نقش علمای بادکوبه در نجف

نویسنده

چکیده


باکو یکی از شهرهای شیعه‌نشین جمهوری آذربایجان است که قبلاً از شهرهای شمال ایران بود؛ ولی براساس قرارداد ننگین گلستان از ایران جدا شد. این شهر در دامن خود عالمان مجاهد و مسئول، فقیهان سترگ پرورش داده و به جهان اسلام و تشیع عرضه کرده است که زندگی هریک از آنان می‌تواند الگوی مناسبی برای نسل امروز و فردای ما باشد. بعضی از این عالمان، طلایه‌دار و پیشتاز توسعه‌بخشی و رونق علمی دادن به حوزه نجف بودند و نقش بسزایی در این امر داشتند. در این مقاله، زندگی‌نامه مختصر چند نفر از این فرزانگان را که حلقه اتصال حوزه نجف و مردم شیعه خطه قفقاز و شهر باکو بودند، مرور می‌کنیم.
کلیدواژه: باکو، بادکوبه، شیعه، عالمان، فقیهان، قرارداد گلستان، شهادت، علامه، نجف.


باکو یا بادکوبه
باکو شهری نزدیک شیروان است که در شمال کشور ایران و در کرانه دریای خزر قرار دارد و به آن باکوبه یا باکویه، و به ترکی «باکی» نیز گفته می‌شود. این شهر دارای منابع زیرزمینی نفت است و محصولش زعفران می‌باشد (دهخدا، 1377ش، ج3، ص4240). در شهر باکو باد‌های تند و تیزی می‌وزد. ازاین‌رو بعضی‌ها برای اینکه میان این بادها و نام شهر مناسبتی ایجاد کنند، نام آن را «بادکوبه» نهادند؛ یعنی شهری که باد آنجا را می‌کوبد (همان، 1377ش، ج3، ص4242). این شهر به همراه چند شهر دیگر شمال ایران در ادامه جنگ‌های ایران و روسیه، در سال 1813میلادی، برابر با 1228قمری و 1192شمسی، براساس قرار داد ننگین گلستان از ایران جدا شد و به کشور روسیه تزاری پیوست (همان، 1377ش، ج3، ص4240).
مردم باکو پیرو مذهب شیعه اثنا عشری‌اند و هرچند پیروان ادیان دیگر نیز در این شهر زندگی می‌کنند، در اقلیت هستند. از دوره صفویه و شاید اندکی پیش از آن، اهالی باکو مذهب تشیع را پذیرفتند. زیارتگاه بی‌بی هیبت، در حدود شش کیلومتری جنوب غربی باکو در جمهوری آذربایجان قرار دارد. این زیارتگاه به یکی از دختران امام موسی کاظم7 به نام فاطمه صغرا منسوب است. بقعه این امامزاده، که به آن پیر نیز می‌گویند، در زمان صفویه ساخته شد. اما هنگام تسلط استالین بر این منطقه، تخریب، و روی قبر آسفالت ریخته شد. پس از فروپاشی شوروی، این بقعه بازسازی شد.
زیارتگاه رحیمه خاتون، معروف به خواهر امام رضا7 و دختر موسی بن جعفر8، و قدمگاهی منسوب به حضرت علی7، با نام ترکی «علی آیاغی»، در آبادی بُوزُوْنا در شمال شرقی باکو و در حدود پانزده کیلومتری جنوب شرقی نارداران، قرار دارد.
منطقه نارداران و مشدآقا از حومه باکو از قدیم‌الایام محل تحصیل و تدریس طلاب علوم دینی بود. اما در جریان حرکت سختگیرانه دولت کمونیستی در سال ۱۹۳۷میلادی، آسیب زیادی به این دو منطقه وارد شد و شماری از بزرگان آن کشته شدند. این سال به عنوان بدترین سال برای متدینان آذربایجان شناخته می‌شود. در این سال نظامیان کمونیست قرآن‌ها و کتاب‌های دینی را آتش زدند و هر کسی را که مقاومت می‌کرد، در چاه‌هایی به نام نارگین می‌انداختند و آنها را با دینامیت منفجر می‌کردند. آنان همچنین وزنه به پای روحانیان می‌بستند و آنان را به دریا می‌انداختند. تبعید علما به «سیبری» از دیگر اقدامات خشونت‌بار کمونیست‌ها بر ضد متدینان بود.
