نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
مقدمه
دوران فرمانروایی 150 ساله آل بویه نقطه عطفی در تاریخ پرفراز و نشیب جهان اسلام به شمار میرود؛ ایامی که با درخشانترین عصر دگرگونیهای همهجانبه علمی، فرهنگی و اجتماعی، به حدی است که عدهای از متفکران مسلمان و حتی برخی محققان اروپا اعتراف کردهاند که امت مسلمان باید به این دولت شیعی مباهات کند.
اما متأسفانه برخی مورخان، که در مذهب خود تعصب داشتهاند، و برخی از نویسندگان غرب برخوردی واقعبینانه با تدابیر و تلاشهای با ارزش آل بویه در شکوفایی علمی و فرهنگی نواحی تحت قلمرو خود نداشتهاند و این گونه اشاعه دادهاند که در عصر آل بویه نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و وضع مالیاتهای سنگین، مصادره اموال و ناامنیهای بازرگانی مردم را رنج میداد؛ ضمن اینکه کارگزاران این سلسله در فتنه و آشوب دست داشتند؛ چنانکه حتی قاطعیت آنان را به وحشیگری و خشونت تفسیر کردهاند و اهتمام ایشان را در حاکمیت نظم و آرامش، به زورگویی تعبیر نمودهاند و گفتهاند: حاکمان آن در کسب شهرت با یکدیگر رقابت داشتند و در احداث کاخهای باشکوه و دربارهای مجلل بر یکدیگر پیشی میگرفتند. همچنین ادعا کردهاند: غالباً به مصلحت خود فکر میکردند و برای آنان امارت اصل بود و گرایشهای اعتقادی در مرحله بعد قرار داشت.
برخی مؤلفان معاصر هم که به معرفی این دولت پرداختهاند، یا از برخی نویسندگان مغرض مـتأثر بودهاند یا اینکه آن همه تلاشهای سترگ آل بویه را در ترویج برخی مراسم شیعیان، که خود تفرقهانگیز بود، خلاصه کردهاند!
اما بررسیهای تاریخی و قرائن متعدد گواه است که عصر آل بویه از درخشانترین اعصار تمدن اسلامی است و فرمانروایان این سلسله، که ارادت خود را به خاندان طهارت، با معرفت و بصیرت توأم نموده بودند، ضمن زمینهسازی برای تدوین میراث علمی و آموزههای
اهل بیت: توسط دانشمندان شیعه، در عمران و آبادانی و توسعه اعتاب مقدس اهتمام ورزیدند و چون شیعه تا آن زمان بر اثر فشار سیاسی حاکمان عصر اجازه نداشت مراسم و شعائر خود را برگزار کند، موانع آنان را برای آشکار نمودن سنتها و آئین خود از میان برداشت. با این وجود در برخورد با پیروان دیگر مذاهب از خود تسامح نشان میدادند و از بروز اختلاف و نزاع بین فرقهها و اقوام جلوگیری میکردند؛ چنانکه حتی کارگزارانی مسیحی، یهودی و مجوسی در دستگاه حکومت آنان مشغول کار بودند. آل بویه حتی در برخورد با دشمنان متانت و بردباری داشتند و نواحی آسیب دیده در فتوحات و جنگها را بازسازی مینمودند و سخاوت و عطایای آنان شامل حال اقشار محروم میگردید.
آل بویه
آل بویه از مشهورترین خاندانهای شیعه به شمار میروند که دولت بزرگی را تشکیل دادند. آنان به دیلمیان و دیالمه هم مشهورند. (مستوفی، 1387، ش409؛ مشکور، 1363، ص175؛ پرویز، 1363، ش51).
آل بویه پس از اقتدار سیاسی، نسب خود را به بهرام گور (بهرام پنجم)، پادشاه ساسانی، که از 421 تا 439 میلادی حکومت کرد، رسانیدند؛ البته صحت این انتساب محل تردید است؛ چراکه این دعوی در زمان عضدالدوله انتشار یافت و خود بویه و پسرانش ادعایی نکردند. این خاندان در نهایت گمنامی در منطقه گیل و دیلم زندگی عادی آمیخته به فقر و فاقه داشتند و آرزوی نیل به قدرت و مکنت برایشان حالت رؤیایی داشت (ابن جوزی، 1358ق، ج6، ص268- 269؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص418؛ مصاحب، 1387ش، ج1، ص201).
تشیع آل بویه
برخی منابع نوشتهاند: آل بویه از نظر گرایشهای اعتقادی، شیعه زیدی بودند؛ زیرا سرزمین دیلم عرصه فعالیت داعیان زیدی بود که سلطه خود را در طبرستان بنیاد گذارده بودند. با این وجود فرقه اسماعیلیه هم در گیلان استقرار داشتند؛ در عین حال بر گرد اطروش و اخلافش شیعیان دوازدهامامی هم دیده میشوند. البته مردآویج احتمالاً تحت تأثیر تعالیم اسماعیلیه در کنار سامانیان سنیمذهب با زیدیان طبرستان در حال جنگ بودند. (ابن مسکویه، 1332ق، ج2، ص34-35؛ یارشاطر، 1354، ج1، ص155و156)
مورخان اهل تسنن تصریح نمودهاند که آل بویه به تشیع شهرت دارند، اما از بیم اینکه به فرمانروایی آنان آسیبی وارد گردد، اعتقاد خود را آشکار نمینمودند. بنابراین در اینکه این سلسله شیعه و دوستدار اهل بیت: بودهاند، تردیدی وجود ندارد. (ابن کثیر، 1386ق، ج11، ص307؛ ابن تغری بردی، بیتا، ج3، ص307)
پس در شیعه بودن این خاندان تردیدی نیست، اما اینکه آنان شیعه اثناعشری یا زیدی بودهاند، مورد تأمل است. از قراین، مدارک و مستندات متعددی مستفاد میگردد که دولت آل بویه در مجموع مذهب شیعه امامی داشتهاند و در حمایت از عقاید و تعالیم این مذهب اهتمام میورزیدند؛ اما با وجود اصرار در اظهار تشیع، نسبت به فعالیتهای فکری، فرهنگی و تبلیغی پیروان دیگر مذاهب اسلامی و حتی سایر ادیان، وسعت نظر و بردباری داشتند. (همو، ج2، ص479)
موارد و مصادیقی که نشان میدهد امرای این سلسله شیعه اثناعشری بودهاند، عبارتند از:
1. علمای معاصر آل بویه و نیز شخصیتهای شیعه در اعصار بعد، به دوازده امامی بودن این دولت تصریح نمودهاند و از امیران این سلسله به نیکی یاد کردهاند. (صدوق، 1405ق، ص54) رکنالدوله با شیخ صدوق روابط تنگاتنگی داشت و صدوق، هنگام عزیمت به مشهد رضوی، از وی اجازه گرفت. (همو، 1404ق، ص381)
2. وقتی عضدالدوله مناظره کلامی بین شیخ مفید و قاضی عبدالجبار معتزلی را شنید، از این دانشمند بلندپایه شیعه کیفیت آن را جویا شد و چون شیخ مفید مباحث مطروحه را برایش شرح داد، عضدالدوله به تکریم و احترام فوقالعاده وی پرداخت و هدایا و جوایزی برایش مقرر نمود. (موسوی خوانساری، 1392ق، ج5، ص159-169)
3. مؤید شیرازی، شاعر و مبلغ منطقه فارس، به دلیل آنکه مذهب زیدی داشت مورد توجه حکام آل بویه قرار نگرفت و ناگزیر از ایران به مصر رهسپار شد تا در دربار فاطمیان توانایی ادبی و فکری خویش را بروز دهد. (محیط طباطبایی، 1367ش، ص59)
4. دانشمندان و محققان اروپایی تصریح نمودهاند: «آل بویه پیرو شیعه دوازده امامی بودند و بر اساس این عقیده، مراسم، آداب و آیینهایی را در مرکز خلافت عباسی و کانون عمده و نیرومند اهل سنت رواج دادند». (اشپولر، 1369ش، ج1، ص329؛ آریری، 1365ش، ص48و49)
5. احمد معزالدوله دیلمی، ابن جنید اسکافی، فقیه و متکلم شیعه را مرجع فقهی خویش قرار داده بود و در مباحث کلامی و شرعی از ایشان پرسشهایی مینمود؛ از جمله نگاشتههای این محدث ادیب و متبحر در معارف اهل بیت: کتابی است که در جواب سؤالات معزالدوله تألیف نموده است. (قمی، 1363ش، ص112؛ همو، بیتا، ج2، ص26و27؛ شوشتری، 1392ش، ج3، ص273)
6. شیخ منتجبالدین از ابن شهرآشوب سروی مازندرانی نقل میکند که این دانشمند شیعه آل بویه را داخل در تشیع امامی نمود. (ابن حجر عسقلانی، 1390ق، ج2، ص123)
7. هنگامی که احمد معزالدوله بر مسند فرمانروایی استقرار یافت، عقاید خاندان خود را علنی نمود و در مقام ترویج مذهب حق ائمه اثناعشری: برآمد. (شوشتری، 1392ش، ج5، ص207و208)
8. آل بویه به اشکال گوناگون، ارادت خویش را نسبت به خاندان طهارت بروز دادند؛ از جمله آنکه آستانهای مقدس ائمه را به طرز باشکوهی برپا کردند و موقوفاتی برای آنها اختصاص دادند. با پای پیاده به زیارت مراقد مطهر آن وجودهای مبارک میرفتند و مردم را به این امور تشویق میکردند. مجالس و مراسم ویژه ایام شهادت و ولادت امامان شیعه و مناسبتهای جشن و سرور را علنی، عمومی و فراگیر نمودند. امیران و کارگزاران آل بویه برای امامزادگان نذوراتی در نظر میگرفتند و نیز وجوهات قابل توجهی در اختیار نقیب سادات قرار میدادند تا بین علویان تقسیم کنند. آنان وصیت میکردند پس از مرگ، پیکرشان در جوار بارگاه ائمه معصومین یا فرزندان و نوادگان این فروغهای فروزان دفن شود.
تا زمان روی کار آمدن آل بویه کار تدوین مباحث و موضوعات کلامی، روایی و فقهی شیعیان دوازده امامی به تأخیر افتاده بود که فرمانروایان این دولت در جهت رفع این خلل برآمدند و زمینههایی فراهم آوردند تا متکلمان، محدثان و فقها در این باره دست به کار شوند و آثاری گرانسنگ، معتبر و مستند تألیف نمایند. آل بویه برای تعلیم و ترویج علوم و معارف اهل بیت: مدارسی تأسیس نمودند که موقوفاتی منضم آنها بود (یار شاطر، 1354ش، ج1، ص155-157؛ خطیب بغدادی، بیتا، ج1، ص224؛ ابن کثیر، بیتا، ج7، ص126).
شکلگیری و استقرار دولت دیلمی
در نیمههای سومین قرن هجری، دستگاه سفاک و ستمگر عباسی با خیزشهای استقلالطلبانهای در نواحی تحت حکمرانی خود روبهرو شد که این روند رفتهرفته به ضعف تدریجی نفوذ سیاسی خلفای این سلسله منجر گشت.
در اوایل قرن چهارم هجری، دیلمیان که از اطاعت خلفا سرپیچی مینمودند، حرکت دیگری را در نواحی شمالی ایران ترتیب دادند؛ هنگامی که ماکان فرزند کاکی، اسفار پسر شیرویه و مردآویج زیادی لشکری تدارک دیدند و از ناحیه گیلان و دیلم قیام کردند، علی و حسن پسران ابوشجاع بویه ماهیگیر دیلمی به ماکان، که خود فرمانبردار سامانیان بود، پیوست. البته علی از قبل در خدمت نصر بن احمد سامانی میزیست.
موقعی که مردآویج زیادی بر گرگان و مازندران استیلا یافت، این دو برادر با جلب نظر ماکان، به مردآویج ملحق گردیدند. او از فرزندان بویه به گرمی استقبال کرد و چون لیاقتهایی را در علی مشاهده کرد، وی را به حکومت کرح ابودلف (کرهرود کنونی و در حوالی اراک) منصوب کرد. علی به پایمردی حسین بن محمد، ملقب به عمید، به سرعت به اقتداری دست یافت که مایه هراس مردآویج گردید. قوایی که توسط مردآویج برای دستگیری علی به کرح ابودلف فرستاده شده بودند، به او پیوستند و نیروی وی رو به فزونی رفت.
