نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
مقدمه
تربیت دینی، مفهومی عام، و شامل حوزههای مختلفی همچون تربیت عقلانی، سیاسی، اجتماعی، جنسی، عاطفی، اعتقادی، اخلاقی و عبادی است. تربیت دینی، عبارت است از: مجموعه اعمال عمدی و هدفدار، به منظور آموزش گزارههای معتبر دین به افراد دیگر؛ طوری که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها متعهد و پایبند شوند (داوودی، 1390ش، ص111). میان ابعاد مختلف تربیت دینی، تربیت اعتقادی، مهمترین بُعد است؛ زیرا دینداری، بدون اعتقاد به عقاید بنیادین دینی معنایی نخواهد داشت.
«عقیده»، واژهای عربی است که از «ع ق د» مشتق شده. عقد، به معنای بستن و ضد گشودن است. تقریباً این معنا در همه واژههای مشتق از این ماده وجود دارد. برای مثال، معقد به معنای محل بستن، و عُقده به معنای گره (قسمت به هم بستهشده) است. عقد ازدواج نیز، که در زبان فارسی رایج است، در همین معنا به کار میرود. عقیده و اعتقاد، به معنای گره خوردن و پیوند خوردن چیزی با قلب است؛ طوری که گویا قلب و آن امور را با طنابی به یکدیگر بستهاند (قرشی بنایی، 1412ق، ج5، ص24؛ راغب اصفهانی، 1374ش، ص626). این معنای عقیده و اعتقاد، عام است و به دین اختصاص ندارد و امور غیر دینی را هم در بر میگیرد.
این واژه میان مسلمانان، به بخشی از معنای لغوی خود محدود شد و در نتیجه، معنای خاصی یافت. عقیده و اعتقاد میان مسلمانان، به معنای پیوند و گره خوردن دین و معارف دینی با قلب است. بدیهی است که وقتی دین و معارف دینی با قلب کسی پیوند میخورد، آن آموزهها را از صمیم قلب پذیرفته است. بنابراین، عقیده و اعتقاد، به معنای پذیرش قلبی معارف دینی است و بسیاری از معارف دینی را در بر میگیرد و قلمرو وسیعی مییابد. ولی این واژه، کمکم میان مسلمانان معنای خاص پیدا کرد و فقط شامل اموری شد که جنبه شناختی و اندیشهای دارند و بعضی از آنها از اهمیت بیشتری برخوردار شدند که به اصول عقاید معروف شدهاند؛ زیرا این عقاید، ریشه و اساس دیگر اعتقادات دینیاند.
ضرورت تربیت اعتقادی
اصول اعتقادی صحیح، ضامن سعادت دنیا و آخرت هر فرد است و پرورش این اصول در جان هر متربی، از وظایف اولیه والدین و مربیان و ابزارهای تربیتی جامعه است؛ چنانکه قرآن درباره پند لقمان حکیم به فرزندش میفرماید:
{إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللهِإِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ}
(لقمان: 13)
به خاطر بیاور هنگامی را که لقمان به فرزندش، درحالیکه او را موعظه میکرد، گفت: «پسرم! هیچ چیز را شریک خدا قرار مده، که شرک ظلم عظیمی است».
در اندرزی دیگر درباره مسئله معاد میفرماید:
{یا بُنَیَّ إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللهُ إِنَّ اللهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ}(لقمان: 16).
پسرم! اگر اعمال نیک و بد، حتی به اندازه دانة خردلی باشد که درون صخرهای یا در گوشهای از آسمان یا درون زمین جای گیرد، خدا آن را در دادگاه قیامت حاضر میکند [و حساب آن را میرسد]؛ زیرا خداوند دقیق و آگاه است.
اهمیت پرورش اعتقادی، به حدی است که حضرت یعقوب7، در بستر مرگ و در واپسین لحظات زندگی، در مورد ایمان فرزندانش نگران بود و از آنها درباره ایمانشان پرسید. قرآن کریم در این باره میفرماید:
{إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِی قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَکَ وَإِلَهَ آبَائِکَ} (بقره: 133).
هنگامی که مرگ نزد یعقوب7 آمد، او به فرزندانش گفت: «پس از من چه چیز را میپرستید»؟ گفتند: «خدای تو و خدای پدرانت را».
معیار ارزش شناختهای انسان، عبارت از میزان نقشی است که اشیای مورد شناسایی، در رفع نیازها و تکامل او ایفا میکنند. به عبارتی، هر قدر نقش چیزی در رفع نیازهای انسان و تکامل او بیشتر باشد، ارزش دانستنِ آن بیشتر است. ارزش علم طب، برابر است با نقش آن در زندگی انسان و همچنین است علم حساب و هندسه و دیگر علوم؛ به عبارت دیگر، ارزش علم، مساوی است با نقش معلوم در رفع نیازها و تأمین تکامل انسان.
بنابراین، شناخت آفریدگار جهان، برترینِ شناختهاست؛ زیرا هیچ شناختی مانند شناخت خداوند متعال، در تکامل انسان و رفع نیازهایش نقش ندارد. ازهمینرو، امام علی7 میفرماید: «مَعْرِفَةُ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْلَى الْمَعَارِفِ»؛ «شناخت خداوند سبحان، برترین شناختهاست» (آمدی، 1366ش، ص81).
انسان تا خدا را نشناسد، به هر مرتبه از علم و ادراک که برسد، شناخت او از هستی ناقص و ناتمام است؛ زیرا معلول را بدون علت، و پدیده را بدون پدیدآورنده شناخته است. با شناخت آفریدگار جهان، معرفت انسان به هستی کامل میشود. به فرموده امیرالمؤمنین7: «مَنْ عَرَفَ الله کَمُلَتْ مَعْرِفَتُهُ»؛ «کسی که خدا را شناخت، شناخت او کامل است» (همانجا).
ارزش زیارت و دیگر اعمال عبادی، منهای شناخت خدا، با ارزش فوایدی که آن علم یا عمل برای انسان پدید میآورد، برابر است؛ یعنی برابر است با ارزش لذایذ مادی. اما آیا لذت محدود، به ویژه اگر با ناراحتیهای نامحدود توأم باشد، با لذت نامحدود مقایسهشدنی است و آیا ارزش محدود را در مقایسه با ارزش نامحدود، میتوان ارزش نامید؟
ارزش محدود مادی در مقایسه با ارزش نامحدود معنوی، چنان ناچیز است که شایستگی نام ارزش را ندارد. بنابراین، کسی که خدا را نیافته، هیچ نیافته است؛ هرچند یافتههای او همه چیز جز خدا باشد. به فرموده امام حسین7 در دعای عرفه: «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ»؛ «[خدایا] چه چیزی یافته آنکه تو را از کف داده، و چه از دست داده آنکه تو را یافته است»؟ (مجلسی، 1403ق، ج95، ص226).