در دولت کمونیستی، مسجد محله نارداران به موزه اسکلت‌های تاریخی و انبار تجهیزات کشاورزی تبدیل شد. کتیبه‌های مسجد که با الفبای عربی و فارسی نگاشته شده، از زمان شیخ بهایی و شاه عباس بر جای مانده است. براساس برخی اخبار، در سال ۱۹۳۷ میلادی، پنج روحانی شیعی در نارداران کشته و عده زیادی تبعید شده‌اند. نارداران منطقه‌ای در ۲۵ کیلومتری باکوست و نخستین مقلدان امام خمینی در آذربایجان را از اهالی این منطقه دانسته‌اند.
گورستان قدیمی نارداران که صدها سال قدمت دارد، به «مزار شهدا» معروف است. می‌گویند هنوز استخوان‌ها و جمجمه‌هایی از آنجا بیرون می‌آید که میخ‌هایی بزرگ بر پیشانی آنها کوبیده شده و از پشت سرشان بیرون آمده است. جای میخ‌ها به شکل سوراخی در پیشانی و پشت جمجمه‌ها مانده است. مردم می‌گویند صاحبان این جمجه‌ها از شیعیان علی بن ابی‌طالب7 بودند که در زمان حجاج بن یوسف (اواخر قرن اول هجری) یا در حکومت‌های دیگر، گرفتار، و به این شکل کشته شده‌اند (ر.ک: جعفریان، 1386ش، ص643 و 644).
هجرت علمای باکو به نجف
شهر باکو و منطقه قفقاز از جمله مناطق عالم‌خیز کشور ایران بوده است و روحانیون و فقهای بسیاری، به ویژه از شهر باکو و حومه آن، برخاستند و اغلب در حوزه علمیه نجف تحصیل کردند و به درجه اجتهاد رسیدند و بعضی از آنها به شهر و دیار خویش بازگشتند و در فعالیت‌های دینی، فرهنگی، مذهبی و سیاسی نقش‌های ماندگاری ایفا کردند. حتی تعدادی از آنان در راه مبارزه با ظلم و ستیز با افکار الحادی حکومت کمونیستی شوروی، تا پای جان مقاومت کردند و در این راه به شهادت رسیدند. علمای شیعه در منطقه قفقاز و به‌خصوص در شهر باکو و حومه در واقع رابط حوزه علمیه نجف و مرکز تشیع با مردم منطقه بوده‌اند. آنان در طول تاریخ این منطقه، همواره پناهگاه مردم، و پاسدار حریم تفکر شیعی و فرهنگ اهل بیت: بوده‌اند. در این مقاله به معرفی چند تن از این علما می‌پردازیم.
1. میرعبدالوهاب بادکوبه‌ای
وی فرزند آقاسید‌یوسف است و در سال 1258قمری در روستای «مشتاقا» از توابع باکو به دنیا آمد. پدر او از روحانیون مورد احترام منطقه بود. او خواندن و نوشتن زبان فارسی و مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر و علمای دیگر منطقه آموخت و سپس عازم مشهد شد و در آن حوزه به ادامه تحصیل پرداخت. اندکی بعد به حوزه نجف هجرت کرد و در آنجا از محضر حضرات آیات: سیدحسین کوه‌کمری، میرزاحسین خلیلی تهرانی، مولی‌محمد فاضل ایروانی و میرزاحبیب‌الله رشتی بهره‌های فراوان برد و به درجه اجتهاد رسید. مدتی در دمشق ساکن شد و سپس به زادگاهش بازگشت و به تبلیغ و ارشاد مردم و ترویج معارف دینی و تدریس علوم اسلامی و تعلیم و تربیت شاگردان همت گماشت. او در سال 1304قمری از سوی اداره روحانیت قفقاز به سمت قاضی شرع شهر باکو انتخاب شد و سال‌ها در این مسئولیت به فعالیت پرداخت و در نهایت (سال 1330قمری) دعوت حق را لبیک گفت و پیکرش در محل اقامتش، روستای «مردکان» به خاک سپرده شد (مولایی، 1392ش، ص29).