مورخان فتح ارجان را به سال 321 قمری، آغاز پایهگذاری دولت آل بویه دانستهاند. سال بعد از این فتح، برادران بویه بر فارس چیره گردیدند و دولت مستقل خود را در آنجا تشکیل دادند. طی دوازده سال بعد از آن، حسن و احمد به ترتیب بر ری، کرمان و عراق عرب غالب گردیدند و دولت آل بویه به سه شاخه اصلی، شامل فارس، ری، همدان و اصفهان، عراق و یک شاخه کوچکتر در منطقه کرمان و عمان تقسیم شد.
آل بویه موفق شدند بین سالهای 322 تا 448 هجری بر بخش وسیعی از ایران، عراق و منطقه جزیره، تا مرزهای شمالی شام، فرمان برانند (ابن طقطقی، 1360ش، ص378، ج1، ص27؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1367ش، ج1، ص629).
خلیفه وقت عباسی وقتی این فتوحات و اقتدار سه برادر، یعنی علی، حسن و احمد را دید، به ترتیب آنان را عمادالدوله، رکنالدوله و معزالدوله ملقّب کرد و دستور داد نامشان روی سکههای دستگاه خلافت ضرب گردد. رکنالدوله در سال 1335 هجری منطقه ری را از تصرف سامانیان بیرون آورده و دولت بویهی را در آنجا استوار ساخت. استیلا بر ری در واقع یعنی تسلط بر منطقه جبال، از اصفهان تا قزوین و زنجان (جعفریان، 1378ش، دفتر دوم، ص124 و 131؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص153؛ مصاحب، 1387ش، ج1، ص201).
آل بویه اولین سلسله ایرانی بود که موفق شد بینالنهرین را تحت تسلط خود درآورد؛ هرچند در فراز و نشیب تکاپوهایی که بر سر کسب قدرت بر پا بود، استیلای آنان بر نواحی شمالی ایران میسر نمیگردید و اگرچه قادر نبودند در برابر سامانیان قدرت مطلقی به دست بیاورند، ولی نواحی جنوب غربی ایران همچون فارس و خوزستان همچنان استوار، در اختیارشان بود؛ به علاوه سامانیان نه تنها با خلفا در ارتباط بودند، بلکه تحت سلطه آنان قرار داشتند. این در حالی است که دستگاه خلافت، تحت قدرت آل بویه قرار گرفته بودند. (اشپولر، 1369ش، ج1، ص168-170)
در آن زمان ایران از حوالی ری، اصفهان، یزد، کرمان تا جزیره هرمز، به دو بخش تقسیم میگردید: نواحی شرقی که مردمانش غالباً تابع حنفی بودند. این نقاط را سامانیان اداره مینمودند و با افراط در گرایشهای مذهبی، مخالفان عقاید خویش را به اتهام رافضی و قرمطی بر دار میکردند. این راه پر آفت را پس از آنان، غزنویان نیز ادامه دادند. مناطق غربی، شیعهمذهب یا شافعی بودند و در تمایلات دینی شیوه ملایم و معتدلی داشتند و از
اهل بیت: حمایت میکردند. آل بویه بر این نواحی و نیز نقاط مرزی این دو بخش، یعنی ری، اصفهان و کرمان استیلا داشتند و میکوشیدند تضادهای عقیدتی و کشمکشهای مذهبی را کاهش دهند. (باستانی پاریزی، 1369ش، ص201و202)
گاه متصرفات آل بویه تا طبرستان و گرگان بسط مییافت و بر اثر هممرز بودن با دولت سامانی، غالباً میان این دو سلسله منازعاتی پیش میآمد که برای هر دو دولت خسارات و ضعفهایی به همراه میآورد. (صفا، 1371ش، ج1، ص212)
آل بویه بر نوزایی اندیشه سیاسی اصرار میورزیدند و دوران آل بویه، که حدود 110 سال به طول کشید، به سه دوره تقسیم میگردد:
دوره آغازین (333-365ق): این دوره ایام تحکیم قدرت به دست سه پسر بویه و انتقال آن به بختیار (پسر معزالدوله) و عضدالدوله (پسر رکنالدوله) بود.
دوره امپراتوری (365- 400ق): این دوره با جلوس عضدالدوله بر مسند قدرت شروع شد و با حکمرانی پسرانش صمصامالدوله، شرف الدوله و بهاءالدوله ادامه یافت. اگرچه بدون تردید برجستهترین فرمانروای آل بویه عضدالدوله بود که در زمانش این دولت به بیشترین حد قدرت و وسعت رسید، ولی پس از وفاتش این امپراتوری از هم گسست و رفته رفته بروز اختلاف بین پسرانش زمینههای اضمحلال و سقوط این خاندان را رقم زد. (کرم، 1375ش، ص74و75)
چهارده تن از اولاد و اعقاب سه پسر بویه، در بخشهایی از قلمرو اسلاف خود، حکمرانی مستقل داشتند که به مناسبت ناحیه تحت امر خویش به دیالمه فارسی، عراق، اهواز، کرمان، ری، همدان، اصفهان و کردستان موسومند. ابواسحاق ابراهیم بن هلال صابی (م.386ق) تاریخی درباره این دودمان با عنوان تاجی نوشته است. جمالالدین علی بن یوسف قتطی وزیر نیز اثری در شرح حال این خاندان، نوشته است. (دهخدا، 1377ش، ج1، ص190)
اقتدار سیاسی و نفوذ اجتماعی آل بویه
آن گونه که ابن ابیالحدید نوشته است، حضرت علی7 در یکی از بیانات گهربار خویش، روی کار آمدن سلسله قدرتمند شیعی آل بویه را پیشبینی کردند (ابن ابیالحدید، 1379ق، ج7، ص49) محدث قمی گوید: امیر مؤمنان7 در اخباری غیبی به دولت دیالمه اشاره میکند و میفرماید: «و یخرج من الدیلمان بنو الصیاد یستقوی امرهم متی یملک الزورا و یخلعوا الخلفاء قال قائل یا امیرالمؤمنین فکم مدتهم فقال مأة أو یزید قلیلا». (قمی، 1377ش، ص280) در این فرموده مولای متقیان، نه تنها به روی کار آمدن آل بویه اشاره شده، بلکه به اقتدار و استیلای آنان بر دستگاه خلافت و مدت فرمانروایی ایشان خبر داده شده است.
آل بویه بر خلاف طاهریان، صفاریان و سامانیان، که از دستگاه خلافت بغداد میخواستند مشروعیت آنان را تضمین کند، به حوزه اولیه حکومت خود در نواحی مرکزی و جنوب غربی ایران اکتفا نکردند و اقتدار سیاسی و نفوذ اجتماعی خلفای عباسی را در اختیار گرفتند و دستگاه خلافت صرفاً جنبه اسمی و تشریفاتی داشت. در واقع آل بویه خلفا را عزل و نصب میکردند و در کانون امپراتوری اسلامی، فاعل مایشاء بودند. بدون تردید آنان از قدرتمندترین زمامداران شیعه بودند که بر بخشهای مهمی از جهان اسلام در قرن چهارم هجری حاکم گردیدند؛ به گونهای که امت مسلمان نسبت به سایر ملل، به این دولت مقتدر مباهات مینمودند. (ابن خلدون، 1375ش، ج1، ص356 و 579؛ همو، 1391ق، ج4، ص420؛ مسعودی، بیتا، ج4، ص276و277)
آل بویه کوشیدند پیروان اهل بیت: را از تقید و فشار سیاسی مخالفان نجات دهند و برای آنان آزادی عمل و سازمانی رسمی به وجود آورند. (خوارزمی، 1390ق، ص164و165)
به قدرت رسیدن حکومت شیعه آل بویه، این فرصت و ضرورت را برای شیعیان امامی فراهم آورد تا ضمن رهایی از وضع مرارتبار گذشته و دست یافتن به اقتدار سیاسی، به رشد و شکوفایی علمی و فرهنگی بپردازند. دانشمندانی سترگ و بلندپایه در چنین بهار باطراوتی تصمیم گرفتند بوستان معرفت و اندیشه تشیع را به رویش وادارند و با تألیف آثاری روایی، کلامی و فقهی، ضمن ترمیم خلأ فکری پیشآمده، با سلاح علمی به دفاع از ارزشهای اعتقادی شیعه پرداخته و جنگ نرم دشمن را بیاثر نمایند. آنان دامنه تعالیم و آموزههای مکتب تشیع را توسعه داده و در فضایی آرام و امن، با پیروان مذاهب گوناگون به بحث، مناظره و بررسیهای علمی پرداختند. (جاسم جسین، 1367ش، ص211، 223، 228، 213؛ یار شاطر، 1354ش، ج1، ص156؛ مکدرموت، 1384ش، ص4-6)
بنابراین آل بویه در خدمت به تشیع صرفاً به مظاهر سرور در عید غدیر و شعائر حزن و اندوه در عاشورا اکتفا نکردند؛ بلکه تلاش خویش را به هر وسیله ممکن در خدمت به فرهنگ اهل بیت: مصروف میداشتند؛ همه گونه وسایل و امکانات رفاهی و خدماتی را در اختیارشان مینهادند و از بذل اموال فراوان، برای ترقی علمی و معنوی جامعه شیعی، مضایقه نداشتند؛ شیعیان را در جوار مشاهد مشرفه اسکان دادند و مقرریهای منظم و هزینههایی برایشان تعیین کردند و در بخشش به ایشان دستی گشاده داشتند؛ زیرا وقتی این مشاهد مقدس از رفاه کافی برخوردار میگردید، نه تنها اقامت زائران در جوار مراقد اهل بیت: امکانپذیر و مطبوع میگردید، بلکه در مجاور آستانهای مقدس فعالیتهای آموزشی، ارشادی و تربیت مروّجان و مبلّغان پا میگرفت و تکاپوهای علمی و فکری افزایش مییافت. (مظفر، 1368ش، ص296-299)
عصر آل بویه را میتوان از درخشانترین ادوار تمدن اسلامی در قرون میانه دانست؛ چراکه در این دوره علوم و فنون و معارف دینی بارور گردید. آثار چشمگیر دانشمندان حوزه فرمانروایی آل بویه در زمینههای گوناگون علمی و معرفتی، اگرچه برآمده از روند تاریخی و متکامل دانشپژوهی در جهان اسلام است، اما نمیتوان از وابستگی حداقل بخشهای مهمی از آن به برخی امیران فرهیخته آل بویه چشم پوشید؛ چه بسیاری از این مشاهیر در زمره وزیران، قاضیان، نقبا، ندیمان و مقرّبان آنان به شمار میروند. بازار ورّاقان یا کتابفروشان، گذشته از آنکه مرکز نشر کتاب بود، علمای هر فن را گرد میآورد و این افراد در آنجا به بحث و تبادل آرا میپرداختند. دانشوران به تناسب هر فن و میزان توانایی علمی، از فقیه تا ریاضیدان، از دستگاه حکومتی حقوق مکفی دریافت میکردند و مورد حمایت ویژه کارگزاران این سلسله قرار داشتند. (قفطی، بیتا، ص273؛ ابن اثیر، بیتا، ج8، ص 608؛ ابن مسکویه، 1332ق، ج2، ص408)
دیالمه عالیترین عواطف و خالصانهترین احساسات را نثار اهل بیت: عصمت و طهارت و علویان مینمودند و این حب و علاقه را در جهتگیریهای اجتماعی، سیاسی، اقدامات و عمران و آبادانی مراقد ائمه: نشان میدادند. با کسانی که خلاف جهت خاندان رسول اکرم9 قرار میگرفتند، به دشمنی میپرداختند و در برابرشان میایستادند؛ اما در این مسیر مراقب بودند خلافی مغایر با تعالیم معصومین مرتکب نگردند. (خوانساری، ج7، ص538؛ ابن ابیالحدید، 1379ش، ج1، ص28)
تفاهم و انسجام جوامع مذهبی
در دوران آل بویه، شیعه امامیه مسلط بر عراق و ایران بود و اصول اعتقادی آنان را دانشمندانی بلندپایه به طرزی محققانه، عالمانه و نمایان تدوین کرده بودند. دولت دیالمه هم با وجود انجام فعالیتها و خدماتی در جهت احیای آداب و سنن شیعیان، اما در گرایشهای اعتقادی خود، چندان مبالغه و تعصب نشان نمیدادند و در برخورد با مذاهب و فرق دیگر، اهل تحمل و گذشت بودند.