ازاینروست که به فرموده امام صادق7، «همه ارزشهای مادی و دنیوی نزد خداشناسِ واقعی، از خاک زیر پا بیارزشتر است». ایشان میفرماید:
اگر مردم ارزش واقعی شناخت خدا را بدانند، به شکوفههای رنگین زندگی دنیا و لذایذ دنیوی چشم نمیدوزند و دنیا نزد آنان از خاک زیر پایشان بیارزشتر میشود و مانند کسی که در باغهای بهشت، همراه با اولیای خدا در لذت دائم است، از نعمت معرفت خداوند عزّوجلّ متنعم و متلذذ میشوند (کلینی،1375ش، ج8، ص247).
پرورش اصول اعتقادی صحیح، ضامن سعادت دنیا و آخرت هر فرد است. عوامل مختلفی میتواند در پرورش اعتقادی انسانها مؤثر باشد. دیدن آیات آفاقی و انفسی، دیدن معجزات پیامبران، کرامات اولیای الهی، مطالعه آثار علمی، شنیدن موعظه، تلاوت کتاب خدا و زیارت قبور اموات و اولیای خدا، نمونهای از این عواملاند.
در این میان، زیارت قبور اولیای خدا نقش مؤثری در پرورش اعتقادی زائر دارد؛ به این معنا که زیارت اولیای الهی میتواند بسترساز «عبودیت الهی» در حیات انسانی باشد. به گفته علامه طباطبایی، ادب الهی، انجام عمل بر هیئت توحید است (طباطبایی،1393ق، ج6، ص258). تربیت اسلامی، عمدتاً آداب بندگی، و بر محور توحید است؛ یعنی جلوههای ظاهری عبودیت و تصویر توحید، ابتدا در فکر و اندیشه انسان تصویرسازی میشود، سپس در رفتار فرد تجلی پیدا میکند. مقام معظم رهبری، در این زمینه میفرماید:
توحید، صرفاً یک نظریه فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسانهاست؛ خدا را در زندگی خود حاکم کردن و دست قدرتهای گوناگون را از زندگی بشرکوتاه نمودن است. لاإله إلا الله، که پیام اصلی پیغمبر ما و همه پیغمبران است، به معنای این است که در زندگی و در مسیر انسان و در انتخاب روشهای زندگی، قدرتهای طاغوتی و شیطانها نباید دخالت کنند. اگر توحید در زندگی مسلمانان و جامعه بشری تحقق پیدا کند، دنیای بشر هم آباد خواهد شد؛ دنیایی در خدمت تکامل و تعالی حقیقی انسان (بیانات مقام معظم رهبری 2/7/82).
اگر ما به توحید اعتقاد داشته باشیم، اما در عمل به آن ملتزم نباشیم و رسم بندگی را ادا نکنیم، به تعبیر شهید مطهری، گرفتار نوعی ماتریالیسم اخلاقی و شرک عملی هستیم؛ یعنی عملمان موحدانه و غیبباورانه نیست و فاصله بین اعتقاد و عمل ما زیاد است (مطهری، 1389ش، ج15، ص353).
زیارت و تربیت اعتقادی
1. توحید و خداباوری
در اسلام و همچنین ادیان الهی، محور دعوت انبیا توحید بوده است. در بسیاری از آیات قرآن، همچون آیات سوره هود و احزاب، به صراحت یا اشاره آمده است که روح دعوت انبیا، تسلیم شدن در برابر خدای واحد و دعوت به توحید نظری و عملی بوده است. به فرموده علامه طباطبایی، در آیات قرآن یک روح حاکم است و آن، توحید است. هیچ یک از عقاید و اخلاق و احکام، از این روح اساسیِ دین تخطی نمیکنند و در حقیقت، همه آنها جسماند برای آن روح واحد؛ یعنی توحید، و تحقق توحید فردی و اجتماعی، از طریق عقاید و اخلاق و احکام ممکن است. روح دعوت در ادیان الهی دیگر نیز همین توحید بوده است و همه در جمله«ان لا تعبدوا الاّ ایاه و لا اله الاّ الله» خلاصه میشود (طباطبایی،1393ق، ج6، ص258).
از اینکه پیامبران فقط بر این هدف تأکید کردهاند، به دست میآید که ریشه دردها، گرفتاریها و نابسامانیهای اخلاقی و اجتماعی بشر، شرک و فاصله گرفتن از توحید، و درمان همه آنها نیز روی آوردن به توحید است؛ زیرا آنچه نزد خداوند بیشترین اهمیت را دارد، همین پیام و دعوت بوده که برای ابلاغ آن، رسولان و پیامبران بسیاری برای بشر فرستاده است. امام علی7 فرمود: «مَنْ عَرَفَ الله تَوَحَّدَ»؛ «کسی که خدا را بشناسد، موحد میشود» (آمدی،1366ش، ص83). از حضرت رضا7 نیز در این باره آمده است: «اصلُ مَعرِفة الله توِحیدُهُ»؛ «ریشه معرفت خدا، توحید است» (شیخ صدوق، 1398ق، ص34). در شرح این سخن گفته شده است:
حقیقت بندگی، که تذلل و اطاعت است، بدون حصول معرفت صورت نمیپذیرد؛ چراکه تا انسان به مقام عظمت و بزرگواری و جلال کسی آگاهی پیدا نکند، تذلل و اطاعت نیز صورت نخواهد پذیرفت و اما معرفت نیز ریشه و پایهاش توحید پروردگار است و تا این اصل، ثابت و پابرجا نشود، نمیتوان روی آن بنایی درست کرد و کسی که در مقام توحید استوار نبوده و آشکارا یا پنهانی، به غیر خداوند توجه میکند و غیر او را حتی اگر امام معصوم7 باشد، در گرهگشایی و اجابت دعاها مستقل بداند و در زیارت او از خدا غافل شود، هنوز پایه معرفت او محکم و پابرجا نشده و در نتیجه، معرفتی برای او حاصل نشده است (مصطفوی، 1385ش، ص23 و 24).