2. میرعبدالغنی مشتاقایی بادکوبه‌ای
او فرزند دیگر آقاسیدیوسف، و برادر عبدالوهاب است که در سال 1261قمری در روستای مشتاقا به دنیا آمد. خواندن و نوشتن فارسی و مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر و روحانیون دیگر یاد گرفت و سال 1279قمری به حوزه علمیه نجف مهاجرت کرد و در درس خارج آیات: میرزامحمدحسن شیرازی، میرزاحبیب‌الله رشتی و مولی‌محمد فاضل ایروانی حضور یافت و به مقامات عالی علمی رسید. در این میان چند سالی هم به شهرهای بغداد و سامرا رفت و مدتی در آن دو شهر ساکن شد و از محضر علمای آن بلاد نیز بهره برد. او در سال 1304قمری پس از 24 سال اقامت در عتبات عالیات به زادگاهش بازگشت و در خدمت مردم منطقه قرار گرفت و مسجد «جمعه» را در زادگاهش احداث کرد. میرعبدالغنی سرانجام سال 1331قمری چشم از جهان فرو بست و به ابدیت پیوست (همان، 1392ش، ص31).
3. شیخ‌جواد علیزاده بادکوبه‌ای
وی فرزند کربلایی‌محمد‌علی است که در سال 1280قمری در شهر باکو متولد شد. او مقدمات علوم اسلامی را در مدرسه میرزاحسیب قدسی نزد علمای وقت فرا گرفت و سپس رهسپار نجف شد و در درس اصول و فقه حضرات آیات: محمد فاضل ایروانی، میرزاحبیب‌الله رشتی و فاضل شربیانی شرکت کرد؛ سپس به حوزه کربلا و سامرا رفت و از محضر استادان آن دو حوزه به ویژه از محضر میرزامحمدحسن شیرازی، بهره‌های فراوان برد و به درجه اجتهاد رسید. پس از رحلت میرزای شیرازی به تهران آمد و حدود چهار سال نیز از محضر اساتید این حوزه استفاده کرد. وی در سال 1312قمری به باکو بازگشت و مسجد «قاسم‌بیگ» را سنگر تبلیغی خود قرار داد و به تبلیغ و ارشاد و اقامه جماعت پرداخت و در نهایت در سال 1336قمری از دنیا رفت و پیکرش در قبرستان «سامیه»، واقع در قریه «بوزونا» که زادگاه آبا و اجدادی وی بود، به خاک سپرده شد (همان، 1392ش، ص39).
4. شهید شیخ‌عبدالغنی بادکوبه‌ای
او فرزند ملاعبدالله بود و در حدود سال 1266قمری در شهر باکو زاده شد. وی روخوانی قرآن و زبان فارسی را در مکتب‌خانه آموخت و پدرش او را به مدرسه میرزاحسیب قدسی سپرد. عبدالغنی ادبیات عرب، منطق، ریاضیات و نجوم را در آنجا آموخت و سپس به قم آمد و چهار سال در این حوزه ادامه تحصیل داد. آن‌گاه از راه مکه و مدینه راهی نجف اشرف شد و در آنجا رحل اقامت افکند و خارج فقه و اصول را از محضر محمد فاضل ایروانی و میرزاحبیب‌الله رشتی، و فلسفه را از محضر علامه برغانی آموخت و به درجه اجتهاد رسید.
شیخ عبدالغنی در اواخر قرن نوزدهم به زادگاهش باکو برگشت و در این شهر در رأس علمای منطقه قرار گرفت و پناهگاه مردم محروم و مستضعف شد. او علاوه بر جایگاه رفیع علمی، از شجاعت و صلابت و صراحت بیان برخوردار بود و در مواجهه با ظالمان منطقه و صاحبان افکار کمونیستی هرگز کوتاه نمی‌آمد. وقتی ظلم و ستم حکومت الحادی کمونیستی به اوج رسید، این عالم مجاهد در مقابل آنها از حریم دین و مذهب تشیع دفاع کرد. ضمن اینکه فرزندش، محمدعلی، در ماجرای حمله ارامنه به شهادت رسید.