در نواحی تحت قلمرو آل بویه پیروان ادیان و فرق گوناگون از نظر آماری، قابل ملاحظه بودند. این افراد غالباً در اقامه مراسم و آیینهای خویش آزادی داشتند و در مقابل پرداخت جزیه و خراج، در ذمّه حمایت آنان قرار داشتند. اما اعطای مناصب اداری و مشاغل حکومت در دستگاه آل بویه نشانهای از سعه صدر دیلمیان و اعتماد بر برخی شایستگیهای ایشان بود. موقعی که بین مسلمانان و مجوسیان در شیراز نزاعی پدید آمد و خانههای افراد زردشتی به غارت رفت و در این درگیری عدهای کشته شدند، عضدالدوله از این بابت مشوش گردید و عاملان این فتنه را شناسایی کرد و مجازات نمود. (مصاحب، 1387ش، ج1، ص203؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص480؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص640)
فرمانروایان دیالمه اگرچه به شیعه امامیه اعتقادی راسخ داشتند، ولی با توجه به مقتضیات زمان، مصالح سیاسی و اینکه در پایتخت اهل تسنن حکومت میکردند و اقلیت قابل توجهی از شیعیان در بغداد ساکن گردیده بودند، میکوشیدند در رفتار با اهل تسنن گرایشهای آمیخته به تعصب و تصمیمهای جانبدارانه از خود بروز ندهند. در واقع قصد آنان این بود که یک حق حکمرانی برای شیعه برقرار کنند که در پرتو این نظام سیاسی، پیروان مذهب اهل بیت: از برخی الزامات تقیه بیاسایند؛ در عین حال از به وجود آمدن تنش و آشوب بین فرق اسلامی جلوگیری مینمودند و سعی میکردند یک نوع تعادل سیاسی اجتماعی به دور از افراط و تفریط در نواحی تحت قلمرو خود حاکم نمایند. از این جهت در برخورد با مسلمانانی که شیعه نبودند، رفتاری نیکو و توأم با بردباری داشتند و از تکریم و انعام آنان فروگذار نبودند. این وسعت نظر و بها دادن به آزادی فکر و عقیده، به همراه تشویق اهل علم و حمایت از دانشمندان و متفکران، عاملی برای ترقی فرهنگی، اعتلای کوششهای پژوهشی و گام برداشتن به سوی شکوفایی تمدن اسلامی بوده است. (مارتین مکدروت، 1384ش، ص21-23؛ پورسیدآقایی، 1379ش، ص379؛ مظفر، 1368ش، ص249)
آل بویه برای آرام کردن فضای فکری، تبلیغی و فرهنگی حاکم بر جوامع اسلامی، با فعالیتهای طرفداران فرقههایی که راه افراط را میپیمودند، مبارزه میکردند. مهلبی، وزیر باکفایت این دولت، با جلوههای صوفیگری و غالیان با قاطعیت رفتار کرد و دستور داد گروهی که عقاید و افکار منحرف داشتند، محبوس و مضروب گردند. همچنین از وعظ و خطابه افرادی که به منازعات دامن میزدند، جلوگیری میکردند. (کرومر، 1375ش، ص79و80)
عضدالدوله و برخی اخلافش در عراق و فارس، با رفع تظاهرات علیه عقاید و آموزههای دیگر مذاهب اسلامی، کوشیدند تا حدودی از اختلافات مذهبی و برخوردهای خشن فرقهای پیشگیری کنند؛ حتی شیعیان را از اهانت به رهبران و شخصیتهای مورد احترام فرق اسلامی منع مینمودند تا از توسعه منازعات کاسته شود. (مظفر، 1368ش، ص294؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص479و480)
دیلمیان هرگز در پی آن نبودند که شیعیان را به جان دیگر مسلمانان بیندازند؛ زیرا از مذاهب اسلامی کسانی در تشکیلات اداری، قضایی و لشکری آنان مناصبی در اختیار داشتند. بدیهی است آنان میکوشیدند از میان شیعیان دوازدهامامی، پشتیبانی استوار و مطمئن برای خود فراهم نمایند؛ اما نه به بهای اینکه پیروان مذاهب اسلامی را از خود برنجانند یا به افکار و عقاید ایشان وقعی ننهند. (یار شاطر، 1354ش، ج1، ص156)
با این وصف در عصر این سلسله شکافهای اعتقادی به نزاعهای طولانی و خونینی مبدل میگردید. در این عصر ساکنان محله کرخ بغداد، که در بخش غربی این شهر قرار داشت، شیعه دوازده امامی بودند. آنان مساجدی برای اقامه نماز جمعه و سایر مراسم مذهبی داشتند که معروفترین آنها مسجد براثا بود. در اطراف این محله، محلههایی وجود داشت که ساکنان آن سنیمذهب بودند. حنبلیها میان بخش شرقی و جنوب غربی کرخ، در محله باب البصیره اقامت داشتند. در نهر القلایین واقع در جنوب کرخ نیز عدهای با مذهب حنبلی مقیم گردیده بودند. اهالی مستقر در جنوب شرقی کرخ نیز اهل تسنن بودند. این موقعیت باعث گردیده بود محله کرخ، جز اوقاتی که میان سنی و شیعه آشتی و روابط دوستانه برقرار بود، مکرر در معرض حمله هجوم قرار میگرفت. در مواردی با تحریک برخی رجال صاحب نفوذ سیاسی اجتماعی به این محله حمله میشد؛ اموال و سرمایه مردم به غارت میرفت و خود محله هم به آتش کشیده میشد که اینگونه خشونتها به هیچ وجه جنبه اعتقادی نداشت؛ اگرچه عامل این فتنهها پیرو مذهب عامه بود. (زرینکوب، 1371ش، ج2، ص479؛ کرومر، 1375ش، ص78؛ جعفریان، 1393ش، ص371-377، یادنامه علامه شریف رضی، 1366ش، ص326و327؛ مارتین مکدرموت، 1384ش، ص23) در سال 392 هجری زد و خورد میان عیاران چنان شدت یافت که فرمانده آل بویه مستقر در عراق مأمور فرو نشاندن آن گردید و کسانی را که در افروخته شدن این فتنه دست داشتند، صرف نظر از گرایش مذهبی، تبعید کردند. (مکدرموت، 1384ش، ص23)
دانشمند، محدث متکلم و فقیه جهان تشیع، شیخ مفید (336-413ق) که در عصر دیلمیان با عزت و جلال میزیست و از طریق مناظره و مجادله با مخالفان به دفاع از ارزشهای شیعه و معارف ناب اهل بیت: میپرداخت و آنان را وادار به عقبنشینی از دیدگاههای غلط خود وامیداشت، در مواقعی گردباد تنگنظران و رشکورزان و زمانی آتش عداوت بدخواهان آرامش این عالم فرزانه را بر هم میزد و برایش گرفتاریهایی به وجود میآورد. در سال 398 هجری عدهای از ساکنان باب البصره به مسجدی که در باب الریاح کرخ قرار داشت و پایگاه فعالیتهای ارشادی شیخ مفید بود، رفتند و وی را مورد اهانت و دشنام قرار دادند. این رفتار مذموم، آتش خشم شیعیان را برانگیخت و درگیریهایی را بین آنان و مخالفان به وجود آورد. (ابن جوزی، 1358ق، ج7، ص227) شیخ مفید، که ریاست طایفه امامیه را عهدهدار بود، برای فرونشاندن این آشوبها و جلوگیری از گسترش نزاعها برای مدتی کوتاه محل اقامت خویش را ترک میکرد و بعد از آرام گردیدن اوضاع باز گشت. (مقالات فارسی، 1413ق، جزء 55، ص96و97) این منازعات باعث آتشسوزی در محله کرخ و آتش گرفتن منزل دانشمند پرآوازه، سیدمرتضی علمالهدی گردید.
در سال 448 هجری طغرل بیک سلجوقی، با تحریکات عدهای از عوام، به محله کرخ بغداد یورش برد و اهالی بیپناه آن را به خاک و خون کشید. دو سال بعد، به فرمان وی، کتابخانه عظیم و غنی ابونصر شاپور بن اردشیر در این ناحیه طعمه حریق گردید و ذخیرههای ارزشمندی از فرهنگ و تمدن اسلامی در شعلههای جهل و خرافه سوخت. در این توطئه فرهنگیـ نظامی علیه شیعیان، که تا سال 451 هجری تداوم داشت، چندین مرتبه کتابخانه شیخ طوسی و نیز دستنوشتههای آن فقیه والا مقام به آتش کشیده شد. (ابن حوزی، 1358ق، ج8، ص179؛ الاعلام، 1404ق، ج6، ص84؛ جعفریان، ص378)
مورخان این دوره، همچون ابن کثیر، ابن جوزی و ذهبی، به دلیل گرایشهای فکری و مذهبی در ثبت گزارشهای مربوط به منازعات عصر آل بویه منصفانه برخورد نکردهاند؛ چنانکه ذهبی ذیل حوادث سال 449 هجری هیچ اشارهای به غارت منزل شیخ طوسی نمیکند. به علاوه بین طرفداران مذاهب اهل سنت درگیری پیش میآمد؛ چنانکه در حوادث سال 447 هجری بین شافعیها و حنبلیها نزاع رخ داد و خوف چنان بر اشاعره سایه افکند که در نماز جمعه هم حاضر نمیگردیدند. در این میان گاهی یهودیان مورد تعرض واقع میشدند. پارهای منابع تاریخی نوشتهاند که سبب این امر، طرفداری یهودیها از شیعیان بود که در اعلام این نظر اغراض خاصی بوده است. (ابن اثیر، بیتا، ج6، ص187؛ ابن جوزی، 1358ق، ج9، ص375؛ کرومر، 1375ش، ص146؛ ملک مکان، 1389ش، ص288و289)
دوران معزالدوله
اولین فرمانروای آل بویه، علی عمادالدوله بود که پس از فتح اصفهان در سال 321 هجری به امارت رسید و بعد از اداره امور کشوری و لشکری به گسترش قلمرو آل بویه پرداخت. او در تمام مدت حکومت خویش با مردم به مهربانی رفتار کرد و بساط انصاف و عدالت را در سراسر مملکت خویش گسترانید و نام نیکی از خود به یادگار نهاد. عمادالدوله امیری بخشنده، بردبار و با تدبیر بود و تمام برادرانش از وی همچون پدری ناصح و دلسوز پیروی میکردند؛ چنانکه معزالدوله، که در بغداد فرمان میراند، از دستورش سرپیچی نکرد و همین وفاق رمز اقتدار و ماندگاری دولت دیلمی گردید. علی عمادالدوله با اسیران خوشرفتاری داشت و آنان را مورد عفو قرار میداد؛ چون بر فارس استیلا یافت در عمران و آبادانی این منطقه کوشید و اجازه نداد سپاهیان و کارگزارانش به بهانههای گوناگون بر مردم ستم روا دارند. وی، که اولین حاکم فارس به شمار میآید، در سال 338 هجری در شیراز درگذشت. (پرویز، 1363ش، ص57؛ میرخواند، 1338ش، ج4، ص45؛ ابراهیم حسن، 1386ش، ص586؛ خضری، 1387ش، ص149؛ امین، 1386ق، ج1، ص493؛ شوشتری، 1392ش، ج5، ص201)
پس از علی عمادالدوله، برادرش حسن، ملقب به رکنالدوله، زمام امور دیلمیان را عهدهدار شد و برادرش معزالدوله به نیابت از او در عراق فرمان راند. معزالدوله امیری علمدوست و هنرپرور بود و عالم و محدث معاصرش، شیخ محمد صدوق را تعظیم و تکریم مینمود. او توسط رکنالدوله به مرکز حکومت فرا خوانده شد تا به ترویج عقاید و معارف امامیه بپردازد. او موفق شد کتاب من لایحضره الفقیه را، که در زمره کتب اربعه شیعه است، به رشته نگارش درآورد. کافی کلینی و دو کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی از دیگر کتابهای مهم شیعه به شمار میآید.
