فکری و علمی شهر حله از آغاز تا قرن نهم هجری پی برد و دانست که چگونه طی سالیان متمادی حلقههای درس و تعلیم در آنها برقرار بوده و دانشوران حلی چگونه تجربههای پرنشاط علمی خود را در قالب تعلیم و تعلم و صدور اجازات و نسخهبرداری از کتب و تألیف و تصنیف در این دو مکان به نمایش میگذاشتهاند.
اما درباره مساجد و اماکن مقدس دیگر مطالبی در منابع وجود ندارد که به معلوماتی در مورد فعالیتهای فکری در آنها رهنمون شود و دست ما در این زمینه خالی است.
وجود اطلاعات تاریخی در باب «مقام صاحب الزمان» و «جامع الشیخ عبدالسمیع» چه بسا مرهون ظهور مکانی با نام «مدرسه زینبیه» در آغاز قرن نهم هجری، در منابع مربوط به شهر حله باشد و همچنان که خواهیم دید، این مدرسه در مقایسه با دیگر مکانها، در جذب طلاب حله و خارج آن، قویترین مرکز بوده است.
1. مدرسه زینبیه، مجاور مقام صاحبالزمان/: تا قرن نهم، این مکان شاهد حرکتهای جدی و مستمر علمی بوده و اطلاعات تاریخی دربارة آن، صورت روشنی از گذشته این مدرسه در اختیار ما میگذارد. افندی در تبیین جایگاه این مرکز فکری و فعالیتهای آن میگوید:
در قریه فاره در نزدیکی زادگاه ابن ابیجمهور، یعنی احساء، کتابهایی را دیدم به خط شریف ابن ابیجمهور که بعضی از آنِ خود وی بود و بعضی متعلق به دیگر علما؛ از جمله بخش اول و دوم کتاب شرح تهذیب الاصول از علامه سیدضیاءالدین بن اعرج حسینی از اساتید جلیلالقدر شهید اول، محمد بن مکی عاملی. در پایان یکی از این نسخهها نوشته بود: «این نسخه در حله سیفیه عراق در مدرسه مجاور با مقام صاحبالزمان در ماه صفر سال 883 قمری نگاشته شد» (افندی، 1427ق، ص210).
این سخن روشن میکند که مدرسه مقام صاحبالزمان/ مدرسهای استوار و پرتکاپو و محل شکلگیری و تقویت کارهای متنوع علمی همچون نسخهبرداری در حله و خارج آن به شمار میآمده است. در منابع نیامده که در حله مدرسهای رسمی و دولتی وجود داشته یا نه. اما نام مدرسه صاحبالزمان/ در کتابهای تاریخ فراوان به چشم میخورد، بیآنکه به رسمی و مرتبط بودن آن با مؤسسات دولتی تصریح و حتی اشارهای شده باشد و این نشان میدهد مدرسه مذکور، وابسته به دولت نبوده است. علت این امر هم روشن است. علمای حله، به خصوص عالمان امامیه، هیچ تمایلی نداشتند با مدارس تحت اشراف حکومت مرتبط شوند و رسماً جزو کارمندان دولتی در حیطه تعلیم و تعلم به شمار آیند. ازاینرو هیچ مدرسه دولتی در حله ثبت نشده است و چنانکه میدانیم، مذاهب دیگر، غیر از مذهب امامیه، در تحولات گوناگون شهر حله جایگاه و نقش اساسی نداشتهاند.
وجود اختلاف اساسی میان شیعه و دیگر مذاهب بر سر مسئله خلافت و امامت، و توصیه ائمه: به وجوب دور بودن شیعیان از اماکن و شهرهایی که از یاد و نام اهل بیت: روی گردانند، سببی بود که شهر حله را دور از مرابطات دولتی و بر کنار از اعمال نفوذ آنان قرار میداد (فیاض، 1392ق، ص75). امام صادق7 فرموده است:
خداوند، سه مجلس و گردهم آمدن را دشمن میدارد و خشم خود را بر حاضران آن فرود میآورد: جلسهای که کسی در آن فتوای دروغ دهد، جلسهای که در آن نام دشمن ما تازه و بر زبان باشد و نام ما کهنه و ناخوشایند و جلسهای که در آن مردم از ما بازداشته شوند و تو این را میدانی. در چنین جلساتی و با چنین کسانی مجالست نکنید (کلینی، 1365ق، ج2، ص378).
بیگمان مقاومات و جبههگیریهای فکری شیعه در دورههای مختلف تاریخی، عاملی مهم در روابط محدود و حسابشده جامعه شیعی با مخالفان و معاندان مکتب اهل بیت: است و موجب شده که شیعیان از هرگونه تأثیر و انفعال عقیدتی و ایمانی در برابر جریانهای نامطلوب در امان باشند و هر روز بیش از پیش قوت گیرند.
از مدرسه مقام صاحبالزمان/ در کتابها به تعبیرها و نامهای متفاوت یاد شده است. گاهی به آن «مدرسه شرعیه» گفتهاند؛ مثل این متن که سخن از ابن فهد حلی و محل تدریس وی به میان آورده: «ابن فهد حلی احمد بن شمسالدین محمد بن فهد، جمالالدین حلی اسدی شیعی، در مدرسه شرعیه در حله سیفیه تدریس میکرد...»