شیخ‌عبدالغنی در اوج حاکمیت کمونیست‌ها با تشکیل جبهه‌ای به نام «جمعیة دعوة الالهیة» در باکو به مبارزه تشکیلاتی با دولت الحادی برخاست و در خطابه‌های حماسی خود افکار الحادی «لنین» و پیروانش را آشکارا به نقد می‌کشید تا اینکه سردمداران کوردل نتوانستند او را تحمل کنند و در سال 1350قمری او را به همراه سی تن از علما از جمله شیخ‌حسین رامانایی، شیخ حنیفه بادکوبه‌ای و... دستگیر کردند و پس از چهار ماه محاکمه و شکنجه، همه را به دار آویختند و به شهادت رساندند (همان، 1392ش، ص53).
5. شهید شیخ‌حسین رامانایی بادکوبه‌ای
شیخ‌حسین، فرزند ملا احمد، در سال 1287قمری در قصبه «رامانا» از توابع باکو دیده به جهان گشود. او روخوانی قرآن و خواندن و نوشتن را در مکتب‌خانه همان شهر فراگرفت و بعد از آن، دروس مقدمات و سطوح عالی را از محضر علمای شهر آموخت؛ آن‌گاه رهسپار نجف اشرف شد و در آنجا حدود 25 سال از محضر آیات عظام: شیخ‌محمدحسن مامقانی، فاضل شربیانی، سیدکاظم یزدی و آخوند خراسانی بهره وافی برد و به مرحله اجتهاد رسید.
شیخ‌حسین بعد از سال 1328قمری به زادگاهش، باکو، بازگشت و به فعالیت‌های دینی، فرهنگی و سیاسی همت گمارد. او باغ شخصی خود در قریه «بوزونا» را به مرکز فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی خویش تبدیل کرد و آن را به تجمع علما و روحانیون و جوانان شهر اختصاص داد. پس از روی‌ کار آمدن حکومت کمونیستی در شوروی، فعالیت‌های شیخ نیز در ابعاد گوناگون توسعه یافت و خواب را از چشمان سردمداران الحاد ربود. او سرانجام به همراه شیخ‌عبدالغنی دستگیر و زندانی شد و به شهادت رسید. دژخیمان رژیم کمونیستی کتابخانه او را که حاوی کتاب‌های نفیس و آثار تألیفی او بود، به غارت بردند (همان، 1392ش، ص57).
6. شیخ‌عبدالرحیم بادکوبه‌ای
شیخ‌عبدالرحیم در سال 1294قمری در قریه «بلبله» از توابع باکو به دنیا آمد. او خواندن و نوشتن را در زادگاهش آموخت و سپس به تهران رفت و از محضر استادان وقت آن حوزه در رشته‌های فقه، اصول، حدیث، فلسفه و کلام بهره برد و پس از آن به نجف اشرف هجرت کرد و از درس خارج حضرات آیات: سیدمحمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی کسب فیض کرد و به اجتهاد رسید و از آخوند اجازه اجتهاد گرفت.
پس از پانزده سال اقامت در نجف، در ایام انقلاب مشروطه به تهران بازگشت و در نهضت حضور جدی داشت. برای مقابله با دسیسه‌های اقتصادی ایادی انگلیس و در راستای تولید ملی، طرح لباس مردم کشورهای اسلامی را ریخت و آن را برای علما و مراجع نجف فرستاد. این اقدام که مورد استقبال دولت عثمانی قرار گرفت، خشم دولت روسیه را علیه او برانگیخت.