صدوق، که در ری اقامت داشت، با حمایت رکنالدوله نگاشتههای ارزشمند دیگری را تألیف کرد. رکنالدوله حدود 44 سال فرمانروایی نمود که هفده سالش را با برادرش عمادالدوله معاصر بود. (شوشتری، 1392ش، ج5، ص206؛ ابن کثیر، بیتا، ج8، ص303؛ ابن مسکویه، 1332ق، ج2، ص120؛ خضری، 1387ش، ص160؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص430؛ پرویز، 1363ش، ص61؛ جعفریان، 1393ش، ص379)
سه برادر بویهی با تلاشهای ستودنی و تحمل رنجهای وافر و نبردهای متعدد موفق گردیدند فارس را به عنوان پایگاه اساسی خود در آورند و بستر را برای تصرف خوزستان و سپس عراق فراهم کنند. سرانجام معزالدوله در سال 331 هجری بصره را در اختیار گرفت. در یازدهم جمادیالاول سال 334 هجری، وی موفق شد به بغداد قدم بگذارد؛ درحالیکه از خلافت عباسی جز عنوانی نمانده بود. او خلیفه وقت، المستکفی بالله را از قدرت خلع کرد و خلافت را به المطیع لله سپرد. با این حال تثبیت اوضاع بغداد، به سود دیلمیان هنوز روشن نبود؛ زیرا لشکر ناصرالدوله حمدانی، که گرایشهای شیعی داشتند، در سمت شرقی این شهر استقرار داشتند. معزالدوله با استفاده از تانک جنگی، رقیب حمدانی را منهدم کرد. ناصرالدوله به موصل گریخت و بدین گونه دولت آل بویه به فرمانروایی معزالدوله در عراق استقرار یافت. کارگزاران و نظامیان ترک از تشکیلات حکومتی حذف گردیدند و به سوی نواحی شمالی عراق رانده شدند و تمام این سرزمین تابع فرامین آل بویه گشت.
معزالدوله 21 سال حکومت کرد: سه سال معاصر عمادالدوله و هیجده سال در عصر رکنالدوله. در این مدت او نه تنها امیرالامرا که خلیفة الخلفاء بود؛ چراکه حتی بر دستگاه خلافت عباسی احاطه یافت. معزالدوله از تمکنی که به دست آورد، به خوبی استفاده کرد؛ زیرا رسوم پسندیده بنیان نهاد و آداب مذمومی که عراق را دچار تشتت و پراکندگی میساخت، برانداخت؛ به عمران نواحی گوناگون این سرزمین اهتمام جدی نشان داد و ویرانهها را آباد کرد. همچنین روابط سیاسی خود را با دولتهای همسایه استوار نمود، شیعیان را از الزام به تقیه رهانید، علویان و طالبیان را در هیئتی مستقل از عباسیان سازماندهی کرد و بر اقتدار و عزت آنان و شیعیان افزود. (خواندمیر، 1362ش، ج2، ص154؛ ابن مسکویه، 1332ق، ج2، ص85؛ مستوفی، 1387ش، ص412؛ مصاحب، 1387ش، ج1، ص208؛ شوشتری، 1392ش، ج5، ص207؛ ابراهیم حسن، 1386ش، ص586؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص430؛ تاریخ ایران، پژوهش کمبریج، 1379ش، ج4، ص228 و 239؛ کرومر، 1375ش، ص87؛ پرویز، ص74-76؛ امیرعلی، 1366ش، ص304و305)
احیای فرهنگ و شعائر شیعیان در عصر معزالدوله
احمد معزالدوله دیلمی با وجود گرفتاریهای گوناگون، با صلابت بر عراق حکومت کرد. این سرزمین، که طی سالهای متوالی گرفتار آشوبهای فرماندهان ترک بود، در پرتو حکومت آل بویه از آرامش و امنیت نسبی برخوردار شد و قلمرو فرمانروایی وی از یک سو تا موصل و از دیگر سو تا عمان توسعه یافت. در این ایام نه تنها نفوذ شیعیان افزایش یافت، بلکه آنان موفق شدند شعائر خود را آشکارا انجام دهند. آستان مقدس ائمه هدی: در عراق به طرزی شکوهمند بازسازی و آباد گردید و سنت زیارت اعتاب مقدس متداول گشت. (جعفریان، 1393ش، ص374و375؛ همو، 1378ش، ص132و133)
محورهای فعالیتهای معزالدوله به شرح ذیل است:
1. قبل از روی کار آمدن آل بویه شیعیان اگرچه عید غدیر خم را گرامی میداشتند، اما شرایط به گونهای بود که آنان اجازه انجام مراسمی آشکار نداشتند. احمد معزالدوله زمینههایی به وجود آورد که روز هیجدهم ذیالحجه، که مقارن با این عید مبارک بود، جشن و سرور و شادمانی از شعارهای علنی شیعه گردد. او فرمان داد مردم خیمهها را برپا کنند و آنها را بیارایند و جامهها و پارچههای زیبا بر خیمهها بیاویزند و به آتشبازی پرداخته و عوامل دولتی هم طبل و شیپور بنوازند. شیعیان کرخ علاوه بر این موارد شتری نحر کردند و بامدادان به زیارت مقابر قریش (کاظمین) رفتند. در تمام دوران حکومت معزالدوله و در اثنای حکومت پسرش عزالدوله بختیار، مجالسی بدین مناسبت برگزار میگردید که واکنش خشونتآمیز حنبلیها را بر میانگیخت.
عوام اهل سنت در سال 389 هجری در مقام معارضه و رقابت با جشن عید غدیر شیعیان، روز 26 ذیالحجه را، که سال ورود رسول اکرم9 به همراه خلیفه اول به غار ثور است، جشن گرفتند. اما با وجود این مخالفتها و برخی اعتراضها روز غدیر همچنان گرامی
داشته میشد. البته در دوره اختلاف بین جانشینان عضدالدوله و مقارن با ظهور انحطاط در قدرت آل بویه، به منظور جلوگیری از توسعه منازعات و بروز آشوبها، اقامه این گونه مراسم برای هر دو فرقه ممنوع شد. (همدانی، 1381ق، ج1، ص187؛ ابن جوزی، 1358ق، ج7، ص16 و 207)
2. معزالدوله اولین فرمانروای شیعه است که مراسم سوگواری برای خامس آل عبا را رسمی نمود و گسترش داد. وی در سال 352 هجری، ضمن متداول کردن عزاداریهای محرم، دستور داد مردم در دهه اول این ماه محل کسب و کار و بازارها را بسته، لباس سیاه بپوشند و به تعزیهداری بپردازند و اظهار حزن نمایند. در روز عاشورا خرید و فروش موقوف گردید، گوسفند ذبح نشد، طباخها غذایی نپختند، مردم آب ننوشیدند و در بازارها خیمه بپا کردند و بانوان بر سر و روی خود میزدند و بر سالار شهیدان ندبه میکردند؛ آنان به صورت دستهجمعی در بازارها و معابر حرکت میکردند، درحالیکه ژولیده و آشفته به نظر میرسیدند.
این برنامهها تا اواخر حکومت دیلمیان برگزار میگردید و اگر روز عاشورا با عید نوروز یا جشن مهرگان مصادف میگردید، مراسم شادی به تأخیر میافتاد. حنبلیها به دلیل اینکه دولت آل بویه حامی سوگواریهای شیعیان بود، قادر به ممانعت از آن نبودند؛ اما رفته رفته برای مقابله با آنان درگیری ایجاد میکردند یا مراسم را برهم میزدند و به خانههای شیعیان در کرخ بغداد هجوم میبردند و منازعات خونینی را رقم میزدند.
به نظر میرسد شیعه، به مناسبت فرا رسیدن محرم و ایام ماتم، علاوه بر سینهزنی و عزاداریهای متداول، نوعی نمایشهای مذهبی داشتند که یاد شهیدان کربلا را در اذهان زنده میکرد. در واقع به شبیهخوانی و تعزیهسرایی میپرداختند؛ زیرا افرادی که پیرو اهل تسنن بودند، در محله سوق الطعام بغداد برای خنثا کردن این نمایشها، ماجرای جنگ جمل را در قالب صحنههایی بازسازی کردند. (ابن جوزی، 1358ق، ج7، ص9؛ ابن اثیر، بیتا، ج7، ص257؛ ابن مسکویه، 1332ق، ج5، ص260؛ فقیهی، ص267؛ یارشاطر، 1354ش، ج1، ص156؛ احمدی، 1391ش، ص296؛ مدرس بستانآبادی، 1380ش، ص238؛ محدث قمی، 1377ش، ص275؛ گلی زواره، 1375ش، ص27و28؛ همو، 1382ش، ص24-26؛ محیط طباطبایی، 1354ش، ص4و5)
3. از جمله نشانههای شیعه ذکر عبارت «حی على خیرالعمل» در اذان بود که معزالدوله مؤذنها را موظف کرد آن را در اذان بر زبان بیاورند. قاضی تنوخی، به نقل از کتاب الاغانی ابوالفرج اصفهانی، گفته است:
مؤذنی در قطیفه بغداد (کاظمین کنونی) در اذان جمله «حی علی خیرالعمل» را میگفت. هنگام استیلای سلجوقیان بر آل بویه، اهالی محله شیعهنشین بغداد (کرخ) مجبور شدند به جای عبارت مذکور جمله «الصلاة خیرٌ من النوم» را در اذان بگویند. (قاضی تنوخی، 1391ق، ج2، ص133؛ ابن جوزی، 1358ق، ج8، ص172؛ فقیهی، ص457-458؛ ملک مکان، 1389ش، ص233)
همچنین مؤذنها عبارت «اشهد انّ علیاً ولى الله» را در اذان بر زبان آوردند که این شیوه علنی و متداول گردید و تا قرن پنجم هجری ادامه داشت تا اینکه طغرل سلجوقی آن را منع کرد و تا زمان شاه اسماعیل صفوی کسی اجازه نداشت در اذان به ولایت حضرت علی7 گواهی بدهد. (قاضی تنوخی، 1391ق، ج2، ص133؛ یادنامه علامه شریف رضی، 1366ش/1406ق، ص310و311؛ روملو، 1357ش، ج2، ص61)
4. معزالدوله توصیه کرد دانشمندان، شاعران و سخنوران و واعظان به تدوین آثاری از منظوم و منثور درباره خاندان طهارت: بپردازند و خطبا هم بر سر منبرها از مکارم و منزلت آن فروغهای فروزان بگویند. قبل از این دوران شیعیان یارای تصریح عقاید خود را نداشتند، مگر اینکه از جان خویش بگذرند. آن امیر دیلمی، موانع چنین فشارها و محدودیتها را برطرف کرد؛ البته در همین ایام شیعیان از گزند معاندان مصون نبودند و افرادی از پیروان و محبان ائمه، که در کوچه و بازار حرکت میکردند و ابیاتی در مدح و منقبت خاندان
رسول اکرم9 با صدای بلند میخواندند، گاه دچار رنجها، صدمات و جراحات زیادی میشدند و در مواردی اتفاق میافتاد که زبانشان را میبریدند (فقیهی، ص455 -456؛ یادنامه علامه شریف رضی، 1366ش/1406ق، ص307-308)
5. معزالدوله زیارت اعتاب مقدسه را برای شیعیان و علاقهمندان به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت هموار ساخت و موانع آن را از بین برد. پیش از آن کسانی که به اماکن زیارتی در عراق مشرف میگردیدند، با خشونتها و یورشهای خونین روبهرو میشدند و در مواقعی به قتل میرسیدند. با روی کار آمدن معزالدوله سفرهای زیارتی شیعیان به سوی نجف و کربلا، با سهولت انجام میپذیرفت و حتی وسایل آسایش زائران فراهم میآمد و خیمههایی برپا میکردند تا زوار در آنها به استراحت بپردازند. از ایشان نیز توسط خدمه و مجاورین حرمهای مقدس پذیرایی به عمل میآمد.