از نشانههای زیارتِ «توحیدمدار»، نگرش درست به مقام اهل بیت: و پرهیز از غلو درباره آنان است. ازاینرو، از آداب زیارت این است که زائر زیارت خود را با ذکر خدا شروع کند. امام هادی7 فرمود:
هرگاه به زیارت یکی از ما مشرف شدی، جلوی در بایست و بگو: «اشهدانلاالهالااللهوانمحمدارسولالله» و هنگامی که قبر را دیدی، بایست و سی بار بگو «اللهاکبر»؛ سپس به سوی قبر حرکت کن و باز بایست و سی بار بگو «اللهاکبر». هنگامی که نزد قبر رسیدی، چهل بار بگو «اللهاکبر»؛ سپس زیارتنامه را قرائت کن (شیخ صدوق، ب1404ق، ج2، ص610؛ همو، الف 1404ق، ج2، ص277).
به تعبیر آیتالله جوادی آملی، زائر پس از آنکه صد بار به عظمت خدا اعتراف کرد و او را از هر وصف و ثنایی برتر دانست، آنگاه باید به ثناگویی اهل بیت: و شمارش کمالات آنان بپردازد (جوادی آملی، 1386ش، ج1، ص82). همچنین گفته شده: «حکمت این تکبیرهای صدگانه، این است که دلالت کند بر اینکه عظمت و کبریایی فقط از آنِ خداست» (مجلسی، 1406ق، ج5، ص453).
شیخعباس قمی در مقدمه زیارت جامعه کبیره مینویسد:
شاید وجه تکبیرات این باشد که اکثر طباع (طبعها)، مایل به غلو هستند. [لذا دستور داده شد که پیش از زیارت، صد بار تکبیر گفته شود تا] مبادا از عبارات امثالِ این زیارت (زیارت جامعه)، [زائران] به غلو افتند یا از بزرگی حق سبحانه تعالی غافل شوند (قمی، 1404ق، ص1059).
بسیاری از زیارتنامههای مأثوره معصومین:، با شهادت به وحدانیت پروردگار عالم شروع میشود؛ چنانکه زیارت رسول خدا9 از نزدیک، اینگونه شروع میشود: «اشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له» (شیخ صدوق، 1404ق، ج2، ص568؛ کلینی، 1375ش، ج4، ص552).
فردی که به زیارت یکی از اولیای خدا میرود، قبل از دیدن مزور، ابتدا خدا را میببیند و با شهادت به توحید، زیارت خود را آغاز میکند (مجلسی، 1423ق، ص297). آنگاه رابطه میان مزور و پروردگار را میسنجد (کلینی، 1375ش، ج4، ص578) و به توصیف اهل بیت: میپردازد: «السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ الله»؛ «سلام بر جایگاههای شناخت و معرفت خدا» ب (شیخ صدوق، ب1404ق، ج2، ص610؛ شیخ صدوق، الف1404ق، ج2، ص27).
حرم پیامبر9 و اهل بیت: او، محل شناخت خداست؛ زیرا آنها توحید را در بالاترین مرتبهاش دارا بودند: «وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللهِ»؛ «و مخلصان در یگانهپرستی خدا» (شیخ صدوق، ب1404ق، ج2، ص610؛ شیخ صدوق، الف1404ق، ج2، ص27). و آنچه به پیروانشان آموخته و از آنان خواستهاند، در مرحله اول شناخت خداست. امام رضا7 فرمود: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللهِ مَعْرِفَتُهُ، وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللهِ ـ جَلَّ اسْمُهُ ـ تَوْحِیدُهُ»؛ «آغاز بندگی خدا شناخت او، و حقیقت شناخت خدا ـ با عظمت باد نام او ـ یکتایی اوست» (طوسی، ۱۴۱۴ق، ص21).
اولین سخن زائر در زیارت رسول خدا9 از نزدیک (ابن مشهدی، 1419ق، ص426)، در زیارت امینالله (ابن قولویه قمی، 1417ق، ص40؛ طوسی، 1411ق، ج2، ص738) و در زیارت امام حسین7، (ابن مشهدی، 1419ق، ص426) شهادت به موحد بودن مزور و معتقد بودن به اصل توحید است.
به زائران مشاهد متبرکه اهل بیت:، سفارش شده است از زیارتنامههای مأثور استفاده کنند؛ زیرا زائر در این زیارتنامه، مقابل مضجع امام، در مرحله اول اعلام عقیده میکند؛ با تفکر موحدانه در محضر مزور حاضر میشود و با ادبیات توحیدی با امام نجوا میکند؛ از او استمداد میکند و تربیت توحیدی مییابد؛ با باور قلبی بیان میکند که همه امور در دست خداست و همه وسایل به اذن او، در این عالم اثرگذار میشود و این سخن
حکمای ربانی، سرلوحه زندگی او قرار میگیرد که «لا مؤثر فی الوجود الا الله» (شیخ صدوق، 1398ق، ص68).
برخلاف دیدگاه وهابیت، که زیارت را شرک میپندارد، در آموزههای اهل بیت: زائر در محضر اهل بیت: عقاید توحیدی خود را بیان میکند و با زیارتنامههای رسیده از معصومین:، عقاید توحیدی خود را میسنجد و اعمالی را انجام میدهد که با اصول اعتقادی مطابقت دارد و آنچه را با اصل توحید در تضاد است، ترک میکند. ازاینروست که فقهای بزرگ شیعه، آنچه را با روح توحید سازگار نیست، نهی کردهاند و ضمن فتوا به حرمت سجده برای غیر خدا، گفتهاند: «نمیتوان آنچه را که عدهای به صورت سجده نزد قبر امیرالمؤمنین7 و ائمه: انجام میدهند، جایز دانست؛ مگر آنکه به قصد شکر خدای تعالی، برای ادراک توفیق زیارت باشد» (یزدی، 1415ق، ج1، ص689).
2. اعتقاد به رسالت انبیا و نبوت پیامبر اسلام9
از دیگر آموزههای تربیت اعتقادی در زیارت، پرورش عقیده به نبوت عامه، یعنی رسالت انبیای الهی گذشته، و نبوت خاصه، یعنی رسالت نبی مکرم اسلام9 است. شاهد این مطلب، دستورالعمل معصومین: برای زیارت اولیاست. در بخشی از آداب زیارتها آمده که زائر پیش از ورود به حرم، شهادتین را بر زبان جاری کند (شیخ صدوق، ب1404ق، ج2، ص610؛ شیخ صدوق، الف1404ق، ج2، ص277). در بیشتر زیارتنامهها زائر با سلام به انبیای گذشته، زیارتش را شروع میکند و با سلام به رسول گرامی اسلام9 به رسالت آنها اقرار میکند.