شیخ‌عبدالرحیم پیش از آغاز جنگ جهانی اول و در سال 1332قمری تصمیم گرفت به وطنش، باکو برگردد؛ اما وفات پدر و شهادت برادرش به دست روس‌ها وی را ناگزیر کرد به شهر بمبئی هند ـ که در آن ایام زمینه فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی در آن فراهم بود ـ هجرت کند. وی در آنجا با تدریس به تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت و در کنار آن مدارسی برای سرپرستی فرزندان یتیم، و مدارس دیگری برای تحصیل دختران تأسیس کرد و در سال 1354قمری (مارس 1935م) کنفرانس شیعه را در بمبئی، به همراه دوستان و همفکرانش، برگزار نمود که در نوع خود کم‌نظیر بود.
شیخ‌عبدالرحیم سرانجام در سال 1356 قمری بر اثر سکته قلبی دارفانی را وداع گفت و به ابدیت پیوست (همان، 1392ش، ص67).
7. آیة‌الله سیدحسین بادکوبه‌ای
مرحوم بادکوبه‌ای فرزند سیدرضا فرزند سیدموسی حسینی بادکوبه‌ای، در سال 1293قمری در روستای خوددلان از توابع شهر باکو دیده به جهان گشود. او مقدمات علوم دینی را نزد پدرش سیدرضا که از روحانیون برجسته آن منطقه بود، آموخت. سپس به تهران رفت و ریاضیات‌ را نزد میرزاابوالحسن جلوه، و فلسفه را در محضر حکیم‌ میرزاهاشم اشکوری آموخت؛ آن‌گاه به نجف رفت و به تکمیل‌ علوم نقلی در آن حوزه پرداخت. او در نجف از محضرآخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخ‌محمدحسن ممقانی و دیگران بهره برد و پس از چندی در علوم عقلی و نقلی شهرت یافت و به تدریس رشته‌های مختلف از جمله فقه، اصول و فلسفه پرداخت و گروه بسیاری از محضرش بهره‌مند شدند. این مرد بزرگ و مرحوم حاج‌شیخ‌محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به کمپانی، در آن زمان‌ در نجف به عنوان چهره علمی و مسلط بر علوم عقلی شناخته می‌شدند (آقا بزرگ طهرانی، 1404ق، ج 2 ص584).
شاگردان برجسته بسیاری از حوزه درسی ایشان بهره‌مند شدند؛ از جمله حضرات آیات: علامه طباطبایی، سیدابوالقاسم خویی، سیدعبدالاعلی سبزواری، سیدصدرالدین کوه‌پایی اصفهانی، سیدمحمد بادکوبه‌ای، سیدمحمد نجفی بادکوبه‌ای (پسرش)، سیدمرتضی مرعشی نجفی، آقابزرگ تهرانی، شیخ غلامحسین جعفری همدانی، شیخ مجتبی لنکرانی، شیخ محمدتقی آملی، میرزا علی‌اکبر مرندی و... (گلشن ابرار آذربایجان، 1393ش، ج1، ص163 و 164).
علامه طباطبایی می‌نویسد:
مرحوم بادکوبه‌اى از فرط عنایتى که به تعلیم و تربیت نویسنده داشت، براى اینکه مرا به طرز تفکر برهانى آشنا سازد و به ذوق فلسفى من تقویت بخشد، امر فرمود به تعلیم ریاضیات بپردازم و من در امتثال امر معظمٌ له به درس مرحوم سیدابوالقاسم خوانسارى، که ریاضى‌دان زبردستى بود، حاضر شدم و یک دوره حساب استدلالى، یک دوره هندسه مسطحه و فضایى و جبر استدلالى را از معظمٌ له فراگرفتم (جمعی از نویسندگان، 1361، ص56).
شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مرحوم بادکوبه‌ای را در طبقه سی و دوم از طبقات فلاسفه و حکما قرار داده و از مقام علمی ایشان تجلیل کرده است (ر.ک: مطهری، 1362ش، ص615). چهار فرزند عالم و دانشمند به نام‌های سیدمحمد نجفی بادکوبه‌ای، سیدحسن بادکوبه‌ای، سیداحمد بادکوبه‌ای و سیدمحمدباقر بادکوبه‌ای از وی به یادگار ماند که راه پدر را ادامه دادند؛ چنان که از سیدحسن آثار علمی مفیدی بر جای ماند (آقابزرگ طهرانی، 1404ق، ج2، ص585).