شیعیان محله کرخ بغداد، در نیمه شعبان، هنگامی که برای زیارت عازم کربلا میگردیدند، تختهایی محملمانند با خود حمل میکردند، حتی فرمانروای آل بویه و کارگزاران عالیرتبه با نوعی فروتنی و خاکساری پیاده به عتبات عراق عزیمت مینمودند و با شور و شوق خاصی به زیارت مراقد شریف معصومین: میپرداختند و در ضمن فرمانهایی برای رفاه حال زائران، مجاوران حرم، کارکنان و علویان صادر میکردند. (همدانی، 1381ش، ص121 و 156؛ ابن جوزی، 1358ق، ج8، ص179؛ رازی قزوینی، 1391ش، ص452 و 608؛ فقیهی، ص461؛ ملک مکان، 1389ش، ص233)
6. با توجهی که معزالدوله به کانونهای زیارتی داشت، مقدمات رشد و توسعه نجف اشرف فراهم شد و از آن پس این دیار علوی رو به آبادنی نهاد و در آن علاوه بر ساخت و سازهایی در حرم مطهر، ساختمانهایی چون مدارس علوم دینی، کتابخانه، مراکز اسکان زائران، بازارها و معابر مناسب احداث گردید و برای امور رفاهی و خدماتی آن از قبیل تأمین آب مورد نیاز شهر و نیز مزارع و باغات سرسبز تمهیداتی اندیشیده شد و با این تحولات دوران شکوه و اقتدار نجف اشرف آغاز گردید. پس از معزالدوله، عضدالدوله در افزایش جلال این دیار، به لحاظ توسعه و عمران شهری، سعی وافر نمود (احمدیان شالچی و دیگران، 1388ش، ص56و57)
در عصر معزالدوله آبادانی کربلای معلا وارد مرحله جدیدی گردید و تزئینات هنری و فنون معماری این شهر مقدس، به خصوص آجرکاری و سایر جلوههایی که در حرم مطهر امام حسین7 و سایر بناهای این دیار به کار گرفته شد، به اوج شکوفایی خود رسید. آستان حسینی و عمارتهای فرعی آن پیشرفت چشمگیری نمود و امکانات و ظرفیتهای اجتماعی و اقتصادی ارتباطی آن تقویت گردید. بازرگانی آن توسعه یافت و کشاورزی کربلا گسترش پیدا کرد؛ از نظر علمی و ادبی به مرحله والایی نایل گردید و روح تلاش، اهتمام و رونق فکری، عملی، ادبی و فرهنگی در آن دیده شد؛ مشاهیر علمی و ادبی از آن برخاستند یا به سوی این دیار حماسه و ایثار مهاجرت کردند. (سلمان هادی الطعمه، 1403ق، ص36و37؛ الانصاری، 1387ش، ص110)
بعد از روی کار آمدن احمد معزالدوله و خاتمه یافتن دوران اختناق و فشارهای سیاسی، شیعیان از اطراف و اکناف به سوی آستان کاظمین کوچیدند و این شهر رو به آبادانی گذاشته شد. در سال 336 هجری به امر این فرمانروای آل بویه عمارتهای قبلی این مکان شریف تخریب گردید و به جایش عمارت عظیمی بنا گشت و روی هر یک از دو مضجع مقدس ضریحی از چوب ساج، که به لحاظ جلوههای هنری با ارزش بود، نصب گردید و بر فراز آنها دو گنبد رفیع احداث شد. در مقابل عمارت آستان صحنی وسیع ساخته شد و فضاهای داخل این بنای مقدس به طرز باشکوهی تزئین گردید. قندیلهای طلا و نقره آویختند و برای تأمین امنیت زائران و مجاوران حرم و تشریفات ویژه سه گردان سرباز در مقابل آستان کاظمین استقرار یافت. معزالدوله در مقابل این آستان مبارک عمارت شکوهمندی بنا کرد و در روزهای پنجشنبه همراه وزیران، اعیان، اشراف و فرماندهان خویش به کاظمین تشرف میگردید و در بنای فوق اقامت میگزید و صبح شنبه به مقر حکومت خود در بغداد باز میگشت. (خضری، 1378ش، ص168؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص107و108؛ ایدرم،1380ش، ص41و42)
همین بناهای جدید و توجه به آبادانی کاظمین، باعث ازدیاد خانهسازی در اطراف روضه مقدسه گردید. به دلیل برقراری امنیت و آرامش و زایل گردیدن برخی نگرانیها، قلمرو شهر به سرعت گسترش یافت. همچنین مردم هدایای نفیسی که ساخته هنرمندانی خوشذوق بود، به آن آستان شریف اهدا میکردند. معزالدوله برای تثبیت معنویت حرم کاظمین، تا شعاع یک کیلومتری را محدوده این مکان مبارک قرار داد. هر کس خود را به این ناحیه میرسانید،
از تعقیب و مجازات مأموران در امان میماند. در اطراف صحن هم حجرههایی برای
سکونت دانشپژوهان شیعی احداث گردید و در ضلع شرقی آن مدرسی برای تدریس معارف قرآنی و روایی تدارک دیده شد. (آل یاسین، 1371ش، ص27و28؛ جعفر الخلیلی، 1407ق، ج9، ص163)
ابیالحسین احمد بن بویه (معزالدوله) پس از غلبه بر ناصرالدوله آل حمدان و حاکمیت آرامش بر سامرا وارد این شهر گردید و اموال زیادی صرف عمران آن نمود و گنبد بزرگی بر مرقد امام هادی و امام حسن عسکری8 برآورد و حرم مجللی در اطراف آن مرقد مطهر احداث نمود؛ صحنی باشکوه برای آستان مقدس عسکریین ساخت و به دستور وی ضریحی از چوب ساج به جلوههای هنری روی مضاجع شریف نهادند؛ سرداب غیبت حضرت مهدی[ را بازسازی نمود و حقوق ماهیانهای برای خدمه حرم مقدس تعیین کرد و تمام تأسیساتی را که ناصرالدوله حمدانی ناتمام گذاشته بود، کامل کرد. (صحتی سردرودی، 1389ش، ص73؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص92)
معزالدوله در سال 356 هجری، پس از 21 سال حکومت بر عراق درگذشت و دانشمند و محدث بزرگ شیعه، ابن قولویه قمی (م.369ق.)، که با دعوت وی به بغداد آمده بود، بر پیکرش نماز خواند. جسدش را در معزیه (منزل شخصی او) در شماسیه بغداد به امانت گذاشتند تا اینکه فرزند عزالدوله بختیار، وقتی زمام امور آل بویه را در اختیار گرفت،
مقبره باشکوهی در جوار حرم کاظمین برای پدر بنا کرد و در سال 358 هجری جنازهاش
را با تشریفات خاصی به این آرامگاه انتقال داد. (آل یاسین، 1371ش، ص80؛ ایدرم،
1380ش، ص43)
عزالدوله بختیار از سال 356 تا 367 هجری به مدت یازده سال بر عراق حکم راند. وی جوانی دلیر، شجاع، سلحشور و بخشنده بود. این امیر دیلمی کوشید نزاع بین شیعه و سنی را به صلح و آرامش و انسجام مبدل سازد. در یکی از درگیریهای بین شیعیان و پیروان دیگر مذاهب اسلامی، حنبلیها غالب آمدند. چون گزارش این وضع به گوش عزالدوله رسید، برایش مسلم شد که این غلبه با تحریکات یکی از کارگزاران عالیرتبه دستگاه حکومت صورت گرفته است. پس او را، که فردی متعصب و متصلب در مذهب خود بود، از سمت خویش عزل کرد. عزالدوله علیه زیدیها اقدام کرد و به دنبال آن ابوعبدالله داعی، بغداد را به قصد طبرستان ترک گفت. هنگام یورش رومیان به قلمرو آل بویه، کشمکشهای فرقهای فزونی گرفت. محله کرخ غارت گردید و به آتش کشیده شد. در اثنای لشکرشی این حاکم دیلمی علیه حمدانیان، بار دیگر آشوبهایی بر عراق سایه افکند.
در تابستان 363 قمری سردار ترک سبکتگین با پشتیبانی سربازان ترک سنیمذهب، علیه امیر متکی، به حمایت شیعیان دیلمی، سر به شورش برداشت. عزالدوله بختیار در سال 361 قمری به قصد زیارت بارگاه امیرمؤمنان7 به نجف اشرف رفت. سه سال بعد همراه
حسین بن موسی نقیب و محمد بن عمرو علوی بار دیگر برای زیارت عازم دیار علوی گردید. در سال 366 قمری شریف ابوالحسن محمد علوی را به نیابت خود در بغداد معین کرد و خود، رهسپار کربلای معلا شد تا آستان حسینی را زیارت کند و به اوضاع رفاهی، خدماتی و ارتباطی این دیار مقدس رسیدگی کند. سرانجام عزالدوله در نبرد با عضدالدوله از وی شکست خورد و با کشته شدن او، زمام امور آل بویه به ابوشجاع فناخسرو عضدالدوله، واگذار گردید. (شوشتری، 1392ش، ج5، ص209؛ ابن مسکویه، 1332ق، ج6، ص304 و 355؛ همدانی، 1381ش، ص231؛ ابراهیم حسن، 1386ش، ص588و 589؛ مشکور، 1363ش، ص177؛ فقیهی، ص463؛ کرومر، 1375ش، 81)
دوران عضدالدوله
عضدالدوله پسر بزرگ و جانشین رکنالدوله، یکی از نامورترین شخصیتهای دوران آل بویه است که عصر رنسانس اسلامی در عهد حکومت پر صلابت و توانمند او بود که به قله پرشکوهش رسید. او، که لایقترین و فعالترین فرمانروای آل بویه است، بدون آنکه اختیارات خویشاوندان خویش را محدود سازد یا تهدید نماید، به سرعت به عنوان صدر این خاندان شناخته شد؛ بدین ترتیب استقرار و استحکام قطعی حکومت آل بویه و نظم سازمان داخلی آن مرهون تدبیر و کاردانی اوست؛ تا به جایی که این سلسله در نتیجه مساعی وی به اوج قدرت و اعتلای خود نائل آمد.
عضدالدوله از سال 369 هجری عمران عراق را آغاز کرد. فرمان داد ساختمانها و معابری که در اثنای دوره فتنه ویران شده بودند، بازسازی شود و جلال و شکوه سابق را به آنها برگردانند. او نوسازی را از مسجد جامع بغداد آغاز کرد و در این راه از صرف مبالغ هنگفت دریغ نورزید. برای خازنان مساجد، مؤذنها، ائمه جمعه و جماعات و قاریان قرآن مواجب تعیین کرد. سپس به نوسازی مساجد آسیبدیده حومه شهر پرداخت و موقوفات آنها را بازگردانید. نقیب علویان بر این اصلاحات نظارت میکرد و صاحبمنصبان نظامی قابل اعتمادی آن را عملی مینمودند.
عضدالدوله در قدم بعد وامهای سهلالوصولی از خزانه در اختیار مالکانی گذاشت که در ماجرای آشوبهای سیاسیـ نظامی اموالشان نابود شده بود. او بر آنان تکلیف کرد مستغلات را با تمامی ساختمانها و شکوه ظاهرشان احیا کنند. به صاحبمنصبان و درباریان، که در ساحل دجله از خود خانههایی داشتند، دستور داد این بناها را بازسازی کنند. جویهای مورد استفاده باغات و مزارع و نیز آب آشامیدنی اهالی، که از نهرهای متعدد دجله سرچشمه میگرفتند، بر اثر رسوباتی از گل و لای و لجن کارآیی خود را از دست داده بودند که به فرمان عضدالدوله لایروبی شدند. همچنین وی پلهای نهرهای اصلی را بازسازی و تقویت کرد. امکانات، ابزار و ادوات لازم برای جلوگیری از بروز سیلابها فراهم آمد و بسیاری از آبگیرها و حوضچهها آماده شدند. عضدالدوله آرامش و همدلی را به شهری که خصومت ساکنانش با یکدیگر تا حد بیزاری و نفرت متقابل اوج گرفته بود، بازگردانید. (کرومر، 1375ش، ص372-375؛ اشپولر، 1369ش، ج1، ص175؛ جعفریان، 1378ش، ص135و136؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1367ش، ج1، ص643)
عضدالدوله در نبرد با دشمنان اعتدال را رعایت میکرد و بردباری و صبر به خرج میداد. قبل از یورش، هشدار میداد و پس از فتح مناطق مورد نظر، نظم و آرامش را بر آن نقاط حاکم میساخت. قاطعیت و صلابت وی با نوعی عطوفت و رأفت توأم بود. این فرمانروای شیعی، در رفتار و کردار و موضعگیریها موازین اعتقادی و شرعی را مراعات میکرد. هر روز را با اقامه نماز صبح، دعا و ذکر آغاز میکرد. پس از فراغت از عبادت با ملازمان خود مینشست و از امور کشوری، لشکری، نظم و امنیت جوامع بحث میکرد. نسبت به اقلیتهای غیر مسلمان سعه صدر داشت. هنگام آشوبهای داخلی در شیراز به سال 369 هجری، عدهای مسلمان به خانه مجوسها هجوم بردند و آنها را غارت کردند. وی این برخوردها را تقبیح کرد و مقصرانی را که به منازل زردشتیها آسیب رسانیده بودند، به شدت مجازات کرد.