(احمد بن فهد حلی، 1409ق، ص15). چه بسا این نام با توجه به تدریس علوم دینی و مذهبی امامیه در این مدرسه بر آن نهاده شده است.
«مدرسه زینبیه» نام دیگری است که بازهم در یادکرد از ابن فهد حلی به آن برمیخوریم. بحرالعلوم گوید: «جمالالدین احمد بن شمسالدین بن فهد اسدی حلی، در حله سیفیه زندگی داشت و در مدرسه زینبیه آن شهر طالب علمان را فقه و حدیث میآموخت» (بحرالعلوم، 1363ق، ج2، ص107).
«مدرسه زعیّه و زعنیه» نیز به آن گفتهاند که در این میان، نام صحیح و معروف، «مدرسه زینبیه» است. آنچه این رأی را تقویت میکند، وجود نصوصی است که نشان میدهد عالمانی در همین مدرسه تحصیل کرده و فعالیتهای متعدد فکری داشتهاند.
علت این تعدد عنوان را شاید بتوان به اشتباهات نگارشی یا خطاهای چاپی مربوط دانست. محتمل است کسانی که از این مدرسه به «شرعیه» یاد کردهاند، در این باب اطلاعاتی داشتهاند که اکنون در دسترس ما نیست؛ چه اینکه در گذشته معمولاً مصادر نقل قولها ذکر نمیشده و به این کار اهمیت چندان نمیدادهاند.
موضوع دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کنیم، این است که هر چند به اعتقاد رایج، مدرسه زینبیه در قرن نهم هجری پایهگذاری شده است، متون تاریخی با تأکید، این مدرسه را با مدرسه مجاور مقام صاحبالزمان یکی میدانند و جز اختلاف در اسم، وجه تمایزی بین آنها قائل نیستند. سخن افندی شاهد روشنی در این باره است:
یادداشتی به خط محمد بن ابیجمهور احسائی بر کتاب تهذیب الاصول دیدم که در آخر آن آمده بود: «احمد بن علی بن ابراهیم بن جمهور احسائی، از قبیله شیبان ... نوشته شده در: حله سیفیه در مدرسه زینبیه مجاور با مقام صاحبالزمان، در ماه صفر سال 883 قمری» (افندی، 1427ق، ص210).
درهای مدرسه زینبیه به روی تمام عالمان و شیفتگان دانشهای دینی گشوده بود و حلقههای متعدد درس در آن برپا میشد و در روزهای معمول و مناسبات دینی که بزرگان و علما گردهم میآمدند و به هم میرسیدند، بازار مباحثه و تبادل آرای مربوط به مسائل دینی و مصالح عامه، در این مدرسه داغ میشد و گفتوگوها در موضوعات مناسبتی و جز آن، بین آنها بالا میگرفت. جناب شیخ خضر حبلرودی که برای زیارت اربعین امام حسین7 به کربلا میرود، هنگام عبور از حله سری هم به مدرسه زینبیه میزند و با یکی از مدرسان آن حوزه به نام شیخمحمد بن محمد بن نُفیع حلی که از دوستانش است، دیدار میکند و با او در موضوع زیارت اربعین به بحث و مناظره مینشیند و همین امر سبب تألیف کتابی به نام التوضیح الانوار به قلم شیخ خضر حبلرودی میشود. او خود در این باره گفته است:
چون در سال 839 قمری تصمیم به زیارت اربعین گرفتم و در میانه راه وارد مدرسه زینبیه شدم، دوست عزیز و بااخلاصم، محمد بن نُفیع از من خواست کتابی در موضوع زیارت اربعین تألیف کنم و... .
خوب است نکتهای هم در باب بنا و بازسازی این مدرسه نقل کنیم. کرکوش میگوید:
پس از آنکه رؤوف پاشا، «مرادالعزی» را به عنوان حاکم شهر حله منصوب کرد، وی در مدت مسئولیت خود در سال 1289 قمری مدرسه رشدیه را در ابتدای «سوقالعرج» بازسازی کرد و رونق دوباره بخشید و این همان مدرسه زینبیه بود که به گمان بنده، از جمله مدارس و حوزههای علمی در آغاز نهضت فکری در حله، در قرون وسطا است (کرکوش، 1385ق، ج1، ص145).