در زیارتی که صفوان جمال از امام صادق7 برای زیارت امام حسین7 در روز
عاشورا نقل کرده است، ابتدا به 23 پیامبر سلام داده میشود و ویژگی مخصوص آنها
ذکر میشود؛ پیامبرانی مانند آدم، شیث، ادریس، نوح، هود، صالح، ابراهیم، اسماعیل، اسحاق، یعقوب، یوسف، موسی، هارون، شعیب، داوود، سلیمان، ایوب، یونس، عزیر، زکریا،
یحیی و عیسی: و پیامبر اسلام9 (ابن مشهدی، 1419ق، ص496؛ مجلسی، 1403ق، ج98، ص234).
باید هر مسلمانی به نبوت همه پیامبران الهی معتقد باشد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا)(بقره: 285).
پیامبر9 به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و همه مؤمنین به خدا و فرشتگانش و کتابهای او و پیغمبرانش ایمان آوردهاند، [و گفتند:] «ما میان هیچیک از پیامبران او فرق نمیگذاریم [و به همه ایمان داریم]» و گفتند: «شنیدیم و اطاعت کردیم».
از دیدگاه قرآن، فرد مؤمن باید افزون بر اقرار به رسالت پیغمبران سلف (سمعنا)، التزام عملی هم داشته باشد (اطعنا) و بین هیچیک از دستورهای پروردگار و رسولان او، در پذیرش آنها مرتکب تبعیض نشود. تبعیض یعنی ایمان آوردن به بعضی فرستادگان خداوند و کفر به بعضی دیگر، که در حکم کفر به همه پیامبران است.
(انَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللهِ وَ رُسُلِهِ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا، أُولئِکَ هُمُ الْکافِرُونَ حَقًّا... وَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولئِکَ سَوْفَ یُؤْتیهِمْ أُجُورَهُمْ...}(نساء: 150).
کسانی که به خدا و پیامبران او کفر میورزند و میخواهند میان خدا و پیامبرانش جدایی بیفکنند و میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم و بعضی را انکار میکنیم» و میخواهند میان این [دو]، راهی [برای خود] انتخاب کنند، آنها کافران حقیقیاند. ولی کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آورده و میان هیچیک از آنها فرق نگذاشتهاند، خداوند پاداششان را خواهد داد.
فیض کاشانی ذیل همین آیه میگوید:
برخی میخواهند میان خدا و رسولانش تفرقه بیندازند؛ به این صورت که به خدا ایمان بیاورند و به رسولان او کفر بورزند یا اینکه میگویند: «به بعضی از انبیا ایمان میآوریم و به بعضی دیگر کافر میشویم»؛ همانطور که یهود به حضرت موسی7 و پیامبران پیش از او ایمان آوردند و به حضرت عیسی7 و حضرت محمد9 کافر شدند و همچنین نصارا که به حضرت عیسی7 و پیامبران قبل از او ایمان آوردند؛ ولی حضرت محمد9 را تکذیب کردند. اینان میخواهند بین ایمان و کفر، طریقی برای خود برگزینند؛ درحالیکه ایمان به خدا تنها با ایمان به همه پیامبران او تمام میشود و کفر به بعض آنان، مانند کفر به همه آنهاست (فیض کاشانی، 1415ق، ج1، ص515).
3. معاد باوری
از عوامل مهم و مؤثر در تربیت دینی، اعتقاد به معاد و نهادینه کردن این باور در
روح و روان افراد جامعه است؛ زیرا اگر تربیت دینی را اندیشیدن بر اساس معارف الهی و رفتار کردن بر مبنای آموزههای آسمانی بدانیم، این مجموعه همانگونه که با «باور به مبدأ» عجین شده، به صورت انکارناپذیری با «اعتقاد به معاد» نیز گره خورده است.
اگر تربیت دینی، مجموعه بینشها، دانشها و گرایشهای افراد را رنگ الهی میزند و
بر اساس آرمانها، ارزشها و تعالیم الهی شکل میدهد، این فرایند جز در پرتو باور به قیامت حاصل نخواهد شد. به بیان دیگر، اعتقاد به معاد، هم هدف تربیت دینی و رسالت انبیاست و هم زمینه را برای تحکیم پیام الهی مساعد میسازد و اجرای دستورهای آسمانی را تضمین میکند.
راستی اگر باور به معاد وجود نداشته باشد، به چه دلیل باید از منافع فردی، به نفع دیگران چشم پوشید؟! چرا باید به فرمان «ولیّ فقیه» خود را به آتش و خون زد؟! چرا باید از مال و جان خویش در راه دیگران ایثار کرد؟! چرا باید لذت و آسایش خود و فرزندان خود را قربانی دنیای دیگران کرد؟! چرا نباید از منابع و منافع دنیوی، حداکثر استفاده را کرد؟! چرا باید به نفع دیگران در برابر قانون تمکین کرد؟! و دهها چرای دیگر که فقط و فقط بر محور ایمان به مبدأ و معاد، پاسخ واقعی و دقیق خود را مییابند.
تربیت بر اساس معادباوری، آثار سازندهای در زندگی فردی و اجتماعی بر جا میگذارد و زمینه پرورش انسانهای مؤمن و تحقق جامعه توحیدی را فراهم میکند. به همین دلیل، همه راهنمایان آسمانی، تقویت این باور را در سرلوحه برنامههای فرهنگی و تبلیغی خویش قرار داده و از هر وسیلهای برای تربیت انسانهای باورمند به معاد بهره بردهاند.
در بررسی سیر نزول آیات قرآن کریم و پیام ائمه هدی:، این نکته درخور توجه است
که هر زمان جامعه در آستانه تحول عظیم فرهنگی و اجتماعی قرار داشته و نیاز به
تحول بنیادی در افراد جامعه بوده، تبلیغ و ترویج اعتقاد به قیامت و زندگی اخروی، تأثیر ماندگارتری در افراد آن جامعه ایجاد میکرده است؛ زیرا تشریح ناپایدار بودن زندگی دنیوی و گذرا بودن لذات و سختیهای مادی و همچنین تأکید بر پایداری حیات اخروی و مواهب آن، زمینه را برای پذیرش مسئولیتهای خطیر دینی و تلاش در راه تحقق آرمانهای الهی فراهم میآورد و به تربیت دینی معنا و مفهوم واقعی میبخشد. به همین دلیل، بخش زیادی از آیات قرآن درباره معاد، در سه سال اول بعثت پیامبر اکرم9، و در آغاز رسالت رسول گرامی9، نازل شد و در نتیجه، تأثیر تربیتی این آیات در کسانی که به آئین اسلام گرایش پیدا میکردند، بیشتر بود.