برخی کارگزاران عالیرتبه دستگاه عضدالدوله پیرو مذاهب غیر اسلامی بودند. وی با وجود اعتقادی آمیخته به معرفت و محبت نسبت به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت، کوشید در تنشهای بین شیعه و سنی در بغداد، اکثریت سنی را با دولت خود همراه کند و این در حالی است که کتیبه وی در تخت جمشید، به سال 363 هجری، حاوی نام دوازده امام، با سلام بر آن بزرگواران است، حاکی از تعلق وی به مذهب امامیه است.
با این همه درباره اخلاق و رفتار این امیر قدرتمند آل بویه نکاتی مورد تأمل وجود دارد و برخی منابع از خشونت و قساوت وی نکاتی را گفتهاند که سیمای انسانی او را تا حدودی دچار خدشه کند. علاقه به تجملات، تشریفات، اعیاد و القاب از خوی لجامناپذیر و تجاوزگرش حکایت دارد. ذوق تفوقجویی عضدالدوله سبب شد تا خود را از زبان متملقان شاهنشاه بخواند و این عنوان منفور را به وسیله شعر، خطبه و سکه رایج نماید و لقب تاجالمله را بر القاب خود بیفزاید.
هیبت شاهانه، علاقه به تجملات، جشن و عشرت، عضدالدوله را از توجه به علم، معرفت و ادب و بذل مال در امور عامالمنفعه مانع نمیآمد؛ چنانکه شخصاً در کسب معارف متداول با دقت و علاقه وقت صرف کرد. به علاوه این صلابت و مهابت در دفع ستم و تجاوز اقویا از محرومان و رنج دیدگان تأثیری قوی داشت. (پیرنیا و اقبال آشتیانی، بیتا، ص167؛ هندوشاه نخجوانی، 1344ش، ص240-242؛ آوی، 1328ش، ص17؛ مرعشی، 1333ش، ص137-139؛ کرومر، 1375ش، ص378و379؛ ابن کثیر، 1386ق، ج8، ص522؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص434و435؛ خضری، 1378ش، ص150و151؛ ابراهیم حسن، 1386ش، ص583و584)
عمران اعتاب مقدس در دوران عضدالدوله
عضدالدوله دیلمی درباره احیاء، عمران و توسعه اعتاب عراق عرب اقدامات مفید، مؤثر و گستردهای به عمل آورد که در ذیل به آنها اشاره میگردد:
1. این امیر متنفذ و علاقهمند به ساحت مقدس اهل بیت:، عمارت آستان مبارک حضرت علی7 را در نهایت شکوه و عظمت بنا کرد. او در این راستا اموال زیادی هزینه نمود و برای عملی ساختن این کار سترگ، معماران و هنرمندان را از اطراف و اکناف دعوت کرد. در سال 372 هجری ساختمان این بنا خاتمه یافت. عضدالدوله همزمان با توسعه حرم مطهر و مورد توجه قرار دادن مجاوران، زائران و خدمه آن، حصاری بر گرد شهر بنا نهاد و یک رشته قنات برای تأمین آب شرب و نیز آبیاری باغات و مزارع این دیار علوی حفر کرد که تا صدها سال بعد دایر بود. در واقع مفصلترین کارهای ساختمانی، رفاهی و خدماتی در نجف اشرف به وسیله عضدالدوله در دوران آل بویه انجام گرفت.
او بر مرقد مطهر، گنبد سفید آجری ساخت که چهار در داشت. ضریحی از نقره، قنادیل طلایی و فرشهای گرانبهایی بر روضه منوره وقف کرد. اطراف صحن را توسط رواقهایی آراسته گردانید و تزیینات گچبری و کاشیکاری بر آستان مقدس علوی اضافه کرد. به آبادانی خود شهر هم توجه کرد و در آن خانههای متعدد، حمام و بازارهایی احداث نمود و شیعیان را به سکونت در این دیار زیارتی تشویق کرد. خدمهای را برای انجام کارهای حرم تعیین کرد و موقوفات زیادی برایش اختصاص داد. بناهایی که عضدالدوله در نجف اشرف برآورد، تا نیمه قرن هشتم هجری پا بر جای بود؛ تا آنکه در سال 755 هجری قسمتی از آستان علوی دچار آتشسوزی گردید و در این فاجعه تزیینات دیوارها، که تمامی آنها از چوب ساج، آیینهکاریها و نقاشیهای نفیس بود و نیز پردههای حریر و فرشهای نفیس آستانه، طعمه حریق گردید. کتابخانه آستان امیرمؤمنان، که مورد توجه علمای شیعه قرار داشت، در این آتشسوزی کاملاً سوخت، از جمله نفایس خطی که در این آتشسوزی از بین رفت قرآنی از پوست آهو بود که میگویند در سه مجلد بزرگ به خط مولای متقیان بود.
هیچ یک از مورخان و محققان اصلاح و بازسازی آستان علوی را، که پس از این حریق صورت گرفت، به کسی نسبت نمیدهند و این نکته مؤید است که اصل عمارتی که عضدالدوله ساخته بود، از گزند آتشسوزی مصون مانده و صرفاً بخشهای آسیبدیده از سوی امرا و شیعیان در اعصار بعدی بازسازی و مرمت شده است. بنابراین حرم مطهر همچنان از شاهکارهای معماری دوران آل بویه به شمار میرود. (شوشتری، 1392ش، ج5، ص212؛ جعفر الخلیلی، 1407ق، ج6، ص195و196؛ آل محبوبه، 1401ق، ج1، ص210و211؛ احمدیان شالچی، 1388ش، ص64؛ سعید بابایی، 1376ش، ص25، 74 و 134؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص68و69)
2. در فاصله سالهای 369 تا 371 هجری، عضدالدوله فرمان داد حرم حضرت امام حسین7 و بناهای اطراف آن به طرزی شکوهمند بازسازی گردد. او عمارتی را برای این بارگاه شریف بنا کرد که گنبدی رفیع از آجر وگچ داشت. همچنین به دستور او رواقهایی در اطراف عمارت اصلی ساخته شد که بر هر جانب دری داشت. داخل عمارت با چوب ساچ قرمز مزین شده بود. در اطراف ساختمان مرکزی این آستان مقدس، صحنی وسیع احداث گشت که با حصاری بلند احاطه میگردید. باروی مذکور به هر سمتی دری داشت. همچنین بنای حرم مطهر حضرت عباس در سال 372 هجری به طرزی هنرمندانه بازسازی شد. ساختمانها، بازارها، مدارس علوم دینی و بناهای دیگر در اطرف این دو حرم شریف و بین آنها ساخته شد و شهر کربلا با دیواری محکم احاطه گردید. این دیوار اولین دیوار این شهر محسوب میشود. در این دیوار سه در ورودی دیده میشد.
در دوران فرمانروایی عضدالدوله کربلا به طرز گستردهای شکوفا گشت و امکانات رفاهی، اقتصادی و بازرگانی برای رونق آن در نظر گرفته شد. تجارت و کشاورزی توسعه پیدا کرد. به لحاظ علمی، ادبی و فرهنگی هم به مرحله والایی نائل شد. عضدالدوله مقید بود در مواقع مقتضی به زیارت آستان حسینی برود و در این سفرها نهایت سعی را در تکریم و تجلیل این بارگاه مقدس داشت. او دستور داد نهر آبی برای امور زراعی و ضیاع اهل کربلا احداث گردد. برای روشنایی حرم و سایر امورات آن نیز موقوفاتی اختصاص داد. (آل طعمه، 1403ق، ص34؛ مدرس، ص251 و 255؛ الانصاری، 1387ش، ص60، 110 و 137؛ صحتی، 1388ش، ص84)
عضدالدوله مهاجرت شیعیان به کربلا را تشویق کرد و در اطراف آستان مقدس حسینی خانههای زیادی ساخت و آنها را بین مهاجرین و ساکنان حائر شریف تقسیم کرد و مستمری ماهانه و موقوفات زیادی برای مجاورین و خدمه آستان حسینی تعیین کرد. بازار بزرگ سرپوشیدهای که وی بین آستان حسینی و آستان حضرت ابوالفضل7 ساخت، به حالت وقف در تصرف احفاد و بازماندگانش تا سنوات اخیر باقی ماند. این امیر مقتدر دیلمی، در ضلع شرقی صحن شریف، برای خود خانهای بنا کرد که یک در آن به طور مستقیم به سوی صحن حسینی گشوده میشد و در دوم آن در بازاری که خود ساخته بود، قرار داشت. موقعی که برای زیارت به کربلا مشرف میگردید، وی در این منزل سکونت میگزید. خانه یاد شده توسط ذریهاش ملامحمدکاظم طالقانی وقف گشت. سپس شیخ جعفر فرزند ملامحمد کاظم مذکور، آن را به مدرسه علوم دینی تبدیل کرد. (دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص75)
3. عضدالدوله در سال 369 هجری تعمیرات اساسی و وسیعی در آستان کاظمین انجام داد و به وسعت این بنای مقدس افزود و تزیینات جذاب و باشکوهی به آن ضمیمه کرد. همچنین در عهد وی حصار محکمی برای کاظمین احداث گردید. در سال 371 هجری بیمارستان بزرگی بین کاظمین و کرخ تأسیس کرد. در سال 378 هجری، زمانی که شرفالدوله فرزند عضدالدوله در بغداد به سر میبرد، وزیر ترکزبانش، ابوطاهر سباش، با حفر نهر بزرگی از نهر دجیل، اقدام به آبرسانی برای مشهد کاظمین کرد؛ از آنجا که غالب اهالی و زائران ناگزیر بودند برای دسترسی به آب، یا چاه حفر کنند یا مسافتهای طولانی را بپیمایند، این آبرسانی در آن زمان، در توسعه کاظمین نقش مهمی ایفا کرد و از آن پس تعداد زوار و مجاوران آن رو به افزایش نهاد. (جعفر الخلیلی، 1407ق، ج9، ص109؛ آل یاسین، 1371ش، ص28و29؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص107، ایدرم، 1380ش، ص44)
4. تا زمان روی کار آمدن عضدالدوله سه بار بارگاه سامرا عمارت گردیده بود. عمارت چهارم آستان مقدس عسکریین در سال 367 هجری به فرمان وی انجام گرفت که این برنامه تا سال 372 هجری ادامه داشت. او تأکید کرد این برنامه طبق نقشهای سنجیده صورت پذیرد، تأسیسات مزبور در نهایت شکوه، جلال و عظمت خاتمه یافت و این بنا بزرگترین عمارتی بود که بر مضجع مقدس امام هادی و امام حسن عسکری8 بنا گردید و همچنان تا دهههای اخیر پا برجا بود.
عضدالدوله حصاری استوار به منظور تأمین امنیت سامرا بر گرد آن ساخت. همچنین منازلی در اطراف آستان مقدس این دیار تأسیس نمود و حقوق مستمری جهت خادمان و کارکنان آن مشخص کرد و برای آبادانی و توسعه همهجانبه سامرا، کوشش فراوانی به خرج داد. توجه به عمران، امور رفاهی و خدماتی سامرا توسط این امیر با کفایت آل بویه، باعث گردید مشتاقان خاندان طهارت از اطراف و اکناف به این شهر، که زادگاه حضرت مهدی موعود هم هست، هجرت کنند. حرم آستان سامرا ـ که در وسط صحن شریف قرار دارد و از آثار عضدوالدله است و در دوران صفویه، قاجاریه و ادوار بعد تعمیرات روی آن صورت گرفته بود ـ در دو یورش تروریستی و عملیات بمبگذاری (یکی در 3 اسفند 1383 و دیگری در 23 خرداد 1386) توسط گروههای منحرف و تکفیری، آسیب جدی و اساسی دید و گنبد بزرگ و زیبای این آستان مقدس به طور کامل و بخش عمدهای از گلدستهها تخریب گردید؛ تا اینکه عملیات نوسازی این حرم توسط ستاد بازسازی آغاز گردید و پس از چندین سال ساخت گنبد طلایی خاتمه پذیرفت. (گلی زواره، پاییز و زمستان 1394، ص153؛ دائرة المعارف تشیع، ج1، 1383ش؛ صحتی سردرودی، 1388ش، ص73و74)
5. عضدالدوله در سال 368 هجری فرمان داد آستانه مقدس حضرت مسلم بن عقیل7، واقع در زاویه جنوب شرقی مسجد اعظم کوفه بازسازی و مرمت گردد و در فضاهای الحاقی آن اصلاحات و تزییناتی صورت گیرد. او برای رونق این بنای زیارتی دستور داد در کنارش خانههایی بسازند و مردم را تشویق به سکونت در این منازل کردند. موقوفاتی برای آستان در نظر گرفت و مقرری پایداری به خدمه آن اختصاص داد.