آیة‌الله سیدحسین بادکوبی در شب بیست و هشتم شوال 1358قمری چشم از جهان فروبست و پیکرش در جوار حرم امیر مؤمنان، علی7، به خاک سپرده شد (همان، 1404ق، ج2، ص585).
8. آیة‌الله سیدمحمد بادکوبه‌ای
سیدمحمد، فرزند آقامیرجبار، در سال 1285قمری در روستای مشتقا از توابع باکو دیده به جهان گشود. او مقدمات علوم اسلامی را در زادگاهش فراگرفت و سپس از راه عشق‌آباد به مشهد مشرف شد و در آنجا نزد اساتید وقت به تکمیل آموخته‌ها پرداخت. سپس به حوزه اصفهان رفت و در آنجا به تحصیل علوم عقلی همت گماشت. بعد از آن راهی نجف اشرف شد و در این حوزه کهن از محضر علمی حضرات آیات: سیدحسین بادکوبه‌ای، آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی و سیدابوالحسن اصفهانی استفاده وافر برد (جمعی از پژوهشگران، 1384ش، ج5، ص274ـ276).
سیدمحمد همزمان با حاکمیت حکومت تزاری روسیه که چند شهر بزرگ آذربایجان ایران را طی قرارداد ننگین گلستان و ترکمن‌چای تصرف کرده بود، به زادگاهش بازگشت و به تبلیغ و ارشاد مردم و افشای جنایت‌های حکومت تزاری پرداخت. او حوزه علمیه‌ای تأسیس کرد و در آن به تعلیم و تربیت طلاب همت گماشت (امینی، 1393ق، ص545). او بعدها از سوی حکومت کمونیستی به جرم فعالیت‌های دینی و سیاسی به مدت پانزده سال به منطقه سیبری تبعید شد؛ ولی بعد از پنج سال به باکو برگشت و مدتی هم در زیرزمین مخوف اداره اطلاعات شوروی زندانی بود که در نهایت تبرئه و آزاد شد. او پس از آن به شهر اردبیل هجرت کرد و دو سال در منزل خویش به تدریس و تربیت شاگران اهتمام ورزید و در مسجد سرچشمه به اقامه نماز پرداخت. در پی اعتراض به ظلم‌های رضاخانی به تبریز تبعید شد و در مدرسه طالبیه سکونت اجباری اختیار کرد و بعد از مدتی با هماهنگی و حمایت مؤمنین، در منزلی ساکن شد (جمعی از پژوهشگران، 1384ش، ج5، ص274ـ278).
آیة‌الله بادکوبه‌ای همزمان با نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی در ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی حضور حماسی پیدا کرد و به همراه روحانیون مبارز تبریز بیانیه‌هایی خطاب به مراجع و دولتمردان وقت صادر و امضا کرد (اسناد انقلاب اسلامی، 1374ش، ج3، ص24، 47، 103 و 107). همچنین در واقعه جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل به همراه علمای تبریز طی بیانیه‌ای از مردم خواست با کمک‌های نقدی خود به یاری برادران مسلمان بشتابند.
این عالم پرتلاش در کنار فعالیت‌های علمی و سیاسی در دو نوبت صبح و شام در مسجد «ویجویه» و ظهر در مسجد «بازار کفاشان» اقامه جماعت می‌کرد و در روز‌های جمعه به تفسیر قرآن می‌پرداخت. او کتابخانه‌ای بزرگ حاوی کتاب‌های نفیس خطی داشت که در اواخر عمر، آن را به کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی اهدا کرد و برابر وصیتش، بعداً همه به آنجا منتقل گردید.
این عالم و اندیشمند سترگ در روز سه شنبه، هفتم جمادی الثانی 1389قمری به دیدار حق شتافت و پیکرش با تشییع باشکوه مردم تبریز در قبرستان وادی رحمت به خاک شپرده شد (جمعی از پژوهشگران، 1384ش، ج5، ص279ـ281).