از میان عوامل مختلفی که باعث تقویت باور به معاد میشود، زیارت قبور، نقش تربیتی مؤثرتری در مردم دارد. در روایات، به زیارت اموات سفارش شده است؛ زیرا باعث عبرتآموزی میشود؛ چنانکه فرمودهاند:
مَحَلَّةُ الْأَمْوَاتِ أَعْظَمُ الْعِظَاتِ فَزُورُوا الْقُبُورَ وَ اعْتَبِرُوا بِالنُّشُور(ابیفراس، 1369ش، ج2، ص224؛ دیلمی، 1417ق، ج1، ص64؛ ابن ادریس، 1410ق، ج1، ص64).
محله مردگان (قبرستان) بزرگترین موعظه است. پس قبور مردگان را زیارت کنید و از قیامت و برانگیخته شدن عبرت بگیرید.
حضرت علی7 در روایتی میفرماید:
أَنَّ رَسُولَ اللهِ9 رَخَّصَ فِی زِیَارَةِ الْقُبُورِ وَ قَالَ تُذَکِّرُکُمُ الْآخِرَةَ (ابن حیون، 1385ق، ج1، ص239؛ مجلسی، 1403ق، ج79، ص169).
رسول خدا9 اجازه داد تا به زیارت قبور رفته شود و فرمود: «زیارت قبور، شما را به یاد آخرت میاندازد».
صاحب مجموعه ورام میگوید:
زیارت قبور، مستحب است برای تذکر و یادآوری مرگ و قیامت، و زیارت ائمه، مستحب است به دلیل روایات مختلفی که وارد شده و آثار مختلفی که برای آن بیان شده است. یکی از این آثار، باور به معاد است (ورام، 1369ش، ج1، ص288).
زائر در فضاهای زیارتی، بیشتر به مرگ، قیامت و معاد میاندیشد؛ ازاینرو در زیارت معصومین:، بیشترین درخواستی که از خدا دارد، آسان شدن حساب قیامت و آمرزش گناهان است؛ چنانکه در پایان زیارت امیرالمؤمنین7 از خدا اینگونه تقاضا میکند:
أَتَیْتُکَ زَائِراً أَبْتَغِی بِزِیَارَتِکَ فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ أَتَیْتُکَ هَارِباً مِنْ ذُنُوبِیَ الَّتِی احْتَطَبْتُهَا عَلَى ظَهْرِی (کلینی، 1375ش، ج4، ص571).
به زیارت شما آمدم و با زیارت شما آزادی خود را از آتش طلب میکنم. به نزد شما آمدم، درحالیکه از گناهانی که بر پشتم انباشتهام، فرار میکنم.
اولویت زائر در این فراز، معاد است، به عبارت دیگر، انسانی که به معاد معتقد باشد، وقتی در محضر کسانی قرار میگیرد که حق شفاعت دارند و میتوانند نزد پروردگار او را شفاعت کنند، آمرزش گناهان، پاکی از آلودگیها و نجات از قبر و قیامت در اولویت قرار میگیرد.
در زیارت دیگری که برای امیرالمؤمنین7 نقل شده، چنین آمده است: «وَ فَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّار»؛ «وخلاص نفسم و رهاشدنم از آتش را طلب میکنم» (ابن مشهدی، 1419ق، ص263).
4. امامشناسی
از تعابیری که در احادیث و زیارتنامهها از زبان رسول خدا9 و ائمه هدی: در مورد معصومین: به کار رفته، «باب اللّه» است؛ چنانکه رسول خدا9 فرمود: «أَنَا بَابُ الله» (کوفی، 1374ش، ص64).
رسول خدا9 درباره امام علی7 به اباذر فرمود: «یَا أَبَاذَرٍّ هَذَا الْإِمَامُ الْأَزْهَرُ … وَ بَابُ اللهِ الْأَکْبَر»؛ «ای اباذر، این (علی7) امام آشکار و درِ بزرگ [ورود به] پروردگار است» (همان، ص529).
راوی میگوید نزد امام باقر7 بودم که حضرت، بدون مقدمه و بدون آنکه کسی بپرسد، فرمود: «نَحْنُ حُجَّةُ اللهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللهِ فِی عِبَادِهِ» (کلینی، 1375ش، ج1، ص145). راوی میگوید: از امیرالمؤمنین7 شنیدم که میفرمود: «أَنَا عَیْنُ اللهِ وَ أَنَا یَدُ اللهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللهِ وَ أَنَا بَابُ اللهِ» (همانجا).
امیرالمؤمنین7 درباره رسول خدا9 فرمود: «فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ9 بَابُ اللهِ الَّذِی لَا یُؤْتَى إِلَّا مِنْه»؛ «رسول خدا9 باب الله است که وارد نمیشوند، مگر از آن» (همان، ص198).
در، محل ورود به مکانهایی است که برایشان حفاظ گذاشتهاند. کسی که بخواهد وارد این مکانها شود، ناچار است از در آن وارد شود؛ در غیر این صورت، متجاوز شناخته میشود. در امور معنوی و معرفتی هم این حقیقت، مسلم است که اگر کسی بخواهد به وادی معرفت و بندگی خدا قدم بگذارد، باید از مسیری که خداوند تعیین کرده است، وارد شود؛ در غیر این صورت، به حقیقت معرفت نخواهد رسید. از مصادیق ورود از بابالله، هنگام زیارت معصومین:، تحقق پیدا میکند؛ زیرا زائر بر کسانی وارد میشود که معرفتالله از طریق آنان به او افاضه میشود و همانطور که برای ورود به خانه باید از در آن وارد شد تا به درون راه یافت، برای رسیدن به معرفت الهی هم باید از در وارد شد که آن، رسیدن به حضور امام است. خداوند در قرآن میفرماید:
(لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون) (بقره: 189).
کار نیک آن نیست که از پشت خانهها وارد شوید [آنچنانکه در جاهلیت در حال احرام مرسوم بود]؛ بلکه نیکی این است که پرهیزکار باشید و از در خانهها وارد شوید و تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید.