در نیمه قرن هفتم هجری، که بساط خلافت عباسیان برچیده شد و شیعیان به آزادی نسبی دست یافتند، این بقعه و بارگاه تعمیرات اساسی گردید. در این ایام غالب ساکنان حوالی آستان مسلم بن عقیل و متولیان آن، از تبار آل بویه بودند؛ چنانکه بر دیوار حرم مذکور ثبت است. (احمدیان شالچی، 1388ش، ص107؛ دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص110؛ گلیزواره، 1373ش، ص214)
6. مرقد میثم تمار، صحابی خاص حضرت علی7، که در ذیحجه 60 هجری توسط حاکم وقت کوفه، عبیدالله بن زیاد، به دار آویخته شد، در فاصله یک کیلومتری مسجد اعظم کوفه و در غرب آن، در راه کوفه به نجف اشرف، واقع است. قبر شریف این فاضل و دانشور به خون خفته شیعه در قرن اول هجری عاری از هرگونه حفاظی بود و در قرون دوم و سوم هجری بقعه کوچکی داشت. عضدالدوله دیلمی دستور داد آستانهای با شکوه و مطابق شأن و منزلت این شهید بر مزارش بنا گردید که از تزیینات معماری، آجرکاری و جلوههای هنری برخوردار بود. این عمارت تا حدود قرن سیزدهم هجری برقرار بود که البته در طول قرون و اعصار مکرر تعمیر گردیده بود. اما اصلاحات اساسی و زیربنایی را شیخ ملاعلی فرزند میرزاخلیل نجفی، مجتهد وقت، در نیمه دوم قرن سیزدهم انجام داد. (دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص112؛ احمدیان شالچی، 1388ش، ص111و112؛ گلی زواره، 1373ش، ص183 و 216)
فروپاشی آل بویه
عضدالدوله در ماههای پایانی زندگی از بیماری رنج میبرد و سرانجام در اوج قدرت، بعد از 5/5 سال حکومت بر بخشهای مهمی از جهان اسلام، در سال 372 هجری درگذشت و پیکرش در مجاورت مرقد مولای متقیان، در نجف اشرف، دفن گردید. بدین گونه زندگی پادشاهی که تدابیر و برنامههایش برای تحت قلمروش مزایایی در برداشت، به پایان رسید. امنیت ناشی از اقتدارش منجر به رونق تولید، توسعه بازرگانی، آبادانی شهرها و روستاها گردید؛ چنانکه به موازات این اقدامات، با حمایت وی، دانش، ادب و هنر راه شکوفایی را پیش گرفت. برای امور دیوانی و اداری اهتمام فوقالعادهای داشت. به پرداخت مواجب سپاه و کارکنان در موعد مقرر اصرار میورزید و حتی به کسانی که برای مدتی شغل خود را از دست میدادند، در ایام بیکاری مستمری میداد. دستگاه لشکری و کشوری خود را از مطالبات هیجانآمیز و از اینکه تنگناهای معیشتی خود را بهانهای برای اجحاف در حق مردم سازند و در وظایف محوله کوتاهی کنند، باز میداشت و از وقوع آنچه در دوران اخلاف وی مایه هرج و مرج در سپاه میگردید، جلوگیری میکرد.
با مرگ عضدالدوله، که برادرش ابومنصور مؤیدالدوله هم در فاصلهای کمتر از یک سال به او پیوست، دوران انحطاط آل بویه آغاز گردید و صرفاً قدرت فخرالدوله مقداری زوال آن را به تأخیر انداخت. حکومت مؤیدالدوله، که هنگام مرگ پدرْ قلمرو وی شامل اصفهان و توابع بود و بعدها به سعی عضدالدوله ری و همدان بدان ملحق گردید، بیشتر از هفت سال طول نکشید. بخش عمده آن هم صرف درگیری با فخرالدوله، قابوس و حامیان آنان در جرجان (گرگان) گردید. این امیر آل بویه هنگام مرگ ولیعهدی معین نداشت. ازاینرو برادر کمسالش خسروفیروز را، که پدرش در هنگام وفات او به عضدالدوله سپرده بود، به جایش نشانیدند. چندی بعد به اهتمام صاحب بن عماد، فخرالدوله برای امارت و جانشینی فرا خوانده شد و با آمدن او، خسروفیروز بدون هیچ گونه مقاومتی کنار رفت. به هر حال با پایان عمر عضدالدوله و مؤیدالدوله، زمان تفرقه و فروپاشی آل بویه آغاز شد و افول غمناک و اسفباری را در فرجام حال مجدالدوله و الملک الرحیم نشان داد و فخرالدوله و صمصامالدوله نتوانستند در منطقه عراق عجم دوران اعتلای گذشته را تجدید کنند. (مشکور، 1363ش، ص177و178؛ کرومر، 1375ش، ص382و383؛ جعفریان، 1378ش، ص136و137؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص450و451)
فخرالدوله در سال 385 هجری، پس از مرگ صاحب بن عباد، وزیر دانشور، کاردان و با وفای خود، اموالش را مصادره کرد و خود در سال 387 قمری در قلعه ری درگذشت. بعد از مرگ فخرالدوله حکمرانی آل بویه در ری و همدان دچار اختلال گردید؛ زیرا پسران خردسالش توان اداره امور را نداشتند. مجدالدوله ابوطالب رستن، فرزند فخرالدوله یکی از این کودکان بود که به جای پدر نشست. همین امر موجب شد مادرش سیّده ملکه شیرین، دختر رستم بن شروین، معروف به امّ الملوک و ام رستم آل بویه، که فخرالدوله بعد از بازگشت از خراسان وی را به عقد ازدواج خویش در آورده بود، نیابت سلطنت را که به علت خردسالی پسرش به عهده او گذاشته بود، برای خود به نوعی سلطنت واقعی تبدیل کند و امور را به دست گیرد و قلمرو فخرالدوله را بین پسرانش تقسیم کند و خود همچنان به عنوان سرپرست آنان مسائل کشوری و لشکری را مدیریت کند.
دخالتهای سیده خاتون، آتش اختلاف را در خاندان فخرالدوله شعلهور ساخت و اقتدارشان را به شدت متزلزل گردانید. افزون بر این سپاهیان مجدالدوله که در ری مستقر بودند، مکرر شورش نمودند که از بیم آنان از سلطان محمود غزنوی استمداد طلبید. محمود در سال 420 هجری به ری آمد و مجدالدوله و مادر را به دربار خود در غزنین فرستاد و حکومت دیلمیان را در آن دیار پایان داد. چندی قبل از آن نیز، در سال 414 هجری، قلمرو ابوالحسن سماء الدوله، آخرین حکمران آل بویه در همدان و کرمانشاه، به تصرف علاءالدوله کاکایه، والی اصفهان درآمد و شاخه دیالمه همدان برافتاد. (ابن اثیر، ج9، ص371و372؛ مستوفی، 1387ش، ص419؛ ابن جوزی، 1358ق، ج7، ص202؛ زرینکوب، 1371ش، ج2، ص486و487؛ خضری، 1378ش، ص162)
ابونصر خسرو فیروز، ملقب به ملک الرحیم، در بغداد فرمانروایی مینمود. اوضاع دارالخلافه در این زمان آشفته بود و خلافت عباسی هم در دست القائم بالله بود؛ ولی اختیار همه امور در دست غلامی ترک به نام بساسیری، که ریاست لشکریان ترک را داشت، بود. طغرل سلجوقی در آغاز سال 447 هجری از ری به همدان رفت و از آنجا به سوی بغداد آمد. تا این موقع در بغداد به نام ملک رحیم دیلمی، پادشاه آل بویه، خطبه میخواندند. با ورود طغرل به این شهر، به فرمان خلیفه وقت، خطبه به نام وی خوانده شد. طغرل، ملک رحیم را دستگیر کرد و به زندان افکند و به دولت آل بویه، شاخه عراق، خاتمه داد. (مشکور، 1363ش، ص188و189؛ تاریخ ایران پژوهش کمبریج، 1379ش، ج4، ص261و262)
بدین گونه دوران امارت 113 ساله آل بویه، که با خلافت پنج نفر از خلفای عباسی مقارن بود و این خلفا جز اقامه مراسم مذهبی و تشریفاتی اختیاری نداشتند، منقضی گردید. (خضری، 1378ش، ص163)
در میان احفاد و بازماندگان این سلسله شخصیتهای علمی، فکری و رجال کارگزار، متولی اعتاب مقدس و موقوفات خاندان دیده میشود. محمد فرزند محمد فرزند ابیجعفر بویهی، مکنی به ابوجعفر و ملقب به قطبالدین، از علمای شیعه است که نسبتش به امرای دیلمی از خاندان آل بویه میرسد. او از شاگردان معتبر علامه حلی است. شهید اول یادآور شده است که بویهی را در دمشق دیدم و او را دریایی وسیع یافتم. مرا به جمیع آنچه از روایات جایز است، اجازه داد. در همان موقع و به سال 776 هجری بویهی در منطقه شام درگذشت. الاصداف، لوامع الاسرار، شرح مطالع و آثار متعدد دیگر در زمره آثار اوست.
شیخ ناصر بن ابراهیم بویهی از محققان و فضلای قرن نهم هجری است که به آل بویه نسب میبرد. او از شاگردان مورد علاقه شیخ ظهیرالدین عاملی بود و رسالهای جامع در حساب، حاشیه بر قواعد علامه حلی و حواشی متعدد بر آثار فقهی و اصولی از تألیفات اوست. زمان وفاتش را سال 853 هجری نوشتهاند. شیخ محمدکاظم طالقانی (م.1094ق.) عالم بزرگ شیعه، مؤسس مدرسه نواب قزوین و صاحب شرحی بر نهجالبلاغه، که سرسلسله آل طالقانی است، از ذریه سلاطین آل بویه است؛ چنانکه بر سنگ مزارش در قزوین این موضوع ذکر شده است. (دائرة المعارف تشیع، 1383ش، ج1، ص153و154 و 193و194؛ سرتیپپور، 1370ش، ص67و68)
نتیجهگیری
آلبویه به عنوان یک دولت شیعی، سالهای متمادی بر بخش مهمی از جهان اسلام حاکمیت داشتند و به موازات آبادانی نواحی تحت قلمرو خود، بر شکوفایی علمی و فرهنگی جامعه تلاش کردند. جشن عیدغدیر، عزاداری در عاشورا، توسعه و عمران عتبات عالیات، اسکان شیعیان در جوار مشاهد مشرفه و حمایت از عالمان شیعه، از اقدامات پسندیده آلبویه است که در تثبیت فرهنگ امامیه و گسترش مذهب شیعه مؤثر بود.
منابع
آریری، الف. ج (1365ش)، شیراز مهد شعر و عرفان، ترجمه منوچهر کاشف، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
آل محبوبه، باقر (1401ق)، ماضی النجف و حاضرها، بیروت، دارالاضواء.
آل یاسین، شیخمحمدحسین (1371ش)، تاریخ حرم کاظمین8، مشهد مقدس، کنگره جهانی حضرت امام رضا7، چاپ اول.
آوی، حسین بن محمد بن ابیالرضا (1328ش)، ترجمه محاسن اصفهان از عربی به فارسی، به اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران، خیام.
ابراهیم حسن، حسن (1386ش)، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، بدرقه جاویدان، چاپ دوم.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله (1379ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ اول.
ابن اثیر جزری، عزالدین علی بن محمد (بیتا)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
ابن الوردی، عمر بن مظفر (1389ق)، تاریخ ابن الوردی (خلاصه و متمم تاریخ ابوالفداء)، نجف اشرف، مطبعة الحیدریة.
ابن تغری بردی، یوسف بنتغری بردی (بیتا)، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة (مصر)، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1358ق)، المنتظم فی التاریخ الملوک و الامم، حیدر آباددکن، بیتا.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد (1375ش)، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1391ق)، العبر (تاریخ ابن خلدون)، بیروت، مؤسسة الاعلمی.