2. مسجد شیخعبدالسمیع بن فیاض اسدی حلی (م.876ق): جز معلومات باارزشی که طباطبائی در موضوع این مسجد ارائه کرده (ر.ک: طباطبائی، 1416ق، ج2، ص98) در منابع تاریخی به هیچ مطلب و اشاره خاصی درباره مسجد دست نیافتهایم؛ همچنان که هیچ اشاره دقیقی هم وجود ندارد که معلوم کند این مسجد در چه منطقهای از حله قرار داشته و سازنده آن دقیقاً چه کسی بوده است؟ آیا عبدالسمیع بن فیاض، شخصاً خود آن را بنا کرده یا کار متعلق به یکی از فرزندان اوست؛ فرزندانی همچون غیاثالدین بن فیاض که در نسخهبرداری از بعضی کتب در همین مسجد نقش بارزی داشته، هرچند که تاریخ استنساخ این کتب به وسیله او، به سالیانی اندک پس از قرن نهم مربوط میشود؟
بر اساس گزارشها استنساخ کتابهای فقهی و روایی از مهمترین فعالیتهای فکری در مسجد شیخعبدالسمیع بوده است؛ از جمله استنساخ کتاب تذکرة الفقهاء علامه حلی به دست شیخ حامی بن بدر بن برکة بن صدقة بن شداد اسدی حلی که در پایان آن آمده است: «در روز دوشنبه هشتم ربیعالاول 905 قمری کار استنساخ کتاب در مسجد شیخعبدالسمیع بن فیاض اسدی در حله به اتمام رسید». همچنین استنساخ کتاب الزکاة الی افعال الحج از مؤلفات علامه حلی در سال 917 قمری و کتاب دیگر او قواعد الاحکام و نیز کتاب تذکرة الفقهاء در سال 918 قمری به دست فرزند عبدالسمیع بن فیاض، انجام شد. (همانجا).
فهرست منابع
ابن حنبل، احمد بن محمد شیبانی (1414ق). المسند، تحقیق: عبدالله محمد الدرویش، بیروت، دار الفکر.
ابن شبه، ابوزید عمر النمیری (1410ق). تاریخ المدینة المنورة، تحقیق: محمد فهیم شلتوت، بیروت، مطبعة دار التراث.
ابن فهد حلی، احمد اسدی (1409ق). المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، تحقیق: سیدمهدی رجائی، قم، مطبعة سیدالشهداء.
افندی، عبدالله اصفهانی (1403ق). ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق: احمد حسینی، قم، مکتبة المرعشی.
ــــــــــــــــ (1427ق). الفوائد الطریفة، تحقیق: سیدمهدی رجائی، قم، مطبعه ستاره.
بحرانی، علی بن حسن بلادی (1414ق). انوار البدرین فی تراجم علماء القطیف والاحساء و البحرین، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات.
بحرانی، شیخ یوسف بن ابراهیم بن احمد (بیتا). لؤلؤة البحرین فی الاجازات و تراجم الحدیث، تحقیق و تعلیق: سیدصادق بحرالعلوم، نجف، مطبعة النعمان.
بحرالعلوم، سیدمحمدمهدی طباطبائی (1363ق). رجال السید بحرالعلوم المعروف بالفوائد الرجایة، تحقیق: محمدصادق بحرالعلوم، طهران، مکتبة الصادق.
حرزالدین، محمد (1391ق). مراقد المعارف فی تعیین مراقد العلویین والصحابة والتابعین والرواة والعلماء والادباء والشعراء، تحقیق: محمدحسن حرزالدین، نجف، مطبعة الآداب.
حرعاملی، محمد بن حسن (1962م). امل الآمل فی علماء جبل عامل، تحقیق: احمد الحسینی، قم، مطبعة دار الکتاب الاسلامی.
خزعل، سهاد (2002م). المساجد و اثرها فی التعلیم، بغداد، مجلة دراسات تاریخیة.
خوانساری، محمدباقر موسوی اصفهانی (1411ق). روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، بیروت، الدار الاسلامیة.
شهید ثانی، زینالدین جبعی عاملی (1409ق). منیة المرید فی آداب المفید والمستفید، تحقیق: رضا مختاری، طهران، مکتبة الاعلام الاسلامی.
طباطبائی، سیدعبدالعزیز (1416ق). مکتبة العلامة الحلی، قم، مطبعة ستاره.
طبری، ابوجعفر محمد بن جریر (بیتا). تاریخ الامم والملوک، تحقیق: لجنة من العلماء الاجلاء، بیروت، موسسة العلمی.
فیاضی، عبدالله (1392ق). تاریخ الترابیة عند الامامیة واسلافهم بین عهدی الصادق والطوسی، بغداد، مطبعة اسعد.
کحالة، عمر رضا (بیتا). معجم المؤلفین، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
کرکوش، یوسف (1385ق). تاریخ الحلة، نجف، المکتبة الحیدریة.
کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق (1365ق). الکافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، طهران، دار الکتب الاسلامیة.
اللجنة العلمیة فی مدرسة الامام الصادق7 (1420ق). موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف: جعفر سبحانی، بیروت، دار الاضواء.
مجلسی، محمدباقر (بیتا). بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
محمود، علی عبدالکریم (1976م). المسجد واشره فی المجتمع الاسلامی، قاهره، دار المعارف.
وناس، د. زمان عبید (2006م). ملامح الحرکة التعلیمیة فی الحلة منذ نشأتها حتی نهایة القرن الثامن للهجرة، حله، دار الصادق.
هروی، ابوالحسن علی بن ابیبکر (2002م). الاشارات الی معرفة الزیارات، تحقیق: علی عمر، قاهره.
یعقوبی، محمدعلی (1951م). البابلیات، نجف، مطبعة الزهراء.