در شأن نزول این آیه از امام صادق7 روایت شده است که فرمود:
روزی در مدینه باران بارید. بعد از قطع باران، پیامبر9 از خانه بیرون آمد. عدهای از انصار و مهاجر گرد حضرت را گرفتند. حضرت نشست و اصحاب هم گرد او حلقه زدند و نشستند. علی بن ابیطالب7 وارد شد. رسول خدا9 به کسانی که اطراف ایشان بودند، فرمود: «این علی است؛ دارای قلب و دستانی پاک است. این علی است؛ حق میگوید؛ از دینش نمیلغزد؛ حتی اگر کوهها بلغزند». هنگامی که نزدیک پیامبر9 رسید، حضرت او را کنار خود نشانید و فرمود: یَا عَلِیُّ أَنَا مَدِینَةُ الْحِکْمَةِ (الْعِلْمِ) وَ أَنْتَ بَابُهَا فَمَنْ أَتَى الْمَدِینَةَ مِنَ الْبَابِ وَصَلَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ بَابِیَ الَّذِی أُؤْتَی مِنْهُ وَ أَنَا بَابُ اللهِ فَمَنْ أَتَانِی مِنْ سِوَاکَ لَمْ یَصِلْ وَ مَنْ أَتَى سِوَایَ لَمْ یَصِلْ فَقَالَ الْقَوْمُ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا یَعْنِی بِهَذَا اسْأَلُوا بِهِ عَلَیْنَا قُرْآناً قَالَ فَأَنْزَلَ الله بِهِ قُرْآناً لَیْسَ الْبِرُّ إِلَى آخِرِ الْآیَةِ.
ای علی، من شهر حکمتم (علمم) و تو دروازه آن شهری. کسی که از در وارد شهر شود به درون شهر راه مییابد. ای علی، تو در من هستی که باید از آن وارد شد و من در ورود به خدا هستم. کسی که مرا قصد کند، بدون تو به من نمیرسد و کسی که به سوی غیر من رود، [به هدف] نمیرسد. کسانی که اطراف حضرت بودند، به یکدیگر گفتند: منظور حضرت چیست؟ از قرآن در این مورد سؤال کنید. خداوند این آیه را نازل کرد: {لَیْسَالْبِرُّ} تا آخر آیه (کوفی، 1374ش، ص63).
در حدیث آمده است: «لَو لا نَحنُ ما عُبِدَاللهُ»؛ «اگر ما (اهل بیت) نبودیم، خداوند
عبادت نمیشد و راه بندگی خدا معلوم نبود» (بحرانی، 1415ق، ج4، ص294؛ هاشمی خویی، 1400ق، ج14، ص95).
راه بندگی خدا را ائمه: به خلایق یاد دادهاند. حتی ملائکه نیز درس توحید و تنزیه و تقدیس پروردگار را از این انوار مقدس آموختهاند. رسول گرامی اسلام9 فرمود:
خَلَقَ الْأَشْیَاءَ فَکَانَتْ مَظْلِمَةً فَنُورُهَا مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعَلَنَا عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فَسَبَّحْنَا فَسَبَّحَتِ الْمَلَائِکَةُ وَ هَلَّلْنَا فَهَلَّلَتِ الْمَلَائِکَةُ فَکَبَّرْنَا فَکَبَّرَتِ الْمَلَائِکَةُ فَکَانَ ذَلِکَ مِنْ تَعْلِیمِی وَ تَعْلِیمِ عَلِی (مجلسی،1403ق، ج25، ص24).
خداوند اشیا را آفرید پس تاریک و ظلمانی بودند. پس روشنایی آنها به واسطه نور من و علی است و سپس ما را در راست عرش قرار داد. سپس فرشتگان را آفرید ما پروردگار را تسبیح کردیم؛ پس ملائکه هم تسبیح کردند. ما لا اله الا الله گفتیم؛ پس ملائکه هم تهلیل گفتند. ما تکبیر گفتیم؛ پس آنان هم تکبیر گفتند. تکبیر، تسبیح و تهلیل ملائکه، از آموزش من و علی بود.
بنابراین، اگر ایشان نبودند، باب بندگی خدا مسدود بود. هر کس بخواهد مورد توجه خدای متعال قرار بگیرد، فقط باید به بندگی خدا و اقرار به مقامات اهل بیت: گردن بنهد. این قاعده کلی، هیچجا در عالم خلقت استثنا ندارد (میرباقری، 1389ش، ص871).
امام حسین7 فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الله جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ (شیخ صدوق، 1385ق، ج1، ص9؛ فیض کاشانی، 1415ق، ج5، ص75).
ای مردم، خدای بزرگمرتبه، بندگان را نیافرید، مگر آنکه خدا را بشناسند؛ هنگامی که او را شناختند، عبادتش کنند؛ هنگامی که او را عبادت کردند، از عبادت غیر او بینیاز شوند.
گویا معرفت، عبودیت و استغنا از شرک، سه مرحله برای هدف خلقتاند؛ یعنی خدای متعال، انسان را برای معرفت آفریده که اثر معرفت، عبودیت و اثر عبودیت نیز استغنا از عبادت غیر است. امام در پاسخ فردی که پرسید: «فَمَا مَعْرِفَةُ اللهِ»، فرمود: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُه» (همانجا؛ کراجکی، 1410ق، ج1، ص328)؛ یعنی اگر مردم هر زمان امام زمانشان را بشناسند، با این معرفت، به معرفت خدای متعال راه مییابند. به تعبیر دیگر، از طریق معرفت امام، معرفتاللّه تحقق یابد.
شناخت امام در زیارت، به بهترین وجه میتواند تحقق پیدا کند. زائر با خواندن زیارتنامه، از مرحله شناخت جسمانی عبور میکند و با ذکر صفات کمال و جمال امام و بیزاری از دشمنان او، به معرفت نورانی امام راه مییابد؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «وَ مُتَقربٌ بِکُم الیه» (مجلسی،1403ق، ج8، ص711). در زیارت جامعه صغیره و زیارت امام کاظم7 و امام جواد7 نیز چنین میگوییم: «وَ مَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ الله وَ مَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ الله»؛ «و کسی که آنها (معصومین) را شناخت، خدا را شناخته است و کسی که به مقام آنان جاهل باشد، به خدا جاهل است». (کلینی، 1375ش، ج4، ص579؛ ابن قولویه قمی، 1417ق، ص303؛
شیخ صدوق، ب1404ق، ج2،ص 608)
مراتبمعرفتامام
معرفت امام، مفهومی مشکک است و انسانها بر اساس درجات معرفتشان، در زیارت از آن بهره میبرند. مطلوبترین مرتبه، که در آیات و روایات و ادعیه و زیارتنامهها به آن سفارش شده، «معرفت به نورانیت» است؛ یعنی کسی که مقام نورانیت امام را درک نکند، معرفت مطلوب را به دست نیاورده است. اگر شناخت به خصوصیات جسمانی ائمه:، به معرفت نورانیت و حقیقت آنان ختم نشود، حتی ممکن است رهزن انسان نیز بشود؛ زیرا ممکن است شخص، خود را همسنگ آنان بداند یا حتی ادعای سبقت کند (میرباقری، 1389ش، ص871).