9. آیة‌الله آشیخ‌صدرای بادکوبی
وی فرزند شیخ‌نعمت‌الله بود و در سال 1316قمری در روستای قلعه از توابع شهر باکو متولد شد. تلاوت قرآن، زبان فارسی و کتاب‌های نصاب الصبیان، بوستان و گلستان و... را نزد پدر و در مکتب‌خانه آموخت. سیزده ساله بود که پدرش توسط مأموران روسیه تزاری دستگیر و به سیبری تبعید شد و او تحت تکفل و تعلیم و تربیت عمویش ملامحمد قرار گرفت و نزد وی به ادامه تحصیل پرداخت. پس از آن به باکو رفت و در محضر آقامیرعبدالخالق تلمذ کرد. در سال 1336قمری به همراه تنی چند از طلاب عازم مشهد مقدس شد و در آن حوزه، ادبیات را از عبدالجواد ادیب نیشابوری، و فقه و اصول را از محضر سیدباقر رضوی و سیدجعفر شهرستانی آموخت و بعد در درس خارج فقه و اصول میرزامحمد آقازاده خراسانی، حاج‌آقاحسین طباطبایی قمی و شیخ‌مرتضی آشتیانی حاضر شد. در کنار آن شرح منظومه سبزواری، و کتاب مبدأ و معاد ملاصدرای شیرازی را از شیخ‌اسدالله یزدی و شفای بوعلی و اسفار اربعه را از آقابزرگ حکیم آموخت (مولایی، 1392ش، ص169).
پس از دوازده سال اقامت در جوار حرم رضوی، در سال 1348قمری به حوزه تهران رفت و در آنجا محضر علمی حکیم توانا، میرزامحمدمهدی الهی قمشه‌ای را درک کرد و چند سال بعد به حوزه علمیه نجف هجرت نمود. او در این حوزه در درس خارج حضرات آیات: نائینی، شیخ محمدحسین اصفهانی، شیخ موسی خراسانی، سیدابوالحسن اصفهانی و سیدحسین بادکوبه‌ای حاضر شد و به درجه عالی اجتهاد دست یافت؛ آن‌گاه خود کرسی تدریس فقه و اصول و فلسفه تشکیل داد و به تعلیم و تربیت شاگردان بسیاری همت گماشت (همان، 1392ش، ص169). در حوزه درسی فقه، اصول و فلسفه این عالم سخت‌کوش، شخصیت‌های برجسته و بزرگی تعلیم و تربیت یافتند؛ از جلمه آنها می‌توان به حضرات آیات: شهید سیدمحمدباقر صدر، شهید شیخ مرتضی بروجردی، امام موسی صدر، سیدمحمدحسین فضل‌الله، سیدتقی قمی، شیخ مصطفی هرندی و... اشاره کرد (حریم امام، 1394، ص6).
به گفته آیة‌الله شیخ‌محمدابراهیم جناتی ـ که سال‌ها در نجف با ایشان مأنوس بود ـ زهد و تقوا و دوری از زخارف دنیا، سادگی، صداقت و تواضع از ویژگی‌های بارز این عالم پرهیزکار به شمار می‌آمد و او در این خصوصیات زبانزد عام و خاص در حوزه نجف بود. او در منزلی به مساحت 35 متر زندگی می‌کرد و اگر برایش مهمانی می‌آمد، جایی نبود و به‌ناچار در پشت بام از او پذیرایی می‌کرد. ایشان، تمام علوم حوزوی اعم از فقه، اصول، فلسفه و... را در آستین داشت و همیشه طلاب و فضلا مثل پروانه دور شمع وجود او بودند و از ایشان سؤال‌های علمی می‌کردند و پاسخ جامع و کامل می‌شنیدند (مصاحبه، جناتی، 1395ش).
شیخ‌صدرا بادکوبه‌ای به‌رغم همه فضایل علمی و اخلاقی که داشت در این اواخر با کمال تواضع عضو جلسه استفتای مرحوم آیة‌الله العظمی سیدمحمود شاهرودی شده بود و هر شب بعد از نماز عشا در بیرونی بیت ایشان حضور می‌یافت و با حضور سایر اعضا به بحث و بررسی فتاوای آن مرجع تقلید می‌پرداخت (همان، جناتی، 1395ش).