ابن خلّکان، احمد بن محمد (1364ش)، وفیات الاعیان و ابناء الزمان، تصحیح احسان عباس، قم، منشورات الرضی.
ابن طقطقی، محمد بن علی (1360ش)، تاریخ فخری، ترجمه محمدوحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1376ش)، الاصیلی، به کوشش سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول.
ابن عماد حنبلی، عبدالحی (1399ق)، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دارالفکر.
ابن عنبة، احمد بن علی (1417ق)، عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، قم، انصاریان، چاپ اول.
ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (1386ق)، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبة المعارف، از روی طبع مصر.
ابن مسکویه، احمد بن محمد (1332ق)، تجارب الامم، به اهتمام و تصحیح ه .ف. آمدرو. قاهره، بینا، طبع افست.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق (1346ش)، الفهرست، ترجمه رضا تجدد مازندرانی، تهران، بیتا، چاپ اول.
ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد (1364ش)، آثار الباقیة عن القرون الخالیة، ترجمه اکبر داناسرشت، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن الحسین (1368ش)، الاغانی (برگزیده)، ترجمه، تلخیص و شرح محمدحسین مشایخ فریدنی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ اول.
احمدی، محمدقاسم (1391ش)، محله کرخ، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول.
احمدیان شالچی و دیگران (1388ش)، نجف کانون تشیع، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
اشپولر، برتولد (1369ش)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
امیرعلی (1366ش)، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعی گیلانی، تهران، گنجینه.
امین، سیدمحسن (1386ق/ 1345ش)، دائرة المعارف شیعه، ترجمه سیدکمالالدین موسوی، تهران، اسلامیه، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1403ق)، اعیان الشیعة، به کوشش سیدحسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ سوم.
امینی، عبدالحسین (1356ش)، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
الانصاری، رئوف محمدعلی (1387ش)، معماری کربلا در گذر تاریخ، به کوشش حسین احمدی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول.
بابائی (حائری)، سعید (1373ش)، صاحب بن عباد وزیر دین پرور، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تیلیغات اسلامی، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1376ش)، سیمای اشرف بارگاه نور، تهران، معاونت پژوهشی سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول.
باستانی پاریزی، محمدابراهیم (1369ش)، نایهفتبند، تهران، موسسه مطبوعاتی عطایی، چاپ پنجم (با اضافات و تجدید نظر).
بلاغی، سید عبدالحجه (1328ش)، تاریخ نجف اشرف و حیره، تهران، مظاهری.
بیات، عزیزالله (1370ش)، تاریخ ایران از ظهور اسلام تا دیالمه، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، چاپ دوم.
پورسیدآقایی، سیدمسعود (1378ش)، تاریخ عصر غیبت، با همکاری جباری، عاشوری و حکیم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور، چاپ اول.
ثعالبی، عبدالملک بن محمد (1402ق)، یتیمة الدهر فی محاسن العصر، بیروت، دارالکتب العلمیة.
جاسم حسین (1367ش)، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سیدمحمدتقی آیتاللهی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول.
جعفریان، رسول (1378ش)، تاریخ ایران اسلامی، دفتر دوم (از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان)، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1393ش)، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، تهران، نشر علم، چاپ ششم.
خالقی، محمدهادی (1387ش)، دیوان نقابت، قم، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی، چاپ اول.
خضری، سیداحمدرضا (1378ش)، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه، تهران، سمت، چاپ اول.
خطیب بغدادی، احمد بن علی (بیتا)، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربیة.
الخلیلی، جعفر (1407ق)، موسوعة العتبات المقدسة، بیروت، موسسة الاعلمی، چاپ اول.
خواجه نظامالملک، ابوعلی حسن (1372ش)، سیاستنامه، به اهتمام هیوبرت دارک، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم.
خوارزمی، محمد بن عباس (1390ق)، رسائل خوارزمی، تصحیح نسیب و هیبة الخازن، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین (1363ش)، حبیب السیر، تهران، خیام.
دائرة المعارف بزرگ اسلامی (1367ش)، زیر نظر سیدکاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول.
دائرة المعارف تشیع (1383ش)، زیر نظر سیداحمد صدر حاجسیدجوادی، کامران فانی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر شهید سعید محبّی، چاپ پنجم.
دلیسی اولیری (1355ش)، انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی، ترجمه احمد آرام، تهران، جاویدان، چاپ دوم.
دوانی، علی (1363ش)، مفاخر الاسلام، تهران، امیر کبیر، چاپ اول.
دهخدا، علیاکبر (1377ش)، لغتنامه، به کوشش محمد معین و سیدجعفر شهیدی، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم از دوره جدید.
ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (1374ش)، ابوحیان توحیدی، تهران، طرح نو.
ر. ن، پژوهش دانشگاه کمبریج، (1379ش)، تاریخ ایران، ترجمه حسن انوشه، چاپ سوم.
رازی قزوینی، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل (1391ش)، میرجلالالدین محدث ارموی، با ویرایش و تحقیق جدید محمدحسین درایتی، قم، مؤسسه فرهنگی دارالحدیث و تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، چاپ اول.
روملو، حسن بیگ (1357ش)، احسن التواریخ، تصحیح عبدالحسین نوایی، تهران، بابک.
زرکلی، خیرالدین (1404ق)، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین.
زرینکوب، عبدالحسین (1371ش)، تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم.
زیدان، جرجی، (1372ش)، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهرکلام، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم.
سجادی، سیدضیاءالدین (1366ش)، رساله شرح احوال و آثار ابن عمید، تهران، پاژنگ، چاپ اول.
سرتیپ پور، جهانگیر (1370ش)، نامها و نامداریهای گیلان، رشت، نشر گیلکان.
سلمان هادی (آل طعمه) (1403ق)، تراث کربلا، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم.
سیوطی، عبدالرحمان بن ابیبکر (1371ق)، تاریخ الخلفا، قاهرة، مطبعة السعادة.
شوشتری، نورالله بن شریفالدین (1392ش)، مجالس المؤمنین، تصحیح و تعلیقات ابراهیم عربپور و دیگران، مشهد مقدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
شیخ الشرف عبیدلی، محمد بن محمد (1413ق)، تهذیب الانساب، تعلیقات و استدراک ابن طباطبا حسین بن محمد حسنی، با پژوهش و کوشش شیخمحمدکاظم محمودی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول.
شیخ صدوق، محمد بن علی (1404ق)، عیون اخبار الرضا7، بیروت (لبنان)، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ (1405ق)، کمالالدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.
صحتی سردرودی، محمد (1388ش)، سیمای سامرّا، قم، انتشارات میثم تمار.
صفا، ذبیحالله (1371ش)، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، انتشارات فردوس، چاپ دوازدهم.
غنیمه، عبدالرحیم (1372ش)، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمه نورالله کسایی، تهران، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، چاپ اول.
فخر رازی، محمد بن عمر (1409ق)، الشجرة المبارکة، پژوهش سیدمهدی رجائی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی.
فرای، ریحارد (1365)، بخارا دستاورد قرون وسطی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
فقیهی، علیاصغر (1378ش)، تاریخ مذهبی، قم، زائر، چاپ دوم.
ـــــــــــــــــــــــ (1389ش)، تاریخ آل بویه، تهران، سمت، چاپ هفتم.
ـــــــــــــــــــــــ (1366ق)، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، تهران، صبا، چاپ سوم.
فیض، عباس (1330ش)، خلاصة المقال فی احوال الائمة و الآل، قم، چاپخانه قم.
قاضی تنوخی، محسن بن علی (1391ق)، نشوار المحاضرة اخبار المذاکرة، تحقیق عبود شالچی، بیروت، بینا.
قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود (1380ق)، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت (لبنان)، دار صادر، چاپ اول.
قفطی، علی بن یوسف (بیتا)، اخبار العلماء باخیار الحکماء، بیروت، دارالآثار،
قمی، حسن بن زید (1361ش)، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن قمی، به کوشش سیدجلالالدین تهرانی، تهران، توس.
قمی، شیخ عباس (محدث قمی) (1377ش)، تتمة المنتهی، تهران، مهتاب، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ (محدث قمی) (1363ش)، هدیة الاحباب، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
ـــــــــــــــــــــــ (محدث قمی) (بیتا)، الکنی و الالقاب، تهران، چاپ سوم.
ـــــــــــــــــــــــ (1378ش)، منتهی الآمال، قم، هجرت، چاپ سیزدهم.
کرمر، جوئل (1375ش)، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمه محمدسعید حنایی کاشانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
گردیزی، عبدالحی بن ضحاک (1384ش)، زین الاخبار، به اهتمام رحیم زاده ملک، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول.
گروهی از علما و اساتید حوزه و دانشگاه، مقالات فارسی (1413ق)، جزء 55، قم، کنگره هزاره شیخ مفید، چاپ اول.
گروهی از نویسندگان، یادنامه علامه شریف رضی (1366ش/ 1406ق)، به اهتمام سیدابراهیم سیدعلوی، قم، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول.
گلی زواره، غلامرضا (1373ش)، کوفه پایگاه شیعیان، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
ـــــــــــــــــــــــ (1375ش)، ارزیابی سوگواریهای نمایشی، با مقدمه پژوهشکده باقرالعلوم7، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
گلی زواره، غلامرضا (1382ش)، از مرثیه تا تعزیه، قم، حسنین، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ (1392ش)، کرخ در قلمرو تاریخ، در فصلنامه فرهنگ زیارت، شماره 17، سال چهارم.
ـــــــــــــــــــــــ (پائیز و زمستان 1394)، گذر و نظری به تاریخ و جغرافیای سامرّا، فصلنامه فرهنگ زیارت، ویژهنامه سامرا، ش24 و 25، سال ششم.
متز، آرام (1364ش)، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم.
محیط طباطبایی، سیدمحمد (1354ش)، تعزیهداری و شبیهخوانی از زمان دیلیمان تا امروز، روزنامه اطلاعات، شماره 14906.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1367ش)، تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، تهران، بعثت، چاپ اول.
مدرس تبریزی، میرزامحمدعلی (1374ش)، ریحانة الادب، تهران، کتابفروشی خیام، چاپ چهارم.
مرعشی، سیدظهیرالدین (1333ش)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به تصحیح و اهتمام عباس شایان، تهران، بیتا.
مستوفی، حمدالله (1362ش)، نزهة القلوب، به سعی و اهتمام گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، چاپ اول.
ـــــــــــــــــــــــ ، (1387ش)، تاریخ گزیده، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم.
مسعودی، ابوعلی (بیتا)، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس.
مشکور، محمدجواد (1363ش)، تاریخ ایران زمین، چاپ دوم، تهران، اشراقی.
مصاحب، غلامحسین (1387ش)، دائرة المعارف فارسی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ پنجم.
مظفر، محمدحسین(1368ش)، تاریخ شیعه، ترجمه سیدمحمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
مقدسی، محمدبن مقدسی (1361ش)، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ اول.
مقریزی، تقیالدین احمد (1361ق)، السلوک، مصر (قاهره)، لجنة التألیف و الترجمة و النشر، چاپ اول.
مکدرموت، مارتین (1384ش)، اندیشههای کلامی شیخ مفید، ترجمه احمد آرام، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.
ملک مکان، حمید (1389ش)، تشیع در عراق در قرون نخستین، با همکاری امیر جوان آراسته و مصطفی سلطانی، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، چاپ اول.
موسوی خوانساری، میرزامحمدباقر (1392ق)، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، تحقیق اسدالله اسماعیلیان، قم، اسماعیلیان (دهاقانی)
میرخواند، میرمحمد بن خاوند شاه (1338ش)، تاریخ روضة الصفا، تهران، خیام.
نخجوانی، هندوشاه بن سنجر (1344ش)، تجارب السلف، تصحیح عباس اقبال آشتیانی، تهران، طهوری، چاپ دوم.
نفیسی، سعید (1359ش)، پورسینا، تهران، دانش، چاپ سوم.
همدانی، محمد بن عبدالملک (1381ش)، تکملة تاریخ الطبری، بیروت، مطبعة کاتولیکیة، چاپ اول.
یار شاطر، احسان (1354ش)، دانشنامه ایران و اسلام، تهران، بنگاه ترجمه نشر کتاب، چاپ اول
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (بیتا)، معجم الادبا یا ارشاد الاریب الی معرفه الادیب، به اهتمام احمد فرید رفاعی، قاهرة، دارالمأمون..