ائمه: نور الهی در همه عوالماند. ابوخالد برقی میگوید که از امام باقر7 از آیه (فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا) (تغابن: 8) پرسیدم. امام باقر7 فرمود:
ای اباخالد، به خدا قسم آن نور، ائمه از آل محمد9 است تا قیامت. به خدا قسم آنها نور خدایند که نزول کرده است. به خدا قسم آنها نور خدا در آسمانها و زمیناند. ای اباخالد، هرآینه نور امام در قلبهای مؤمنین نورانیتر از خورشیدی است که روز را روشن میکند. به خدا قسم، ائمه قلبهای مؤمنین را نورانی میکنند (قمی، 1404ق، ج2، ص371).
اگر عالم هستی نورانی و روشن است به برکت نور ائمه معصومین: است. زیرا نور آنان مرتبهای از نور خداوند است. همانطور که در زیارت جامعه به صراحت آمده: «خَلَقَکُمُ الله أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین»؛ «خداوند شما را نورهایی آفریده است که گرد عرش بودید» (شیخ صدوق، ب1404ق، ج2، ص613؛ شیخ صدوق، الف 1404ق، ج2، ص527؛ طوسی، 1407ق، ج6، ص98).
مرحلهای از این معرفت در زیارت حاصل میشود. زائر، که برای کسب معرفت به خدا و رسولش از بابالله وارد میشود یعنی به خدمت امام میرسد، اولاً وجود و حیات مزور را در تاریخ باور میکند؛ زیرا در جایی که حضور یافته یعنی قبر مزور، بخشی از آثار وجودی او باقی است و ثانیاً با حضور کنار قبر او و آشنایی با تاریخ زندگی و ویژگیهای اخلاقی او و آگاهی از کرامات وی، معرفت نورانی پیدا میکند. امام باقر7 فرمود:
به تحقیق، کسی که خدا را و امام از ما اهل بیت را شناخت، خداشناس است و او را عبادت میکند. کسی که خدا را و امام از ما اهل بیت را نشناخت، غیر خدا را شناخته و غیر خدا را عبادت میکند (کلینی، 1375ش؛ فیض کاشانی، 1406ق، ج2، ص82).
زیارت اهل بیت: و حضور کنار قبور مطهر آنان، مناسبترین فضا برای شناخت ایشان است. در این جایگاه است که زائر، امامش را با اوصاف الهی میخواند؛ به آنها اقرار میکند و او را چنین مورد خطاب قرار میدهد: «السلام علیک یا ولی الله، یا حجة الله، یا صفی الله، یا امین الله، یا نور الله، یا باب الله و...».
5. مزور، واسطه فیض الهی
از دیگر ابعاد تربیت اعتقادی زیارت، پرورش اعتقاد به واسطه فیض بودن مزور برای زائر است. انسان ناقص، نمیتواند مستقیماً از مبدأ هستی کسب فیض کند و باید از واسطهها بهره گیرد؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ)؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید» (مائده: 35).
اولاً وسیله، کلمهای عام است و هر وسیلهای را در بر میگیرد. ثانیاً پیش از (وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ)، به تقوا و عمل صالح اشاره شده است. پس مقصود از وسیله، باید چیزی غیر از عمل باشد که همان ذوات اولیاست. در روایات، پیامبر9 و اهل بیت او، وسیله و واسطه بیان شدهاند (کلینی، 1375ش، ج2، ص582؛ کفعمی، 1405ق، ص667). رسول گرامی اسلام9 فرمود: «نَحْنُ الْوَسِیلَةُ إِلَى اللهِ وَ الْوُصْلَةُ إِلَى رِضْوَانِ الله» (حافظ برسی، بیتا، ص61؛ مجلسی،1403ق، ج25، ص23). واسطه و وسیله فیض بودن اهل بیت: تفاسیر مختلفی دارد؛ از جمله:
- وساطت به معنای شفاعت؛
- وساطت به لحاظ علت غایی خلقت؛
- وساطت در سلسله طولی علل متوسطه فاعلی.
اینکه وجود حضرت پیامبر خاتم9، واسطه فیض در عالم هستی است، از آن روست که دریافت فیض، بهطور مستقیم و بدون واسطه از حقیقت هستی، ممکن نیست. عالم امکان، به منزله اتاق تاریکی است و ممکن نیست شعاع آفتاب، به طور مستقیم به آن بتابد. وجود مبارک آن حضرت، به منزله آن آینهای است که واسطه اشراق نور به این اتاق تاریک است؛ یعنی نور آفتاب را در اتاق منعکس میکند و آنجا را از نور آفتاب روشن میگرداند. وجود آن حضرت، آینه ایزدنماست؛ از آفتاب حقیقتِ هستی، نور میگیرد و به سوی این اتاق تاریک میتاباند.
نور این اتاق به واسطه این آینه، و نور آینه هم از آفتاب است. به اهل این اتاق گفته شده است: اگرچه فیض و نعمتی که دارید، به برکت وجود این آینه است، بدانید که (اللهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض)؛ «خدا نور آسمان و زمین است» (نور: 35). این آینه، واسطه است و به آینه هم فرمود: (وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى) (انفال: 17). پس پیامبر9، واسطه فیض وجود میشود و اگر بر فرض، او نباشد، عالم امکان به عدم و تاریکستان تبدیل میشود. ازاینروست که خطاب به آن حضرت میفرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک» (طباطبایی، 1383ش، ص18 و 19).
اگر معرفتی به خدا و رسولش حاصل میشود، واسطه حصول این معرفت هم
اهل بیت: هستند. در زیارت امیرالمؤمنین7 در روز عرفه، چنین میگوییم:
وَ أَلْهَمَنِی طَلَبَ الْحَوَائِجِ عِنْدَهُ أَنْتُمْ أَهْلُ بَیْتٍ یَسْعَدُ مَنْ تَوَلَّاکُمْ وَ لَا یَخِیبُ مَنْ أَتَاکُمْ وَ لَا یَخْسَرُ مَنْ یَهْوَاکُمْ وَ لَا یَسْعَدُ مَنْ عَادَاکُمْ وَ لَا أَجِدُ أَحَداً أَفْزَعُ إِلَیْهِ خَیْراً لِی مِنْکُمْ أَنْتُمْ أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ... لَا تُخَیِّبْ تَوَجُّهِی إِلَیْکَ بِرَسُولِکَ وَ آلِ رَسُولِکَ وَ اسْتِشْفَاعِی بِهِم... (شیخ صدوق، ب 1404ق، ج2، ص590؛ طوسی، 1411ق، ج2، ص744).