آیة‌الله جناتی نقل می‌کرد:
در این اواخر با اینکه تدریس فلسفه در حوزه نجف تقریباً ممنوع شده بود، اما به پیشنهاد شهیدسیدمحمدباقر صدر و به درخواست و اصرار من، ایشان یک تدریس فلسفه‌ای شروع کردند و تعداد زیادی از فضلای دیگر هم در آن حضور پیدا کردند. ولی چند جلسه‌ای نگذشته بود که استاد دیگر به تدریس تشریف نیاوردند. بعد معلوم شد کسانی تهدید کردند و ایشان دیگر به کلی از ادامه تدریس منصرف شدند و ما هم تعقیب نکردیم. اما شهید صدر به صورت خصوصی در منزل آشیخ‌صدرا تحصیل فلسفه را ادامه داد و از برکات همین جلسه بود که بعدها کتاب فلسفتنا را به رشته تألیف درآورد (همان، جناتی، 1395ش).
این عالم ربانی و حکیم متأله سرانجام پس از سال‌ها تدریس و تعلیم شاگردان برجسته، در یازدهم شعبان سال 1392قمری، برابر 1351شمسی چشم از جهان فروبست و در جوار حرم علوی در قبرستان وادی السلام آرام گرفت (مولایی، 1392ش، ص169).
علمای منطقه باکو و حومه آن که در حوزه نجف تحصیل کرده و منشأ اثر در همان حوزه و در منطقه باکو و قفقاز شدند، منحصر به موارد مزبور نیست؛ بلکه بیش از اینها بوده‌اند که از آن جمله می‌توان از حضرات آیات و حجج اسلام: شیخ اباصلت بادکوبه‌ای (متوفای 1325ق)، عبدالرئوف بادکوبه‌ای(1285-1356ق)، شیخ حسن بادکوبه‌ای (1297-1356ق)، سیدمیر حسینی بادکوبه‌ای (1300-1359ق)، شیخ عبدالحسین بشیری بادکوبه‌ای (1320-1370ق)، شیخ فرامیز بادکوبه‌ای (1283-1371ق)، شیخ عبدالکریم مشتاقایی (1283-1380ق)، میرزاعلی بادکوبه‌ای (1283-1383ق)، شیخ ابوالقاسم خاچمازی (1296-1384ق)، سیدحسین مشتاقایی (1298-1384ق) سیدمحمد حسینی نجفی بادکوبه‌ای (1313-1398ق)، سیدمحمدباقر حسینی باکوبه‌ای (1325-1404ق)، میرعبدالخالق بادکوبه‌ای (1310-1398ق) و... نام برد که هریک از آنان در نشر فرهنگ شیعه مفید و مؤثر بوده‌اند (ر.ک: همان، 1392ش).

فهرست منابع
آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن (1404ق)، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، چاپ دوم، مشهد، دار المرتضی للنشر.
الوانسار، محمد (1393)، گلشن ابرار آذربایجان، چاپ اول، تهران، علوی.
امینی، عبدالحسین (1393ق)، شهداء الفضیله، قم، مکتبة الطباطبایی.
جعفریان، رسول (1386ش)، اطلس شیعه، چاپ اول، تهران، سازمان جعرافیایی وزارت دفاع.
جمعی از پژوهشگران (1384ش)، گلشن ابرار، چاپ اول، قم، نشر معروف.
جمعی از نویسندگان (1361ش)، یادنامه علامه طباطبایی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
حریم امام، (1394)، سال چهارم، شماره 169، 31/2/1394.
دهخدا، علی‌اکبر (1377ش)، لغت‌نامه، چاپ دوم، تهران، مؤسسه انتشارات چاپ ونشر دانشگاه تهران.
مطهری، مرتضی (1362ش)، خدمات متقابل اسلام و ایران، چاپ دوازدهم، تهران، انتشارات صدرا.
مولایی، عادل (1392ش)، گل‌های پریشان در باد، بی‌جا، چاپ اول، ستاره سبز.
مصاحبه نگارنده با آیة الله شیخ محمد ابراهیم جناتی، 1397ش.