و [خداوند] الهام کرده است که حاجاتم را از تو طلب کنم. شما خاندانی هستید که دوستدارندة شما سعادتمند میشود و گرایندة به سوی شما خسران نمیبیند و رویآورندة به سوی شما ضرر نمیکند و دشمن شما هیچگاه سعادتمند نمیشود و احدی را نیافتم که نیازمند به او در خیر، بیشتر از نیازم به شما باشد. شما خاندان رحمتید. [خدایا] توجهم را به سوی خودت، که با واسطه قرار دادن پیامبرت و آل او محقق شده است، و طلب شفاعتم به آنان را ناامید مساز.
نتیجهگیری
زیارت ائمه معصومین: و امامزادگان لازمالتعظیم، نقش مؤثری در باورهای اعتقادی زائر دارد. زائر با خواندن زیارتنامهها به بازشناسی اصول اعتقادی خود میپردازد. خدا را قبل از هر مؤثری در این عالم میشناسد و توحیدباور میشود و به صفات جمال الهی شهادت میدهد. به رسالت انبیای الهی گواهی میدهد و به رسالت نبی مکرم اسلام9 اقرار میکند و از خدا میخواهد که او را پایبند به تعالیم ایشان قرار دهد. واسطههای فیض الهی را میشناسد و نقش آنان را در عالم هستی مورد توجه قرار میدهد و میکوشد از طریق آنها فیض الهی را شامل حال خود قرار دهد.
فهرست منابع
قرآن کریم.
آمدی، عبدالواحد بن محمد (1366ش). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تصحیح: مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
ابن ادریس، محمد بن احمد (1410ق). السرائر، قم، نشر اسلامی.
ابن حیون، نعمان بن محمد (1385ق). دعائم الإسلام، تحقیق آصف فیضی، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البیت:.
ابن قولویه، جعفر بن محمد (1417ق). کامل الزیارات، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهة.
ابن مشهدی، محمد بن جعفر (1419ق). المزار الکبیر، تحقیق و تصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
بحرانی، هاشم بن سلیمان (1415ق). البرهان فی تفسیر القرآن، قم، البعثة.
جوادی آملی، عبدالله (1386ش). ادب فنای مقربان، قم، نشر اسراء.
حافظ برسی، رجب بن محمد (بیتا). مشارق أنوار الیقین فی أسرار امیرالمؤمنین7، قم، نشر معارف اهل بیت:.
داوودی، محمد (1390ش). تربیت دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
دیلمی، حسن بن محمد (1417ق). ارشاد القلوب، به کوشش سیدهاشم رسولی محلاتی، دار الاسوه.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1374ش). مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق غلامرضا خسروی حسینی، تهران، مرتضوی.
سایت رهبری، سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ 2/7/82 .
سلیم بن قیس، هلالی (1405ق). کتاب سلیم بن قیس الهلالی، تصحیح محمد انصاری زنجانی خوئینی، قم، الهادی.
شهید اول، محمد بن مکی (1410ق). المزار، تحقیق و تصحیح محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قم، مدرسه امام مهدی[،.
شیخ صدوق، محمد بن علی (1404ق). عیون اخبار الرضا7، (الف) بیروت، اعلمی.
ـــــــــــــــ (1404ق). من لا یحضره الفقیه، (ب) به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی.
ـــــــــــــــ (1398ق). التوحید، قم، جامعه مدرسین.
ـــــــــــــــ (1385ق). علل الشرایع، به کوشش بحرالعلوم، نجف، المکتبة الحیدریة.
طباطبایی، سیدعلی (1383ش). تجلی اعظم مقام روحانی خاتم، قم، مطبوعات دینی.
طباطبایی، سیدمحمدحسین (1393ق). المیزان، بیروت، اعلمی.
طوسی، محمد بن حسن (1407ق). تهذیب الأحکام، تصحیح حسن الموسوی خرسان، تهران، دارالکتب الإسلامیة.
ـــــــــــــــ (1411ق). مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، بیروت، مؤسسه فقه الشیعة.
ـــــــــــــــ (۱۴۱۴ق). الأمالی، قم، دارالثقافة.
فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (1406ق). الوافی، به کوشش ضیاءالدین، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین7.
ـــــــــــــــ (1415ق). تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، چاپ دوم، تهران، مکتبة الصدر.
قرشی بنایی، علیاکبر (1412ق). قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
قمی، علی بن ابراهیم (1404ق). تفسیر القمی، به کوشش الجزائری، قم، دارالکتاب.
کراجکی، محمد بن علی (1410ق). کنز الفوائد، تحقیق و تصحیح عبدالله نعمة، چاپ اول، قم، دارالذخائر.
کلینی، محمد بن یعقوب (1375ش). الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
کوفی، فرات بن ابراهیم (1374ش). تفسیر فرات الکوفی، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد.
کفعمی، ابراهیم بن علی (1405ق). المصباح (جنة الأمان الواقیة)، قم، دارالرضی (زاهدی).
مازندرانی، محمدصالح بن احمد (1382ق). شرح الکافی (الأصول و الروضة)، تحقیق ابوالحسن شعرانی، چاپ اول، تهران، المکتبة الإسلامیة.
مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ـــــــــــــــ (1423ق). زاد المعاد- مفتاح الجنان، تصحیح علاءالدین اعلمی، بیروت، موسسة الأعلمی للمطبوعات.
مجلسی، محمدتقی (1414ق). لوامع صاحبقرانی، قم، اسماعیلیان.
ـــــــــــــــ (1406ق). روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تصحیح حسین موسوی کرمانی و علیپناه اشتهاردی، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور.
مصطفوی، حسن (1385ش). رساله معرفتالله در ترجمه و شرح خطبهای از خلیفةالله امام علی بن موسی الرضا7، تهران، آثار علامه مصطفوی.
مطهری، مرتضی (1389ش). مجموعه آثار، ج 15، قم، صدرا.
مقام معظم رهبری (1390ش). صحیفه حج، تهران، مشعر.
میرباقری، سیدمحمدمهدی (1389ش). مباحثی پیرامون امامشناسی، قم، دارالمعارف.
ورام، مسعود بن عیسی (1369ش). مجموعه ورّام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر: ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی- محمد رضا عطایی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
هاشمی خویی، میرزاحبیبالله (1400ق). منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، حسن حسنزاده آملی و محمدباقر کمرهای، تصحیح ابراهیم میانجی، تهران، مکتبة الإسلامیة.
یزدی، سیدمحمدکاظم (1415ق). العروة الوثقی، قم، النشر الاسلامی.